نقد و بررسی " يادداشت روز ( گروه خون شما چيست؟! )" روزنامه ی کیهان شنبه 20 مهر ماه سال � 1387
عدم پاسخگوئی به بحران تورم و گرانی و رشد فقر و گرانی در جامعه و فریاد مرگ بر دیکتاتور گفتن دانشجویان شیراز چه ار تباطی به مجاهدین در 3 دهه پیش دارد؟
چگونه است که در سیاست شتراو پلنگی قلم بر دستان رژیم تروریستی آخوندی سیاست می تواند در عرصه ی اجتماعی برآیند فعل و انفعال تعریف شود. و لی برای بررسی سایر پدیده های اجتماعی کنش وواکنش ها و رابطه ی علت و معلول ها وجود ندارد؟ً این چگونه مسیر کج و انحرافی 3 دهه پیموده شده ای است که پیوسته پاسدار قلم بردستان و یادداشت روز نویس شده تلاش مذبوحانه کرده اند تا که در جاده ی یک طرفه و بن بست حرکت کنند و با به فراموشی سپردن عمدی بررسی ریشه و علت ها، به معلول ها به پردازند.؟یعنی در حقیقت با پاک کردن صورت مسئله برای راه فرار به معلول ها پرداخته و مانور داده اند تا که همیشه طلبکار باشند. تازه مشکل آنگاه مضاعف می شود که با ترکیبی ازنوعی گفتمان سرکوبگرایانه پاسداری � بازجوئی - حوزوی تلفیق شود که اصلاً چنین ً گفتمانی معلولی بدون اشاره به علت هم قابل فهم نمی باشد. به خصوص اینکه قلم بر دست تلاش کند با شیوه ی بازجوئی و لقمه از پشت سر بر دهان گذاشتن به خواهد از لا به لای معذور بودن پیام خودش را به مخاطبان نظر خودش را به عنوان بیان واقعیت تحمیل و منتقل کند. به ویژه اینکه به خواهد با یک تیر هم چند هدف هم بزند که دیگر درک موضوع قوز بالا قوز می شود . مثلاً به این ادعای پاسدار یادداشت روز نویس توجه کنید که چه گفته شده است:
"شرطي شدن�. سياست آنجا كه رو به پيچيدگي مي گذارد، ديگر صرفا چينش اشخاص و بازي نام ها و نامزدها نيست بلكه بعضاً تبديل به فرآيندي مي شود كه در آن �شخصيت� رجال، به شيوه هاي پنهان دستخوش تأثير گذاري و دستكاري قرار مي گيرد. برخي سياستمداران در چنين فرآيندي البته از آنجا كه از اسارت خود -شهوت نام و جاه، ضعف نفس و خود بزرگ بيني- رسته اند، منفعل نمي شوند اما اگر نقطه ضعفي در اين عرصه داشته باشند هرچقدر هم كه زيرك باشند، به خدمت در مي آيند و مديريت مي شوند حال آن كه خيال مي كنند در حال مديريت ديگران هستند."
واقعا ً چه از این جمله ی بسیار روانشناسانه متوجه شدید که خود مدعی نیاز به روانکاوی شدن دارد تا بداند چگونه می بایست در نقش خودش ایفای نقش کند ب تا که نیاز ادای راه رفتن کبک در آوردن را نداشته باشد؟ ! جالب تر اینکه پاسدار قلم بر دست در دنباله به جنبش دانشجوئی و استاد رواشناسی و شرطی شدن هم اشاره کرده و دست به بازجوئی کمدی وبی ربط از بازگوئی خاطرات دوران دانشجوئی اش زده که گفته چگونه چند نفئری استاد روانشناسی را در کلاس درس تست یا بقول خودشان مسخره می کردند . آنگاه به شاخه ای دیگر پریده و به موضوعی پس از انقلاب اشاره کرده که بی ربط تر از باز گوئی خاطره ی دوران دانشجوئی اش می باشد . طقلک پاسدار عقده ای خواسته که ادای روشنفکری در آورد و مانور 9هد تا جا اندازد که خیلی می فهمد و چیزی کمتر از نابغه گری پاسدار کمدی و گماشته احمدی نژاد ندارد که ادعای جهانی کردن احمدی نژادی دارد و تصمیم دارد تا که ساختار مدیریت جهان را تغییر دهد که خودش را با وی مقایسه کرده که مگر چه از این پاسدار گماشته ی احمدی نژا کمتر دارد که چنین ادعائی را نداشته باشد . البته برای شروع و نمایش جهانی و معروف شدن چه جائی بهتر از یادداشت روز روز نامه اطلاعتی � امنیتی � پادگانی پرونده و سناریو ساز کیهان بهتر می باشد که دست به تمرین کردن رده است . ولی بیچاره اگر در بخش ستون طنز گفت و شنود شروع می کرد زود تر معروف و مشهور می شد و می توانست با پاسدار گماشته احمدی نژاد رقابت کند . عجیب است که به بعداز انقلاب اشاره کرده است ولی نگفته است که نقش سرکوبگری اش در جلوی دانشگاه تهران در کنار زهرا خانم چه بوده است؟ یا اینکه نقش وی در یورش اردیبهشت ماه با دانشگاه های سراسر کشور در اردیبهشت ماه سال 59 چه بود؟
بهر صورت همکار و معاون سابق مدیر مسئول ورق پاره ی کیهان سربازجو حسین شریعتمداری پاسدار صفار هرندی که وزیر فرهنگ سانسور و تفتیش عقاید ارشاد می باشد . همانگونه که اشاره شد با پاک کردن صورت مسئله و بازی کردن با مخرج علت ها را دربست فراموش و حذف و سانسور کرده است تا که آنجا که به جای بررسی علت تورم و گرانی و رشد فقر و بیکاری در جامعه که چرا جای بردن نان بر توی سفره های خالی محرومان را گرفته است؟ یا اینکه توضیح داده شود چرا پس از 3 تلاش برای پادگانی � حوزوی کردن دانشگاه ها چرا دانشجویان دانشگاه شیراز با پاسدار علی لاریجانی رئیس مجلس برخود کردند و ازوی آنگونه استقبال و پذیرائی کردند که شایسته اش بود؟ تازه هدیه و سهم پاسدار گماشته ی احمدی نژاد را نیز بطور سفارشی مرگ بر دیکتاتوربرایش از طریق پاسدار علی لاریجانی ارسال کردند؟ در عوض به سازمان مجاهدین خلق اشاره کرده است و فاکت از رجائی و زنده یاد طالقانی در مورد مجاهدین نقل قول کرده است که رجائی از مجاهدین سئوال کرده بود در دو سال و نیم گذشته کدام آمریکائی و ساواکی یایک سرمایه دار صهیونیستی را کشید؟ البته بدونکه مدعی اشاره کند جاسوس و دلال چند جانبه امیر احمدی کیست ودر ایران چه می کند و این چه ربطی به مبارزه با امپریالیست و آمریکا کردن دارند؟ نگفته که چرا رجائی به مجاهدین نگفته بود که برای چه ا در همین دو ونیم سال بیش از 50 نفر از میلیشای نشریه ی مجاهد فروش در خیابان های شهرهای گونان ایران به شهادت رسیدند و هزاران نفر دیگرشان درزندان و سیاه چای سراسر ایران بودند؟ یا چرا تظاهرات مسالمت آمیزشان در تهران در 30 خرداد سال 60 به خاک و خون کشانیده شد؟ یا اینکه چرا زمانیکه فرزند زنده یاد طلقانی ربوده شد ایشان دو هفته تهران را ترک کرد؟ یا اینکه نظر ایشان نسبت به اصل ولایت فقیه در مجمع خبرگان چه بود؟ یا اینکه در خطبه های نماز جمعه به نام قرآن در صحنه چه گفت؟ یا در سنندج پیرامون شورا و نقش سایر دگر اندیشان در شورا و تأکید وی چه بود و چگونه می توانست که نظرات مشابه با خمینی شیاد و متحجر و خود خواه و قدرت طلب ایشان داشته باشد؟
بهر حال قلم بر دست پاسدار یادداشت روز نویس پس از وارونه باز گوئی پیرامون مجاهدین که بهانه ای برای دراز کردن مخاطبین اصلی خودش درون دوم خردادی ها می باشد . پس از اشاره به رجائی و بنی صدر و بهشتی و منتظری و رفسنجانی کردن به سراغ مخاطبین نهائی یا هدف اصلی خاتمی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی رفته و اینان را دراز ومتهم وهمکار ضد انقلاب برون مرز کرده است . تا اینکه وی به نمایش خیمه شب بازی انتخابات � انتصابات تقلباتی سوم تیر سال 84 رسیده است و دفاع از پاسدار گماشته احمدی نژاد را دنبال ومانور داده و حسابی گرده بر زمین مالیده و گرد وخاک بر پا کرده است . یعنی در حقیقت از جایگاه لرزان پست وزارت فرهنگ سانسور و تفتیش عقاید ارشادخودش کرده است.
در خاتمه اینکه در پاسخ به اداهی کمدی ووارونه پاسدار یادداشت روز نویس می بایست به خطاب به این قلم بر دست پا سدار وادعا هائی که کرده است یاد آوری آن خاطره یپرسشی شاهزااده ای را نقل و بیان کرد که روزی خطاب به بابای از تاج وتخت خلع شده اش پرسید. با با توکه همیشه می گوئی ما به با ز می گردیم و صاحب تاج و تخت می شویم واز ما اعاده ی حییت خواهد شد آن زمان کی فرا می رسد؟ بابا به شاهزاده گفته بود پسرجان بگذار همه ی آنانی که ما را می شناسند بمیرند ، آنگاه ما اعاده ی حیثیت خواهیم کرد . اکنون این پاسدار قلم بر دست وارونه نویس اقلاً فکر نکرده است که هنوز شاهدان زنده ی فراوانی وجود دارند و در قید یات هستند که تاریخچه ی اتفاقات 3 دهه ی گذشته را به خاطر دارند که هر گز نه اجازه خواهند دادکه به بازجو یان و شکنجه گران وتیر خلاص زنان زندان وسیاه چال ها که اکنون وزیر ووکیل و ژورنالیست و سناسورچی و ممیزگر و تحریف گر شده اند به سادگی وقایع اتفاق افتاده ی تاریخی که لوث و آلوده و منحرف کنند و نه اینکه شاهدان زنده دست از اهداف و آرمان های انسانی و متعالی آزادیخواهی و عدالت طلبی برداشته اند و سکوت و خاموشی پیشه کرده اند تا که گزمکان تیغ بر کف و زنگیان مست حقایق وواقعیت های تاریخی وارونه بازگو کنند و منتقل کنند. زیرا که سرپل خر به گیری مچ گیری می کنند و سناریو سازی های معکوس ساخته شده را تبدیل به تف و تاق و ریش برای طراح شان می کنند.
هوشنگ - بهداد
شنبه 20 مهر ماه سال � 1387
عدم پاسخگوئی به بحران تورم و گرانی و رشد فقر و گرانی در جامعه و فریاد مرگ بر دیکتاتور گفتن دانشجویان شیراز چه ار تباطی به مجاهدین در 3 دهه پیش دارد؟
چگونه است که در سیاست شتراو پلنگی قلم بر دستان رژیم تروریستی آخوندی سیاست می تواند در عرصه ی اجتماعی برآیند فعل و انفعال تعریف شود. و لی برای بررسی سایر پدیده های اجتماعی کنش وواکنش ها و رابطه ی علت و معلول ها وجود ندارد؟ً این چگونه مسیر کج و انحرافی 3 دهه پیموده شده ای است که پیوسته پاسدار قلم بردستان و یادداشت روز نویس شده تلاش مذبوحانه کرده اند تا که در جاده ی یک طرفه و بن بست حرکت کنند و با به فراموشی سپردن عمدی بررسی ریشه و علت ها، به معلول ها به پردازند.؟یعنی در حقیقت با پاک کردن صورت مسئله برای راه فرار به معلول ها پرداخته و مانور داده اند تا که همیشه طلبکار باشند. تازه مشکل آنگاه مضاعف می شود که با ترکیبی ازنوعی گفتمان سرکوبگرایانه پاسداری � بازجوئی - حوزوی تلفیق شود که اصلاً چنین ً گفتمانی معلولی بدون اشاره به علت هم قابل فهم نمی باشد. به خصوص اینکه قلم بر دست تلاش کند با شیوه ی بازجوئی و لقمه از پشت سر بر دهان گذاشتن به خواهد از لا به لای معذور بودن پیام خودش را به مخاطبان نظر خودش را به عنوان بیان واقعیت تحمیل و منتقل کند. به ویژه اینکه به خواهد با یک تیر هم چند هدف هم بزند که دیگر درک موضوع قوز بالا قوز می شود . مثلاً به این ادعای پاسدار یادداشت روز نویس توجه کنید که چه گفته شده است:
"شرطي شدن�. سياست آنجا كه رو به پيچيدگي مي گذارد، ديگر صرفا چينش اشخاص و بازي نام ها و نامزدها نيست بلكه بعضاً تبديل به فرآيندي مي شود كه در آن �شخصيت� رجال، به شيوه هاي پنهان دستخوش تأثير گذاري و دستكاري قرار مي گيرد. برخي سياستمداران در چنين فرآيندي البته از آنجا كه از اسارت خود -شهوت نام و جاه، ضعف نفس و خود بزرگ بيني- رسته اند، منفعل نمي شوند اما اگر نقطه ضعفي در اين عرصه داشته باشند هرچقدر هم كه زيرك باشند، به خدمت در مي آيند و مديريت مي شوند حال آن كه خيال مي كنند در حال مديريت ديگران هستند."
واقعا ً چه از این جمله ی بسیار روانشناسانه متوجه شدید که خود مدعی نیاز به روانکاوی شدن دارد تا بداند چگونه می بایست در نقش خودش ایفای نقش کند ب تا که نیاز ادای راه رفتن کبک در آوردن را نداشته باشد؟ ! جالب تر اینکه پاسدار قلم بر دست در دنباله به جنبش دانشجوئی و استاد رواشناسی و شرطی شدن هم اشاره کرده و دست به بازجوئی کمدی وبی ربط از بازگوئی خاطرات دوران دانشجوئی اش زده که گفته چگونه چند نفئری استاد روانشناسی را در کلاس درس تست یا بقول خودشان مسخره می کردند . آنگاه به شاخه ای دیگر پریده و به موضوعی پس از انقلاب اشاره کرده که بی ربط تر از باز گوئی خاطره ی دوران دانشجوئی اش می باشد . طقلک پاسدار عقده ای خواسته که ادای روشنفکری در آورد و مانور 9هد تا جا اندازد که خیلی می فهمد و چیزی کمتر از نابغه گری پاسدار کمدی و گماشته احمدی نژاد ندارد که ادعای جهانی کردن احمدی نژادی دارد و تصمیم دارد تا که ساختار مدیریت جهان را تغییر دهد که خودش را با وی مقایسه کرده که مگر چه از این پاسدار گماشته ی احمدی نژا کمتر دارد که چنین ادعائی را نداشته باشد . البته برای شروع و نمایش جهانی و معروف شدن چه جائی بهتر از یادداشت روز روز نامه اطلاعتی � امنیتی � پادگانی پرونده و سناریو ساز کیهان بهتر می باشد که دست به تمرین کردن رده است . ولی بیچاره اگر در بخش ستون طنز گفت و شنود شروع می کرد زود تر معروف و مشهور می شد و می توانست با پاسدار گماشته احمدی نژاد رقابت کند . عجیب است که به بعداز انقلاب اشاره کرده است ولی نگفته است که نقش سرکوبگری اش در جلوی دانشگاه تهران در کنار زهرا خانم چه بوده است؟ یا اینکه نقش وی در یورش اردیبهشت ماه با دانشگاه های سراسر کشور در اردیبهشت ماه سال 59 چه بود؟
بهر صورت همکار و معاون سابق مدیر مسئول ورق پاره ی کیهان سربازجو حسین شریعتمداری پاسدار صفار هرندی که وزیر فرهنگ سانسور و تفتیش عقاید ارشاد می باشد . همانگونه که اشاره شد با پاک کردن صورت مسئله و بازی کردن با مخرج علت ها را دربست فراموش و حذف و سانسور کرده است تا که آنجا که به جای بررسی علت تورم و گرانی و رشد فقر و بیکاری در جامعه که چرا جای بردن نان بر توی سفره های خالی محرومان را گرفته است؟ یا اینکه توضیح داده شود چرا پس از 3 تلاش برای پادگانی � حوزوی کردن دانشگاه ها چرا دانشجویان دانشگاه شیراز با پاسدار علی لاریجانی رئیس مجلس برخود کردند و ازوی آنگونه استقبال و پذیرائی کردند که شایسته اش بود؟ تازه هدیه و سهم پاسدار گماشته ی احمدی نژاد را نیز بطور سفارشی مرگ بر دیکتاتوربرایش از طریق پاسدار علی لاریجانی ارسال کردند؟ در عوض به سازمان مجاهدین خلق اشاره کرده است و فاکت از رجائی و زنده یاد طالقانی در مورد مجاهدین نقل قول کرده است که رجائی از مجاهدین سئوال کرده بود در دو سال و نیم گذشته کدام آمریکائی و ساواکی یایک سرمایه دار صهیونیستی را کشید؟ البته بدونکه مدعی اشاره کند جاسوس و دلال چند جانبه امیر احمدی کیست ودر ایران چه می کند و این چه ربطی به مبارزه با امپریالیست و آمریکا کردن دارند؟ نگفته که چرا رجائی به مجاهدین نگفته بود که برای چه ا در همین دو ونیم سال بیش از 50 نفر از میلیشای نشریه ی مجاهد فروش در خیابان های شهرهای گونان ایران به شهادت رسیدند و هزاران نفر دیگرشان درزندان و سیاه چای سراسر ایران بودند؟ یا چرا تظاهرات مسالمت آمیزشان در تهران در 30 خرداد سال 60 به خاک و خون کشانیده شد؟ یا اینکه چرا زمانیکه فرزند زنده یاد طلقانی ربوده شد ایشان دو هفته تهران را ترک کرد؟ یا اینکه نظر ایشان نسبت به اصل ولایت فقیه در مجمع خبرگان چه بود؟ یا اینکه در خطبه های نماز جمعه به نام قرآن در صحنه چه گفت؟ یا در سنندج پیرامون شورا و نقش سایر دگر اندیشان در شورا و تأکید وی چه بود و چگونه می توانست که نظرات مشابه با خمینی شیاد و متحجر و خود خواه و قدرت طلب ایشان داشته باشد؟
بهر حال قلم بر دست پاسدار یادداشت روز نویس پس از وارونه باز گوئی پیرامون مجاهدین که بهانه ای برای دراز کردن مخاطبین اصلی خودش درون دوم خردادی ها می باشد . پس از اشاره به رجائی و بنی صدر و بهشتی و منتظری و رفسنجانی کردن به سراغ مخاطبین نهائی یا هدف اصلی خاتمی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی رفته و اینان را دراز ومتهم وهمکار ضد انقلاب برون مرز کرده است . تا اینکه وی به نمایش خیمه شب بازی انتخابات � انتصابات تقلباتی سوم تیر سال 84 رسیده است و دفاع از پاسدار گماشته احمدی نژاد را دنبال ومانور داده و حسابی گرده بر زمین مالیده و گرد وخاک بر پا کرده است . یعنی در حقیقت از جایگاه لرزان پست وزارت فرهنگ سانسور و تفتیش عقاید ارشادخودش کرده است.
در خاتمه اینکه در پاسخ به اداهی کمدی ووارونه پاسدار یادداشت روز نویس می بایست به خطاب به این قلم بر دست پا سدار وادعا هائی که کرده است یاد آوری آن خاطره یپرسشی شاهزااده ای را نقل و بیان کرد که روزی خطاب به بابای از تاج وتخت خلع شده اش پرسید. با با توکه همیشه می گوئی ما به با ز می گردیم و صاحب تاج و تخت می شویم واز ما اعاده ی حییت خواهد شد آن زمان کی فرا می رسد؟ بابا به شاهزاده گفته بود پسرجان بگذار همه ی آنانی که ما را می شناسند بمیرند ، آنگاه ما اعاده ی حیثیت خواهیم کرد . اکنون این پاسدار قلم بر دست وارونه نویس اقلاً فکر نکرده است که هنوز شاهدان زنده ی فراوانی وجود دارند و در قید یات هستند که تاریخچه ی اتفاقات 3 دهه ی گذشته را به خاطر دارند که هر گز نه اجازه خواهند دادکه به بازجو یان و شکنجه گران وتیر خلاص زنان زندان وسیاه چال ها که اکنون وزیر ووکیل و ژورنالیست و سناسورچی و ممیزگر و تحریف گر شده اند به سادگی وقایع اتفاق افتاده ی تاریخی که لوث و آلوده و منحرف کنند و نه اینکه شاهدان زنده دست از اهداف و آرمان های انسانی و متعالی آزادیخواهی و عدالت طلبی برداشته اند و سکوت و خاموشی پیشه کرده اند تا که گزمکان تیغ بر کف و زنگیان مست حقایق وواقعیت های تاریخی وارونه بازگو کنند و منتقل کنند. زیرا که سرپل خر به گیری مچ گیری می کنند و سناریو سازی های معکوس ساخته شده را تبدیل به تف و تاق و ریش برای طراح شان می کنند.
هوشنگ - بهداد
شنبه 20 مهر ماه سال � 1387