نقد و بررسی " زلف هاي گره خورده ! ( يادداشت روز )" روزنامه ی کیهان دوشنبه 29 مهر سال 1387
چراکانال زدن رابطه با آمریکا از سوی باند حاکم اصول گریان با رقیب دوم خردادی فرق دارد؟ زیرا اگر از سوی رقیب دوم خردادی ها باشد، همکاری با دشمن نامیده می شود؟
عالیجناب سایه نشین و کنترل کننده ی پروژه ی اصلی سناریو وپرونده سازی که نقش کلیدی در رئیس جمهوری کردن پاسدار احمدی نژاد داشت . زیرا که مرکز ثقل به صحنه کشاندن پاسداران و بسیجیان برای ریختن آرای قلابی درون صندوق و جعبه های مارگیری انتخابات – انتصابات ریاست جمهوری دوره ی نهم داشت. اکنون علیه ی اصول گرایان که با متهم کردن همکاری رقیب دوم خردادی ها با آمریکا مدعی کلید خوردن پروژه ی مشترک عوامل داخلی با دشمن برون مرزی آمریکا علیه ی دولت مدعی اصول گرائی شده است. بنابراین سربازجو حسین شریعتمداری از شبکه ی عنکبوتی شعبه ی بازجوئی زندان اوین مؤسسه ی پرونده و سناریو سناریو کیهان اطلاعاتی – امنیتی – پادگانی کیهان بیرون زده و وارد صحنه شده و اعتراف شفاف کرده است که همه ی خط و خطوط و سیاست دفاع از دولت نهم را این سربازجو پاسدار برنامه ریزی و تنظیم کرده است . لذا بقول خودش چون مورد اتتقاد واقع شده است مجبور به آفتابی شدن با نام ونشان خود شده و مثل همیشه با دو قبضه از توبره و آخور خوردن دست به تبرئه و سفید کاری و توجیکاری پرونده ی ننگین دولت نهم شده است و رقیب ومنتقدان دولت را متهم به همکاری با دشمن آمریکا نموده است. تا اینکه هم بهانه ای باشد که به تواند به موضوع دویاره دامن بزند.هم اینکه به حساب خودش پاسخ منتقدان را داده باشد. ضمن اینکه فضا را آنگونه هیستریک علیه دوم خردادی ها کند که کسی پیرامون همکاری پاسدار گماشه احمدی نژاد سئوال نکند که اگر اینان همکار آمریکا می باشند . پس برای چه پاسدار احمدی نژاد از طریق عفو دادن وفعال کردن دلال و جاسوس چند جانبه هوشنگ امیر احمدی برای ایجاد انال زدن با آمریکا فعال شده است؟ یا اینکه چرا هیئت اعزامی برای شرکت در اجلاس صدوق بین المللی پول در آمریا ر اشیه ی این اجلاس با نمایندگان آمریکا دیدار و ملاقات داشته اند؟ در هر صورت سربازجو حسین شریعتمداری اینگونه همراهان داخلی با دشمن آمریکا را به 3 دسته تقسیم و تفسیر و متهم ومحکوم کرده است:
"در يك نگاه گذرا مي توان همراهان داخلي دشمن را به سه دسته جداگانه تقسيم كرد. جاسوسان، جريان هاي سياسي وابسته به دشمن و همراهان ناهمدل.گروه اول همانگونه كه از نامشان پيداست درپي كسب اخبار و اطلاعات سري و محرمانه و ارسال آن براي دشمن هستند. مأموريت اين گروه ايجاب مي كند كه ظاهري كاملاً همرنگ و همسو با نظام داشته باشند و از اين طريق جلب اعتماد كرده و به پايگاه هاي حساس و محرمانه نظام نفوذ كنند. به عنوان مثال ناخدا افضلي، جاسوس شوروي سابق و عضو شاخه نظامي و مخفي حزب توده تا آنجا خود را به نظام همراه و همخوان نشان داده بود كه به فرماندهي نيروي دريايي جمهوري اسلامي ايران رسيده بود. او كه اساساً ماركسيست و بي اعتقاد به خدا و اسلام بود در پاره اي از موارد، مثلاً هنگامي كه همراه برخي از مسئولان نظام در قرارگاه هاي عملياتي جنگ تحميلي حضور داشت، نيمه شب به بهانه تهجد و اداي نماز شب از بستر برمي خاست و به گونه اي كه انگار از برخورد تصادفي و غيرعمدي با يكي از اشياء درون قرارگاه صدايي بلند شده است، مي كوشيد تا فلان مسئول حاضر در قرارگاه را متوجه برخاستن خود كند! و يا كشميري، عامل انفجار نخست وزيري و شهادت، شهيدان بزرگوار رجايي و باهنر، دو خودكار همراه خود داشت و به اين و آن وانمود مي كرد يكي از آنها متعلق به بيت المال و براي استفاده اداري است و ديگري متعلق به خود وي و براي استفاده شخصي است!... شناسايي اين گروه به كار اطلاعاتي پيچيده و فني نيازمند است.گروه سوم، يعني همراهان ناهمدل، كساني هستند كه تحت تأثير تبليغات و عمليات رواني دشمن در مواردي با ديدگاه دشمنان همراهي مي كنند بي آن كه به دشمن وابسته باشند و يا خواست دشمن را دنبال كنند. به عنوان مثال، در حالي كه نتيجه و دستاورد اقداماتي نظير هدفمند كردن يارانه ها، سهميه بندي بنزين، ماليات بر ارزش افزوده و ايستادگي در مقابل باج خواهي آمريكا و متحدانش نهايتاً در سبد منافع ملت ريخته مي شود، دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها- يعني جريان دومي كه به آن خواهيم پرداخت- با تبليغات گسترده، سياه نمايي و عمليات رواني- تخريبي اين اقدامات مثبت و سرنوشت ساز را منفي و به زيان مردم جلوه مي دهند. بديهي است كساني كه تحت تأثير اين عمليات تبليغاتي - تخريبي قرار مي گيرند اگرچه -بي آن كه بخواهند- با خواست دشمن همراهي مي كنند ولي با دشمنان نه فقط همدل نيستند، بلكه دشمن را كماكان دشمن مي دارند، مقابله با اين سوء برداشت به توضيح و روشنگري مسئولان و رسانه هاي متعهد نيازمند است تا «انگاره» و توهمي كه دشمن ساخته و دنباله هاي داخلي به آن پرداخته اند فرو بريزد.و اما، گروه دوم كه موضوع اين يادداشت است و به دليل اهميت و پرداخت بيشتر بعد از دو گروه اول و سوم آمده «جريان سياسي وابسته به دشمن» است. درباره اين طيف بايد به اين نكته ضروري اشاره كرد كه وابستگي يك جريان سياسي به دشمنان بيروني الزاماً به معناي آلودگي تمامي اعضاء و هواداران نيست، بلكه در اكثر موارد، فقط تعدادي از سركردگان و گردانندگان اصلي اينگونه جريان ها به دشمن وابسته اند و ساير اعضاء و مخصوصاً هواداران- بدنه گروه- از اين وابستگي با خبر نيستند و از طريق وابستگي تشكيلاتي و بي آن كه بدانند آب به كدام آسياب مي ريزند با جريان وابسته همراهي مي كنند و البته كم توجهي و بي دقتي آنان قابل ملامت است.فعاليت جريان سياسي وابسته برخلاف جاسوسان، فعاليتي آشكار است زيرا جريان وابسته معمولا- و نه الزاماً - يك پروژه دو مرحله اي را دنبال مي كند كه تحقق مرحله دوم- هدف نهايي- تنها با فعاليت آشكار در مرحله اول امكان پذير است. توضيح آن كه جريان وابسته همزمان با تخريب و سياه نمايي عليه نظام حكومتي و يا جريان وفادار به نظام- از جمله دولت و مجلس معتقد به مباني و ارزش هاي نظام- براي حضور و جايگزيني خود در كانون هاي قدرت زمينه سازي مي كند جريان وابسته براي اين زمينه سازي نياز به فعاليت علني دارد و در هر دو مرحله ياد شده از حمايت و پشتيباني بي دريغ و همه جانبه دشمن بيروني برخوردار است چرا كه تخريب جبهه سياسي متعهد به نظام، حتي اگر به كنار رفتن اين جبهه از قدرت نيز منجر نشود، به تنهايي و از آن روي كه به وجهه و چهره وفاداران نظام آسيب مي رساند، مورد علاقه دشمن است و از سوي ديگر، اگر اين تخريب كه معمولا با فريب افكارعمومي براي گرايش به جريان وابسته همراه است، در نهايت به حضور جريان وابسته در كانون هاي قدرت بيانجامد، نتيجه آن است كه دشمن بيروني به كانون هاي قدرت نظام دست يافته است و اين، نهايت آرزوي دشمن براي بازگشت به دوران غارتگري و زورگويي گذشته است. تحقق مرحله دوم، يعني به قدرت رسيدن جريان وابسته همان نقطه اشتراك ميان اينگونه جريان هاي سياسي با دشمن است و هر يك در اين نقطه منافع خاص خود را دنبال مي كنند، جريان وابسته انگيزه قدرت طلبي خود را ارضاء شده مي بيند و دشمن، با بهره گيري از جريان وابسته، اهداف ضدنظام خود را كه «براندازي» خط پايان آن است دنبال مي كند. اگرچه در جمهوري اسلامي ايران اين خواسته دشمن به علت ساختار اسلامي نظام و باورهاي ديني مردم ناممكن ولي آسيب رسان است."
سرباز جوپاسد دار حسین شریعتمداری ادامه پروژه ی خود که برای متهم وبی اعتبار کردن منتقدان دولت پاسدار احمدی نژاد طراحی شده است با تجربه ی 3 دهه بازجوئی و تواب سازی و اعتراف گیری و پرونده و سناریو سازی در مورد جریان وابسته یا رقیب دوم خردادی های رقیب را چنین در کسوت و شمایل منافق ترسیم کرده و به تصویر کشانیده و توضیح داده است :
"اما، جريان وابسته از آنجا كه چاره اي جز فعاليت آشكار ندارد با اندكي دقت قابل شناسايي است و اين شناسايي مخصوصاً در عصر ارتباطات بسيار آسان است. «هنگامي كه به آنها گفته مي شود در زمين فساد نكنيد پاسخ مي دهند كه ما اهل اصلاح هستيم» بنابراين اگرچه منافق سعي در پنهان كردن چهره واقعي خود دارد ولي كساني با دقت در رفتار و گفتار آنان متوجه مي شوند كه آنها برخلاف ادعاي «اصلاح» درپي فساد هستند. اين آگاهي از طريق مقايسه بينش و منش جريان وابسته با آموزه هاي اصيل و خالي از ابهام اسلامي و انقلابي و مشاهده تفاوت و تضاد بنيادين در اين دو سو، قابل فهم است.و در جاي ديگر مي فرمايد «آنان- منافقان- هنگامي كه با مؤمنان روبرو مي شوند مي گويند ما اهل ايمان هستيم و هنگامي كه با شياطين خود خلوت مي كنند، مي گويند ما با شما هستيم و مؤمنان را به سخره گرفته ايم».بنابراين با مقايسه ميان مواضع و خواسته هاي دشمن و مواضع و خواسته هاي يك جريان سياسي به آساني مي توان به وابستگي يا استقلال آن جريان سياسي پي برد. امام راحل ما(ره) بارها مي فرمودند هرگاه ديديد آمريكا و ساير دشمنان شناخته شده بيروني از مواضع شما حمايت مي كنند نسبت به مواضع خود شك كنيد و آن را كنار بگذاريد. در اين حالت مي توان حمايت آمريكا را ظاهري و «طرح فريب» تلقي كرد. مانند شايعه اي كه رسانه هاي غربي در سال هاي اوليه جنگ تحميلي منتشر ساخته و ادعا مي كردند كه ايران از اسرائيل اسلحه مي خرد! بديهي بوده و هست كه كودن ترين ذهن ها و زودباورترين افراد نيز نمي توانستند بپذيرند ايران اسلامي از يكسو عملاً با تمامي حاميان اصلي رژيم صهيونيستي- آمريكا، اروپا و...- به شدت درگير باشد و موجوديت اسرائيل را نفي كند و در همان حال از اسرائيل اسلحه بخرد يا رژيم صهيونيستي به ايران اسلحه بفروشد!"
سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری بدون آنکه توضیح دهد که آمریکا در ایران ومنطقه چه دنبال می کرده که به آن نرسیده است که مدعیان اصول گرایان همچون رقبای سابق خود نه برای آمریکا که برای اروپا و روسیه و چین فراهم نکرده اند؟ از سوی دیگر بدون آنکه سرباز جو حسین شریعتمداری کلامی بگوید که مگر جز تورم و گرانی و فقر و بیکاری و افزایش سرکوب و اعدام ودارزدن و خفقان در جامعه چه امتیاز یا کار مثبت ودستأورد دیگری مدعیان دروغین عاشق خدمت دیروز و مدافعان وعلاقمندان عاشقان قدرت و ثروت کنونی برای مردم ایران به خصوص فرو دستاان ومحرومان انجام داده اند . اما درعوض چنین از اسناد انکار ناپذیر پیروزی مجدد پاسدار گماشته احمدی نژاد به ریاست جمهوری دور ی دهم گفته که الگو وکپی برداری و ترجمان لوطی جماران است که وی را برای 4 سال دیگر انتصاب کرد ودر ادامه چنین از مخالفان و دشمنان بیرونی و درونی علیه وی گزارش تئوریزه کرده است:
"اما نه فقط شواهد و قرائن غيرقابل انكار، بلكه اسناد فراوان و خالي از ابهام حكايت از آن دارند كه دشمنان بيروني براي مقابله با انتخاب مجدد احمدي نژاد به رياست جمهوري دهم پروژه سنگين، پرهزينه و همه جانبه اي را كليد زده و دنبال مي كنند. بديهي است آمريكايي ها نمي توانند از راه كارهاي قانوني مانع انتخاب مجدد احمدي نژاد شوند! و اين تصور مسخره است. بنابر اين، اگر مخالفت با دولت نهم- به عنوان نماد اصولگرايي- را ايده آل بدانند، كه مي دانند، چاره اي جز به كارگيري يك جريان سياسي داخلي ندارند. اين جريان سياسي وابسته، پنهان و غيرفعال نيست، پس بايد در بين جريان هاي سياسي آشكار و فعال درپي آن بود. ولي آشكار بودن و فعال بودن ويژگي مشترك همه جريان هاي سياسي است. بنابراين چگونه مي توان جريان وابسته را شناخت؟ جريان سياسي مورد اشاره، دقيقاً مانند آمريكا و متحدانش اولاً؛ با دولت اصولگرا به شدت دشمني مي ورزد، ثانياً؛ در بيان علت كينه توزي خود، بهانه هايي نظير بهانه هاي آمريكا و متحدانش- البته با زباني ديگر اما كاملاً مشابه- رديف مي كند، مثلاً ايستادگي دولت در مقابل باج خواهي قدرت هاي بيروني را «لجبازي» و باعث انزواي بين المللي ايران معرفي مي كند، تاكيد دولت بر مباني اسلامي و انقلابي را دوري از عقلانيت! مي نامد، مردمي بودن دولت را حركت هاي پوپوليستي قلمداد مي كند. ثالثاً؛ به جاي نقد كه حق همه جريان هاي سياسي و هديه به دولت است- و دولت نهم نيز از نقص مبرا نيست- دست به تخريب و سياه نمايي گسترده مي زند و...و بالاخره اگر جرياني با اين خصوصيات، وابسته هم نباشد، در خدمت دشمن است چه بخواهد و بداند و چه نداند و نخواهد و چنانچه «وابستگي» را اتهام مي داند، و اصولگرايي را هم نمي پسندد، بايد به رقابت سالم روي آورد، با دشمن مرزبندي داشته باشد و در تنور پروژه دشمن نقش هيزم را برعهده نگيرد."
در خاتمه همانگونه که گفته شد سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری چون احساس خطر کرده است . پس باتکای 3 دهه تجربیات بازجوئی و شکنجه گری و اعتراف گیری و صنعنت تواب سازی و تحریف گری و پرونده و سناریوی سازی وارد میدان شده و با به حرکت در آوردن شمشیر چوبی اش که به جایگزین شلاق و تاریانه و شکنجه کردن درون زندان می باشد. البته اکنون تبدیل به قلم مشابه ی تیغ گیوتین شده است ، آنگونه که تمام مخالفان ومنتقدان سیاست و عملکرددولت پاسدار گماشته احمدی نژاد را که هر گز جای هیچگونه دفاعی دارد با چوب اتهام وابستگی وهمسوئی آگاهانه و نا آگاانه با دشمن آمریکا متهم ومحکوم کرده است که بطور مشترک علیه ی دولت اصول گرای پاسدار گماشته احمدی نژاد بسیج شده اند . سرباز جو پاسدار حسین شریعتمداری برای این هدف، همین شیوه یا پروژه ی تهدید اتهام زنی جمعی را طراحی کرده است تا که همه کارنامه ی ننگین دولت ورشکسته ی نهم تبربه شود وکسی جرأت نکند تا در مسیر تبلیغات انتخاباتی از عملکرد این دولت انتقاد کند. هم اینکه راه فراری فراهم شود تا که پاسخگوئی به عدم مطالبات مردم و ضعف و ناتوانی مبارزه با تورم ومبارزه با گرانی و فقر و بیکاری به فراموشی سپرده شود. هم اینکه پیام واخطار داده شود تا که نمی بایست هیچ رقیبی از درون جبهه و باندهای مافیائی مدعی اصولی گرائی نامزد ریاست جمهور وره ی دهم رقیب پاسدار گماشته احمدی نژاد شود و اگر هم شد در نهایت به نفع این پاسدار احمدی نژد می بایست زود کنار برود . اگر نه همچون نامزدان رقیب دوم خردادی وحامیان شان یا جزو گول خورد گان می باشند یا وابستگان با نشان وبی نشان به دشمن آمریکا می باشد که فرقی با هم ندارند. پرسش است که آیا بازهم ابهامی وجود دارد که پرسش شود ماهیت این رژیم بربرمنش و تاریک اندیش چگونه است و می بایست در نمایش خیمه شب بازی نتخابات – انتصابات دکوری و فرمایشی اش شرکت کرد که چنین رقیب و منتقدین خودش را متهم به همکاری با دشمن کرده است تا که در صحنه ی رقابت کسب قدرت و ثروت وانحصاری کردن حذفش کند و برای تهی دستان ومحرومان تورم وگرانی و فقر وبیکاری باز هم بیشتر از شرایط کنونی را رمغان آورده شود؟
هوشنگ - بهداد
دوشنبه 29 مهر سال 1387
چراکانال زدن رابطه با آمریکا از سوی باند حاکم اصول گریان با رقیب دوم خردادی فرق دارد؟ زیرا اگر از سوی رقیب دوم خردادی ها باشد، همکاری با دشمن نامیده می شود؟
عالیجناب سایه نشین و کنترل کننده ی پروژه ی اصلی سناریو وپرونده سازی که نقش کلیدی در رئیس جمهوری کردن پاسدار احمدی نژاد داشت . زیرا که مرکز ثقل به صحنه کشاندن پاسداران و بسیجیان برای ریختن آرای قلابی درون صندوق و جعبه های مارگیری انتخابات – انتصابات ریاست جمهوری دوره ی نهم داشت. اکنون علیه ی اصول گرایان که با متهم کردن همکاری رقیب دوم خردادی ها با آمریکا مدعی کلید خوردن پروژه ی مشترک عوامل داخلی با دشمن برون مرزی آمریکا علیه ی دولت مدعی اصول گرائی شده است. بنابراین سربازجو حسین شریعتمداری از شبکه ی عنکبوتی شعبه ی بازجوئی زندان اوین مؤسسه ی پرونده و سناریو سناریو کیهان اطلاعاتی – امنیتی – پادگانی کیهان بیرون زده و وارد صحنه شده و اعتراف شفاف کرده است که همه ی خط و خطوط و سیاست دفاع از دولت نهم را این سربازجو پاسدار برنامه ریزی و تنظیم کرده است . لذا بقول خودش چون مورد اتتقاد واقع شده است مجبور به آفتابی شدن با نام ونشان خود شده و مثل همیشه با دو قبضه از توبره و آخور خوردن دست به تبرئه و سفید کاری و توجیکاری پرونده ی ننگین دولت نهم شده است و رقیب ومنتقدان دولت را متهم به همکاری با دشمن آمریکا نموده است. تا اینکه هم بهانه ای باشد که به تواند به موضوع دویاره دامن بزند.هم اینکه به حساب خودش پاسخ منتقدان را داده باشد. ضمن اینکه فضا را آنگونه هیستریک علیه دوم خردادی ها کند که کسی پیرامون همکاری پاسدار گماشه احمدی نژاد سئوال نکند که اگر اینان همکار آمریکا می باشند . پس برای چه پاسدار احمدی نژاد از طریق عفو دادن وفعال کردن دلال و جاسوس چند جانبه هوشنگ امیر احمدی برای ایجاد انال زدن با آمریکا فعال شده است؟ یا اینکه چرا هیئت اعزامی برای شرکت در اجلاس صدوق بین المللی پول در آمریا ر اشیه ی این اجلاس با نمایندگان آمریکا دیدار و ملاقات داشته اند؟ در هر صورت سربازجو حسین شریعتمداری اینگونه همراهان داخلی با دشمن آمریکا را به 3 دسته تقسیم و تفسیر و متهم ومحکوم کرده است:
"در يك نگاه گذرا مي توان همراهان داخلي دشمن را به سه دسته جداگانه تقسيم كرد. جاسوسان، جريان هاي سياسي وابسته به دشمن و همراهان ناهمدل.گروه اول همانگونه كه از نامشان پيداست درپي كسب اخبار و اطلاعات سري و محرمانه و ارسال آن براي دشمن هستند. مأموريت اين گروه ايجاب مي كند كه ظاهري كاملاً همرنگ و همسو با نظام داشته باشند و از اين طريق جلب اعتماد كرده و به پايگاه هاي حساس و محرمانه نظام نفوذ كنند. به عنوان مثال ناخدا افضلي، جاسوس شوروي سابق و عضو شاخه نظامي و مخفي حزب توده تا آنجا خود را به نظام همراه و همخوان نشان داده بود كه به فرماندهي نيروي دريايي جمهوري اسلامي ايران رسيده بود. او كه اساساً ماركسيست و بي اعتقاد به خدا و اسلام بود در پاره اي از موارد، مثلاً هنگامي كه همراه برخي از مسئولان نظام در قرارگاه هاي عملياتي جنگ تحميلي حضور داشت، نيمه شب به بهانه تهجد و اداي نماز شب از بستر برمي خاست و به گونه اي كه انگار از برخورد تصادفي و غيرعمدي با يكي از اشياء درون قرارگاه صدايي بلند شده است، مي كوشيد تا فلان مسئول حاضر در قرارگاه را متوجه برخاستن خود كند! و يا كشميري، عامل انفجار نخست وزيري و شهادت، شهيدان بزرگوار رجايي و باهنر، دو خودكار همراه خود داشت و به اين و آن وانمود مي كرد يكي از آنها متعلق به بيت المال و براي استفاده اداري است و ديگري متعلق به خود وي و براي استفاده شخصي است!... شناسايي اين گروه به كار اطلاعاتي پيچيده و فني نيازمند است.گروه سوم، يعني همراهان ناهمدل، كساني هستند كه تحت تأثير تبليغات و عمليات رواني دشمن در مواردي با ديدگاه دشمنان همراهي مي كنند بي آن كه به دشمن وابسته باشند و يا خواست دشمن را دنبال كنند. به عنوان مثال، در حالي كه نتيجه و دستاورد اقداماتي نظير هدفمند كردن يارانه ها، سهميه بندي بنزين، ماليات بر ارزش افزوده و ايستادگي در مقابل باج خواهي آمريكا و متحدانش نهايتاً در سبد منافع ملت ريخته مي شود، دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها- يعني جريان دومي كه به آن خواهيم پرداخت- با تبليغات گسترده، سياه نمايي و عمليات رواني- تخريبي اين اقدامات مثبت و سرنوشت ساز را منفي و به زيان مردم جلوه مي دهند. بديهي است كساني كه تحت تأثير اين عمليات تبليغاتي - تخريبي قرار مي گيرند اگرچه -بي آن كه بخواهند- با خواست دشمن همراهي مي كنند ولي با دشمنان نه فقط همدل نيستند، بلكه دشمن را كماكان دشمن مي دارند، مقابله با اين سوء برداشت به توضيح و روشنگري مسئولان و رسانه هاي متعهد نيازمند است تا «انگاره» و توهمي كه دشمن ساخته و دنباله هاي داخلي به آن پرداخته اند فرو بريزد.و اما، گروه دوم كه موضوع اين يادداشت است و به دليل اهميت و پرداخت بيشتر بعد از دو گروه اول و سوم آمده «جريان سياسي وابسته به دشمن» است. درباره اين طيف بايد به اين نكته ضروري اشاره كرد كه وابستگي يك جريان سياسي به دشمنان بيروني الزاماً به معناي آلودگي تمامي اعضاء و هواداران نيست، بلكه در اكثر موارد، فقط تعدادي از سركردگان و گردانندگان اصلي اينگونه جريان ها به دشمن وابسته اند و ساير اعضاء و مخصوصاً هواداران- بدنه گروه- از اين وابستگي با خبر نيستند و از طريق وابستگي تشكيلاتي و بي آن كه بدانند آب به كدام آسياب مي ريزند با جريان وابسته همراهي مي كنند و البته كم توجهي و بي دقتي آنان قابل ملامت است.فعاليت جريان سياسي وابسته برخلاف جاسوسان، فعاليتي آشكار است زيرا جريان وابسته معمولا- و نه الزاماً - يك پروژه دو مرحله اي را دنبال مي كند كه تحقق مرحله دوم- هدف نهايي- تنها با فعاليت آشكار در مرحله اول امكان پذير است. توضيح آن كه جريان وابسته همزمان با تخريب و سياه نمايي عليه نظام حكومتي و يا جريان وفادار به نظام- از جمله دولت و مجلس معتقد به مباني و ارزش هاي نظام- براي حضور و جايگزيني خود در كانون هاي قدرت زمينه سازي مي كند جريان وابسته براي اين زمينه سازي نياز به فعاليت علني دارد و در هر دو مرحله ياد شده از حمايت و پشتيباني بي دريغ و همه جانبه دشمن بيروني برخوردار است چرا كه تخريب جبهه سياسي متعهد به نظام، حتي اگر به كنار رفتن اين جبهه از قدرت نيز منجر نشود، به تنهايي و از آن روي كه به وجهه و چهره وفاداران نظام آسيب مي رساند، مورد علاقه دشمن است و از سوي ديگر، اگر اين تخريب كه معمولا با فريب افكارعمومي براي گرايش به جريان وابسته همراه است، در نهايت به حضور جريان وابسته در كانون هاي قدرت بيانجامد، نتيجه آن است كه دشمن بيروني به كانون هاي قدرت نظام دست يافته است و اين، نهايت آرزوي دشمن براي بازگشت به دوران غارتگري و زورگويي گذشته است. تحقق مرحله دوم، يعني به قدرت رسيدن جريان وابسته همان نقطه اشتراك ميان اينگونه جريان هاي سياسي با دشمن است و هر يك در اين نقطه منافع خاص خود را دنبال مي كنند، جريان وابسته انگيزه قدرت طلبي خود را ارضاء شده مي بيند و دشمن، با بهره گيري از جريان وابسته، اهداف ضدنظام خود را كه «براندازي» خط پايان آن است دنبال مي كند. اگرچه در جمهوري اسلامي ايران اين خواسته دشمن به علت ساختار اسلامي نظام و باورهاي ديني مردم ناممكن ولي آسيب رسان است."
سرباز جوپاسد دار حسین شریعتمداری ادامه پروژه ی خود که برای متهم وبی اعتبار کردن منتقدان دولت پاسدار احمدی نژاد طراحی شده است با تجربه ی 3 دهه بازجوئی و تواب سازی و اعتراف گیری و پرونده و سناریو سازی در مورد جریان وابسته یا رقیب دوم خردادی های رقیب را چنین در کسوت و شمایل منافق ترسیم کرده و به تصویر کشانیده و توضیح داده است :
"اما، جريان وابسته از آنجا كه چاره اي جز فعاليت آشكار ندارد با اندكي دقت قابل شناسايي است و اين شناسايي مخصوصاً در عصر ارتباطات بسيار آسان است. «هنگامي كه به آنها گفته مي شود در زمين فساد نكنيد پاسخ مي دهند كه ما اهل اصلاح هستيم» بنابراين اگرچه منافق سعي در پنهان كردن چهره واقعي خود دارد ولي كساني با دقت در رفتار و گفتار آنان متوجه مي شوند كه آنها برخلاف ادعاي «اصلاح» درپي فساد هستند. اين آگاهي از طريق مقايسه بينش و منش جريان وابسته با آموزه هاي اصيل و خالي از ابهام اسلامي و انقلابي و مشاهده تفاوت و تضاد بنيادين در اين دو سو، قابل فهم است.و در جاي ديگر مي فرمايد «آنان- منافقان- هنگامي كه با مؤمنان روبرو مي شوند مي گويند ما اهل ايمان هستيم و هنگامي كه با شياطين خود خلوت مي كنند، مي گويند ما با شما هستيم و مؤمنان را به سخره گرفته ايم».بنابراين با مقايسه ميان مواضع و خواسته هاي دشمن و مواضع و خواسته هاي يك جريان سياسي به آساني مي توان به وابستگي يا استقلال آن جريان سياسي پي برد. امام راحل ما(ره) بارها مي فرمودند هرگاه ديديد آمريكا و ساير دشمنان شناخته شده بيروني از مواضع شما حمايت مي كنند نسبت به مواضع خود شك كنيد و آن را كنار بگذاريد. در اين حالت مي توان حمايت آمريكا را ظاهري و «طرح فريب» تلقي كرد. مانند شايعه اي كه رسانه هاي غربي در سال هاي اوليه جنگ تحميلي منتشر ساخته و ادعا مي كردند كه ايران از اسرائيل اسلحه مي خرد! بديهي بوده و هست كه كودن ترين ذهن ها و زودباورترين افراد نيز نمي توانستند بپذيرند ايران اسلامي از يكسو عملاً با تمامي حاميان اصلي رژيم صهيونيستي- آمريكا، اروپا و...- به شدت درگير باشد و موجوديت اسرائيل را نفي كند و در همان حال از اسرائيل اسلحه بخرد يا رژيم صهيونيستي به ايران اسلحه بفروشد!"
سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری بدون آنکه توضیح دهد که آمریکا در ایران ومنطقه چه دنبال می کرده که به آن نرسیده است که مدعیان اصول گرایان همچون رقبای سابق خود نه برای آمریکا که برای اروپا و روسیه و چین فراهم نکرده اند؟ از سوی دیگر بدون آنکه سرباز جو حسین شریعتمداری کلامی بگوید که مگر جز تورم و گرانی و فقر و بیکاری و افزایش سرکوب و اعدام ودارزدن و خفقان در جامعه چه امتیاز یا کار مثبت ودستأورد دیگری مدعیان دروغین عاشق خدمت دیروز و مدافعان وعلاقمندان عاشقان قدرت و ثروت کنونی برای مردم ایران به خصوص فرو دستاان ومحرومان انجام داده اند . اما درعوض چنین از اسناد انکار ناپذیر پیروزی مجدد پاسدار گماشته احمدی نژاد به ریاست جمهوری دور ی دهم گفته که الگو وکپی برداری و ترجمان لوطی جماران است که وی را برای 4 سال دیگر انتصاب کرد ودر ادامه چنین از مخالفان و دشمنان بیرونی و درونی علیه وی گزارش تئوریزه کرده است:
"اما نه فقط شواهد و قرائن غيرقابل انكار، بلكه اسناد فراوان و خالي از ابهام حكايت از آن دارند كه دشمنان بيروني براي مقابله با انتخاب مجدد احمدي نژاد به رياست جمهوري دهم پروژه سنگين، پرهزينه و همه جانبه اي را كليد زده و دنبال مي كنند. بديهي است آمريكايي ها نمي توانند از راه كارهاي قانوني مانع انتخاب مجدد احمدي نژاد شوند! و اين تصور مسخره است. بنابر اين، اگر مخالفت با دولت نهم- به عنوان نماد اصولگرايي- را ايده آل بدانند، كه مي دانند، چاره اي جز به كارگيري يك جريان سياسي داخلي ندارند. اين جريان سياسي وابسته، پنهان و غيرفعال نيست، پس بايد در بين جريان هاي سياسي آشكار و فعال درپي آن بود. ولي آشكار بودن و فعال بودن ويژگي مشترك همه جريان هاي سياسي است. بنابراين چگونه مي توان جريان وابسته را شناخت؟ جريان سياسي مورد اشاره، دقيقاً مانند آمريكا و متحدانش اولاً؛ با دولت اصولگرا به شدت دشمني مي ورزد، ثانياً؛ در بيان علت كينه توزي خود، بهانه هايي نظير بهانه هاي آمريكا و متحدانش- البته با زباني ديگر اما كاملاً مشابه- رديف مي كند، مثلاً ايستادگي دولت در مقابل باج خواهي قدرت هاي بيروني را «لجبازي» و باعث انزواي بين المللي ايران معرفي مي كند، تاكيد دولت بر مباني اسلامي و انقلابي را دوري از عقلانيت! مي نامد، مردمي بودن دولت را حركت هاي پوپوليستي قلمداد مي كند. ثالثاً؛ به جاي نقد كه حق همه جريان هاي سياسي و هديه به دولت است- و دولت نهم نيز از نقص مبرا نيست- دست به تخريب و سياه نمايي گسترده مي زند و...و بالاخره اگر جرياني با اين خصوصيات، وابسته هم نباشد، در خدمت دشمن است چه بخواهد و بداند و چه نداند و نخواهد و چنانچه «وابستگي» را اتهام مي داند، و اصولگرايي را هم نمي پسندد، بايد به رقابت سالم روي آورد، با دشمن مرزبندي داشته باشد و در تنور پروژه دشمن نقش هيزم را برعهده نگيرد."
در خاتمه همانگونه که گفته شد سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری چون احساس خطر کرده است . پس باتکای 3 دهه تجربیات بازجوئی و شکنجه گری و اعتراف گیری و صنعنت تواب سازی و تحریف گری و پرونده و سناریوی سازی وارد میدان شده و با به حرکت در آوردن شمشیر چوبی اش که به جایگزین شلاق و تاریانه و شکنجه کردن درون زندان می باشد. البته اکنون تبدیل به قلم مشابه ی تیغ گیوتین شده است ، آنگونه که تمام مخالفان ومنتقدان سیاست و عملکرددولت پاسدار گماشته احمدی نژاد را که هر گز جای هیچگونه دفاعی دارد با چوب اتهام وابستگی وهمسوئی آگاهانه و نا آگاانه با دشمن آمریکا متهم ومحکوم کرده است که بطور مشترک علیه ی دولت اصول گرای پاسدار گماشته احمدی نژاد بسیج شده اند . سرباز جو پاسدار حسین شریعتمداری برای این هدف، همین شیوه یا پروژه ی تهدید اتهام زنی جمعی را طراحی کرده است تا که همه کارنامه ی ننگین دولت ورشکسته ی نهم تبربه شود وکسی جرأت نکند تا در مسیر تبلیغات انتخاباتی از عملکرد این دولت انتقاد کند. هم اینکه راه فراری فراهم شود تا که پاسخگوئی به عدم مطالبات مردم و ضعف و ناتوانی مبارزه با تورم ومبارزه با گرانی و فقر و بیکاری به فراموشی سپرده شود. هم اینکه پیام واخطار داده شود تا که نمی بایست هیچ رقیبی از درون جبهه و باندهای مافیائی مدعی اصولی گرائی نامزد ریاست جمهور وره ی دهم رقیب پاسدار گماشته احمدی نژاد شود و اگر هم شد در نهایت به نفع این پاسدار احمدی نژد می بایست زود کنار برود . اگر نه همچون نامزدان رقیب دوم خردادی وحامیان شان یا جزو گول خورد گان می باشند یا وابستگان با نشان وبی نشان به دشمن آمریکا می باشد که فرقی با هم ندارند. پرسش است که آیا بازهم ابهامی وجود دارد که پرسش شود ماهیت این رژیم بربرمنش و تاریک اندیش چگونه است و می بایست در نمایش خیمه شب بازی نتخابات – انتصابات دکوری و فرمایشی اش شرکت کرد که چنین رقیب و منتقدین خودش را متهم به همکاری با دشمن کرده است تا که در صحنه ی رقابت کسب قدرت و ثروت وانحصاری کردن حذفش کند و برای تهی دستان ومحرومان تورم وگرانی و فقر وبیکاری باز هم بیشتر از شرایط کنونی را رمغان آورده شود؟
هوشنگ - بهداد
دوشنبه 29 مهر سال 1387