عزا (گفت و شنود)
گفت : گدایی زد در یک خانه ، فقیر بودنش را کرد بهانه
تقاضا کرد از پسر کمک وپول ، پسر گفت نداریم گدا شد ملول
گدا کرد تقاضای کمی نان ، پسر گفت نان نیست در خانمان
گدا گفت پس بده یک تیکه لباس ، پسر گفت خودمانیم آس وپاس
 گدا گفت پسر پدرت کن صدا ،  پسر گفت پدرم رفته مجلس عزا
گدا گفت برو بگو پدرت بیااز آنجا ، چون عزای واقعی هست اینجا
گفت: نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي گفته است؛ تحولات منطقه حركت به سوي اسلامگرايي است و اين خطر بزرگي براي اسرائيل است.
گفتم: خب! ديگه چي؟!
گفت: در همين مصاحبه با ابراز تاسف گفته است؛ اگر تلاش ما بعد از انتخابات رياست جمهوري در ايران به نتيجه مي رسيد و جنبش سبز(!) شكست نمي خورد، امروزه نه از برنامه هسته اي ايران خبري بود و نه از موج اسلامگرايي در منطقه!
گفتم: حيوونكي ها!
گفت: روزنامه آمريكايي واشنگتن پست هم با اشاره به شرايط سخت و شكننده رژيم صهيونيستي نوشته است، اسرائيل به جاي تهديد ايران بايد به فكر جلوگيري از بحران خردكننده اي باشد كه موجوديت آن را تهديد مي كند.
گفتم: گدايي در خانه اي را زد و به پسر صاحبخانه گفت؛ يك كمي پول بده! گفت نداريم. گفت؛ نان! گفت نداريم! گفت؛ لباس كهنه! گفت نداريم. گدا گفت؛ برو به پدرت بگو بيايد. پسر گفت پدرم رفته مجلس عزا. گدا گفت؛ بگو زود بيايد كه عزاي واقعي همين جاست!
گفت : سربازجوی رذل ومنفور نا لوطی ، نوشیدن ودستشویی اش شده قوطی
این نماینده  رهبر نا مشروع ونا لوطی ،عجیب گیج و مبهوت شده وکرد قاطی
گفتم : سربازجو که مدام میکنه کاسه لیسی ، چرا  چنین فتاده به این فلاکت و پیسی؟
گفت : رژیم فرو رفته در بن بست و بحران ، از ادامه ی  بحران هسته ای شده نگران
ترسیده از نارضایتی عمومی و قیامی ،  نکنه تحریم انتصابات داشته باشه پیامی
وصل شود  به اهداف هسته ای نظامی ، جنگ بشه زیر و رو کنه رژیم بطور تمامی
برای همین سربازجو جوک گفته و طنز ، گفته اسراییل هست حامی جنبش سبز
اما چون جنبش سبز خورد شکست ،  برایش اسراییل به عزا  نشست
اما این زنگی تیغ گرفت برکف دست ، تاعربده بکشید برای شان این مست
گفتم : چرا سراباز جو از موضع فرافکنی؟خود زنی میکنه به خودش میزنه تو دهنی
گفت : گدایی زد در یک خانه ، فقیر بودنش را کرد بهانه
تقاضا کرد از پسر کمک وپول ، پسر گفت نداریم گدا شد ملول
گدا کرد تقاضای کمی نان ، پسر گفت نان نیست در خانمان
گدا گفت پس بده یک تیکه لباس ، پسر گفت خودمانیم آس وپاس
 گدا گفت پسر پدرت کن صدا ،  پسر گفت پدرم رفته مجلس عزا
گدا گفت برو بگو پدرت بیااز آنجا ، چون عزای واقعی هست اینجا