دروغ
نامه ی کیهان 4 شنبه 19 بهمن ماه سال 1390
"مدعی غیر ایرانی باخاک پاشیدن بر توی چشمان مردم به خصوص 80 % جمعیت کشور
که در زیر خط فقر شدید اقتصادی بسر می برند. ولی این مدعی با توهین آشکار به فهم وشعور وتجربه ی 33 ساله ی
مردم ایران و دهان کجی به اینان دست به مقايسه
زده وتابلویی ترسیم نموده
است که
مترادف ادعای پاسدار گماشته احمدی
نژاد است که مدعی شد در ایران فقیری وجود ندارد وکسی با شکم
گرسنه سر بر بالین نمی گذارد. وی نیز ادعا کرده در شرايط کنونی تقريبا هيچ روستا با خانوار 20 نفره در کشور یافت نمی شود كه از امكانات اوليه كه يك انسان شرافتمند به آن
نياز دارد نظير آب، برق، گاز، تلفن، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، جاده آسفالته،
امكانات ارتباطي، غذا، لباس، مسكن و... بهره مند نباشد"
بالاخره بر اساس تقسیم کار
اشتراکی قلم زنان یادداشت روز نویسان دروغ نامه ی کیهان که هر قلم زن وامدار اجاره
ای وظیفه دارد که همچون ترجیح بند نوحه خوانی و سینه زنی با سنفونی جمعی سینه زنان همگامی داشته باشد
.اکنون پس از اجرای مأموریت سایر همکارانش نوبت قلم زن غیر ایرانی یادداشت روز نویس دروغ نامه ی کیهان رسیده است تا تفسیر وتحلیل پامنبری همراه با تجلیل وستایش ومدح و ثنا گویی
از روضه خوانی علی خائنه ای را نوشتاری کند که در نماز جمعه تهران ایراد شد و با ربط دادن به
سایر موضع گیری یا روضه خوانی وی که جنبه ی راهکار راهگشایانه با چالش آمریکا داشه است را از
موضع بحث فلسفی واجتماعی حوزوی ودانشگاهی قلمی کند وچالش های امنیتی و اقتصادی و
هسته ای وفرهنگی خطری و بحران ساز بودن شان
رله وبیان کند تا که توانسته باشد فضای چالش میان رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی نا
متعارف با آمریکا از 57 تا 90 را این چنین
ترسیم کرده باشد:
"در فضاي مناسبات ايران و آمريكا در فاصله
سالهاي 1357 تا 1390، همواره چالش وجود داشته است اين چالش گاهي به نقطه خطر هم
نزديك شده علامت هاي هشدار ميان دو طرف به صدا درآمده اند ولي در اغلب موارد اين
علامت ها گمراه كننده بوده اند در عين حال در بسياري از مواقع غرب و بخصوص آمريكا
تلاش كرده است تا طرف مقابل- يعني ايرانيان- اين چالش ها را «خطر» و حتي «بحران»
تلقي كنند و در اكثر مواقع بزرگترين مشكل آمريكا اين بوده كه طرف ايراني به اين
بازي توجهي نشان نداده است"
عجیب است مدعی وامدار قلم
اجاره ای غیر ایرانی بدون اشاره به ورود آیت الله جک استراو وزیر وقت امورخارجه
انگلیس به ایران آنهم مدت کوتاهی قبل از اشغال نظامی افغانستان که با همتای خود
کمال خرازی و سایر مقامات ایران در تهران
دیدار داشت تاپیرامون این تهاجم توافق وتفاهم شود. آنگونه که پس از اشغال نظامی
افغانستان رفسنجانی در خطبه ی نماز جمعه ی تهران خود به این همکاری اشغال نظامی
آمریکا اعتراف کرد .ولی وی با سانسور این واقعیت همچنین لب نگشودن به دلیل سکوت
علی خائنه ای در آن دوران که 127 عضو بازار مکاره ی ششم و وزارت ترور وامور خارجه
نامه به آمریکا ارسال کردند واعلام آمادگی برای گفتگو با آمریکا نمودند. البته بدون اشاره به زد وبندهای پشت پرده که با آمریکاشد تا
جایی که نام مجاهدین اپوزیسیون اصلی از سوی وزارت امور خارج ی بیل کلینتون توی لیست سیاه گروه وسازمان های تروریستی گذاشته شد
.ولی اکنون این وامدار قلمی غیر ایرانی مدعی شده است که علی خائنه ای اینگونه
توانست با رهبری ودرک درست چالش بلوف حمله ی آمریکا به ایران را خنثی نماید:
"وقتي كه
افغانستان و عراق به فاصله كوتاهي از همديگر به اشغال آمريكا درآمدند، مقامات
آمريكايي و اروپايي دنبال اثرگذاري آن بر جمع بندي طرف ايراني بودند. آنان مي
خواستند ايران شرايط را خطرناك و حتي بحراني ارزيابي كرده و به سرعت تسليم شود.
اين پيام در داخل ايران منعكس گرديد. بعضي از دستگاههاي مسئول در ايران اين پيام
را همانگونه كه غرب مي خواست، ترجمه كردند. 127 نماينده مجلس ايران در نامه اي
خطاب به رهبري از چنين شرايطي خبر دادند و در همان وقت يك فاكس از سوي وزارت خارجه
ايران به وزارت خارجه آمريكا ارسال شد كه در آن از آمادگي ايران براي حل و فصل همه
اختلافات خود با آمريكا خبر مي داد كه البته اين به هيچ وجه موضع نظام نبود. اگر
اين دو نامه را با دقت تجزيه و تحليل نمائيم درمي يابيم كه در آن زمان مجلس و دولت
ايران درصدد بودند حل مسئله را از طريق پاك كردن چالش ميان دو طرف بدست آورند و
حال آنكه چنين رويه اي به معناي واگذاري ميدان به حريف بود. در اين صورت قطعاً
دشمن بر دامنه تهديدات خود مي افزود و آنگاه خطر و بحران واقعي كه قرباني كردن
اصول و مباني نظام و انقلاب بود، بروز و ظهور پيدا مي كرد. اما رهبري انقلاب با درك دقيق تر، دريافت كه غرب در مورد اينكه
هدف حمله بعدي ايران است، «بلوف» مي زند و واقعاً چنين قصدي وجود ندارد، ضمن آنكه
اگر واقعاً هم غرب دنبال حمله به ايران بود، راه دفع حمله بالا بردن دست ها نبود.
به هر صورت رهبري ايستاد و برنامه اي را براي خنثي كردن چالش امنيتي غرب به اجرا
گذاشت كه نتيجه آن اين بود كه غرب بارها اعلام كرد كه «حمله به عراق و افغانستان
شكست خورده و به نفع ايران تمام شده است» دست آخر هم غرب از عراق خارج شد بدون
آنكه از مرزهاي غربي يك گلوله به سمت ايران شليك شود و به يك شهروند در درون
مرزهاي جمهوري اسلامي آسيبي وارد شود. در واقع انقلاب توانست با روش خاص خودش چالش
مورد اشاره را خنثي كند"
بازهم
بدون توجه به اعتراف علی خائنه ای که در خطبه ی نماز جمعه ی تهران خود اعتراف به
درد آور وفلج کننده ی آثار تحریم ها اآشکارا اعتراف نمود . اما وقیحانه وارونه از
موضع ادعای کمدی پاسدار گماشته احمدی نژاد که قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل
را ورق پاره های بی ارزش قلمداد کرد وی نیز تفسیر مشابه کرده که تحریم ها بی اثر
بوده است .زیرا که رشد واردات کالاها به اندازه
ای نیست که موجب تعطیل شدن کار خانه ها وبیکار شدن کار گران همراه با رشد
تورم وگرانی وفقر وبیکاری شده است وافزایش قیمت دلار وارز و سکه ی طلا را بدنبال داشته
است . همینطور علیرضا محجوب عضو بازار مکاره اعتراف کرده است که تعداد 10 هزار
کارگاهه ای تولیدی مواجه با کمبود نقدینگی وتعطیل شدن قرار دارند وهند فاش شده است
که مبلغ 134 میلیون دلار برنج های فروخته
شده به تجار ایرانی دریافت نشده است. اما این مدعی وارونه گو از خود کفایی اقتصادی
وبی نیازی به غرب گفته است واین چنین به
این چالش تحریم اقتصادی وفرهنگی با غرب و آمریکا از موضع علی خائنه ای نگریسته وبا ادعای استاندارد زندگی بالا تر اروپا که در
ایران وجود و شنیدن صدا وفریاد پیام
انقلاب در 80 شهر آمریکا و کانادا این
چنین یاد کرده است:
"يكي ديگر از چالش هاي مهم در مناسبات ايران
و آمريكا، چالش اقتصادي بود. غرب تلاش فراواني كرد تا ايرانيان دريابند كه با
محاصره و تحريم اقتصادي راهي براي فرار نداشته و بايد تسليم شوند. آمريكا در فاصله
آبان 1382 تا خرداد 1389 يك اجماع جهاني را روي ميز گذاشت و وانمود كرد كه ايران
بايد ميان انزواي جهاني و ادامه برنامه هسته اي يكي را انتخاب نمايد. در داخل
ايران، بعضي ها كه سالها تجربه ديپلماسي هم داشتند، اين پيام را خيلي جدي گرفته و
از مسئولين مي خواستند كه به تعليق هسته اي بازگردند. اين افراد نام اين موضع را
«خردمندي» و «دلسوزي» مي گذاشتند و حال آنكه تعليق در واقع تمكين به فشار حريف بود
و پرواضح است كه با هر تمكين فشار جديدي وارد مي شود اما انقلاب به روش خود بر اين
چالش نيز فايق آمد و امروز ديگر از آن باصطلاح اجماع جهاني خبري نيست و اتحاديه
اروپا ناچار است خود ريسك كند و تحريم هاي نه چندان صريحي را به ميدان بياورد.تهديد و چالش اقتصادي عملاً خنثي شود. ايران امروز در اكثر زمينه هاي
اقتصادي به مرحله اي از خودكفايي رسيده است و مي تواند در امور اساسي زندگي مردم
نظير اقتصاد معيشتي، بهداشت و درمان، فن آوري ارتباطات، امور آموزش و پرورش،
محصولات كشاورزي، صنعت و تكنولوژي به خود تكيه نمايد و از بازارهاي بين المللي بي
نياز باشد. حالا مي توانيم وضع خود را با آن دوره مقايسه
كنيم در شرايط فعلي تقريبا هيچ آبادي- با خانوار 20 تايي- نيست كه از امكانات
اوليه كه يك انسان شرافتمند به آن نياز دارد نظير آب، برق، گاز، تلفن، بهداشت و
درمان، آموزش و پرورش، جاده آسفالته، امكانات ارتباطي، غذا، لباس، مسكن و... بهره
مند نباشد. اين يك ادعاي گزاف نيست كه امروز كف امكاناتي كه در
اختيار معدل شهروندان ايراني است از كف امكاناتي كه در اختيار معدل شهروندان
اروپايي است بالاتر است و قطعا حداقل هاي زندگي در ايران از حداقل هاي زندگي در
اروپا بالاتر است و البته همانگونه كه رهبر معظم انقلاب اسلامي فرمودند اين كف
عدالت اجتماعي است و تا رسيدن به نقطه قابل قبول فاصله زيادي وجود دارد. يكي ديگر از چالش هاي غرب با ايران چالش فرهنگي بوده است.. وقتي
همين ديروز و پريروز بيش از 80 شهر آمريكايي و كانادايي شاهد تظاهرات مردمي در
حمايت از ايران و حق آن بود و وقتي در مجامع روشنفكري اروپا و آمريكا چهره هاي شاخص
و برجسته دانشگاهي از ايران و منطق ايران حمايت مي كنند "
در خاتمه اینکه
مگر امکان دارد قلم زنی کردن در مطبوعات که زیر تیغ سانسور وکنترل وزارت
فرهنگ تفتیش وعقاید و سانسور وارشاد وارگان های اطلاعاتی وامنیتی ودستگاه فاسد
وتبعیض آمیز قضاییه می باشد. بدون اینکه
وامدار و اجاره ای باشد ویک جانبه قلم فرسایی نکند مجوز قلم زنی آزاد داده شود .
به جز اینکه آنچه دیکته می شود قلم زن می
بایست طوطی وار تکرار ورله نماید ؟ بهمین
دلیل این مدعی غیر ایرانی باخاک پاشیدن بر توی چشمان مردم به خصوص 80 % جمعیت کشور
که در زیر خط فقر شدید اقتصادی بسر می برند. ولی این مدعی با توهین آشکار به فهم وشعور وتجربه ی 33 ساله ی
مردم ایران و دهان کجی به اینان دست به مقايسه
زده وتابلویی ترسیم نموده
است که
مترادف ادعای پاسدار گماشته احمدی
نژاد است که مدعی شد در ایران فقیری وجود ندارد وکسی با شکم
گرسنه سر بر بالین نمی گذارد. وی نیز ادعا کرده در شرايط کنونی تقريبا هيچ روستا با خانوار 20 نفره در کشور یافت نمی شود كه از امكانات اوليه كه يك انسان شرافتمند به آن
نياز دارد نظير آب، برق، گاز، تلفن، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، جاده آسفالته،
امكانات ارتباطي، غذا، لباس، مسكن و... بهره مند نباشد. گذشته از اینکه وی وهم قطارانش
خودشان راجای مردم ایران گذاشته و بهرمندی از زندگی مرفه شان را به مردم ایران نسبت وتعمیم داده است در صورتی که
مطبوعات زیر سانسور شدید مدتی پیش گزارش از رقم 7 میلیون و135 هزار دانش آموزان ترک
تحصیل کرده وتبدیل به کودکان کار خیابانی
گزارش دادند که ناشی از فقر نهادینه شده می باشد. حال شرایط کارتن خوابان وآلونک
مشینان که جای خود دارد . اما برای اینکه نمک برروی زخم محرومان پاشیده باشد .در
ادامه افزوده است که اين يك ادعاي گزاف نيست كه امروز كف امكاناتي كه
در اختيار معدل شهروندان ايراني است از كف امكاناتي كه در اختيار معدل شهروندان
اروپايي است بالاتر است و تأکید کرده قطعا حداقل هاي زندگي در ايران از حداقل هاي
زندگي در اروپا بالاتر است . خوب به این وامدار اجاره ای غیر ایرانی با این ادعای
وارونه که تداعی کننده ی داستان گنجشک ومنار است چه باید گفت؟ به خصوص اینکه با
آویزان شدن به علی خائنه ای از توان از
عهده بر آمدن چالش های گوناگون با آمریکا در 33 ساله ی وی دفاع کرده است .
هوشنگ بهداد
دروغ نامه ی کیهان 4 شنبه 19 بهمن ماه
سال 1390
غلبه بر چالش ها (يادداشت
روز)