پشت پرده ی عفو ملوکانه ی دلال و جاسوس هوشنگ امیر احمدی و سفر دو هفته ای رحیم مشائی به آمریکا
از همان زمانی که اکبر اعلمی نماینده ی اصلاح طلب مجلس فرمایشی هفتم از تبریز افشا کرد وگفت که دولت نهم نه اینکه، این دولت خواهان مذاکره و ایجاد رابطه با آمریکا نمی باشد، بلکه بر خلاف اینکه حامیانش در مجلس مظبوعات، رقیب دوم خردادی ها رامتهم به تلاش برای مذاکره با رابطه با آمریکا می کنند، خودش خواهان مذاکره و رابطه با آمریکا انحصاری با آمریکا می باشد . البته صاحب این نوشتار در چندین مورد به این موضوع، اشاره ی افشاگرانه کرد و تأکید نمود که از ابتدای اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان سال 58 هدف بهانه ی مبارزه با آمریکا حذف نیروهای انقلابی از صحنه ی مبارزه و فعالیت مسالمت آمیز بود . سپس نوبت به کنار زدن رقبای داخلی رسید واین سیاست متهم کردن رقبا به همکاری باآمریکا تا کنون در راستای قبضه ی قدرت و انحصاری کردنش دنبال شده است. زیرا که شاهد بودیم که چگونه با ابزار مرز مخدوش نکردن دشمن و عدم دشمن شناسی که لوطی جماران مطرح کرد چگونه در پس این وارونه گوئی عوامفریبانه، زمینه ی رد صلاحیت گله و فله ای نامزدان دوم خردادی ها در مجلس دکوری و کمدی و انتصابی هشتم دنبال شد . البته مدتی قبل از برگزاری این نمایش انتخابت � انتصابات � تقلبات مجلس هشتم بود که خبر عفو عمومی دادن به دلال و جاسوس چند جانبه هوشنگ امیر احمدی آنتنی و بازتاب داده شد . پس از دریافت این خبر توضیح داده شد که این دعوت از یک مهره دلال و جاسوس و کارچاق کن حرفه ای از رفسنجانی بریده و به پاسدار احمدی نژاد پیوسته یک بازی کثیف لابی های فعال پشت پرده ی مقیم آمریکا با کمک همتایان داخلی شان می باشد که ابتدا جا انداخته شد این دلال و جاسوس بدنام وتابلو هوشنگ امیر احمدی به عنوان جشن تولد به ایران آمده است که با سکوت معنی دار سربازجو حسین شریعتمداری و لوطی جماران مواجه شد . البته این دعوت با دیدار های انجام شده با برخی ازاعضای دولت نهم به خصوص رحیم مشائی و غلامحسین الهام سخنگوی دولت همراه بود که منتهی به مقدمه باز شدن جاده ی اتوبا ن تهران واشنگتن برای این دلال و جاسوس چنند جانبه هوشنگ امیر احمدی شد. زیرا پس از آن ،آنقدر اینگونه تردد ها ادامه یافت تا اینکه بطور قاچاقی جاسوس و دلال هوشنگ امیر احمدی موفق شد خط و سیاست ملت اسرائیل دوست می باشد را به رحیم مشائی تزریق و تحمیل کند .

عجیب بود که با همه فشارهای همه جانبه ای که از سوی باندهای گوناگون مدعیان اصول گرائی علیه رحیم مشائی پیرامون دوستی با ملت اسرائیل شد و خواهان استتعفا و برکناری وی شدند . ولی چون پاسدار گماشته احمدی نژاد مخالفت کرد و از طرف دیگر از حمایت و پشتبانی لوطی جماران برخوردار بود. بنابراین رحیم مشائی بر سرجایش ماند و تغییر نکرد. تا اینکه پس از نامه ی تبریک که پاسدار گماشته احمدی نژاد برای اوباما ارسال کرد. رحیم مشائی یز باتفاق دلال و جاسوس چند جانبه بطور پنهانی به آمریکا سفر کرد . عجیب بود با اینکه سفر وی دو هفته طول کشید نه خبری از این سفر بازتاب داده نشد ، بلکه سفر و نقش داشتن دلال و جاسوس چند جانبه هوشتنگ آمریکا در دعوت و همراهی کردن رحیم مشائی به آمریکا انکار شد . اما اکنون گندش در آمده است که داستان مشابه دیدار مک فارلین با رفسنجانی در تهران از طریق رحیم مشائی معاون پاسدار احمدی نژاد چاقوکش در آمریکا تکرار شده است .

کمدی و مسخره اینکه با کمال پرروئی لوطی جماران نه اینکه سیاست سکوت رضایتمندانه در این مورد اتخاذ کرد، بلکه با وقاحت آخوندی و خرمندرندی و فرار به جلو باز هم در تنور ترک بر داشته ی بدون آتش وسوخت مبارزه با دشمن آمریکا می کوبد و رقیب را به همسوئی با دشمن آمریکا متهمش می کند و شاه سلطان ناتوان و ضعیف تسلیم شده در برابر این دشمن خطابش می کند و تأکید می کند که نمی بایست بقدرت برسد . زیرا اگر چنانچه شاه سلطان ها قدرت را بگیرند فاتحه ی رژیم فاشیستی مذهبی خوانده شده است.

بهرحال غرب به خصوص آمریکا می بایست به خاطر داشته باشد که اکنون دیگر جای هیچ شک نیست که لوطی جماران وحامیان وهمپالگی های شان و سپاه پاسداران برای حفظ قدرت و انباشت هرچه بیشتر انباشت ثروت ودسترسی به سلاح هسته ای حاضرند دست بهر جنایتی بزنند. برای اینکه نه اینکه کوچکترین باور و اعتقاد مذهبی ندارند ، بلکه مذهب فقط ابزار غارتگری و عوامفریبی و جنگ افروزی و جنایت و توجیکاری و سرکوب و خفه کردن صدای معترضین می باشد .

از سوی دیگر اگر مقامات آمریکائی و اروپائی تصور می کنند که می توانند رژیم تروریستی آخوندی از اهداف دسترسی به سلاح هسته ای از طریق مذاکره دست بر می دارد وعقب نشینی می کند یا از این طریق مهار می شود. باید گفت که همچون ایام فرصت سوزی چند ساله ی سیاست خائنانه ی مذاکره ومماشات گری غرب با رژیم تروریستی آخوندی سخت در اشتباه می باشند. زیرا ممکن است که رژیم بربرمنش تاریک اندیش آخوندی از حیث صنعت و توسعه ی اقتصادی و تکنولوژی وترقی و پیشرفت و رفاه اجتماعی و نظامی و ... از آمریکا وا روپا عقب مانده تر باشد ، ولی در دیپلماسی دروغ ونیرنگ و حیله و حقه و شارلاتان بازی سرآمد جهان می باشد وهممتا و نظیر ندارد . چونکه تابع هیچ قواعد بازی و پیمان نامه ورعایت اصول متعارف دیپلماسی شناته شده ی جهانی نمی باشد. برای اینکه 30 سال است که با اینگونه سیاست صدور تروریسم و بنیادگرائی و فربیکاری و عوامفریبی و دین فروشی به بقای ننگین خودش ادامه داده است . صد البته اگر چنانه قدرت داشته باشد به جای لنگ کفش به سوی بوش پرتاب کردن از طریق خبرنگار عراقی وابسته به مقتدی صدر به سوی بوش گلوله به سویش شلیک می کند.

بنابراین بوش می بایست تجربه ی 8 سال خوشباوری خود به خصوص پس از اشغال افغانستان وعراق را به جانشین خود اوباما منتقل کند تا که گول لای خوشر رقصی های لابی های فعال دوطرف به نفع رژیم تروریستی آخوندی را نخورد . زیرا جائیکه پاسدار گماشته و چاقو کش احمدی نژاد رفسنجانی را تهدید به قطع دست و پا کردن می کند و لوطی جماران خاتمی را به شاه سلطان تشبیه و تحقیر کرده است .

آیا این رژیم جنایتکار که با بهترین وکیفی ترین نیروهای خودی اینگونه برخورد می کند. به دشمن اصلی خودش رحم خواهد کرد؟ آیا این رژیم تروریستی آخوندی زیر باز تعهدات و زد وبندهای پشت پرده می رود که از طریق دلال و جاسوس چند جانبه هوشنگ امیر احمدی و رحیم مشائی دنبال می شود؟ مگر اکنون دادگاه آمریکا یک مهندس جاسوس رژیم تروریستی آخوندی به یک ونیم سال محکوم نکرده است که اطلاعات هسته ای کامپیوتری یک شرکت آمریکائی را به ایران برده وتحویل داده است ؟ مگر فراموش شده است که در عراق چه بر سر نیروهای نظامی آمریکا آورده شده است و چه اندازه دسیسه و توطئه برای عدم تصویب توافقنامه ی میان دولت آمریکا و عراق انجام شد؟

درخاتمه اینکه رژیم تروریستی آخوندی فقط زبان زور یعنی زبان خودش را فقط خوب می فهمد . اما روی سخن به بوش رئیس جمهور کنونی آمریکا و وزیر امور خارجه اش، می بایست تأکید کرد که در روز های پایانی باقیمانده از قدرت خود، برای جبران خساران سنگین و مافات باید هرچه زودتر نام مجاهدین را از لیست گروه و سازمان های تروریستی خارج کنند تا شرایط برای تغییرات دمکراتیک درایران فراهم شود. فراموش نشود که رژیم تروریستی آخوندی طبق اعتراف ارگان تبلیغاتی سپاه پاسداران یا رسانه های گروهی لوس آنجلس را خریده است یا اینکه توصیه کرده است که به ایران دعوت شوند تا که در بستر همگامی بیشتر توجیه شوند.همینطور همه ی آنانی که مقیم اروپا و آمریکا می باشند که به ایران تردد دارند و در ایران منافع دارند یا سرمایگذای کرده اند . اینان لابی هائی می باشند که برای منافع خودشان همچون آخوندهای حاکم برایران برخورد می کنند و پیام منتقل می کنند . یعنی اینکه هیچک از اینان هر گز راست نمی گوید که در ایران چه خبر است و مردم چگونه زندگی می کنند وچه می خواهند و اینان برای چه بر خلاف ادعای مخالفت ظاهری و انحرافی که می کنند ولی در عمل از رژیم تروریستی آخوندی و پروژه هسته ای اش دفاع می کنند و با تحریم های اقتصادی مخالفت می کنند . درصورتیکه دیگر جای سئوال نیست که حاکمان غارتگر چگونه 200 میلیارد دلارر در آمد نفت در دو سال گذشته را طبق نظر خودشان،بالا کشیده ورشد تورم و گرانی و افرایش قیمت کالا ها و فقر و بیکاری را تحویل مردم ایران داده اند. درحالی که 80% جمعیت کشور بر زیر خط فقر اقتصادی زندگی می کنند وهرروز نیز وضعیت شان بدتر می شود.
هوشنگ � بهداد
آذر ماه27 سال 1387