نقد و بررسی : (يادداشت روز)دروغ نامه ی کیهان " ايستاده
بر دروازه خيبر "
گمدعی قلم بر دست
یادداشت روز نویس دست به مقایسه ی تشبیهی همکاری باندهای مغلوب با دشمن در زمان بر
گزاری نمایش خیمه شب بازی کودتایی 22 خراد
88 وفتنه
انگیزی پس از آن زده و تأکید کرده که قرار است مشابه ی این فتنه یا خیانت در 12 اسفند
90 تکرار شود . خوب وقتی نارضایتی عمومی وفضای انفجاری جامعه که نتیجه
ی عملکردد 33 ساله دولت مردان می باشد بطور عمدی فراموش می شود و فقط به جنگ قدرت
وثروت میان باندهای مافیایی کوتایی حاکم
با همدیگر وهمچنین رقیب مغلوب وابسته به دشمن اشاره می شود. آیا این رژیم ضد بشری
وقرون وسطایی نا متعارف مشروعیت دارد ومی بایست در شوی خیمه بازی اش در 12 اسفند
شرکت کرد تا فرصت بیشتر اعمال چنین سیاست تحمیلی ضد مردمی اش را داشته باشد . یا
نه اینکه باید با تحریم این نمایش به سمت تلاش و مبارزه برای تغییرات دمکراتیک در ایران اقدام نمود؟"
قلم زن عضو حزب الله ویادداشت
روز نویس دروغ نامه ی کیهان فاش ساخته است که اگر چنانچه رقیب مدعی اصلاح طلب در
کودتای تقلباتی 22 خرداد 88 تسلیم می شد و نتیجه 40 میلیون رأی را می پذیرفت و دست به اعتراض نمی زد تا مردم معترض توی خیابان
ها سرازیر نشوند وفریاد مرگ بر دیکتاتور و خائنه ای و اصل ولایت وقیح سر ندهند و نامشروع بودن رژیم
ورهبرش علنی نشود . نه اینکه اینان متهم به همسویی با دشمن ومجری پروژه و فتنه گری برایش نمی شدند ، بلکه کار هم به اینجا نمی کشید که موج تحریم وفشار ههای
دشمن افزایش یابد. البته بر خلاف اعتراف علی خائنه ای که ازد رد آور
و فلش کننده ی تحریم ها در خطبه ی نماز جمعه خود سخن گفت و نالید . اما این مدعی این
چنین ادعا کرده که قطعنامه های تحریم شورای امنیت سازمان ملل
برای توقف غنی سازی اثری نداشته است
:
"اگر فتنه 88 اتفاق نمي افتاد اكنون موقعيت
راهبردي ايران در منطقه و جهان چگونه بود؟ اگر طرف هاي بازنده انتخابات 40 ميليوني
سال 88 به راي مردم تمكين مي كردند، مجري پروژه دشمن نمي شدند و با تن دادن به
قواعد دموكراسي شكست از رقيب را مي پذيرفتند، آيا باز هم دشمن مجال آن را پيدا مي
كرد كه راهبرد «تجميع فشار بر ايران» را از سال 89 به اين طرف به عنوان گزينه اصلي
سياستگذاري خود درباره ايران در پيش بگيرد؟ اين سوال ها از اين رو مهم است كه دقت در آنها مي تواند يكي
از مهم ترين مسائل امنيت ملي ايران ظرف 3 سال گذشته را تعيين تكليف كند؛ مسئله اي
كه مي توان آن را «تاثير تحولات داخلي بر تصميم گيري هاي راهبردي دشمن» ناميد. قلب
اين مسئله آنگونه كه با مطالعه سير حوادث در اين 3 سال مي توان فهميد يك جمله بيش
نيست: «تغييرات محيط سياست داخلي در ايران، راهبردهاي دشمن را چگونه و در چه جهتي
جابجا كرده است»؟ خرداد 1387 را به ياد بياوريد. يك سال قبل از انتخابات رياست
جمهوري در ايران. در اينجا فرصتي براي توصيف دقيق شرايط محيط امنيت ملي ايران در
آن مقطع نيست. به طور بسيار خلاصه، ايران يك سال
مانده به انتخابات رياست جمهوري 88 در اوج قدرت داخلي و منطقه اي قرار داشت. در
داخل ايران مردم به دور از هر گونه انحراف طعم شيرين دريافت خدمت بي منت را چشيده
بودند و در بين گروه هاي سياسي هم اجماعي كم و بيش كامل در اين باره وجود داشت كه
دولت نهم تكرار خواهد شد. در محيط
سياست خارجي 5 قطعنامه شوراي امنيت عليه ايران -كه 3 قطعنامه آن، قطعنامه تحريم
بود- نه تنها هيچ تاثيري بر برنامه هسته اي ايران به جاي نگذاشته بود بلكه برنامه
ايران نسبت به سال 2006 يعني زماني كه تحريم ها عليه ايران آغاز شد، رشدي چنان
محسوس داشت كه برخي از ناظران به بوش پسر طعنه مي زدند كه اگر پرونده ايران را به
شوراي امنيت نمي فرستاد، شايد 164 ماشين سانتريفيوژ ايران در سال 2006، به اين
سرعت به 8000 سانتريفيوژ در سال 2008 تبديل نمي شد. كار به جايي رسيد كه خاوير
سولانا در همان ايام به تهران آمد و با ارائه يك پيشنهاد به ايران كه تلويحا غني
سازي اورانيوم را مي پذيرفت از ايران خواست مكانيسم فريز را جايگزين مكانيسم تعليق
كند كه تا پيش از آن غربي ها آن را خط قرمزي عبور ناپذير مي دانستند. تلفيق ناكامي
در تاثيرگذاري بر رفتار ايران از طريق تحريم ها با دو عامل ديگر يعني تشديد بحران
در افغانستان و آشكار شدن نشانه هاي بحران مالي جهاني وضعيتي بوجود آورد كه
آمريكايي ها در آن حتي ديگر قادر به پنهان كردن ضعف خود نيز نبودند. مذاكرات «ژنو
يك» در اكتبر 2008 در هيمن فضا برگزارشد. آمريكايي ها براي نخستين بار در تاريخ
مذاكرات ايران و غرب، مستقيما نماينده اي به اين مذاكرات فرستادند و آنطور كه برخي
مطلعان مي گويند لحن آمريكا هيچ شباهتي به آن لحن زورگويانه و متفرعنانه هميشگي
نداشت و خلاصه اينكه آشكارا مي شد ديد آمريكايي ها دريافته اند سبد گزينه هايشان
در مقابل ايران كاملا خالي است و بنابراين چاره اي جز ورود به فاز تعامل و مذاكره
از موضع برابر ندارندگ
"قلم بر دست با فراموش کردن عمدی این واقعیت که کودتای سوم تیر 84 انجام شد تا با
تقلبات گسترده ی پا سداران و بسیجیان وخاموش کردن چراغ حوزه های رأی صندوق یا جعبه
های مارگیری پر شود و پاسدار
گماشته احمدی نژاد رئیس جمهور غیر وامدار اصول گرایان گردد و مدافع
پروژه ی هسته ای شود که پاسداران بر تأسیسات آن چنگ انداختند . برای همین رئیس
جمهور وهیأت دولت همراه راهی سفر های ماراتونی استانی برای دفاع از پروژه ی هسته
ای شد . اما قلم بر دست یادداشت روز نویس مدعی است که دشمن در دفاع از رقیب مدعی
اصلاح طلب قطعنامه های تحریم در شورای امنیت سازمان ملل را به تصویب رساند تا موجب
توقف غنی سازی اورانیوم شود .ولی نه اینکه تحریم ها اثر نداشت ، بلکه موجب شد تا بر
سرعت غنی سازی اورانیوم افزوده گردد . سپس موج فشار وتحریم ها را در آستانه بر گزاری
کودتای 22 خرداد 88 ادامه دادند به امید
آنکه با کمک فتنه گران فضای نا آرامی به
وجود آید که حاکمان کودتایی مجبور به توافق توقف غنی سازی شوند. اما چون موفق
نشدند شکست خوردند . پس برای جبران شکست
تصمیم گرفته اند تا با کمک فتنه گران شرایط مشابه کودتای 22 خرداد 88 را که از سال
89 دنبال می کنن .اینگونه در 12 اسفند تکرار کنند که هشدار آماده باش برای مقابله
داده است:
"طليعه انتخابات رياست جمهوري در ايران كه آشكار
شد به يك باره همه چيز معكوس گشت. در حالي كه بنا بود دور دوم مذاكرات يك ماه بعد
از مذاكرات ژنو يك برگزار شود، خاويرسولانا تمايلي از خود براي از سرگيري مذاكرات
نشان نمي داد. روشن بود كه اتفاقي افتاده است و به تعبيري كه نگارنده اغلب به كار
مي برد، غربي ها حس كرده اند يك گزينه جديد به سبد گزينه هاي آنها اضافه شده كه
بهتر است تا آن را امتحان نكرده اند، از در مذاكره و امتيازدهي با ايران در نيايند.آن گزينه چه بود؟ زماني شايد نمي شد به اين سوال يك پاسخ دقيق
داد اما اكنون اطلاعات مبسوطي وجود دارد كه نشان مي دهد در آستانه انتخابات سال 88
رصد فضاي داخل ايران به غربي ها اين پيام را داد كه درون فرايندي به نام انتخابات
رياست جمهوري دهم فرصتي گرانبها براي آنها وجود دارد كه نبايد آن را از دست بدهند.
غرب حس مي كرد براي پايين كشيدن ايران از اوجي كه در آن قرار گرفته و براي فرار از
تن دادن به حقارت پذيرش شكست در مقابل ايران متحداني در داخل ايران يافته و لذا
تصميم گرفت با وجود نياز مبرمي كه داشت روند مذاكره با ايران را تعطيل كرده و تمام
امكانات خود را براي تقويت ناآرامي و بي ثباتي داخلي در ايران بسيج كند.اميد غربي ها اين بود كه شرايط داخلي ايران به قدري بحراني شود كه ايران
چاره اي جز امتياز دهي در خارج براي جلوگيري از درگيري همزمان در دو جبهه نداشته
باشد. اين اشتباه
بزرگي است اگر كسي تصور كند خيانت فتنه 88 به كشور آتش زدن چند سطل آشغال يا چند
روزي ناآرام كردن يكي دو خيابان در تهران بوده است. خيانت بزرگ و پاك نشدني فتنه
اين بود كه قرار بود دشمن نااميد را اميدوار كند و فرآيند فشار بر ايران را كه در
سال 87 ناكارآمدي آن آشكار شده و تقريبا از روي ميز حذف شده بود مجددا به روي ميز
بازگرداند.از اويل سال 1389 به اين طرف كل ماجراي هماوردي راهبردي ايران و
غرب در اين يك جمله قابل خلاصه سازي است كه غرب مي خواهد فتنه 88 را مجددا احيا
كرده و بي ثباتي سياسي در ايران را به شكلي جديد طوري كه فاقد ضعف هاي پروژه سال
88 باشد، بازسازي نمايد.آمريكايي ها حس كردند فتنه سبز در ايران نياز به كمك مستقيم تر و موثرتر
طرف خارجي دارد و به همين دليل تصميم گرفتند مجموعه اهرم هاي فشار خود عليه ايران
را كه فشار ديپلماتيك، حمله نظامي، عمليات اطلاعاتي و تحريم در راس آنها قرار داشت
با هم تركيب كرده وبه طور همزمان اعمال كنند. از سال 89 تا همين امروز، تجميع فشار خارجي بر ايران اساسا
هيچ هدفي جز تقويت جريان فتنه- با تركيبي ديگر- در داخل ايران، تلاش براي بي ثبات
سازي محيط دروني ايران و نهايتا وادار كردن نظام به امتياز دهي به اين جريان
نداشته است و غربي ها عميقا به اين باور رسيده اند كه موثرترين راه براي مقابله با
برنامه هسته اي و موشكي ايران هم همين است كه جريان سازشكار در ايران زمام امور را
به دست بگيرد.مجموعه طراحي ها براي انتخابات
مجلس آينده تا آنجا كه به دشمن خارجي مربوط مي شود همين هدف را تعقيب مي كند و
بزرگترين بي بصيرتي در شرايط فعلي اين است كه كساني با نديدن اين موقعيت حساس و بي
توجهي به پروژه بسيار جدي كه غرب براي متوقف كردن رشد قدرت راهبردي ايران طراحي
كرده، بر طبل اختلافات داخلي بكوبند و صحنه انتخابات را به جاي آنكه صحنه وحدت و
همدلي باشد، به محلي براي افزايش اختلافات تبديل كنند.اگر
معناي بي بصيرتي در سال 88 عدم مرزبندي سريع و به موقع با دشمن بود، معناي بي
بصيرتي اكنون نديدن دشمن و در نيافتن موقعيت تاريخي نظام جمهوري اسلامي است كه بر
آستانه دروازه خيبر ايستاده است"
در خاتمه اینکه قلم بر دست یادداشت روز نویس مسایل
را آنگونه بررسی یا حلاجی کرده است که
گویا با جامعه کران وکوران سر و کار دارد
و در ایران به جز حاکمان که 33 سال است قدرت را قبضه وانحصاری کرده و دست به
انباشت ثروت زده اند. دیگر شهروندیا موجود
جاندار با شعوری در این کشور زیست نمی کند که نه هیچ نیاز ومطالباتی ندارد، بلکه
هیچگونه تجربه ای هم از عملکرد 33 ساله حاکمان ندارد. جالب اینکه از شرایط
راضی و قانع می باشد . عجیب تر اینکه فقط تنش وجنگ قدرت وثروت میان دو باند
غالب ومغلوب وجود دارد و باند مافیایی
غالب چون هدف و وظیفه اش فقط پیگیری اهداف نظامی هسته ای می باشد که مورد تحمل
وتقبل دشمن نیست . بنابراین دشمن هم دست به تهدید و توطئه می زند . البته دشمن این توطئه وتهدیدش از طریق اعمال تحریم دنبال می کند تا که حاکمان
ایران را وادار به پذیرش وموافقت عدم توقف
غنی سازی اورانیوم نماید .ولی چون حاکمان غالب در ایران زیر بار این اعمال زوری
تهدید نمی روند .پس دشمن با
حمایت از باند رقیب مغلوب حمایت می کند تا که بطور مشترک دست به فتنه گری و خیانت
بزند . همچنین مدعی قلم بر دست یادداشت
روز نویس دست به مقایسه ی تشبیهی همکاری باندهای مغلوب با دشمن در زمان بر گزاری
نمایش خیمه شب بازی کودتایی 22 خراد 88 وفتنه
انگیزی پس از آن زده و تأکید کرده که قرار است مشابه ی این فتنه یا خیانت در 12 اسفند
90 تکرار شود . خوب وقتی نارضایتی عمومی وفضای انفجاری جامعه که نتیجه
ی عملکردد 33 ساله دولت مردان می باشد بطور عمدی فراموش می شود و فقط به جنگ قدرت
وثروت میان باندهای مافیایی کوتایی حاکم
با همدیگر وهمچنین رقیب مغلوب وابسته به دشمن اشاره می شود. آیا این رژیم ضد بشری
وقرون وسطایی نا متعارف مشروعیت دارد ومی بایست در شوی خیمه بازی اش در 12 اسفند
شرکت کرد تا فرصت بیشتر اعمال چنین سیاست تحمیلی ضد مردمی اش را داشته باشد . یا
نه اینکه باید با تحریم این نمایش به سمت تلاش و مبارزه برای تغییرات دمکراتیک در ایران اقدام نمود؟
هوشنگ بهداد
.دروغ نامه ی کیهان2 شنبه 24 بهمن ماه سال
1390ايستاده بر دروازه خيبر
(يادداشت روز)