نقد وبررسی "خليج فارس و مسئوليت دولت هاي منطقه" روزنامه ی جمهوری اسلامی سه شنبه 10 اردیبهشت ماه سال 1387
"فرار به جلو از موضع ترس وتهدید کردن کشورهای منطقه ی خلیج فارس به بستن پیمان دوستی و امنیتی با رژیم در برابر بیگانگان استعمار!"
اگر همانگونه که سرمقاله نویس اعتراف کرده است که منطقه ی خلیج فارس از نظر منابع فسیلی و موقعیت سوق الجیشی دارای اعتبار و ارزش مهم وخاصی در جهان می باشد . آنگونه که از دیر باز مورد طمع استعمارگران بوده است وهنوز هم به آن چشم دوخته شده است ودست بردار نیستند . همچنین توصیه شده است که امنیت وحفاظت از این منطقه واجب و ضروریست . از سوی دیگر نتیجه گیری شده است که عامل اصلی بحران سازی در منطقه بیگانان می باشند . اکون پرسش است که بیگانان چگونه پای شان به منطقه ی خلیج فارس باز شده که مقصر بحران شناسی در منطقه معرفی شده اند؟ بلی جاده صاف کن وبستر ساز حضور بیگانان در منطقه کیست؟ افغانستان وعراق چگونه اشغال نظامی شد؟ کدام کشورهای منطقه با اشغال گران همکاری کردند؟ پس از اشغال نظامی این دو کشور، کدام کشور منطقه در این دو کشور حضور دارد و دخالت گری گسرده می کند؟ یا اینکه دخالت گری در امور داخلی عراق می کند؟ اگر ادعا شده است که کشورهای عضو خایج فارس برای حمایت به صدام حسین تأسیس شد. خوب سئوال است که رئیس جمهور سابق عراق را کدام دستانی در روز عید فطر آنگونه بر دار کشید و با زهم قاتلان دست اتحاد و دوستی خودشان را به سوی حامیان صدام حسین در منطقه دراز کرده است. همچنین در فلسطین ولبنان کدام کشوری است که بحران سازی و جنگ افروزی می کند؟ کدام کشور میان ساف و فلسطین کدام کشور در گیری نظامی به وجود آورد ونوار غزه را جدا کرد؟ پشت جنگ 33 روزه حزب الله لبنان با اسرائیل که بود وچرا؟
کدامین کشورهای منطقه اجازه نمی دهند که لبنان دارای رئیس جمهور جدید شود؟ رفیق حریری نخست وزیر لبنان چرا ترور شد ودستان کدامین کشوری در این ترور در کار بود؟ خلاصه اینکه برای چه سرمقاله نویس روزنامه ی جمهوری اسلامی وارونه گوئی کرده و آدرس غلط داده است؟ چرا واقهیت را نمی گوید که کدامین سیاست ها وعامل تهدید ومحرک بوده است که شیخ نشین های منطقه را به واکنش وا داشته است تاکه تصمیم به گیرند در صدد تغییر نام خلیج فارس برآیند؟
مگر فراموش شد که مدتی پیش پاسدار سرباز جو حسین شریعتمداری در یادداشت روز خود ادعا کرد که بحرین همینطور جزو قلمر و وخاک ایران بوده است ومی بایست که به ایران مستردد شود که موجب تشنج میان دو کشور شد؟ تهدید به نابود کردن اسرائیل آیا به فضای امنیت منطقه می باشد یا اینکه موجب تقویت عدم ثبات سیاسی در منطقه می شود وکمک می کند که حضور استعمارگران در منطقه مشروعیت دشته باشد . بالاخره اینکه سرمقله نویس با کلی روضه خواندن وبه شیوه ی چماق و هویج برخورد کردن در پایان سرمقاله نویس بدون آنکه به نقش مخرب و تخریب کننده نفاق آمیز 3 دهه گذشته رژیم تروریستی آخوندی اشاره ای داشته باشد که چگونه خمینی از همان اوایل انقلاب صحبت از صدور انقلاب اسلامی کرد که گفت انقلاب می بایست به منطقه صادر شود. مگر از آن زمان تا کنون این پیام خمینی اساس فلسفه ی وجود و سیاست دیپلماسی رژیم تروریستی آخوندی صذدور تروریسم و بنیاد گرائی به منطقه نبوده است ولحظه هم متوقف نشده است ؟
و لی جالب ایت اکنون از موضع طلبکارانه وهژمونی طلبی سرمقاله نویس رهنمود داده است که کشورهای شورای همکاری خلیجفارس برای امنیت منطقه می بایست که پیمان با رژیم تروریستی آخوندی منعقد کنند . تا اینکه ان کشورها هم شبیه آنکه در عراق باتلاق شده و لبنان به سر زمین سوخته مبدل شده و فلسطین تقسیم شده شوند والگوی کشورهای حوزه ی خلیج فارش گردد تا که در اثر بستن پیمان دوستی امنیتی و نظام با رژیم تروریستی عایدشان شود . البته گرانی عمده ومخفی شده سرمقاله نویس با فراموش کردن اینکه چگونه نه چندان دور در سرمقالات خود شیخ نشین های منطقه را با تحقیر کردن وتمسخر گرفتن آنان را تهدید می کرد .اما اکنون که رژیم تروریستی آخوندی دچار تضاد و رقابت های باندی وجناحی درونی شده است و عدم شرکت مردم در نمایش خیمه شب بازی انتصابی مجلس هشتم موجب ترس ووحشت مسئولان رژیم تروریستی شده است . همینطوربه نظر می رسد که احتمال تهاجم نظامی تقویت شده است. بنابراین ایتگونه خبر ها و احتمالات موجب شده است که سر مقال نویس با پاک کردن صورت مسئله زبان کوچکه را در آورد واز روی ناچاری و تاکتیکی مجبورشودادعای پیمان دوستی با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس کند تا اینکه به حساب وی اینان بتوانند در مقابل استعاگران به ایستند و امنیت رابه منطقه باز آورند . در صورتیکه عامل اصلی بی ثباتی وعدم امنیت در خلیج فارسی وخاورمیانه فقط رژیم تروریسی آخوندی می باشد. لذا نه اینکه نمی بایست هیچگونه پیمان دوستی با این کشور ها با رژیم تروریستی منعقد کنند ، بلکه برعکس می بایست که بیش از این رژیم منزوی کنند تاکه فرصت عربده کشی وتهدید نمودن وبا ج گیری کردن در منطقه را نداشته باشد ، تا چه رسد به اینکه پیشنهاد پیمان بستن از موضع تهدید و هژمونی طلبی با این رژیم بسته شود .
هوشنگ � بهداد
سه شنبه 10 اردیبهشت ماه سال 1387
"فرار به جلو از موضع ترس وتهدید کردن کشورهای منطقه ی خلیج فارس به بستن پیمان دوستی و امنیتی با رژیم در برابر بیگانگان استعمار!"
اگر همانگونه که سرمقاله نویس اعتراف کرده است که منطقه ی خلیج فارس از نظر منابع فسیلی و موقعیت سوق الجیشی دارای اعتبار و ارزش مهم وخاصی در جهان می باشد . آنگونه که از دیر باز مورد طمع استعمارگران بوده است وهنوز هم به آن چشم دوخته شده است ودست بردار نیستند . همچنین توصیه شده است که امنیت وحفاظت از این منطقه واجب و ضروریست . از سوی دیگر نتیجه گیری شده است که عامل اصلی بحران سازی در منطقه بیگانان می باشند . اکون پرسش است که بیگانان چگونه پای شان به منطقه ی خلیج فارس باز شده که مقصر بحران شناسی در منطقه معرفی شده اند؟ بلی جاده صاف کن وبستر ساز حضور بیگانان در منطقه کیست؟ افغانستان وعراق چگونه اشغال نظامی شد؟ کدام کشورهای منطقه با اشغال گران همکاری کردند؟ پس از اشغال نظامی این دو کشور، کدام کشور منطقه در این دو کشور حضور دارد و دخالت گری گسرده می کند؟ یا اینکه دخالت گری در امور داخلی عراق می کند؟ اگر ادعا شده است که کشورهای عضو خایج فارس برای حمایت به صدام حسین تأسیس شد. خوب سئوال است که رئیس جمهور سابق عراق را کدام دستانی در روز عید فطر آنگونه بر دار کشید و با زهم قاتلان دست اتحاد و دوستی خودشان را به سوی حامیان صدام حسین در منطقه دراز کرده است. همچنین در فلسطین ولبنان کدام کشوری است که بحران سازی و جنگ افروزی می کند؟ کدام کشور میان ساف و فلسطین کدام کشور در گیری نظامی به وجود آورد ونوار غزه را جدا کرد؟ پشت جنگ 33 روزه حزب الله لبنان با اسرائیل که بود وچرا؟
کدامین کشورهای منطقه اجازه نمی دهند که لبنان دارای رئیس جمهور جدید شود؟ رفیق حریری نخست وزیر لبنان چرا ترور شد ودستان کدامین کشوری در این ترور در کار بود؟ خلاصه اینکه برای چه سرمقاله نویس روزنامه ی جمهوری اسلامی وارونه گوئی کرده و آدرس غلط داده است؟ چرا واقهیت را نمی گوید که کدامین سیاست ها وعامل تهدید ومحرک بوده است که شیخ نشین های منطقه را به واکنش وا داشته است تاکه تصمیم به گیرند در صدد تغییر نام خلیج فارس برآیند؟
مگر فراموش شد که مدتی پیش پاسدار سرباز جو حسین شریعتمداری در یادداشت روز خود ادعا کرد که بحرین همینطور جزو قلمر و وخاک ایران بوده است ومی بایست که به ایران مستردد شود که موجب تشنج میان دو کشور شد؟ تهدید به نابود کردن اسرائیل آیا به فضای امنیت منطقه می باشد یا اینکه موجب تقویت عدم ثبات سیاسی در منطقه می شود وکمک می کند که حضور استعمارگران در منطقه مشروعیت دشته باشد . بالاخره اینکه سرمقله نویس با کلی روضه خواندن وبه شیوه ی چماق و هویج برخورد کردن در پایان سرمقاله نویس بدون آنکه به نقش مخرب و تخریب کننده نفاق آمیز 3 دهه گذشته رژیم تروریستی آخوندی اشاره ای داشته باشد که چگونه خمینی از همان اوایل انقلاب صحبت از صدور انقلاب اسلامی کرد که گفت انقلاب می بایست به منطقه صادر شود. مگر از آن زمان تا کنون این پیام خمینی اساس فلسفه ی وجود و سیاست دیپلماسی رژیم تروریستی آخوندی صذدور تروریسم و بنیاد گرائی به منطقه نبوده است ولحظه هم متوقف نشده است ؟
و لی جالب ایت اکنون از موضع طلبکارانه وهژمونی طلبی سرمقاله نویس رهنمود داده است که کشورهای شورای همکاری خلیجفارس برای امنیت منطقه می بایست که پیمان با رژیم تروریستی آخوندی منعقد کنند . تا اینکه ان کشورها هم شبیه آنکه در عراق باتلاق شده و لبنان به سر زمین سوخته مبدل شده و فلسطین تقسیم شده شوند والگوی کشورهای حوزه ی خلیج فارش گردد تا که در اثر بستن پیمان دوستی امنیتی و نظام با رژیم تروریستی عایدشان شود . البته گرانی عمده ومخفی شده سرمقاله نویس با فراموش کردن اینکه چگونه نه چندان دور در سرمقالات خود شیخ نشین های منطقه را با تحقیر کردن وتمسخر گرفتن آنان را تهدید می کرد .اما اکنون که رژیم تروریستی آخوندی دچار تضاد و رقابت های باندی وجناحی درونی شده است و عدم شرکت مردم در نمایش خیمه شب بازی انتصابی مجلس هشتم موجب ترس ووحشت مسئولان رژیم تروریستی شده است . همینطوربه نظر می رسد که احتمال تهاجم نظامی تقویت شده است. بنابراین ایتگونه خبر ها و احتمالات موجب شده است که سر مقال نویس با پاک کردن صورت مسئله زبان کوچکه را در آورد واز روی ناچاری و تاکتیکی مجبورشودادعای پیمان دوستی با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس کند تا اینکه به حساب وی اینان بتوانند در مقابل استعاگران به ایستند و امنیت رابه منطقه باز آورند . در صورتیکه عامل اصلی بی ثباتی وعدم امنیت در خلیج فارسی وخاورمیانه فقط رژیم تروریسی آخوندی می باشد. لذا نه اینکه نمی بایست هیچگونه پیمان دوستی با این کشور ها با رژیم تروریستی منعقد کنند ، بلکه برعکس می بایست که بیش از این رژیم منزوی کنند تاکه فرصت عربده کشی وتهدید نمودن وبا ج گیری کردن در منطقه را نداشته باشد ، تا چه رسد به اینکه پیشنهاد پیمان بستن از موضع تهدید و هژمونی طلبی با این رژیم بسته شود .
هوشنگ � بهداد
سه شنبه 10 اردیبهشت ماه سال 1387