نقد و بررسی " پنج سال پرماجرا (يادداشت روز("روزنامه ی کیهان دو شنبه 18 آذر ماه سال 1387
قهران سازی از احمدی نژاد با دفاع عریان از پروژه ی هسته ای با تمسخر کردن شکست بوش و متهم کردن منتقدان دوم خردادی ها با همکاری با بوش علیه ی پروژه ی هسته ای"
پاسدار سربازجو ویادداشت روز مبلغ سینه چاک پاسدار گماشته احمدی نژاد که همچون مسئولش سربازجو حسین شریعتمداری می باشد که روز گذشته از روی ناچاری و استیصال و در ماندگی مجبور شد به گذشته باز گردد و قبرستان کهنه بشکافد تا که بهانه ای برای فرار از عدم پاسخ گوئی تحلیل روز 16 آذر خود باشد که بر خلاف تعریف و تمجید کردن از خمینی که هژمونی جنبش دانشجوئی در زمان شاه علیه ی استکبار را هدایت کرد و از لوطی جمارانش نیز کلی تعریف کرد . ولی به دلیل جاخالی دادن لوطی جماران وعدم حضور در دانشگاه برای سخنرانی که خبرش را زاهدی وزیر علوم کابینه ترکش خورده و خراطی و جراحی شده داده بود. سخنی نگفت.
در عوض سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری یادداشت روز نویس برای توجیکاری این ضعف و گلاب زدگی به سراغ17 شهریور زمان شاه رفت و دست به قهرمان بازی درون زندان زمان شاه زد که چگونه سخنگو ونماینده ی زدانیان سیاسی مسلمان حامی خمینی بود . سپس توانست علیه سایر دیگر اندیشان زندانیان سیاسی موضع خصمانه به گیرد و تهم شان کند که چرا اینان اعتنائی به بیانیه یامضای حمایت از خمینی شیاد نکرده بودند . آنگاه رقیب دوم خردادی ها و منتقدان داخلی و خودی پاسدار احمدی نژاد را تهدید کرد که چگونه با موضع انتقادی علیه دولت نهم کردن تبدیل به همکار دشمن بر انداز بیرونی آمریکا شدند و د ر پایان اینان را تهدید کرد که در آینده اسناد و مدارک همکاری مشترک با دشمن بیرونی علنی و آشکار خواهد کرد .
اکنن نیز وی همچون پاسدار احمدی نژاد برای اینکه اثبات کند توانائی و ظرفیت و استعداد عجیبی در طنز گوئی بهتراز پاسدار احمدی نژاد دارد که خیلی با نمک و خوشمزه تر از آن طنز پاسدار احمدی نژاد نورانی شده و مسلح به نیمه سوزطنز پرداری می کند که پاسدار احمدی نژاد گفته بود هنگام عبور در یکی از خیابان های آمریکا با قدرت حس تله پاتی از پشت ماشین شیشه ی دودی متوجه شده که کودکی در بغل مادرش با انگشت دارد پاسدار گماشته احمدی را نشان می دهد و به مارش می گوید که نگاه به محمود کن و دوتائی شروع به خندیدن کردند و از رفتن سینما و دیدن فیلم کمدی هالیودی خود داری صرفنظر کردند.
بلی اکنون نیز سربازجو پاسدار یادداشت روز نویس بدون پرداختن به مسائل کنونی و حرکت های اعتراضی دانشجوئی و فریاد مرگ بر دیکتار تور زدن و شعار های احمدی نژاد عامل فقر و سرکوب و فساد گفتن شان وعدم دلیل حضور لوطی جماران در دانشگاه علم وصنعت اشاره ای داشته باشد و پیرامونش تحلیل و بررسی و ارزیابی کند، در عوض ترجیح داده است تا که چند ماه پیش باز گردد که پاسدار گماشته احمدی نژاد با وزیر آمربای وزارتخانه جاسوسی امور خارجه منوچهرمتکی به سازمان ملل رفته بود که در زمان سخنرانی بوش چون نمی فهمید که بوش چه می گوید از وزیر آدمربا به عنوان مترجم پرسش کرده که آیا بوش دارد علیه ی رژیم تروریستی آخوندی صحبت می کند و شصت خودش را به حالت بیلاخ وارونه نشان داده بود تا که به متکی تفهیم کند که اینگونه بوش دارد علیه ی وی و رژیم تروریستی آخوندی صحبت می کند که اکنون با دلقک بازی و برای اثبات درست بودن و سور زدن نقل قول پاسدار احمدی نژاد که در مورد کودک بغل مادرش در مورد وی اشاره شد با استعداد تر در وک گفتن می باشد، مقایسه و نتیجه گیری کرده است که تصویر و بازتاب این صحنه کمدی و مسخره ی شصت وارونه با بیکلاخ حواله داده شده پاسدار گماشته احمدی نژاد مهم تر از سخنرانی بوش در سازمان ملل بود. زیرا که موجب عیان شدن شکست سخنرانی بوش شد. البته پاسدار وزیر فرهنگ سانسور و تفتیش عقاید محمد حسین صفار هرندی بدون عریضه نویسی 19 صحفه ای پاسدار احمدی نژاد به بوش که بی جواب ماند .
همچنین بدون اشاره به دلیل عفو ملوکانه به دلال و جاسوس چند جانبه همچون امیر احمدی دادن وبه تهران دعوت کردنش تا برای کانال زدن رابطه با آمریکا فعال شود . همینطور بدون ذکر دلیل سفر پنهانی رحیم مشائی معاون رئیس جمهوری به آمریکا که جاده هموار سازش همین دلال و جاسوس چند جانبه هوشنگ امیر احمدی بود. بعلاوه بدون توضیح مبنی بر اینکه چرا یک شهروند آمریکائی بر خلاف قانون اساسی مشاور ویژه ی پاسدار احمدی نژاد شد که قبل از رفتن به آمریکا و سخنرانی در سازمان ملل بود که رونامه ی جمهوری اسلامی افشا کرد این مشاور یا حمید مولانا متن سخنرانی های پاسدار احمدی نژاد در سازمان ملل را تهیه و تنظیم می کند که کجا به معنی داغ هسته ای بر دل بوش گذاشتن است؟ . ولی اکنون پاسدار بازجو وارونه گو وتحریف گر یادداشت روز نویس مدعی شده است که پاسدار احمدی نژاد گماشته داغ بزرگی بر دل بوش نهاد. زیرا که این پاسدار گماشته احمدی نژاد با ادامه پروژه ی هسته ای که حاصل سیاست خائنانه ی تجارت خون مذاکره ی غرب و لابی های دوطرف می باشد توانست ا بوش و دوم خردادی های حامی بوش علیه ی پروژه ی سه ای را اینگونه کنج رینگ ببرد و ناک دان کند:
"این جملات حسرت آلود را کسی می گوید که 5 سال پیش، افغانستان و عراق را گویا فتح کرده بود و خیال می کرد ترمز ایران را کشیده و جسارت و جرئت را در این کشور کشته است. او آن روزها از وضع مجلس ایران خبر داشت که جریانی متنفذ در آن حتی دولت همسو (اصلاح طلب) را گوشه رینگ کشیده و فشار می آوردند تا کوتاه بیاید و چرخه فناوری هسته ای را تعطیل کند. بوش می شنید که از پشت تریبون همین مجلس فلان آقای نماینده همصدا با جریان تبلیغاتی- اطلاعاتی غرب می گوید درباره فناوری اتمی 19 سال به دنیا دروغ گفتیم و حال دم خروس بیرون زده است. یا آن یکی آقای نماینده به جای صدای آمریکا می گوید ما که نفت داریم، فناوری اتمی می خواهیم چه کار. و بوش آن روزها را به خاطر می آورد که معاون وزارت خارجه ایران در نامه ای سری، از موضع ضعف خواستار مذاکره شد و طرف آمریکایی از موضع تبختر و تکبر بی اعتنایی کرد. به شیرینی یک رویا بود آن روزها که ناگهان به رنگ کابوس درآمد. احمدی نژاد، ضرب شست ملت ایران بود برای رژیم مستکبر آمریکا. و درست نوشته بودند رسانه های آمریکایی و انگلیسی که اگر بوش با ملت ایران درگیر شود، آنها انگشت خود را در چشم آمریکا فرو خواهند کرد.اکنون حتی انگشت شست احمدی نژاد- اگر هم تصادفی و از سر عادت رو به پایین گرفته شد- برای اهل تحلیل و خبر در غرب معنا پیدا می کرد. جماعت ورشکسته به تقصیری که به روال 5 سال گذشته وضعیت کشور را بحرانی نشان می دهند و مدعی اند با کنار زدن احمدی نژاد باید دولت نجات تشکیل داد، از نجات چه کسی سخن می گویند؟ آمریکا و رژیم صهیونیستی؟ نجات خود از ورشکستگی؟ یا هر دو؟! وگرنه احمدی نژاد که برای ملت ایران- حتی برخی مخالفان سابق- نماد عزت و اقتدار و شجاعت و اعتبار ملی است. پاسخ به این پرسش پیچیده نیست: چرا همان عنصر نفوذی در مجلس ششم که در اوج معرکه گیری گروهک منافقین و تبلیغات منفی سنگین غرب علیه برنامه هسته ای ایران ادعا کرد 19سال به دنیا دروغ گفته ایم- و دروغ خود او با گزارش های آژانس عیان شد- در جمع برخی مدعیان اصلاح طلبی در کاشان گفته است �با ریاست جمهوری احمدی نژاد اکیدا مخالفت می کنیم، به هر شکل ممکن. یعنی هر جور بتوانیم یک رأی هم از احمدی نژاد کم کنیم، دریغ نخواهیم کرد�! و نیز نباید شگفت زده شویم از اینکه ببینیم عضو مرکزیت فلان حزب دولت ساخته که زمانی روزنامه تحت نظر وی (شرق) نوشت �ما چون تقوای اتمی نداریم، آمریکا و غرب حق دارند به ما اجازه ندهند از فناوری هسته ای برخوردار باشیم�، حالا به دویچه وله بگوید �ما هرکاری بتوانیم می کنیم تا احمدی نژاد روی کار نماند�. براستی این جماعت چه سنخیتی با دولت ورشکسته آقای بوش دارند که به تجانس (هم جنسی) با او رسیده اند؟ مگر نه اینکه السنخیه علت التجانس؟!
در خاتمه اینکه بایست اذعان کرد و افزود که هر چه امثال این پاسدار سربازجو اینگونه شفاف قلفرسائی می کنند و بدون لکنت زبان از پروژه ی هسته ای دفاع می نمایند و مخالفان و منتقدان پروژه ی هسته ای تهدید می شوند و مورد اتهام و خیانت واقع شده وهمکار و همآواز با دشمن آمریکا معرفی می شوند . هم بهتر از اهداف هسته ای و دفاع علنی از آن پرده دری می شود که برجسته و عریان می شود تاکه همگان بدانند بدون شک و هیچ چون وچرائی فقط دسترسی به سلاح هسته ای هدف نهائی می باشد. زیرا که نه مردم ایران به خصوص 80% جمعیت کشور که محروم می باشند و در زیر خط فقر اقتصادی زندگی می کنند که در اینگونه نزاغ و سگ دعواها ها ومداحی گری و روضه خوانی های هسته ای محلی از اعرابند ندارند ونه دارای حق و حقوق پایمالی می باشند که مسئولی باید نسبت به اجحاف های ادامه دار علیه اینان که باشد تا که پاسخگو باشد ونه اینکه حتی کسی درون دولت خراطی و جراحی شده که ادعا خدمتگزاری به مردم ایران دارد یافت می شود تا که جرأت و شهامت این را داشته باشد تا که توضیح دهد که ریشه ی افزایش تورم و گرانی و افزایش قیت کالا ها و فقر و بیکاری در جامعه چیست و یا اینکه بگوید که چه زمانی و چگونه قرار است که تورم و گرانی مهار و کنترل شود؟ همچنانکه پرسش است که آیا همه ی نیاز جامعه و کشور فقط در پیگیری دسترسی به سلاح هسته ای خلاصه می شود؟ آیا با دسترسی به سلاح هسته ای همه مشکلات اقتصادی معلالت معیشتی و فقر و بیکار حل می شود؟ اگر اینگونه است ؛ پس چرا در پاکستان وکره ی شمالی که دارای بمب اتم می باشند، را در این دو کشور نهوضعیت معیششتی و اقتصاد کشور نه تغییر نکرده و بهبود نیافته است ، بلکه روز به روز همچون ایران بدتر هم شده است؟
هوشنگ � بهداد
دو شنبه 18 آذر ماه سال 1387
قهران سازی از احمدی نژاد با دفاع عریان از پروژه ی هسته ای با تمسخر کردن شکست بوش و متهم کردن منتقدان دوم خردادی ها با همکاری با بوش علیه ی پروژه ی هسته ای"
پاسدار سربازجو ویادداشت روز مبلغ سینه چاک پاسدار گماشته احمدی نژاد که همچون مسئولش سربازجو حسین شریعتمداری می باشد که روز گذشته از روی ناچاری و استیصال و در ماندگی مجبور شد به گذشته باز گردد و قبرستان کهنه بشکافد تا که بهانه ای برای فرار از عدم پاسخ گوئی تحلیل روز 16 آذر خود باشد که بر خلاف تعریف و تمجید کردن از خمینی که هژمونی جنبش دانشجوئی در زمان شاه علیه ی استکبار را هدایت کرد و از لوطی جمارانش نیز کلی تعریف کرد . ولی به دلیل جاخالی دادن لوطی جماران وعدم حضور در دانشگاه برای سخنرانی که خبرش را زاهدی وزیر علوم کابینه ترکش خورده و خراطی و جراحی شده داده بود. سخنی نگفت.
در عوض سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری یادداشت روز نویس برای توجیکاری این ضعف و گلاب زدگی به سراغ17 شهریور زمان شاه رفت و دست به قهرمان بازی درون زندان زمان شاه زد که چگونه سخنگو ونماینده ی زدانیان سیاسی مسلمان حامی خمینی بود . سپس توانست علیه سایر دیگر اندیشان زندانیان سیاسی موضع خصمانه به گیرد و تهم شان کند که چرا اینان اعتنائی به بیانیه یامضای حمایت از خمینی شیاد نکرده بودند . آنگاه رقیب دوم خردادی ها و منتقدان داخلی و خودی پاسدار احمدی نژاد را تهدید کرد که چگونه با موضع انتقادی علیه دولت نهم کردن تبدیل به همکار دشمن بر انداز بیرونی آمریکا شدند و د ر پایان اینان را تهدید کرد که در آینده اسناد و مدارک همکاری مشترک با دشمن بیرونی علنی و آشکار خواهد کرد .
اکنن نیز وی همچون پاسدار احمدی نژاد برای اینکه اثبات کند توانائی و ظرفیت و استعداد عجیبی در طنز گوئی بهتراز پاسدار احمدی نژاد دارد که خیلی با نمک و خوشمزه تر از آن طنز پاسدار احمدی نژاد نورانی شده و مسلح به نیمه سوزطنز پرداری می کند که پاسدار احمدی نژاد گفته بود هنگام عبور در یکی از خیابان های آمریکا با قدرت حس تله پاتی از پشت ماشین شیشه ی دودی متوجه شده که کودکی در بغل مادرش با انگشت دارد پاسدار گماشته احمدی را نشان می دهد و به مارش می گوید که نگاه به محمود کن و دوتائی شروع به خندیدن کردند و از رفتن سینما و دیدن فیلم کمدی هالیودی خود داری صرفنظر کردند.
بلی اکنون نیز سربازجو پاسدار یادداشت روز نویس بدون پرداختن به مسائل کنونی و حرکت های اعتراضی دانشجوئی و فریاد مرگ بر دیکتار تور زدن و شعار های احمدی نژاد عامل فقر و سرکوب و فساد گفتن شان وعدم دلیل حضور لوطی جماران در دانشگاه علم وصنعت اشاره ای داشته باشد و پیرامونش تحلیل و بررسی و ارزیابی کند، در عوض ترجیح داده است تا که چند ماه پیش باز گردد که پاسدار گماشته احمدی نژاد با وزیر آمربای وزارتخانه جاسوسی امور خارجه منوچهرمتکی به سازمان ملل رفته بود که در زمان سخنرانی بوش چون نمی فهمید که بوش چه می گوید از وزیر آدمربا به عنوان مترجم پرسش کرده که آیا بوش دارد علیه ی رژیم تروریستی آخوندی صحبت می کند و شصت خودش را به حالت بیلاخ وارونه نشان داده بود تا که به متکی تفهیم کند که اینگونه بوش دارد علیه ی وی و رژیم تروریستی آخوندی صحبت می کند که اکنون با دلقک بازی و برای اثبات درست بودن و سور زدن نقل قول پاسدار احمدی نژاد که در مورد کودک بغل مادرش در مورد وی اشاره شد با استعداد تر در وک گفتن می باشد، مقایسه و نتیجه گیری کرده است که تصویر و بازتاب این صحنه کمدی و مسخره ی شصت وارونه با بیکلاخ حواله داده شده پاسدار گماشته احمدی نژاد مهم تر از سخنرانی بوش در سازمان ملل بود. زیرا که موجب عیان شدن شکست سخنرانی بوش شد. البته پاسدار وزیر فرهنگ سانسور و تفتیش عقاید محمد حسین صفار هرندی بدون عریضه نویسی 19 صحفه ای پاسدار احمدی نژاد به بوش که بی جواب ماند .
همچنین بدون اشاره به دلیل عفو ملوکانه به دلال و جاسوس چند جانبه همچون امیر احمدی دادن وبه تهران دعوت کردنش تا برای کانال زدن رابطه با آمریکا فعال شود . همینطور بدون ذکر دلیل سفر پنهانی رحیم مشائی معاون رئیس جمهوری به آمریکا که جاده هموار سازش همین دلال و جاسوس چند جانبه هوشنگ امیر احمدی بود. بعلاوه بدون توضیح مبنی بر اینکه چرا یک شهروند آمریکائی بر خلاف قانون اساسی مشاور ویژه ی پاسدار احمدی نژاد شد که قبل از رفتن به آمریکا و سخنرانی در سازمان ملل بود که رونامه ی جمهوری اسلامی افشا کرد این مشاور یا حمید مولانا متن سخنرانی های پاسدار احمدی نژاد در سازمان ملل را تهیه و تنظیم می کند که کجا به معنی داغ هسته ای بر دل بوش گذاشتن است؟ . ولی اکنون پاسدار بازجو وارونه گو وتحریف گر یادداشت روز نویس مدعی شده است که پاسدار احمدی نژاد گماشته داغ بزرگی بر دل بوش نهاد. زیرا که این پاسدار گماشته احمدی نژاد با ادامه پروژه ی هسته ای که حاصل سیاست خائنانه ی تجارت خون مذاکره ی غرب و لابی های دوطرف می باشد توانست ا بوش و دوم خردادی های حامی بوش علیه ی پروژه ی سه ای را اینگونه کنج رینگ ببرد و ناک دان کند:
"این جملات حسرت آلود را کسی می گوید که 5 سال پیش، افغانستان و عراق را گویا فتح کرده بود و خیال می کرد ترمز ایران را کشیده و جسارت و جرئت را در این کشور کشته است. او آن روزها از وضع مجلس ایران خبر داشت که جریانی متنفذ در آن حتی دولت همسو (اصلاح طلب) را گوشه رینگ کشیده و فشار می آوردند تا کوتاه بیاید و چرخه فناوری هسته ای را تعطیل کند. بوش می شنید که از پشت تریبون همین مجلس فلان آقای نماینده همصدا با جریان تبلیغاتی- اطلاعاتی غرب می گوید درباره فناوری اتمی 19 سال به دنیا دروغ گفتیم و حال دم خروس بیرون زده است. یا آن یکی آقای نماینده به جای صدای آمریکا می گوید ما که نفت داریم، فناوری اتمی می خواهیم چه کار. و بوش آن روزها را به خاطر می آورد که معاون وزارت خارجه ایران در نامه ای سری، از موضع ضعف خواستار مذاکره شد و طرف آمریکایی از موضع تبختر و تکبر بی اعتنایی کرد. به شیرینی یک رویا بود آن روزها که ناگهان به رنگ کابوس درآمد. احمدی نژاد، ضرب شست ملت ایران بود برای رژیم مستکبر آمریکا. و درست نوشته بودند رسانه های آمریکایی و انگلیسی که اگر بوش با ملت ایران درگیر شود، آنها انگشت خود را در چشم آمریکا فرو خواهند کرد.اکنون حتی انگشت شست احمدی نژاد- اگر هم تصادفی و از سر عادت رو به پایین گرفته شد- برای اهل تحلیل و خبر در غرب معنا پیدا می کرد. جماعت ورشکسته به تقصیری که به روال 5 سال گذشته وضعیت کشور را بحرانی نشان می دهند و مدعی اند با کنار زدن احمدی نژاد باید دولت نجات تشکیل داد، از نجات چه کسی سخن می گویند؟ آمریکا و رژیم صهیونیستی؟ نجات خود از ورشکستگی؟ یا هر دو؟! وگرنه احمدی نژاد که برای ملت ایران- حتی برخی مخالفان سابق- نماد عزت و اقتدار و شجاعت و اعتبار ملی است. پاسخ به این پرسش پیچیده نیست: چرا همان عنصر نفوذی در مجلس ششم که در اوج معرکه گیری گروهک منافقین و تبلیغات منفی سنگین غرب علیه برنامه هسته ای ایران ادعا کرد 19سال به دنیا دروغ گفته ایم- و دروغ خود او با گزارش های آژانس عیان شد- در جمع برخی مدعیان اصلاح طلبی در کاشان گفته است �با ریاست جمهوری احمدی نژاد اکیدا مخالفت می کنیم، به هر شکل ممکن. یعنی هر جور بتوانیم یک رأی هم از احمدی نژاد کم کنیم، دریغ نخواهیم کرد�! و نیز نباید شگفت زده شویم از اینکه ببینیم عضو مرکزیت فلان حزب دولت ساخته که زمانی روزنامه تحت نظر وی (شرق) نوشت �ما چون تقوای اتمی نداریم، آمریکا و غرب حق دارند به ما اجازه ندهند از فناوری هسته ای برخوردار باشیم�، حالا به دویچه وله بگوید �ما هرکاری بتوانیم می کنیم تا احمدی نژاد روی کار نماند�. براستی این جماعت چه سنخیتی با دولت ورشکسته آقای بوش دارند که به تجانس (هم جنسی) با او رسیده اند؟ مگر نه اینکه السنخیه علت التجانس؟!
در خاتمه اینکه بایست اذعان کرد و افزود که هر چه امثال این پاسدار سربازجو اینگونه شفاف قلفرسائی می کنند و بدون لکنت زبان از پروژه ی هسته ای دفاع می نمایند و مخالفان و منتقدان پروژه ی هسته ای تهدید می شوند و مورد اتهام و خیانت واقع شده وهمکار و همآواز با دشمن آمریکا معرفی می شوند . هم بهتر از اهداف هسته ای و دفاع علنی از آن پرده دری می شود که برجسته و عریان می شود تاکه همگان بدانند بدون شک و هیچ چون وچرائی فقط دسترسی به سلاح هسته ای هدف نهائی می باشد. زیرا که نه مردم ایران به خصوص 80% جمعیت کشور که محروم می باشند و در زیر خط فقر اقتصادی زندگی می کنند که در اینگونه نزاغ و سگ دعواها ها ومداحی گری و روضه خوانی های هسته ای محلی از اعرابند ندارند ونه دارای حق و حقوق پایمالی می باشند که مسئولی باید نسبت به اجحاف های ادامه دار علیه اینان که باشد تا که پاسخگو باشد ونه اینکه حتی کسی درون دولت خراطی و جراحی شده که ادعا خدمتگزاری به مردم ایران دارد یافت می شود تا که جرأت و شهامت این را داشته باشد تا که توضیح دهد که ریشه ی افزایش تورم و گرانی و افزایش قیت کالا ها و فقر و بیکاری در جامعه چیست و یا اینکه بگوید که چه زمانی و چگونه قرار است که تورم و گرانی مهار و کنترل شود؟ همچنانکه پرسش است که آیا همه ی نیاز جامعه و کشور فقط در پیگیری دسترسی به سلاح هسته ای خلاصه می شود؟ آیا با دسترسی به سلاح هسته ای همه مشکلات اقتصادی معلالت معیشتی و فقر و بیکار حل می شود؟ اگر اینگونه است ؛ پس چرا در پاکستان وکره ی شمالی که دارای بمب اتم می باشند، را در این دو کشور نهوضعیت معیششتی و اقتصاد کشور نه تغییر نکرده و بهبود نیافته است ، بلکه روز به روز همچون ایران بدتر هم شده است؟
هوشنگ � بهداد
دو شنبه 18 آذر ماه سال 1387