نقد وبررسی " روانشناسى يک مبارزه(يادداشت روز) روز نامه ی کیهان یکشنبه 8 دیماه سال1387
"تناقض وهذیان گوئی آشکار سرباز جو پاسدار یاددشت روز نویس پیرامون نامزدی ریاست جمهوری سید خندان خاتمی"
قلم بر دست یادداشت روز نویس منادی گر خرافات و تر دستی و متخصص شکنجه گری وخبره در اعتراف گیری و نابغه در سناریو وپرونده سازی وهنرمند بی نظیردر نمایش هنر سیاه بازی و تصویر مار کشی و مار قالب کنی و متخصص آسمان وریسمان بافی و ... اکنون آنگونه پیرامون واقعیت با تلقین قلمفرسائی نموده و بر سر منبر روضه ی مبسوط قرائت کرده است که انگاری نه متخصص نر دستی و مبلغ خرافات و مبتکر سناریو پردازی ونه حامی سینه چاک مارتجاع وپیشمرگه مدافع آن نمی باشد ، بلکه بر ضد آن شده است که اکنون نقش هنری خلاف آن را اجرا کرده است. البنه اینگونه نمایش اجرای مارکشیدن و مار نشان دادن برای آنانی که آشنائی با اینگونه گریز به صحرا کربلا زدن ندارد شاید کمی گیرائی داشته وموجب منحرف کردن مقطعی اشان شود ، ولی برای آنانی که آشنائی به اینگونه شگرد های تبلیغاتی و سیاه نمائی و نمایش هنری جای دوست و دشمن نشان دارند. چیز جدیدی نمی باشد . زیرا که آموخته و تجربه کرده اند که اینگونه تردستی و نمایش هنر سیاه بازی کردن ها، در بستر تجربه ی و شیوه بازجوئی اعتراف گیری و شکنجه گری تجربه شده در سیاه چال هاست که اکنون این چنین پیگیری و بیان می شود . برای اینکه وقتی دین موجب بازار عوامفریبی حاکمان شده است کهبازیگرانش سخت اعتیاد مفرط و ترک ناپذیر و علاقمند به قدرت و انباشت ثروت دارند . به خصوص در شرایطی که میان رقبای حاکم ومحکوم شکاف و رقابتی بس سخت وجود دارد. چون که باند حاکم شده تلاش می کند تا که رقیب یا شریک سابق خودش را از صحنه ی رقابت حفظ کند . از سوی دیگر مشروعیت نظام دینی به دلیل ساختار ارتجاعی و عوامفریبانه اش سخت نامشروع وبی اعتبار شده است .
بنابراین بند بازان وتر دستان دین فروش و عوامفریب اکنون که 3 دهه از عمر ننگین حکومت شان سپری شده است و شگرد های بند بازی و تر دستی و عوامفریبی کردن شان برای مردم ایرانرو شده است که چگونه تمام قول ووعده های داده شده همچون حکومت آینده از آن مستضعفان و پا برهنگان می باشد . اقتصاد مال خراست . روحانیون چشم بقدرت ندوخته اند . نظامیان در سیاست حق دخالت گری ندارند و... از این قبیل شعارهای عوامفریبانه دادن که همه بر ضد خودش تبدیل شده است. همچنین اکنون که طبل رسوائی حاکمان عوامفریب و دین فروش و غارتگر وجنگ افروز از بام بر زمین فتاده است و فاصله گیری مردم به خصوص نسل جوان از نظام خرافاتی و عوامفریب و دین فروش هرروز بیشتر و بیشتر می شود . ضمن اینکه رقابت هم میان غارتگران سهیم و شریک سابق و طرد شده از قدرت بس حاد وجدی شده است . به صورتی که تقابل میان شان به مرحله ای رسیده است که برای هم دست به چاقوی ضامندار زنجانی برده وهم دیگر را به تهدید به قطع کردن دست و پا می کنند که چرا برخی بیشتر دزدیده و غارتگری کرده اند وچرا موی دماغ رقیب شدند و اجازه نمی دهندکه اکنون اینان هم دست به چپاولگری مشابه بزنند. بنابراین اکنون سربازجو پاسدار یادداشت روزنویس برای عوامفریبی کردن با نعله وارونه زدن ووارونه گوئی کردن که در ابتدای مقدمه سازی یادداشت روز شروع نموتا در پس از توانسته باشد دست رقیب را باز و افشا کرده باشد از واقعیت گوئی شروع کرده وبه تخیل گرائی و هذیان گوئی دلخواه مورد نظر خودرسیده است که همانا به نمایش خیمه شب بازی تبلیغات انتخاباتی � انتصاباتی - تقلباتی دوره ی دهم راه می برد وختم می شود که البته مرتبط به نوع تبلیغات رقیب دوم خردادی می باشد ونه با ندهای مافیائی حاکم که توضیح و تحلیل و تشریح آن چنین است :
"بالاخره همیشه همه آنچه آدمی به آن نیاز دارد واقعا موجود نیست و گاهی باید خود را فریفت. این مقدار اشکالی هم البته ندارد. قصه زمانی جالب توجه می شود که گروه ها و شخصیت های سیاسی که قاعدتا باید رفتار خود را بر مبنای دقیق ترین ارزیابی ها از واقعیات بنا کنند، دست به دامن عملیات روانی بر روی دیگران و حتی خود بشوند و دائما تلاش کنند چیزی را به خود و مردم تلقین کنندکه می دانند واقعیت ندارد. اگر چنین رفتاری از اندازه خارج شود، به وضعیت ناگواری خواهد انجامید. فرایند فریب دادن خود و نشاندن آرزوها به جای واقعیت اگر فراگیر شود به ایجاد شکافی بزرگ میان �آنچه واقعا هست� و �آنچه دوست داریم باشد� منجر می شود و این در مدت زمان کوتاهی می تواند به یک غافلگیری بزرگ ختم شود. غافلگیری که دیگر نمی توان از نتایج آن گریخت و به خود و دیگران تلقین کرد: �واقعیت ندارد�! درست مثل مرد تشنه ای که سخت محتاج آب است و چون آبی نمی یابد دائما به خود تلقین می کند که آب خورده و سیراب است. چنین فرد متوهمی فقط تا زمانی می تواند به این کلاه گذاشتن سر خود ادامه دهد که تشنگی او را از پا درنیاورده و همچنان زنده باشد، والا وقتی از تشنگی مرد، دیگر نمی تواند به خود تلقین کند که �زنده است�! آنجا واقعیت، خود را به مجاز تحمیل خواهد کرد."
چون تحلیل و تفسیر از موضع بازجوئی آنهم یک جانبه نگری می باشد که نه مردم ونه مطالبات آنان محلی از اعراب ندارند. بنابراین طبیعی است که درمیان جنگ قدرت و سگ دعواهای باندی و جناحی ادامه دار ، نمی بایست که مردم ومطلبات شان هیچگونه جایگاهی داشته باشند ،زیراکه هدف تلاش برای حفظ قدرت بهر قیمت و حذف رقیب از صحنه ی قدرت می باشد . بنابراین پس از ر2ضه خوانی مقدماتی سرباز جو پاسدار که تلاش مذبوحانه می کند آدرس غلط دهد. ولی چون مأموریت پیگیری هدف اصی دارد .پس طاقت نمی آورد و بند را آب می دهد و رو می کند که مجبور است لصل هدف را رو کند و نگرانی خودش را از نامزدشدن ریاست جمهوری خاتمی برای دوره ی دهم با اتهام همگام شدنش با دشمن و با برتری پاسدار گماشته و چاقوش کش احمدی نژاد را چنین ترسیم کند و به نمایش گذارد:
"واضح ترین واقعیت درباره خاتمی برای کسانی که منتظرند تا او داستان � می آیم، نمی آیم � را تمام کند، حجم انبوه تردیدهایی است که بوضوح ذهن او را به خود مشغول کرده است. اصلاح طلبان و خود محمد خاتمی در یکی دو ماه گذشته سعی فراوانی کرده اند که علت این تردیدها را ساختار نظام جمهوری اسلامی معرفی کنند و همانطور که خاتمی خود یکی دو بار در قالب شرط گذاری یا غیر آن گفته اینطور وانمود کنند که ساختار نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی به گونه ای است که امکان کار را از رییس جمهور می گیرد و لذا هر کسی در اندیشه ورود به این عرصه باشد باید برای این مشکل چاره ای بیابد. این ادبیات، که خاتمی خود مبدع و یکی از بسط دهندگان عمده آن است اولین مصداق عملیات روانی بر روی خود ودیگران است. اینکه ساختار نظام جمهوری اسلامی مانع کار کردن قلمداد شود فقط در یک صورت می تواند صحیح باشد و آن هم اینکه کسی بخواهد با ایفای نقش اپوزیسیون درون حکومت برای ضد انقلاب کار کند؛ والا همانطور که برخی اصلاح طلبان منتقد خاتمی هم گفته اند دولت احمدی نژاد اگر هیچ کاری هم نکرده باشد لااقل این یک موضوع را که دولت (به معنای دستگاه اجرایی) درایران، واجد ظرفیت های فراوان و رییس جمهور دارای اختیارات وسیع است به خوبی نشان داده است"
در خاتمه اینکه سربازجوی یادداشت روز نویس خالی بند وخود فریب آنقدر تناقض گوئی و ضد و نقیض گوئی کرده استد که مدعی متوجه نیست و نمی داند که چگونه تناقض گوئی اش جنبه ی خود زنی برای باج گیری و فرار از ترس دستگیری پلیس دارد؟ زیرا گذشته از اینکه ادعای پایانی که ادامه ی سناریوی طراحی شده است با مقدمه ی یادداشت روز همخوانی ندارد و مرتبط با بدنه ی یادداشت روز نمی باشد و سازگاری و همخوانی ندارد ویک روضه و گریز به صحرا کربلا زدن بی ربط و گریه زری بر سر گوره بی مرده ی می باشد ، بلکه متضاد نتیجه گیری نمایشنامه ی طراحی شده ی پایانی می باشد . زیرا اگر آنگونه که ادعا شده است که اگر چنانچه نامزد ریاست جمهوری دوره ی دهم شدن خاتمی، عامل و محرکی که می شود تا هرچه بیشتر موجب تقویت میان باندهای مافیائی مدعی اصول گرایان شود وهم اینکه افزوده شده که رأی کمتری هم خاتمی نسبت به پاسدار گماشته و چاقو کش احمدی نژاد دارد . بنابراین نه اینکه نمی بایست علیه سید خدان خاتمی سم پاشی و تبلیغ منفی شود، بلکه برعکس بایت سیاست تبلیغا تی تشویقی برای حضور خاتمی از سوی باندهای مافیائی حاکم شود تا خاتمی علاقمند به حضور شود. در صورتیکه در عمل خلاف این ادعا طراحی و اجرامی شود که بیشتر موجب رسوائی مدعی قلم زن یادداشت روز نویس شده است.
هوشنگ � بهداد
یکشنبه 8 دیماه سال 1387
"تناقض وهذیان گوئی آشکار سرباز جو پاسدار یاددشت روز نویس پیرامون نامزدی ریاست جمهوری سید خندان خاتمی"
قلم بر دست یادداشت روز نویس منادی گر خرافات و تر دستی و متخصص شکنجه گری وخبره در اعتراف گیری و نابغه در سناریو وپرونده سازی وهنرمند بی نظیردر نمایش هنر سیاه بازی و تصویر مار کشی و مار قالب کنی و متخصص آسمان وریسمان بافی و ... اکنون آنگونه پیرامون واقعیت با تلقین قلمفرسائی نموده و بر سر منبر روضه ی مبسوط قرائت کرده است که انگاری نه متخصص نر دستی و مبلغ خرافات و مبتکر سناریو پردازی ونه حامی سینه چاک مارتجاع وپیشمرگه مدافع آن نمی باشد ، بلکه بر ضد آن شده است که اکنون نقش هنری خلاف آن را اجرا کرده است. البنه اینگونه نمایش اجرای مارکشیدن و مار نشان دادن برای آنانی که آشنائی با اینگونه گریز به صحرا کربلا زدن ندارد شاید کمی گیرائی داشته وموجب منحرف کردن مقطعی اشان شود ، ولی برای آنانی که آشنائی به اینگونه شگرد های تبلیغاتی و سیاه نمائی و نمایش هنری جای دوست و دشمن نشان دارند. چیز جدیدی نمی باشد . زیرا که آموخته و تجربه کرده اند که اینگونه تردستی و نمایش هنر سیاه بازی کردن ها، در بستر تجربه ی و شیوه بازجوئی اعتراف گیری و شکنجه گری تجربه شده در سیاه چال هاست که اکنون این چنین پیگیری و بیان می شود . برای اینکه وقتی دین موجب بازار عوامفریبی حاکمان شده است کهبازیگرانش سخت اعتیاد مفرط و ترک ناپذیر و علاقمند به قدرت و انباشت ثروت دارند . به خصوص در شرایطی که میان رقبای حاکم ومحکوم شکاف و رقابتی بس سخت وجود دارد. چون که باند حاکم شده تلاش می کند تا که رقیب یا شریک سابق خودش را از صحنه ی رقابت حفظ کند . از سوی دیگر مشروعیت نظام دینی به دلیل ساختار ارتجاعی و عوامفریبانه اش سخت نامشروع وبی اعتبار شده است .
بنابراین بند بازان وتر دستان دین فروش و عوامفریب اکنون که 3 دهه از عمر ننگین حکومت شان سپری شده است و شگرد های بند بازی و تر دستی و عوامفریبی کردن شان برای مردم ایرانرو شده است که چگونه تمام قول ووعده های داده شده همچون حکومت آینده از آن مستضعفان و پا برهنگان می باشد . اقتصاد مال خراست . روحانیون چشم بقدرت ندوخته اند . نظامیان در سیاست حق دخالت گری ندارند و... از این قبیل شعارهای عوامفریبانه دادن که همه بر ضد خودش تبدیل شده است. همچنین اکنون که طبل رسوائی حاکمان عوامفریب و دین فروش و غارتگر وجنگ افروز از بام بر زمین فتاده است و فاصله گیری مردم به خصوص نسل جوان از نظام خرافاتی و عوامفریب و دین فروش هرروز بیشتر و بیشتر می شود . ضمن اینکه رقابت هم میان غارتگران سهیم و شریک سابق و طرد شده از قدرت بس حاد وجدی شده است . به صورتی که تقابل میان شان به مرحله ای رسیده است که برای هم دست به چاقوی ضامندار زنجانی برده وهم دیگر را به تهدید به قطع کردن دست و پا می کنند که چرا برخی بیشتر دزدیده و غارتگری کرده اند وچرا موی دماغ رقیب شدند و اجازه نمی دهندکه اکنون اینان هم دست به چپاولگری مشابه بزنند. بنابراین اکنون سربازجو پاسدار یادداشت روزنویس برای عوامفریبی کردن با نعله وارونه زدن ووارونه گوئی کردن که در ابتدای مقدمه سازی یادداشت روز شروع نموتا در پس از توانسته باشد دست رقیب را باز و افشا کرده باشد از واقعیت گوئی شروع کرده وبه تخیل گرائی و هذیان گوئی دلخواه مورد نظر خودرسیده است که همانا به نمایش خیمه شب بازی تبلیغات انتخاباتی � انتصاباتی - تقلباتی دوره ی دهم راه می برد وختم می شود که البته مرتبط به نوع تبلیغات رقیب دوم خردادی می باشد ونه با ندهای مافیائی حاکم که توضیح و تحلیل و تشریح آن چنین است :
"بالاخره همیشه همه آنچه آدمی به آن نیاز دارد واقعا موجود نیست و گاهی باید خود را فریفت. این مقدار اشکالی هم البته ندارد. قصه زمانی جالب توجه می شود که گروه ها و شخصیت های سیاسی که قاعدتا باید رفتار خود را بر مبنای دقیق ترین ارزیابی ها از واقعیات بنا کنند، دست به دامن عملیات روانی بر روی دیگران و حتی خود بشوند و دائما تلاش کنند چیزی را به خود و مردم تلقین کنندکه می دانند واقعیت ندارد. اگر چنین رفتاری از اندازه خارج شود، به وضعیت ناگواری خواهد انجامید. فرایند فریب دادن خود و نشاندن آرزوها به جای واقعیت اگر فراگیر شود به ایجاد شکافی بزرگ میان �آنچه واقعا هست� و �آنچه دوست داریم باشد� منجر می شود و این در مدت زمان کوتاهی می تواند به یک غافلگیری بزرگ ختم شود. غافلگیری که دیگر نمی توان از نتایج آن گریخت و به خود و دیگران تلقین کرد: �واقعیت ندارد�! درست مثل مرد تشنه ای که سخت محتاج آب است و چون آبی نمی یابد دائما به خود تلقین می کند که آب خورده و سیراب است. چنین فرد متوهمی فقط تا زمانی می تواند به این کلاه گذاشتن سر خود ادامه دهد که تشنگی او را از پا درنیاورده و همچنان زنده باشد، والا وقتی از تشنگی مرد، دیگر نمی تواند به خود تلقین کند که �زنده است�! آنجا واقعیت، خود را به مجاز تحمیل خواهد کرد."
چون تحلیل و تفسیر از موضع بازجوئی آنهم یک جانبه نگری می باشد که نه مردم ونه مطالبات آنان محلی از اعراب ندارند. بنابراین طبیعی است که درمیان جنگ قدرت و سگ دعواهای باندی و جناحی ادامه دار ، نمی بایست که مردم ومطلبات شان هیچگونه جایگاهی داشته باشند ،زیراکه هدف تلاش برای حفظ قدرت بهر قیمت و حذف رقیب از صحنه ی قدرت می باشد . بنابراین پس از ر2ضه خوانی مقدماتی سرباز جو پاسدار که تلاش مذبوحانه می کند آدرس غلط دهد. ولی چون مأموریت پیگیری هدف اصی دارد .پس طاقت نمی آورد و بند را آب می دهد و رو می کند که مجبور است لصل هدف را رو کند و نگرانی خودش را از نامزدشدن ریاست جمهوری خاتمی برای دوره ی دهم با اتهام همگام شدنش با دشمن و با برتری پاسدار گماشته و چاقوش کش احمدی نژاد را چنین ترسیم کند و به نمایش گذارد:
"واضح ترین واقعیت درباره خاتمی برای کسانی که منتظرند تا او داستان � می آیم، نمی آیم � را تمام کند، حجم انبوه تردیدهایی است که بوضوح ذهن او را به خود مشغول کرده است. اصلاح طلبان و خود محمد خاتمی در یکی دو ماه گذشته سعی فراوانی کرده اند که علت این تردیدها را ساختار نظام جمهوری اسلامی معرفی کنند و همانطور که خاتمی خود یکی دو بار در قالب شرط گذاری یا غیر آن گفته اینطور وانمود کنند که ساختار نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی به گونه ای است که امکان کار را از رییس جمهور می گیرد و لذا هر کسی در اندیشه ورود به این عرصه باشد باید برای این مشکل چاره ای بیابد. این ادبیات، که خاتمی خود مبدع و یکی از بسط دهندگان عمده آن است اولین مصداق عملیات روانی بر روی خود ودیگران است. اینکه ساختار نظام جمهوری اسلامی مانع کار کردن قلمداد شود فقط در یک صورت می تواند صحیح باشد و آن هم اینکه کسی بخواهد با ایفای نقش اپوزیسیون درون حکومت برای ضد انقلاب کار کند؛ والا همانطور که برخی اصلاح طلبان منتقد خاتمی هم گفته اند دولت احمدی نژاد اگر هیچ کاری هم نکرده باشد لااقل این یک موضوع را که دولت (به معنای دستگاه اجرایی) درایران، واجد ظرفیت های فراوان و رییس جمهور دارای اختیارات وسیع است به خوبی نشان داده است"
در خاتمه اینکه سربازجوی یادداشت روز نویس خالی بند وخود فریب آنقدر تناقض گوئی و ضد و نقیض گوئی کرده استد که مدعی متوجه نیست و نمی داند که چگونه تناقض گوئی اش جنبه ی خود زنی برای باج گیری و فرار از ترس دستگیری پلیس دارد؟ زیرا گذشته از اینکه ادعای پایانی که ادامه ی سناریوی طراحی شده است با مقدمه ی یادداشت روز همخوانی ندارد و مرتبط با بدنه ی یادداشت روز نمی باشد و سازگاری و همخوانی ندارد ویک روضه و گریز به صحرا کربلا زدن بی ربط و گریه زری بر سر گوره بی مرده ی می باشد ، بلکه متضاد نتیجه گیری نمایشنامه ی طراحی شده ی پایانی می باشد . زیرا اگر آنگونه که ادعا شده است که اگر چنانچه نامزد ریاست جمهوری دوره ی دهم شدن خاتمی، عامل و محرکی که می شود تا هرچه بیشتر موجب تقویت میان باندهای مافیائی مدعی اصول گرایان شود وهم اینکه افزوده شده که رأی کمتری هم خاتمی نسبت به پاسدار گماشته و چاقو کش احمدی نژاد دارد . بنابراین نه اینکه نمی بایست علیه سید خدان خاتمی سم پاشی و تبلیغ منفی شود، بلکه برعکس بایت سیاست تبلیغا تی تشویقی برای حضور خاتمی از سوی باندهای مافیائی حاکم شود تا خاتمی علاقمند به حضور شود. در صورتیکه در عمل خلاف این ادعا طراحی و اجرامی شود که بیشتر موجب رسوائی مدعی قلم زن یادداشت روز نویس شده است.
هوشنگ � بهداد
یکشنبه 8 دیماه سال 1387