قيمت خريد (گفت و شنود)
گفت : داستان این خل وچل سربازجو ، شده مثل آن قالیچه دزده یارو
رفت تا آن بفروشید، قالیچه را یکی دزدید ،رفقایش
پرسیدند چند فروختی، یارو خندید
جواب داد ، فروختم آن را به قیمت خرید ، بازسازی
کرده این دزدی ، سربازجوی پلید
گفت: امير قطر يك تابلوي نقاشي را در لندن به مبلغ 160 ميليون
پوند خريده است!
گفتم: پول هاي دزدي همين جوري خرج مي شوند. حالا اين تابلو چي هست؟!
گفت: اسم تابلو «ورق بازها» است و در آن دو نفر پشت يك ميز نشسته و در حال قماربازي با ورق- پاسور- هستند.
گفتم: عجب پولدار دزد خنگ خل و چلي است اين يارو!
گفت: دزدان انگليسي روي دست شاه دزد قطري بلند شده اند!
گفتم: يارو يك قاليچه دزديده بود رفت آن را بفروشد، دزد ديگري قاليچه را از او دزديد. وقتي دست از پا كوتاهتر نزد رفقايش رفت، از او پرسيدند قاليچه را چند فروختي؟ گفت؛ به قيمت خريد!
گفتم: پول هاي دزدي همين جوري خرج مي شوند. حالا اين تابلو چي هست؟!
گفت: اسم تابلو «ورق بازها» است و در آن دو نفر پشت يك ميز نشسته و در حال قماربازي با ورق- پاسور- هستند.
گفتم: عجب پولدار دزد خنگ خل و چلي است اين يارو!
گفت: دزدان انگليسي روي دست شاه دزد قطري بلند شده اند!
گفتم: يارو يك قاليچه دزديده بود رفت آن را بفروشد، دزد ديگري قاليچه را از او دزديد. وقتي دست از پا كوتاهتر نزد رفقايش رفت، از او پرسيدند قاليچه را چند فروختي؟ گفت؛ به قيمت خريد!
گفت : سربازجوی از گوش و کور از بصر ، گزارش ازلندن داده در مورد امیر قطر
گفتم : مگرچکار کرده
سربازجوی با خوی حیوانی؟برای چه، پاچه امیر قطر گرفته این بیمارر وانی؟
گفت : سربازجوی روستایی حجرت کرده به مدینه ،شاکیست که چرا قطر چرخیده علیه ی سوریه؟
چون با اتحادیه کشور های عرب همراه با عربستان ،گوید بشار اسد
باید برودبرایش سربازجو ساخته داستان
نقل کرده از تابلویی در نمایشگاهی در لندن که
امیر پولدار ،خریده آن را، متهمش کرده به خل
وچل سربازجوی پاسدار
به سبک اعتراف گیری و بازجویی اوین و سناریو سازی ،مدعیست
تابلوی 160 میلیون دلاری هست پاسور بازی
گفتم : چرا در ایران شتر می رود با بارش؟ دستگاه قضاییه فاسد
میگه نیست کارش
تا پیگیری کند پرونده ی کلان مفسدان ، چون
آفتابه دزدان ادامه میکنه یا زندان
رهبرباقوه قضاییه هستند حامی دزدان ، چرا گیر بهامیر قطر داده
سربازجوی زندان؟
گفت : داستان این خل وچل سربازجو ، شده مثل آن قالیچه دزده یارو
رفت تا آن بفروشید، قالیچه را یکی دزدید ،رفقایش پرسیدند چند
فروختی، یارو خندید
جواب داد ، فروختم آن را به قیمت خرید ، بازسازی کرده این دزدی ، سربازجوی پلید