نقد وبررسی " همراهان ناهمدل (يادداشت روز) " روزنامه ی کیهان دو شنبه 9 اردیبهشت ماه سا ل 1387
"پاسدار حسین شریعتمداری دوم خردادی ها فقط یک راه دارند، توبه کنند به ولی فقیه ملحق شوند، گرنه به سر نوشت مجاهدین دچار می شوند"
فاجعه فقط آن نیست که آزادی مسخ شود وبر بند کشیده شدن آزادیخواهان بر تخت تازیانه و شکنجه و روانهکردن شان به ومیدان تیرباران باشد آنگاه قلب ومغزشان از هم پاشیده شود . حتی فاجعه اینگونه تکمیل نمی گردد که به نام آزادی آزادیخواهان خفه و خاموش و قلم های شان شکسته و لبان ودهان های شان دوخته وسینه های شان شکافته و چاک داده شود و یا برخی یاران وهمراهان وهمرزمان را جدا کردن ودر خدمت جلاد و بازجو و دژخیم در آوردن و وادار شان کردن تا که دست به جاسوسی و پرونده سازی وممیزگری وتیر خلاص زنی بزننداینهم همه ی عمق فاجعه در این رژیم دبریو قرون وسطائی نیست ، بلکه برای این فاجعه به اوج خود رسیده است که پاسدار دژخیم وجلاد وتیر خلاص زن وششکنجه گر و پرونده ساز و تواب و سناریو ساز و تحریف گر معلم وتئوریسین انقلاب وروایت گر یا در حقیقت تحریف گر تاریخ می شود . یعنی کاری که در 3 دهه است که در یکی از منفور ومرتجع و ضد انسانی ترین رژیم های ضد بشریم تاریخ اتفاق افتاده است و3 دهه است در ایران حاکم شده است و اکنون یک پاسدار سربازجو وشکنجه گر و معتاد زهوار در رفته یکه تاز مطبوعات شده است و آزادانه وبدون هیچگونه محدویت وحساب و کتابی هر کاری که می خواهد انجام می دهد وهر کس غیر از آنچه این شکنجه گر و آزادی کش و پرونده ساز می گوید و یا اینکه سخن یا نظری دگری ارائه کند در جا برایش پرونده ی بازجوئی می گشاید و با متهم کردنش کیفر خواست برایش صادر می کند.
حتی اگر این فرد فرمانده ی سابق سپاه پاسداران محسن رضائی باشد یا اینکه حتی پاسدار احمدی نژاد عنتر لوطی جماران باشد که خودش در رئیس جمهور کردنش نقش کلیدی داشته باشد و تخته گاز مدافع و مبلغش بوده است. به اینهم رحم نه خواهد کرد.
اما اکنون اوضاع رژیم تروریستی آخوندی آنگونه بر هم ریخته شده است و سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری شکنجه گر قاطی کرده وکف بر دهان آورده وافسار پار کرده وتعادل از دست بداده است که ناچار شده نه دست به خود زنی که خودسوزی کامل بزندد و تمام سرمایه گذاری چندساله برروی مزدوران به خدمت گرفته شده اش که زیر نظر و بازسازی دستگاه وزارت بد نام اطلاعات به نام جداشدگان از مجاهدین جا انداخته شده است را بود بطور ناگهانی یکباره سیفون کشیده و زیرآب زد ودربست اینان را همراه خودش وارد فاضلاب وتعفن لجن زار دستگاه بدنام وزارت بدنام اطلاعات کرده است. چونکه هرچه تا حال به این طوطیان دست آموز آموز و تعلیم داده گفته که در سایت های بد نام وارت اطلاعات علیه ی مجاهدین بیان و بازتاب داده شده واجرای نقش کرده اند. همه را اکنون صاحب طوطی خودش استفراغ کرده است تا که برای زدون هرگونه شک وشبهه ای که منبع اصلی اینگونه اتهامات ساخته وپرداخته شده علیه ی مجاهدبن از بی برود که کجاست که به عنوان جدا شدگان فعال می باشند. به این عمل گفته می شود مایه سوز شدن واز مایه خوردن و اعلام ورشکستگی با تقصیر کردن.
بهر حال همانگونه که در ابتدای نوشتار گفته شد که اینگونه شیوه چماق وهویجی و خود سوزی کردن معمولاً چند منظوره وچند هدفه می باشد که قید شد که به حتی پاسدارمحسن رضائی هم رحم نمی شود . زیرا به خاطر جنگ قلمی است که این پاسدار پرونده ساز با محسن رضائی و سایت تابناک و اصلاح طلبان شروع کرده است که اکنون برای اینکه کینه ی حیوانی وشکنجه گری و تجربه ی بازجوئی و خبرگی خود در پرونده سازی کردن را بیرون بریزد وبا یک تیر چند هدف زده باشد . ابتدا با اتهام وتوهین و چرند گوئی وتحریف گری به مجاهدین شروع کرده است تا اینکه در ادامه به دوم خردادی ها یرسد ودر کنار گشودن پرونده ی بازجوئی برای اینان به شیوه ی به در گفتن تا دیوار بفهمد به پاسدار رضائی هم مقصود خود ش را تفهیم کند که چرا این پاسدار به جای همکاسه وهمکار با این پاسدار شکنجه گر و پرونده ساز شدن از به سوی دوم خردادی ها سریده است . مشخص است که این چرخش و لغزش هرگز از سوی پاسدار پرونده سازبخشودنی نمی باشد و معلوم است که اکنون قلم وشلاق بر دست ای حیوان اشتباهی ناطق شده چه حالی دارد وچگونه در ازای هر خطی که نوشته است یک لول تریاک را شهید وچاشنی کرده است تا که توانسته هم بر ضریب خماری چیره شود وهم اینکه توانسته تمرکز فکر داشته باشد که بتواند خط به خط جلو به رود که به تواند وظیفه ی خودش را انجام دهد . زیرا که اینکه این روز ها این پاسدار وحشی و درنده آنقدر داغان وبالانس بر هم زده شده است که روز گذشته تاریخ صحفه ی اول رزنامه ی کیهان را اشتباهی و تاریخ روز قبل زده بود که سپس آن را با ندائی که به این داده شد تصحیح و تعویض کرد.البته که نمی توان از پاسدار سربازجو وشکنجه گری که فقط شلاق و شکنجه و ابراز ندامت وتوبه گیری وصنعت تواب سازی را می داند وبا اینگونه تجربیات ومقولات در 3 دهه ی گذشته سر وکار داشته است هز گز نمی تواند همچون رهبر نظام لوطی جماران ورفسنجانی و پاسدار احمدی نژاد عنتر لوطی جماران وسایر مسئولان ومطبوعات رژیم تروریستی آخوندی بحث علت و معلولی و اقنائی و منطقی داشت به خصوص اینکه گذشته از بازار وتخصصی که خود دارد و از حاشیه ی دیوار آهنین و حمایت اطلاعاتی و پاسداری وپشتیبانی مستقیم لوطی جماران که بر خوردار می باشد که گویا اگر از این پاسدار شکنجه گر و پرونده ساز از در خواست شود که برای چه نامزدان دوم خردادیها با آن اتهامات قلع و قمع ورد صلاحیت فله ای – گله ای شدند و چرا اینان از ابزار ر سانه های تبلیغاتی دولتی محروم شدند وچرا لوطی جماران درست روز قبل از نمایش خیمه شب بازی انتصاباتی مجلس هشتم در سخنرانی خود که علیه ی دوم خردادی ها کرد اینان را وصل به دشمن بیگانه آمریکا وخواست که به نامزدان اینان رأی داده نشود؟
همچنین چرا متقابلاً تأکید کرد ودر خواست نمود تا که به نمایند گان حامی دولت ووابسته به خود رأی دهند که خلاف نقش و جایگاه لوطی جماران می باشد؟ ازسوی دیگر چرا وقتیکه صحبت از مردم می شود که مثلاً ادعا می شود مردم به یک جریان رأی نداد وبه جریان دیگر رأی دادند . این مردم منظور کیستند وچند در صد جامعه ی ایران را تشکیل می دهند؟ البته پاسخ دادن به انگونه سئوالان ا جزو خطوط ترسیم شده ی سرخ و منطقه ی ممنوعه است که نمی بایست برای دریافت پاسخ وارد آن شد. بنابراین از این زاویه است که این سرباز جو به خودش دسته گل می دهد و طلبکاران خطاب به رقیب شکست خورده ی دوم خردادی ها می گوید که مردم شما را قبول ندارند. زیرا رقیب شمارا قبول دارند که هم رشد بالای تورم وگرانی افزایش قیمت کالا ها و افزایش قیمت مسکن واجاره کرایه ی خانه و بازداشت فرمانده ی تهران در خانه ی فساد را به اینان ارزانی داشته است که در ازای قول بردن نان بر توی سفره های خالی محرومان ومبارزه با مفسدان اقتصادی می باشد . بهر صورت همه ی روضه خوانی کردن ها وتهدید نمودن ها علیه ی اصلاح طلبان قلابی این است که چرا توبه نمی کنند وبه سوی لوطی جماران باز نمی گردند و مجبور نمی شوند توبه کنند تا که این چنین زانو بزنند وابراز ندامن کنند:
"- چرا اصلاح طلبان معتقد به مباني و اصول انقلاب و نظام مانند مجنون از «ناقه ناهمراه» پياده نمي شوند و به پاي خود راه كوي ليلي را پيش نمي گيرند؟! چاره چيست؟... چاره كار دل كندن اصلاح طلبان معتقد به مباني و اصول از همراهان ناهمدل خويش است. داروي اين نسخه اگرچه ممكن است كه تلخ باشد ولي به يقين «شفا» درپي دارد و صد البته، قرص هاي مسكن، هرچند براي مدتي كوتاه درد را تسكين مي دهند، اما نه فقط جاي داروي شفابخش تلخ را نمي گيرند، بلكه بر شدت بيماري نيز مي افزايند. در ميان طيف ياد شده از اصلاح طلبان- منظور سردمداران اين جبهه است و نه بدنه آن- افراد و شخصيت هاي خوش سابقه، كارآمد و صاحب انديشه اي وجود دارند كه چنانچه از ناقه مجنون فرود آيند، بر ظرفيت و كارآمدي نظام، مخصوصاً در شرايط كنوني، به يقين مي افزايند."
اما این مثالی که سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری برای رقیب آورده است. چون شیوه قلمی زنی وتحلیل وادعا یش وارونه گوئی می باشد . بنابراین دقیقاً این مثال شامل حال خودش می شود که چنین گفته است:
"- چرا اصلاح طلبان معتقد به مباني و اصول انقلاب و نظام مانند مجنون از «ناقه ناهمراه» پياده نمي شوند و به پاي خود راه كوي ليلي را پيش نمي گيرند؟!"
در خاتمه اینکه سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری داستان کودتای خائنانه ی که درون سازمان مجاهدین رخ داد .البته همان موقع رهبری سازمان در زندان تحلیل داد که این ضربه ی خائنانه فقط به نفع ساواک شاه وجریان راست مذهبی در زندان که سر بر توی توبره یآخور وهمکاری با ساواک برده تما م شد و عملاً هم همین گونه شد. زیرا که شاهد بودیم که چگونه پس از انقلاب همه ی نیروهای انقلابی از صحنه حذف شدند ومرتجع وهارترین وضدانسانی ترین جریان قدرت را گرفت وخون مردم ایران را بر توی شیشه کرده و منطقه را بهجنگ و آشوب کشانده و بی ثبات وناامن ساخته است. همچنین اکنون حتی همانانی که زیر شعار مبارزه با آمریکا و اشغال سفارت آمریکا در تهران یکه تازی می کردند ودانشگاه ها را تعطیل کردند وحرف و آخر را می زدند اکنون خود اینان مورد بدترین اتهامات و فشار ها واقع شده اند. در عوض یک گمنام وبی نام ونشان مشکوک قبل از انقلاب ویک پاسدار شکنجه و بازجو وتیر خلاص زن معتاد و زد ومعلوم الحال کنونی اکنون قلم بر دست شده است واز همان تجربه ی ساواک شاه و ساماوای شیخی علیه ی مجاهدین لغز خوانی کرده است تا اینکه بیشتر بتواند رقیب را بکوبد .
اما اگر باز هم رقیب به خواهد در این دستگاه تن به خواری و بازی دهد . می بایست که خیلی بیش از این توهین واتهاماترا تحمل و نوش جان کند و مجبور شوند هم نام ونشان وهمه چیز خودشان را از دست بدهند . بنابراین بهترین راهی که برای اینان گشوده شده است . فقط یک تصمیم گیری جدی اتخاذ کردن ودل کندناز این رژیم رو به زوال کردن و به سوی مردم و مقاومت تغییر جهت دادن می باشد . باور کنید پرداخت هزینه در چرخش خیلی کم هزینه تر از ماندن در سایه وپناه این رژیم تروریستی و ضد بشری و اصلاح ناپذیر وبه آخر خط رسیده وبی افق و آینده است که هرروز بیش از گذشته منقبض تر وسرکوب گر تر می شود . زیراکه بقول پاسدار احمدی نژاد راهی برای رژیم نامشروع و در مقابل مردم قرار گرفته وجود ندارد جز متکی به پلیس مقتدر و بسیج و سپاه پاسداران باشد .
از طرف دیگر بدتر اینکه سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری شکنجه گر جرأت نکرده است که نامی از پاسدار محسن رضائی ببرد . درصورتیکه مثالی که در ابتدای یادداشت روز خود از مجاهدین زده است نوک هدف اصلی پاسدار محسن رضائی می باشد که یک بار گفته بود قبل از انقلاب از طریق یکی از هواداران مجاهدین در جنوب و آبادان در رابطه بوده است ونامی نیز از مجید شریف واقفی برده بود. نکته پایانی اینکه عجب این مجاهدین تبدیل به کابوس و استخوان در گلو گیر کرده یخطرناکی برای رژیم تروریستی آخوندی شده اند که آسایش و آرامش و خواب را از چشمان سران رژیم تروریستی آخوندی ربوده است .
هوشنگ - بهداد
دو شنبه 9 اردیبهشت ماه سا ل 1387