نقد و بررسی " آنچه پير در خشت خام بيند"روزنامه ی جمهوری اسلامی ، شنبه 30 آذر ماه سال 1387
"چرا به مردم ایران رخصت داده نمی شود تا که چگونگی عشق علاقمندی خودشان را نسبت به رهبر و سایر حاکما ن با لنگ کفش های خودشان نشان دهند تا مشخص شود که آیا کفشی بر پای کسی خواهد ماند و نهضت و انقلاب پابرهنگانن شدگان در ایران برپا نمی شود وجهانی نمی گردد ؟"
سرمقاله نویس بدون آنکه اشاره کند که گزارش شده است که منتظر التزیدی عذر خواهی از عملکرد پرتاب لنگه کفش های خود به سوی بوش نموده وتقاضای عفو از دولت نوری المالکی کردهاست . ولی سرمقاله نویس بر مبنای ضرب المثلی که گفته می شود شاه می بخشید وشاهزاده نمی بخشد. اکنون این لنگ کفش پرتاب کنی را تبدیل به مکتب لنگ کفشیم کرده و آن راتعمیم وگسترش در سراسر جهان داده ونتیجه گرفته است که پرتاب لنگ کفش پاسخ همگانی به بوش و آمریکا در جهائ است. یعنی که بس از فرار تر از انقلاب بزرگتراز انقلاب اول اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان سال 1358 می باشد که از سوی خمینی خوانده شد .

حال توجه کنید رژیمی که دیپلماسی اش بر اساس صدور تروریسم و بنیادگرائی و دخالت گری در امور داخلی سایر کشور ها می باشد . اکنون نیزآنچنان این دیپلماسی رشد کرده و ارتقا ء یافته است که لنگ کفش پرانی ضمیمه ومکملش شده است که نه سرمقاله نویس که وزیر آدمربای امور خارجه منوچهر متکی هم آن را تأئید کرده است . بنابراین تصور کنید نه اینکه از پرتاب لنگ کفش دفاع و حمایت شده است ، بلکه بطور دقیق ثابت شده است که سرنخ و برنامه ریز ومشوق و محرک پرتاب کردن لنگ کفش منتظر التزیدی رژیم تروریستی آخوندی بوده است . همانگونه که بی جهت نیست که این رژیم به عنوان پدر خواننده ی تروریسم در جهان شناخته می شود.

اما گذشته از اعتراف به دست داشتن در لنگ کفش پرانی که سر مقاله نویس خودش نیز به این دست داشتن در این اقدام مهر صحت گذاشته است و ثابت کرده چنین اقداماتی جزو مکتب و سیاست رژیم تروریستی آخوندی می باشد.از طرف د یگر اکنون پیام شفاف تر به غرب ارسال شده است که با چگونه کشور و دیپلماسی مواجه می باشند که نتیجه ی سیاست خائنانه ی هسته ای و تجارت خون غرب تبدیل به بهای دریافت لنگ کفش پرتاب کنی شده است.حال داشته باشید ودر ذهنتان مجسم کنید در صورت دسترسی به سلاح هسته ای و داشتن بمب اتمی چه قرار است که چگونهتعامل با غزب شود و رهبرانش چه در یافت کنند؟

همچنین پرسش است که چرا بقول معروف مرگ خوبست ولی به شرط آنکه برای همسایه باشد . یعنی طبق ا آنگونه که تفسیر و تحلیل شده نشان داده شده است که لنگ کفش پرتاب کنی قابل ستایش انگیز و تمجید می باشد . اگر چنانچه اینگونه است که سرمقاله نویس ترسیم کرده و به تصویر کشانیده است . چرا ایشان نماز شک دار خوانده است ؟ یعنی چرا تلاش نکرده است تا که ابتدا برادری اش را اثبات کند سپس ادعای وراثت نماید ؟ یعنی اینکه چرا در داخل کشور به مردم ایران رخصت داده نمی شود که چگونگی عشق علاقمندی خودشان را نسبت به رهبر و سایر حاکما ن با لنگ کفش های خودشان نشان دهند تا مشخص شود که آیا کفشی بر پای کسی خواهد ماند و نهضت و انقلاب پابرهنگانن شدگان در ایران برپا نمی شود وجهانی نمی گردد . درست تداعی کننده ی معکوس آنچه نمی شود که خمینی شیاد گفت و عوامفریبانه قولش را داده بود که گفت حکومت آینده از آن پابرهنگان و مستضعفان می باشد. سپس معلوم خواهد شد که نسبت به لنگ کفش های پرتاب شده به سوی بوش کدامین پرتاب لنگ کفش ها مورد استقبال مردم جهاانی واقع خواهد شد؟ بهر صورت سرمقاله نویس آثار و بازتاب ومزایای لنگ کفش پرتاب کنی را فرمول بندی کرده که در بند اولش اینگونه از خمینی نقل قول ادعای خودش کرده است:
"اين واقعه ايجاب مي كند به چند نكته كليدي توجه نمائيم . اول آنكه شدت نفرت مردم جهان از رئيس جمهور آمريكا يادآور جمله ايست كه امام خميني در آغاز نهضت اسلامي در سال 1343 درباره عمق نفرت مردم ايران از رئيس جمهور آمريكا بداند منفورترين فرد نزد ملت ايران است در همان زمان امام خميني اين وعده را نيز داده بودند كه رئيس جمهور آمريكا و خود آمريكا با ادامه خوي استكباري گرفتار نفرت عميق همه ملت ها خواهند شد. اكنون با استقبال گرم و گسترده اي كه مردم جهان از تحقير رئيس جمهور آمريكا توسط يك خبرنگار عراقي در بغداد كردند آنچه امام خميني حدود نيم قرن قبل فرموده بودند تحقق يافت."

درخاتمه اینکه اگر این ادعای نقل قول شده ی سرمقاله نویس واقعیت دارد. چرا مدعی توضیح نداده است که برای چه رفسنجانی با مک فارلین در تهران دیدار و ملاقات داشت؟ چرا در خطبه ی نماز جمعه ی تهران خطاب به بوش اعتراف کرد که در اشغل نظامی افغانستان در کنار بوش بوده است؟ چرا عفو ملوکانه به دلال و جاسوس چند جانبه هوشنگ امیر احمدی داده شد تا اینکه رحیم مشائی معاون رئیس جمهور پاسدار چاقو کش احمدی نژاد را با خودش بطور پنهانی به آمریکا ببرد تا در پشت پرده ترتیب دیدار و ملاقت با اباما و یا مشاور وی داده شود که روزنامه ی اعتماد به نقل از خبر گزاری فارس این موضوع را افشا کرد؟ یا اینکه چرا پاسدار چاقو کش کش احمدی نژاد پس از فاش ساختن عکس یادگاری با یک فرمانده ی نظامی در بغداد گرفتن و نامه ی بدون پاسخ به بوش نوشتن، نامه ی تبریک برای باراک اوباما نوشت ؟ مگر این گماشته پاسدارادعا نمی کند که بیش از دیگران پیرو امام دجال و شیاد خمینی می باشد؟ بدتر اینکه چرا جانشین خمینی شیاد لوطی جماران نه اینکه در این مورد فقط سکوت کرد، بلکه پیوسته از گماشته ی خود پاسدار احمدی نژاد چاقو کش و عملکرد و سیاست دولت وی دفا ع و پشتیبانی کرده است و منتقدان وی ودولت نهم را سخت تهدید ومتهم به همسوئی با دشمن آمریکا کرده است؟ مهمتر و خیلی رسواتر اینکه که به وضوح زیرآب ادعای سرمقاله نویس زده شده وقتی که گزارش شد پاسدار گماشته ی لوطی جماران و غلانمک سپاه پاسداران احمدی نژاد چاقو کش پروفسور حمید مولا نا شهروند آمریکائی را مشاور ی ویژه ی خودش کرده است که برخلاف قانون اساسی رژیم تروریستی آخوندی می باشد. مشروط بر اینکه مگرهمین روزنامه هم خبر را بازتاب نداد و انتقاد نکرد؟ مگر حتی آدرس مکانی را نداد ونگفت که دفتر تبلیغاتی مولانا در میدان ونک ر اعلام نکرد و نیافزود که از سوی رئیس دولت نهم در اختیارش گذاشته شده است؟ بنابراین آویزانب ه دستآویز لنگ کفش منتظر التزیدی شدن فقط سوژه و بهانه برای تلافی کردن شکستن ناشی از تصویب قطعنامه ی امنیتی میان آمریکا با دولت عراق می باشد .

هوشنگ - بهداد
شنبه 30 آذر ماه سال 1387