نقد وبررسی " کار پژمردگى يک گل نيست، جنگلى مى سوزد (يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان سه شنبه 12 آذر ماه سال 1387
"گفته می شود تمساح پس از اینکه شکارش را می بلعد . سپس موجب می شود که از چشمانش اشک ترشج کند که این حرکت تمساح به اشک تمساح ریختن برای قربانی اش تشبیه شده است"
ترجیح داده شده که بدون هیچ نظر ونقد و تحلیل و تفسیری و یا اشاره به نام نویسنده که کیست ابتدا پاراگراف مقدمه ی نوشتار این یادداشت روز بازتاب داده می شود که چنین است:
"اينجا، چشم ها همه به گودى نشسته و رنگ ها پريده است. زينب 4ساله سر بر زانوى مادر نهاده و خيره به او مى نگرد، درد مى کشد، دلش آشوب است، نوک انگشتانش گزگز مى کند، اما رمق ناله کردن ندارد. چند دقيقه بعد، از نفس مى افتد و بى صدا مى ميرد. مادر بوسه اى خيس بر گونه زينب 4ساله مى نشاند، بى تاب است، فرياد مى کشد... پدر، از اين که کارى از دستش برنمى آيد خجالت مى کشد، آرام اشک مى ريزد. خواهر و برادر 7 و 9ساله زينب که با همه کوچکى مى دانستند بايد بغض خود را در گلو بريزند، حالا که کار از کار گذشته، با صداى بلند گريه مى کنند... طفلکى ها نمى دانند و شايد مى دانند و به روى خود نمى آورند که چند روز ديگر نوبت آنهاست... زينب 4ساله تنها کودک اين ماجرا نيست، اينجا، همه کودکان، سرنوشتى مشابه دارند، «کار پژمردگى يک گل نيست، جنگلى مى سوزد»... اينجا، شب ها هيچ چراغى روشن نيست، شب که از راه مى رسد، تاريکى همه جا را فرا مى گيرد. تنها روشنايى شب، آتش بمباران شبانه و هر از چندگاه دشمنان در آن سوى اين منطقه است. اينجا بيمارستان هست، بيمار هم، اما از دارو خبرى نيست. اينجا بيمارستان با خانه و کوچه و خيابان يکى است... همه جا بيمارستان است و همه با مرگ دست به گريبانند. بيمارها، اما، فقط زودتر مى ميرند. زودتر از بقيه که به تدريج از گرسنگى و سرما بيمار مى شوند و اگر با ترکش خمپاره و توپ به شهادت نرسند، از گرسنگى و سرما و ده ها سختى طاقت فرساى ديگر طاقت از دست مى دهند و جان مى سپارند... اينجا آبى براى آشاميدن نيست، آبها آلوده اند و بيمارى زا، اجاقى روشن نيست، غذايى به هم نمى رسد، آخرين ذخيره آرد، چند هفته قبل مصرف شده و... يک خبرنگار اروپايى که با نام مستعار به کيهان ايميل زده بود- آزادى بيان غرب را ببينيد!- نوشته بود؛ «چند ماهى است که در عکس هاى مخابره شده از اين منطقه هيچ لبخندى بر لب ساکنان آن ديده نمى شود...» اينجا، «شعب ابيطالب» نيست، آنجا که مشرکان در صدر اسلام، مسلمانان را به محاصره کشيده بودند. اينجا نوار غزه است. در غرب فلسطين اشغالى با 1.5 ميليون جمعيت. اين بار هم محاصره شدگان همان زنان و مردان و کودکان مسلمانند و محاصره کنندگان، علاوه بر يهود بنى قريضه، سران مشرک برخى از کشورهاى عربى نيز هستند."
اما اکنون باید اذعان کرد وکفت که یکبار تصور غلط نشود که فکر کنید نویسنده مدافع فعال حقوق بشر است . یا اینکه اشتباه نشود که یک انسان آزادیخواه بدون مرز می باشد . یا اینکه یک ژورنالیست و مفسر سیاسی بیطرف جهان وطنی است و یا.... هر انسان مثبتی را که شما پس از خواندن به ذهننان خطور می کنید ، نویسنده این آن نمی باشد ، زیرا که این گزارش جیگر کباب کن و اشک از چشمان بی اراده جاری کن، متعلق به پاسدار سر بازجو و شکجه گریست که نه احسس اسانی ندارد، بلکه این جانی مفسد سابقه ی عملکردش نه حضوری در زندان های اوین وقزل حصار و سلول های معروف 56 و 59 زندان پادگان عشرت آباد و ابسته به سپاه پاسداران است که اگر بددتر از اسدالله لاجووردی قصاب اوین نباشد کمتر هم نمی باشد ، به خصوص که کار جاسوسی و تحریف گری و وارونه گوئی تبلیغاتی را از بولتن نویسی بخش اطلاعتی ارگان فاشیستی سپاه پاسداران شروع کرد . سپس با بازجوئی و شکنجه گری و تواب سازی و اعتراف گیری و کیفر خواست تنظیم و صادر کنی در زندان ارتتقاء داد . آنگاه با دائر و راه اندازی کردن صنعت تواب سازی در زندان وعضو گیری کردن از میان شان با خود به مؤسسه ی فرهنگی کیهان برد و مجموعه ی تجربیات خود را با پرونده و سناریو سازی به عنوان نماینده ی ویژه ی ولی فقیه یا لوطی جماران در این ورق پاره ی کیهان اطلاعاتی و امنیتی و پادگانی بکار گرفت و د نبال کرده است و داستان غ انگیزی که اکنون باسینه بر تنور چسبانیدن ساخته و پرداخته کرده است . کسانی که پای شان به قتلگاه زندان اوین افتاده و جان سالم بدر برده باشند می دانند که بدر ووحشیانه تر ازاینگونه صحنه ها چندین بار بصورت واقعی و تراتژدیک اتاقاق افتاده است . بنابراین سربازجو پاسدار شکنجه گر حسین شریعتمداری خاطرات خود در زندان اوین را اینگونه بطور ارونه گوئی برشته ی تحریر در آورده و آن را با وضعیت ساکنان نوازه غزه مقایسه کره است که عامل و مقصر این فاجعه هم لوطی جماران وسپاه پاسداران می باشند .
البته برای رفع ابهام پرسش است مگر فراموش شده واز خاطره ها محو شده است که در 30 ساله گذشته به خصوص در کردستان و سسیتان وبلوچستان و خوزستان و ... تابستان خونین سال 67 در زندان های ایران چه گذشته است؟ مگر از یاد رفته است که چگونه خمینی شیاد سپاه پاسداران و رفسنجانی بر تنور 7 سال جنگ ضد ملی و ضد میهنی کوبیدند و موجب میلیون ها کشته ومجروح و آواره و بی خانمان وترکش خورده ها وموجی و جانباز ان در ایران شدند؟ مگر امکان دارد که فراموش شود که چگونه شبانه با 2000 نیروی ویژه ضربت شیخون به خانه های محرومان خاک سفید در تهران زده شد و به بهانه ی واهی مبارزه با مواد مخدر خانه های محرومان تخریب شد و بیش از 2000 زن ومرد وپیر وجوان وکودکان بی خانمان شده بازداشت شدند و دو روز بعد که مصادف با یک روز به عید نوروز مانده بود تعداد 6 نگون بخت از جمله یک زن بر دار کشیده شدندو به اتهام عامل توزیع کننده مواد مخدر در استان تهران و4 تأمین کننده 4 استان حاشیه ی تهران معرفی ومتهم ومحکوم به مرگ شدند و اجسادان تا چند روز بر چر اثقال ها برای عبرت دیگران در فضا معلق ماند؟
مگر تهاجم به اماکن خانقاه درویشان در قم تخریب آن فراموش شده است که چگونه نفرات گردآوری شده اطراف خانقاه مورد ضرب وشتم واقع شدند و بیش از 2000 نفر زدن ومرد وکودکان مدافعان این خانقاه دستگیر و روانی زندان شدند؟
چرا راه دور برویم و از جنایات گذشته مرور و گفته شود. زیرا که مگر شریط زندگی در حاشیه تهران وحلبی آباد وکار تون خوابان بهتر از شرایط زندگی فلسطینیان نوار غزه می باشد ؟ چرا کسی برای اینان،نه شعر و نه مرثیه نمی خواند وتعزیه گردانی نمی کند ، بلکه جزو فراموش شدگانی می باشند که کسی یادی از اینان نمی کند؟ حال بماند که پاسدار گماشته احمدی نژاد در سفر تبلیغات انتخاباتی خود به استان مازندران در مورد تقسیم بندی 30% صاحب همه چیزشده و 70 % محروم چه گفت؟ در زنجان برای که چاقوکشی وتهدید کرد وچه گفت و چرا؟
همچنین پس از اشغال نظامی عراق ، دستان کدام جنایتکارنی بوده است که عراق را به با تلاق تبدیل کرد و در این کشور دست به تشکیل به زندان و شکنجگاه های مخفی زده شد . همینطور چرا با تشکیل جوخه های مرگ دست به ترور مخالفین یا ربودن عراقیان مخالف حضور عوامل رژیم تروریستی در عراق زده شد که پس از شکنجه شدن بصورت جمعی مثله و کشته شدند وهنوز هم این جنایت ر عراق ادامه دارد؟ مگر بازداشتگاه مخفی کودکان که اتفاقی در بغداد کشف شد از یاد رفته است یا اینکه مگر همین مدتی پیش نبود که یک مسجد در بغداد از سوی شکنجه گران و قاتلان و آدمکشان حرفه ای اعزام شده در عراق لو رفت که تبدیل به شکنجگاه و قتلگاه شده بود که پس از لو رفتن قاتلان به ایران گریختند.
بنابراین خط مشترک دیکته شده حمله به کشورهای عربی و محمود عباس و دفاع از حماس وحزب لله لبنان که با تهدید وتشویق به اعدام کردن رهبران کشورهای عربستان ومصر رهنمود داده شده است ادامه ی همان سیاست جایگزین شده ی شکست در عراق است که در نقد و بررسی های قبلی تأکید شد که چون سیاست اشغال عراق از سوی رژیم تروریستی مواجه با شکست شد اکنون کانون بحران آفرینی به نوار غزه و لبنان منتقل شده است تا هم اینکه باخت تصویب توافقامه امنیتی میان آمریکا و عراق به شیوه ای دیگر در اینجا تکرار نشود .هم اینکه شاید با بحرانی کردن نوار غزه وتعمیم وبسط دادنآن به منطقه بتوان آب شکست رفته در عراق را دوباره بر توی جوی برگرداند و شرایط را همچون سابق کرد . یعنی مشابه سیاست شکست خورده ای که پس از خارج شدن نام مجاهدین از لیست گروه و سازمان های تروریستی از سوی دادگاه انگلیس که علیه دولت فخیمه در پیش گرفته شد اکنون نیز در نوازه غزه علیه انگلیس و کشورهای عربی و محمود عباس و حسنی مبارک در دستور کار قرار گرفته شده است. ناگفته نماند که شکست عراق برای لوطی جماران و به خصوص سپاه پاسداران بسیار سنگین بود . زیرا سرمایه گذاری سنگین 6 ساله ی پس از اشغال نظامی عراق در این کشوربر باد رفت . برای همین است که سخنگوی رسمی سپاه پاسداران ونماینده ی ویژه ی ولی فقیه در ورق پااره ی کیهان چنین بطور عریان تهدید و تشویق و ترغیب به اعدام رهبران کشورهای عربی می کند که چرا نه در دام توطئه ی نوار غزه نیفتادند، بلکه آن را افشا و خنثی کردند . پس بی جهت نیست که پس از بسیج کردن کفن پوشان امنیتی و اطلاعاتی و پاسدار که خواهان اعدام انقلابی حسنی مبارک رئیس جمهور مصر شدند اکنون برنامه ریز وتئوری پرداز این صحنه با قلم چماقش وارد صحنه شده و همان تابلوی تهدید اعدام انقلابی حسنی مبارک را برای وی وملک عبدالله پادشاه عربستان تجویز و ترسیم کرده. و تأکید کرده است اینان باید اعدام گردند.
در خاتمه اینکه گفته می شود تمساح پس از اینکه شکارش را می بلعد و فشار بهش وارد می شود موجب می شود که از چشمانش اشک ترشج کند که این حرکت تمساح به اشک تمساح ریختن برای قربانی اش تشبیه شد است. اکنون در شرایطی که رژیم تروریستی آخوندی بازنده در عراق درمانده و منزوی شده است . لذا چون بران سازی نوار غزه جانشین باخت عراق شده که بازهم شکستی دیگر را رقم زده است . پس از سر استیصال سربازجو پاسدار حسین شریعتداری اکنون اینگونه برای مردم فلسطین نوار غزه دلسوزی و اشک تمساح ریزی کرده است که چون شگرد و تاکتیک لورفته است بر ر خود سناریو ساز تخریب خواهد شد.
هوشنگ - بهداد
سه شنبه 12 آذر ماه سال 1387
"گفته می شود تمساح پس از اینکه شکارش را می بلعد . سپس موجب می شود که از چشمانش اشک ترشج کند که این حرکت تمساح به اشک تمساح ریختن برای قربانی اش تشبیه شده است"
ترجیح داده شده که بدون هیچ نظر ونقد و تحلیل و تفسیری و یا اشاره به نام نویسنده که کیست ابتدا پاراگراف مقدمه ی نوشتار این یادداشت روز بازتاب داده می شود که چنین است:
"اينجا، چشم ها همه به گودى نشسته و رنگ ها پريده است. زينب 4ساله سر بر زانوى مادر نهاده و خيره به او مى نگرد، درد مى کشد، دلش آشوب است، نوک انگشتانش گزگز مى کند، اما رمق ناله کردن ندارد. چند دقيقه بعد، از نفس مى افتد و بى صدا مى ميرد. مادر بوسه اى خيس بر گونه زينب 4ساله مى نشاند، بى تاب است، فرياد مى کشد... پدر، از اين که کارى از دستش برنمى آيد خجالت مى کشد، آرام اشک مى ريزد. خواهر و برادر 7 و 9ساله زينب که با همه کوچکى مى دانستند بايد بغض خود را در گلو بريزند، حالا که کار از کار گذشته، با صداى بلند گريه مى کنند... طفلکى ها نمى دانند و شايد مى دانند و به روى خود نمى آورند که چند روز ديگر نوبت آنهاست... زينب 4ساله تنها کودک اين ماجرا نيست، اينجا، همه کودکان، سرنوشتى مشابه دارند، «کار پژمردگى يک گل نيست، جنگلى مى سوزد»... اينجا، شب ها هيچ چراغى روشن نيست، شب که از راه مى رسد، تاريکى همه جا را فرا مى گيرد. تنها روشنايى شب، آتش بمباران شبانه و هر از چندگاه دشمنان در آن سوى اين منطقه است. اينجا بيمارستان هست، بيمار هم، اما از دارو خبرى نيست. اينجا بيمارستان با خانه و کوچه و خيابان يکى است... همه جا بيمارستان است و همه با مرگ دست به گريبانند. بيمارها، اما، فقط زودتر مى ميرند. زودتر از بقيه که به تدريج از گرسنگى و سرما بيمار مى شوند و اگر با ترکش خمپاره و توپ به شهادت نرسند، از گرسنگى و سرما و ده ها سختى طاقت فرساى ديگر طاقت از دست مى دهند و جان مى سپارند... اينجا آبى براى آشاميدن نيست، آبها آلوده اند و بيمارى زا، اجاقى روشن نيست، غذايى به هم نمى رسد، آخرين ذخيره آرد، چند هفته قبل مصرف شده و... يک خبرنگار اروپايى که با نام مستعار به کيهان ايميل زده بود- آزادى بيان غرب را ببينيد!- نوشته بود؛ «چند ماهى است که در عکس هاى مخابره شده از اين منطقه هيچ لبخندى بر لب ساکنان آن ديده نمى شود...» اينجا، «شعب ابيطالب» نيست، آنجا که مشرکان در صدر اسلام، مسلمانان را به محاصره کشيده بودند. اينجا نوار غزه است. در غرب فلسطين اشغالى با 1.5 ميليون جمعيت. اين بار هم محاصره شدگان همان زنان و مردان و کودکان مسلمانند و محاصره کنندگان، علاوه بر يهود بنى قريضه، سران مشرک برخى از کشورهاى عربى نيز هستند."
اما اکنون باید اذعان کرد وکفت که یکبار تصور غلط نشود که فکر کنید نویسنده مدافع فعال حقوق بشر است . یا اینکه اشتباه نشود که یک انسان آزادیخواه بدون مرز می باشد . یا اینکه یک ژورنالیست و مفسر سیاسی بیطرف جهان وطنی است و یا.... هر انسان مثبتی را که شما پس از خواندن به ذهننان خطور می کنید ، نویسنده این آن نمی باشد ، زیرا که این گزارش جیگر کباب کن و اشک از چشمان بی اراده جاری کن، متعلق به پاسدار سر بازجو و شکجه گریست که نه احسس اسانی ندارد، بلکه این جانی مفسد سابقه ی عملکردش نه حضوری در زندان های اوین وقزل حصار و سلول های معروف 56 و 59 زندان پادگان عشرت آباد و ابسته به سپاه پاسداران است که اگر بددتر از اسدالله لاجووردی قصاب اوین نباشد کمتر هم نمی باشد ، به خصوص که کار جاسوسی و تحریف گری و وارونه گوئی تبلیغاتی را از بولتن نویسی بخش اطلاعتی ارگان فاشیستی سپاه پاسداران شروع کرد . سپس با بازجوئی و شکنجه گری و تواب سازی و اعتراف گیری و کیفر خواست تنظیم و صادر کنی در زندان ارتتقاء داد . آنگاه با دائر و راه اندازی کردن صنعت تواب سازی در زندان وعضو گیری کردن از میان شان با خود به مؤسسه ی فرهنگی کیهان برد و مجموعه ی تجربیات خود را با پرونده و سناریو سازی به عنوان نماینده ی ویژه ی ولی فقیه یا لوطی جماران در این ورق پاره ی کیهان اطلاعاتی و امنیتی و پادگانی بکار گرفت و د نبال کرده است و داستان غ انگیزی که اکنون باسینه بر تنور چسبانیدن ساخته و پرداخته کرده است . کسانی که پای شان به قتلگاه زندان اوین افتاده و جان سالم بدر برده باشند می دانند که بدر ووحشیانه تر ازاینگونه صحنه ها چندین بار بصورت واقعی و تراتژدیک اتاقاق افتاده است . بنابراین سربازجو پاسدار شکنجه گر حسین شریعتمداری خاطرات خود در زندان اوین را اینگونه بطور ارونه گوئی برشته ی تحریر در آورده و آن را با وضعیت ساکنان نوازه غزه مقایسه کره است که عامل و مقصر این فاجعه هم لوطی جماران وسپاه پاسداران می باشند .
البته برای رفع ابهام پرسش است مگر فراموش شده واز خاطره ها محو شده است که در 30 ساله گذشته به خصوص در کردستان و سسیتان وبلوچستان و خوزستان و ... تابستان خونین سال 67 در زندان های ایران چه گذشته است؟ مگر از یاد رفته است که چگونه خمینی شیاد سپاه پاسداران و رفسنجانی بر تنور 7 سال جنگ ضد ملی و ضد میهنی کوبیدند و موجب میلیون ها کشته ومجروح و آواره و بی خانمان وترکش خورده ها وموجی و جانباز ان در ایران شدند؟ مگر امکان دارد که فراموش شود که چگونه شبانه با 2000 نیروی ویژه ضربت شیخون به خانه های محرومان خاک سفید در تهران زده شد و به بهانه ی واهی مبارزه با مواد مخدر خانه های محرومان تخریب شد و بیش از 2000 زن ومرد وپیر وجوان وکودکان بی خانمان شده بازداشت شدند و دو روز بعد که مصادف با یک روز به عید نوروز مانده بود تعداد 6 نگون بخت از جمله یک زن بر دار کشیده شدندو به اتهام عامل توزیع کننده مواد مخدر در استان تهران و4 تأمین کننده 4 استان حاشیه ی تهران معرفی ومتهم ومحکوم به مرگ شدند و اجسادان تا چند روز بر چر اثقال ها برای عبرت دیگران در فضا معلق ماند؟
مگر تهاجم به اماکن خانقاه درویشان در قم تخریب آن فراموش شده است که چگونه نفرات گردآوری شده اطراف خانقاه مورد ضرب وشتم واقع شدند و بیش از 2000 نفر زدن ومرد وکودکان مدافعان این خانقاه دستگیر و روانی زندان شدند؟
چرا راه دور برویم و از جنایات گذشته مرور و گفته شود. زیرا که مگر شریط زندگی در حاشیه تهران وحلبی آباد وکار تون خوابان بهتر از شرایط زندگی فلسطینیان نوار غزه می باشد ؟ چرا کسی برای اینان،نه شعر و نه مرثیه نمی خواند وتعزیه گردانی نمی کند ، بلکه جزو فراموش شدگانی می باشند که کسی یادی از اینان نمی کند؟ حال بماند که پاسدار گماشته احمدی نژاد در سفر تبلیغات انتخاباتی خود به استان مازندران در مورد تقسیم بندی 30% صاحب همه چیزشده و 70 % محروم چه گفت؟ در زنجان برای که چاقوکشی وتهدید کرد وچه گفت و چرا؟
همچنین پس از اشغال نظامی عراق ، دستان کدام جنایتکارنی بوده است که عراق را به با تلاق تبدیل کرد و در این کشور دست به تشکیل به زندان و شکنجگاه های مخفی زده شد . همینطور چرا با تشکیل جوخه های مرگ دست به ترور مخالفین یا ربودن عراقیان مخالف حضور عوامل رژیم تروریستی در عراق زده شد که پس از شکنجه شدن بصورت جمعی مثله و کشته شدند وهنوز هم این جنایت ر عراق ادامه دارد؟ مگر بازداشتگاه مخفی کودکان که اتفاقی در بغداد کشف شد از یاد رفته است یا اینکه مگر همین مدتی پیش نبود که یک مسجد در بغداد از سوی شکنجه گران و قاتلان و آدمکشان حرفه ای اعزام شده در عراق لو رفت که تبدیل به شکنجگاه و قتلگاه شده بود که پس از لو رفتن قاتلان به ایران گریختند.
بنابراین خط مشترک دیکته شده حمله به کشورهای عربی و محمود عباس و دفاع از حماس وحزب لله لبنان که با تهدید وتشویق به اعدام کردن رهبران کشورهای عربستان ومصر رهنمود داده شده است ادامه ی همان سیاست جایگزین شده ی شکست در عراق است که در نقد و بررسی های قبلی تأکید شد که چون سیاست اشغال عراق از سوی رژیم تروریستی مواجه با شکست شد اکنون کانون بحران آفرینی به نوار غزه و لبنان منتقل شده است تا هم اینکه باخت تصویب توافقامه امنیتی میان آمریکا و عراق به شیوه ای دیگر در اینجا تکرار نشود .هم اینکه شاید با بحرانی کردن نوار غزه وتعمیم وبسط دادنآن به منطقه بتوان آب شکست رفته در عراق را دوباره بر توی جوی برگرداند و شرایط را همچون سابق کرد . یعنی مشابه سیاست شکست خورده ای که پس از خارج شدن نام مجاهدین از لیست گروه و سازمان های تروریستی از سوی دادگاه انگلیس که علیه دولت فخیمه در پیش گرفته شد اکنون نیز در نوازه غزه علیه انگلیس و کشورهای عربی و محمود عباس و حسنی مبارک در دستور کار قرار گرفته شده است. ناگفته نماند که شکست عراق برای لوطی جماران و به خصوص سپاه پاسداران بسیار سنگین بود . زیرا سرمایه گذاری سنگین 6 ساله ی پس از اشغال نظامی عراق در این کشوربر باد رفت . برای همین است که سخنگوی رسمی سپاه پاسداران ونماینده ی ویژه ی ولی فقیه در ورق پااره ی کیهان چنین بطور عریان تهدید و تشویق و ترغیب به اعدام رهبران کشورهای عربی می کند که چرا نه در دام توطئه ی نوار غزه نیفتادند، بلکه آن را افشا و خنثی کردند . پس بی جهت نیست که پس از بسیج کردن کفن پوشان امنیتی و اطلاعاتی و پاسدار که خواهان اعدام انقلابی حسنی مبارک رئیس جمهور مصر شدند اکنون برنامه ریز وتئوری پرداز این صحنه با قلم چماقش وارد صحنه شده و همان تابلوی تهدید اعدام انقلابی حسنی مبارک را برای وی وملک عبدالله پادشاه عربستان تجویز و ترسیم کرده. و تأکید کرده است اینان باید اعدام گردند.
در خاتمه اینکه گفته می شود تمساح پس از اینکه شکارش را می بلعد و فشار بهش وارد می شود موجب می شود که از چشمانش اشک ترشج کند که این حرکت تمساح به اشک تمساح ریختن برای قربانی اش تشبیه شد است. اکنون در شرایطی که رژیم تروریستی آخوندی بازنده در عراق درمانده و منزوی شده است . لذا چون بران سازی نوار غزه جانشین باخت عراق شده که بازهم شکستی دیگر را رقم زده است . پس از سر استیصال سربازجو پاسدار حسین شریعتداری اکنون اینگونه برای مردم فلسطین نوار غزه دلسوزی و اشک تمساح ریزی کرده است که چون شگرد و تاکتیک لورفته است بر ر خود سناریو ساز تخریب خواهد شد.
هوشنگ - بهداد
سه شنبه 12 آذر ماه سال 1387