نقد وبررسی " اين دو نقطه پر رنگ (يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان پنچشیه 13 تیرماه سال 1387
"منظور ز دو نقطه ررنک خط کشی سرخ ر زیر نام رژیم و آمریکا در منطقه و تنش درگیری میان این دومی باشد"
واژه و اصطلاحات و مثل هائی همچون فرافکنی ، رو دست زدن، دیگ به دیگ گفتن رویت سیاه باد. دست پیش گرفتن تا پس نیفتادن ، سیاست یک بام و دو وا با دست پس کردن ولی با پا پیش کردن، فرار به جلو ، آدرس غلط داد ن ، و وارونه گوئی کردن و طلبکاری نمودن و اصطلاحات و مثل های مشابه اکنون شامل حال طلبه پاسدار عرب غیر ایرانی پاسدار یادداشت روز نویس شده است . زیرا که چون این پاسدار ایرانی نمی باشد بنابراین حق دارد که از تاریخ ایران نیز اطلاعی نداشته باشد .به خصوص پیرامون روز 13 آبان سال 58 که وی نمی داند که در تهران چه اتفاق افتاد و چرا خمینی این اتفاق را بزرگتر از انقلاب اول دانست؟ چرا از آن تااریخ تا کنون همه ی مخالفین و دگر اندیشان و ناراضیان با برچسب عامل یا نفوذی یا جاسوس یا ستون پنجم آمریکا متهم و بازداشت و محکوم و تیرباران یا زندانی شده یا موجب فراری اشان از کشور شده است . زیرا که آمریکا شیطان بزرگ از سوی خمینی نامیده شد وتأکید کرد که هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید . پس از اشغال سفارت آمریکا که لانه ی جاسوسی نامیده شد . فضا آنگونه ضد آمریکائی شد که حزب توده و فدائیان اشعاب کرده را با خود برد و پیشمرگه و خط امامی کرد . همچنین سر بازجو پاسدار حسین شریعتداری در یادداشت روز 13 آبانماه سال 1383 به مناسبت سالگرد اشغال سفارت آمریکا که همزمان با دوران اصلاح طلبان قلابی بود در این مورد قلم فرسائی کرد و پیامد های این اشغال گری را شامل جنگ ایران و عراق و شکست متجاوزان روس به افغانستان و سقوط امپراطوری شوروی سابق و حتی وقایع 11 سپتامبر دانسته بود. حال بماند که سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری این یادداشت روز را از بایگانی نه اینکه برداشته است ، بلکه از بس به خودش شک دارد و شیش و بش نوشته و وارونه گوئی کرده و گاف داده است که از ترس مدتی می باشد که کرکره بایگانی ورق پاره ی کیهان پرونده ساز اطلاعاتی � امنیتی - پادگانی را پائین کشیده و دست به پاک سازی زده و چیزی در آن موجود نمی باشد .
همچنین در شرایطی که لوطی جماران و سایر مسئولان ریز و درشت نظام در همه سطوح با کابوس آمریکا می خوابند و بیدار می شوند ودر طول فعالیت روزانه با فعال شدن رسانه های خبری پیرامون آمریکا و پرونده ی هسته ای می باشد . جالب است که اکنون پاسدار طلبه دست پرورده ی سربازجو حسین شریعتمداری به سبک خودش وارونه گوئی کرده و تنها به قاضی رفته و راضی باز گشته است و ابتدای یادداشت روز خود مدعی شده است که ايران اكنون به مهمترين موضوع سياست خارجي آمريكا تبديل شده است.� اين اصلي ترين گزاره درباره مناسبات ايران و آمريكا در طول سه دهه گذشته و مهم و عجیب تر اینکه نظامی که لحظه ای به بقای خودش ادامه می دهد دست به پیش گوئی هم زده و افزوده به احتمال زياد- چند دهه آينده ی سیاست آمریکا ایران خواهد بود . کمدی تر اینکه سربازجو حسین شریعتمداری یک نماینده در آمریکا همچون حمید مونالا دارد تا که روزانه گزیده های مطبوعات یا موضع گیری های مقامات آمریکائی در مورد ایران را گرد آوری و ارسال می کند تا اینکه قلم زنان یادداشت روزنویس با آویزان شدن به اینان ، به توانند به عنوان سند مکمل ادعاهای واهی خود علیه ی آمریکا استفاده ی تبلیغاتی یکطرفه به نفع خود کنند.
البته طبیعی است که در شرایطی که رژیم بحران زده از هر سو در محاصره بحران های کوچک و بزر گ داخلی و بیرونی قرر گرفته است . چاره ای نیست جز اینکه می بایست به آمریکا به عنوان یک ابزار تبلیغاتی آویزان شود و آن را دستآویز تبلیغاتی وتوجیه گرایانه ی خود قرارداد. زیرا اگر غیر این باشد . رژیم بحران زا و بحران زی که در کنار صدور تروریسم وبنیان و اساس دیپلماسی و فلسفه ی وجودی و ماندگای اش می باشد . اگر دست از سیاست داعی جان ناپلئونی و دشمن تراشی آمریکا بردارد .خوب آن موقع می بایست پاسخگو به مطالبات 3 دهه انباشت و پرداخت ناشده ی مردم باشد وهیچ شکر خدای دیگری به عنوان جانشین ندارد تا که برای سنگر تدافعی و فرار کردن از اسخگوئی مورد استفاده قرار دهد . بنابراین مشخص است که هیچ سخن منطقی و دلیل اصولی برای دفاع از خود نه خواهد داشت که مثلاً چگونه می بایست با افشاگری مستند برای عباس پالیز دار بر خورد کند و یا اینکه چگونه و با چه بهانه ای برای بی اعتبار کردن افشاگری اش و همینطور برای زهرچشم گرفتن از بقیه برای اینکه کنترل اوضاع خارج نشود؟ می بایست آنگونه پرونده سازی شود که چون پالیزدار و اعضای تیم وی، روی به بیگانگان برون مرز داشته و تصمیم داشته اند پرونده و اسرار محرمانه را به دشمن برسانند تا بدین وسیله بتوان محتوای پرونده های افشا شده ی کلان دزدان ودانه درشت های مفسد و مافیای اقتصادی لوث شود . دشمن برون مرز هم نیاز به گفتن نیست که ز آمریکا نمی باشد. البته همگی اسامی افشا شده جزو وابستگان به لوطی جماران هستند که باید هر چه زود تر پرونده ی گشودهشده جمع و جور شود . زیرا اگر موضوع کشدار شود و در اذهان عمومی جا بی افتد . دیگر گران و پر هزینه برای مفسدان مافیای اقتصادی وابستگان ونمایندگان نزدیک به لوطی جماران تمام خواهد شد به خصوص اینکه اکنون بحران هسته ای عجیب پیچیده و خطری شده است . برای همین ضریب حساسیت مانور دادن نسبت به آمریکا و اسرائیل نیز چند برابر شده است . بنابراین به دلایلی که توضیح داده شد می بایست که یادداشت روز نویس پاسدار طلبه ی با وارونه گوئی کردن علیه ی آمریا شروع و با آنهم ختم شود .
همچنین پاسدار طلبه یادداشت روز نویس که به عنوان کارشناس سیاسی و نظامی عراق قلمزنی و تحلیل داده است . از یک سو از فضای دمکراتیک حاکم در عراق با قدرت گیری اکثریت شیعه مذهب ها سخن گفته است. ولی ز طرف دیگر مشخص نیست که چرا توضیح نداده که چگونه است آن زمان که خبر توافقنامه ی � نظامی امنیتی � اقتصادی میان دولت عراق با آمریکا آشکار شد . ناگهان دیگر نه عراق ودولت آن دمکراتیک نبود ، بلکه دولت عراق دست نشاند وخائن و فروشده ی کشور عراق به دشمن آمریکا معرفی شد ؟ البته چون اینگونه قلمزنان همچون مأموران فلشی پلیس راهنمائی بر سر 4 راه خیابان اصلی شلوغ و پر تردد و ترافیک می باشند که فقط وظیفه دارند سوت بکشند وبا حرکات دست جهت ومسیر حرکت خودر و ها ر امشخص کنند واراده ای بیش از این ندارند. زیرا که به خدمت گرفته شدگان فلسفه ی حوزوی می باشند که گفته می شود دیگی که برای ملایان حاکم بر ایران نجوشد بهتر است که در آن کله ی سگ بجوشد. اینان نیز موظف می باشند تاکه مدافع همین فلسفه دیگ وپیامش باشند و آن را نیز منتقل و برایش تبلیغ کنند.
در خاتمه اینکه بیچاره پاسدار طلبه ی یادداشت روزنویس چون لکنت زبان دارد و قادر نیست که بطور رو راست و بدون روی دروایسی حرف بزند و پیام اصلی را منتقل کند . بنابراین مجبوراست که با گریز به صحرای کربلا زدن و حاشیه رفتن و از موضع قدرت نمائی رژیم خط و نشان کشیدن برای آمریکا البته که نوعی اعتراف به سیاست دخالت گری در امور داخلی عراق و لبنان و فلسطین تا سومالی و سودان را در بر می گیرد بالاخره نقل قول کرده است که برای برطرف کردن مشکل امنیتی رژیم تروریستی آخوندی با آمریکا بهتر است که آمریکا وارد مذاکره شود و این مشکل را بر طرف کند. در غیر اینصورت با نگرشی که نسبت به رژیم تروریستی با خط قرمز بر زیر نام ایران کشیده شده است و متقابلاً افزوده بر نام آمریکا و استیلایش در خاورمیانه خط قرمز پررنگ تر کشیده شده است و افزوده که این خط کشی ها در نهایت ممکن است منجر به درگیری و جنگ محدوود میان دو کشور شود . در پایان نتیجه گیری کرده است که این تنش ممکن است که در 3 دهه ی آینده هم ادامه یابد ، چونکه به جایگاه ویژه ی قدرت رژیم تروریستی و باج خواهی اش در منطقه و پیگیری اهداف توسعه طلببانه و تلاش برای دسترسی به سلاح هسته ای مرتبط است . البته هدف سلاح هسته ای که پنهانکاری شده و علناً بازگو نشده است . ولی مشخص است که بدون آن رژیم تروریستی جز تنفر ونارضایتی داخل کشور و بحران جهانی هسته ای وایزولگی منطقه ای چیز مهم دیگری به عنوان برگ برنده ی قدرت ندارد تا که رو کند .

هوشنگ � بهداد
پنچشیه 13 تیرماه سال 1387