نقد و بررسی " داستان همان است كه بود(يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان شنبه 5 مرداد ماه سال 1387
"رو کردن و سوزاندن لابی هائی که کد تعلیق غنی سازی منتقل می کنند و ساده اندیش و مأمور خواندن آنانی که پیشنهاد بازگشائی دفاتر منافع آمریکا در تهران دادند"
روش پیگیری بازجوئی زندان اوینی چماق و هویج پیرامون بحران هسته ای همچنان ادامه دارد. چونکه با وجود اینکه در ظاهر امر که موضع مخالف عقب نشینی تعلیق اورانیوم مطرح و پیگیری می شود . ولی در پشت پرده طوری دیگر از سوی فعال کردن لابی ها این سیاست کد انحرافی دادن و فرصت سوزی کردن دنبال می شود . به خصوص پس از پیدا شدن سر و کله جاسوس و دلال چند جانبه هوشنگ امیراحمدی در تهران که اکنون زیر پوشش موسیقی فعال شده است . طوریکه روزنامه ی جمهوری اسلامی گزارش داد که رد وی در جزیره ی کیش یافت شده که مشغول اجرای پیکری مأموریت کار چاق کنی خود می باشد . زیرا که حامی اش پاسدار احمدی نژاد می باشد . ممکن است که بخشی از فعالیت هوشنگ امیر احمدی این باشد که در بستر ایجاد کانال هائی ر آمریکا بری پاسدار احمدی نژاد باشد . زیرا که به نظر می رسد وی به عنوان سرپل ارتباطی فعال است . برای اینکه بازهم روزنامه ی جمهوری اسلامی گزارش داد که پاسدار احمدی نژاد با یک شبکه تلوزیونی آمریکائی مصاحبه ی هسته ای داشته است .
اما از سوی دیگر اکنون سرباز جو پاسدار یادداشت روز نویس بدون آنکه نام ببرد ولی اعتراف کرده که به موازات بمباران های رسانه ای که پیرامون پروندهی هست ای وود دارد . گروهی اندک هم در داخل کشور بلافاصله آغوش خود را به روي کدهای داده شده باز گشودند و افزوده اینان بي آنكه درباره اصل قصه تأملي درخور كرده باشند با ذوق زدگي �گشايش فصلي جديد در روابط رژیم تروریستی آخوندی با آمريكا� خبر دادند. همچنین در پاسخ به این اندک یادداشت روز نویس نتیجه گرفته که جریانی دیگری هم هست که با خيل عظيم مردم متدين و انقلابي پیرو نظر لوطی جماران با اين مضمون هستند كه رابطه با آمريكا هيچ نفعي براي مردم ايران ندارد. فراموش نشود که هم سرمقاله نویس روز نامه ی جمهوری اسلامی و هم آخوند احمد آخوندی امام جمعه ی تهران تأکید کردند که موضوع پیگیری هسته ای و هم مذاکره برای ایجاد برقراری رابطه با فقط در حیطه ی اختیارات لوطی جماران می باشد ونه هیچ مقام مسئول دیگر ، یعنی اینکه موضع گیری هم منقلی و مشاور امور بین المللی لوطی جماران علی اکبر ولایتی و دوست سابق وهم کلاسی دلال و جاسوس هوشنگ امیر احمدی در آمریکا است که اکنون با فعال کردنش از سوی پاسدار احمدی نژاد که رقیبی برای علی اکبر ولایتی و یاران همکارانش همچون پاسدار علی لاریجانی رئیس مجلس انتصابی و کمدی و منوچهر متکی وزیر آدمربای خارجه و رفسنجانی و حسن روحانی می باشد که چشم به پذیرش تعلیق غنی سازی و ایجاد رابطه با آمریکا دوخهت اند سیاست و نظرات خودشان را از طریق لابی ها و بطور پنهانی و گفتمان زرگری دنبال می کنند. بنابراین اکنون مخاطب سربازجو پاسدار یادداشت روز نویس همین جماعت و افشا کردن نقش و اهاف و زدن زیرآب شان می باشد.
یادداشت روز نویس با دستآویز قرار دادن پیشنهاد گشایش دفتر منافع آمریکا در تهران که گفته موجب ذوق زدگی عناصری در داخل شد که با حضور و یلیام برنز در ژنو تبلیغ و شایعه سازی کردند که یخ ها به سرعت در حال آب شدن میان طرفین و فرا رسیدن زمان عادی سازی رالبطه رسیده است . خطاب به این جماعت ذوق زده گفت که استراتژی آمریکا هیچگونه تغییری نکرده است . زیرا که اولاً حضور برنز به دلیل پاسخگوئی اعضای گروه 5+1 بود که حداقل یک بار به عنوان ناظر در جلسات مذاکره حضور داشته باشد . دوماً : عناصری سوخته غرب در داخل همچون علی اکبر ولایتی پیام غلط به غرب به خصوص آمریکا رسانده بود که گویا رژیم تروریستی آخوندی آمادگی پذیرش غنی سازی را دارد . سوماً اینکه همچنین اعضای گروه 5+ 1 تلاش کردند تا که پیام دهند که در برابر پروژه ی هسته ای رژیم اتحاد و پیام و موضع مشترک دارند. بالاخره اینکه اضافه شده که آمریکا متوجه شده که بقیه اعضای گروه 6 خود را معطلل آرزوی دست نیافتنی تعلیق نمی کنند . یعنی اینکه تأکید مؤکد بر عدم تعلیق شده است. اکنون با وجود اینکه پیام و هدف اینگونه بازی موش و گربه بازی و ارسال کد و پیام های گوناگون و متضاد با شیوه ی گفتمان نا همگون هدف فقط فرصت سوزی می باشد و لاغیر حتی اگر تعلیق هم پذیرفته می شود محال است که مسئولان اصلی که تأسیسات هسته ای را در کنترل و اختیار خود دارند از تلاش برای دسترسی به سلاح هسته ای کوتاهی کنند. برای چه این سیاست سر درگ مذاکره ادامه می یابد؟ جالب است که سربازجو پاسدار حسین شریعتداری در دنباله ی یادداشت روز خود ا آنانی که پیشهناد با گشائی حفظ منافع آمریکا را داده اند ازجمله شامل حال پاسدار احمدی نژادی می شود چنین اینان ساده اندیش و مأمور خطاب کرده است :
"مورد دوم يعني آنچه رسانه هاي غربي و برخي در داخل ايران آن را �موافقت� آمريكا با گشايش دفتر حافظ منافع در تهران خوانده اند، داستان جالب تري دارد. بعضي در داخل و خارج ايران براي بيرون كشيدن اين نتيجه كه ايران و آمريكا در حال نزديك شدن به يكديگر هستند آنقدر عجله داشته اند كه حتي فرصت نكرده اند يك بار تفحص كنند كه اصل قصه چيست. موضوع گشايش دفتر حافظ منافع آمريكا در ايران اساساً يك سوءتفاهم است. آمريكايي ها همين حالا در تهران دفتر حافظ منافع دارند و محل آن نيز سفارت جمهوري سوئيس است. آنچه به تازگي برخي منابع دولتي آمريكا از آن سخن گفته اند نه تلاش براي گشايش دفتر مستقل حافظ منافع در تهران بلكه ابراز علاقه- و نه تصميم- به اعزام ديپلمات آمريكايي به دفتري بوده است كه آمريكايي ها در سفارت سوئيس دارند. علت هم ظاهر اين است كه آمريكايي ها احساس مي كنند ايران به سبب حضور چند كارمند غيرديپلمات- دفتر حافظ منافع ايران در واشنگتن- در خاك آنها از امكان كسب اطلاعات و ارزيابي هاي دقيق برخوردار است اما آنها چون در تهران ديپلماتي ندارند خود را از اين امكان محروم ساخته اند. بسيار خوب، آيا اعزام چند ديپلمات آمريكايي به سفارت سوئيس در تهران را كه صرفاً مامور به ارائه خدمات كنسولي خواهند بود - تازه آن هم در صورتي كه مقام هاي كشورمان با آن موافقت كنند- مي توان تغيير رويكرد استراتژيك خواند؟ علت چنين ارزيابي هايي ذوق زدگي اگر نباشد حتماً بي خبري و ساده انديشي است يا شايد هم كساني مامورند تا چند اقدام پيش پاافتاده از جانب آمريكا را عمداً بزرگنمايي كنند تا بعد بتوانند دولت ايران را تحت فشار قرار دهند كه جز در مقابل اين �حسن نيت هاي پي در پي�(؟!) گام متقابلي بر نمي دارد و تلاش براي نزديكي به آمريكا به خرج نمي دهد؟!"
درخاتمه اینکه اکنون پس از 6 سال سیاست بی حاصل خائنانه ی کثیف مذاکره و مماشات گری غرب که به سیاست تجارت خون موسوم شده و ثابت کرده است که هدف فقط فرصت سوزی برای دسترسی به سلاح هسته می باشد پایان داده شود. زیرا که در این ایام 6 سال از یک سو نه مردم ایران و نه مطالبات شان محلی از اعراب نداشته است ونه اینکه مسئولی یافت شده است تا که پاسخگو باشد در این چند سال که بطور سیستماتیک قیمت نفت افزایش داشته دلار های نفتی کجا رفته است ؟ و کی قرار است تورم و گرانی و افزایش قیمت کالا و فقر و بیکاری درجامعه مهار گردد و ضریب تعداد اعدام و دار زدن ها کاهش یابد ؟
بالاخره اینکه دوباره تکرار و تأکید ی شود که چه موقع قرا ر است ک بحران سریا لی سیاست کثیف و خائنانه ی مذاکره و مماشات مارتونی غرب پایان پذ یرد که دستآورد جز بد بختی وفقر و بیکاری و تورم وگرانی برای مردم ایران وناامن وبی ثبات کردن منطقه و فرصت سوزی در راستای دسترسی به سلا ح هست ای در بر نداشته است؟ ضمن اینکه چه موقع قرار است که نام مجاهدین از لیست گروه و سازمان ای تروریستی خارج شود و از پیشنهاد طرح سوم خانم مریم رجوی حمایت و پشتبانی شود که از طرح پیشنهادی نه جنگ و نه مذاکره و مماشات ، بلکه حمایت از مقاومت ایران ومردم برای تغییرات دفاع می کند .
هوشنگ � بهداد
شنبه 5 مرداد ماه سال 1387
"رو کردن و سوزاندن لابی هائی که کد تعلیق غنی سازی منتقل می کنند و ساده اندیش و مأمور خواندن آنانی که پیشنهاد بازگشائی دفاتر منافع آمریکا در تهران دادند"
روش پیگیری بازجوئی زندان اوینی چماق و هویج پیرامون بحران هسته ای همچنان ادامه دارد. چونکه با وجود اینکه در ظاهر امر که موضع مخالف عقب نشینی تعلیق اورانیوم مطرح و پیگیری می شود . ولی در پشت پرده طوری دیگر از سوی فعال کردن لابی ها این سیاست کد انحرافی دادن و فرصت سوزی کردن دنبال می شود . به خصوص پس از پیدا شدن سر و کله جاسوس و دلال چند جانبه هوشنگ امیراحمدی در تهران که اکنون زیر پوشش موسیقی فعال شده است . طوریکه روزنامه ی جمهوری اسلامی گزارش داد که رد وی در جزیره ی کیش یافت شده که مشغول اجرای پیکری مأموریت کار چاق کنی خود می باشد . زیرا که حامی اش پاسدار احمدی نژاد می باشد . ممکن است که بخشی از فعالیت هوشنگ امیر احمدی این باشد که در بستر ایجاد کانال هائی ر آمریکا بری پاسدار احمدی نژاد باشد . زیرا که به نظر می رسد وی به عنوان سرپل ارتباطی فعال است . برای اینکه بازهم روزنامه ی جمهوری اسلامی گزارش داد که پاسدار احمدی نژاد با یک شبکه تلوزیونی آمریکائی مصاحبه ی هسته ای داشته است .
اما از سوی دیگر اکنون سرباز جو پاسدار یادداشت روز نویس بدون آنکه نام ببرد ولی اعتراف کرده که به موازات بمباران های رسانه ای که پیرامون پروندهی هست ای وود دارد . گروهی اندک هم در داخل کشور بلافاصله آغوش خود را به روي کدهای داده شده باز گشودند و افزوده اینان بي آنكه درباره اصل قصه تأملي درخور كرده باشند با ذوق زدگي �گشايش فصلي جديد در روابط رژیم تروریستی آخوندی با آمريكا� خبر دادند. همچنین در پاسخ به این اندک یادداشت روز نویس نتیجه گرفته که جریانی دیگری هم هست که با خيل عظيم مردم متدين و انقلابي پیرو نظر لوطی جماران با اين مضمون هستند كه رابطه با آمريكا هيچ نفعي براي مردم ايران ندارد. فراموش نشود که هم سرمقاله نویس روز نامه ی جمهوری اسلامی و هم آخوند احمد آخوندی امام جمعه ی تهران تأکید کردند که موضوع پیگیری هسته ای و هم مذاکره برای ایجاد برقراری رابطه با فقط در حیطه ی اختیارات لوطی جماران می باشد ونه هیچ مقام مسئول دیگر ، یعنی اینکه موضع گیری هم منقلی و مشاور امور بین المللی لوطی جماران علی اکبر ولایتی و دوست سابق وهم کلاسی دلال و جاسوس هوشنگ امیر احمدی در آمریکا است که اکنون با فعال کردنش از سوی پاسدار احمدی نژاد که رقیبی برای علی اکبر ولایتی و یاران همکارانش همچون پاسدار علی لاریجانی رئیس مجلس انتصابی و کمدی و منوچهر متکی وزیر آدمربای خارجه و رفسنجانی و حسن روحانی می باشد که چشم به پذیرش تعلیق غنی سازی و ایجاد رابطه با آمریکا دوخهت اند سیاست و نظرات خودشان را از طریق لابی ها و بطور پنهانی و گفتمان زرگری دنبال می کنند. بنابراین اکنون مخاطب سربازجو پاسدار یادداشت روز نویس همین جماعت و افشا کردن نقش و اهاف و زدن زیرآب شان می باشد.
یادداشت روز نویس با دستآویز قرار دادن پیشنهاد گشایش دفتر منافع آمریکا در تهران که گفته موجب ذوق زدگی عناصری در داخل شد که با حضور و یلیام برنز در ژنو تبلیغ و شایعه سازی کردند که یخ ها به سرعت در حال آب شدن میان طرفین و فرا رسیدن زمان عادی سازی رالبطه رسیده است . خطاب به این جماعت ذوق زده گفت که استراتژی آمریکا هیچگونه تغییری نکرده است . زیرا که اولاً حضور برنز به دلیل پاسخگوئی اعضای گروه 5+1 بود که حداقل یک بار به عنوان ناظر در جلسات مذاکره حضور داشته باشد . دوماً : عناصری سوخته غرب در داخل همچون علی اکبر ولایتی پیام غلط به غرب به خصوص آمریکا رسانده بود که گویا رژیم تروریستی آخوندی آمادگی پذیرش غنی سازی را دارد . سوماً اینکه همچنین اعضای گروه 5+ 1 تلاش کردند تا که پیام دهند که در برابر پروژه ی هسته ای رژیم اتحاد و پیام و موضع مشترک دارند. بالاخره اینکه اضافه شده که آمریکا متوجه شده که بقیه اعضای گروه 6 خود را معطلل آرزوی دست نیافتنی تعلیق نمی کنند . یعنی اینکه تأکید مؤکد بر عدم تعلیق شده است. اکنون با وجود اینکه پیام و هدف اینگونه بازی موش و گربه بازی و ارسال کد و پیام های گوناگون و متضاد با شیوه ی گفتمان نا همگون هدف فقط فرصت سوزی می باشد و لاغیر حتی اگر تعلیق هم پذیرفته می شود محال است که مسئولان اصلی که تأسیسات هسته ای را در کنترل و اختیار خود دارند از تلاش برای دسترسی به سلاح هسته ای کوتاهی کنند. برای چه این سیاست سر درگ مذاکره ادامه می یابد؟ جالب است که سربازجو پاسدار حسین شریعتداری در دنباله ی یادداشت روز خود ا آنانی که پیشهناد با گشائی حفظ منافع آمریکا را داده اند ازجمله شامل حال پاسدار احمدی نژادی می شود چنین اینان ساده اندیش و مأمور خطاب کرده است :
"مورد دوم يعني آنچه رسانه هاي غربي و برخي در داخل ايران آن را �موافقت� آمريكا با گشايش دفتر حافظ منافع در تهران خوانده اند، داستان جالب تري دارد. بعضي در داخل و خارج ايران براي بيرون كشيدن اين نتيجه كه ايران و آمريكا در حال نزديك شدن به يكديگر هستند آنقدر عجله داشته اند كه حتي فرصت نكرده اند يك بار تفحص كنند كه اصل قصه چيست. موضوع گشايش دفتر حافظ منافع آمريكا در ايران اساساً يك سوءتفاهم است. آمريكايي ها همين حالا در تهران دفتر حافظ منافع دارند و محل آن نيز سفارت جمهوري سوئيس است. آنچه به تازگي برخي منابع دولتي آمريكا از آن سخن گفته اند نه تلاش براي گشايش دفتر مستقل حافظ منافع در تهران بلكه ابراز علاقه- و نه تصميم- به اعزام ديپلمات آمريكايي به دفتري بوده است كه آمريكايي ها در سفارت سوئيس دارند. علت هم ظاهر اين است كه آمريكايي ها احساس مي كنند ايران به سبب حضور چند كارمند غيرديپلمات- دفتر حافظ منافع ايران در واشنگتن- در خاك آنها از امكان كسب اطلاعات و ارزيابي هاي دقيق برخوردار است اما آنها چون در تهران ديپلماتي ندارند خود را از اين امكان محروم ساخته اند. بسيار خوب، آيا اعزام چند ديپلمات آمريكايي به سفارت سوئيس در تهران را كه صرفاً مامور به ارائه خدمات كنسولي خواهند بود - تازه آن هم در صورتي كه مقام هاي كشورمان با آن موافقت كنند- مي توان تغيير رويكرد استراتژيك خواند؟ علت چنين ارزيابي هايي ذوق زدگي اگر نباشد حتماً بي خبري و ساده انديشي است يا شايد هم كساني مامورند تا چند اقدام پيش پاافتاده از جانب آمريكا را عمداً بزرگنمايي كنند تا بعد بتوانند دولت ايران را تحت فشار قرار دهند كه جز در مقابل اين �حسن نيت هاي پي در پي�(؟!) گام متقابلي بر نمي دارد و تلاش براي نزديكي به آمريكا به خرج نمي دهد؟!"
درخاتمه اینکه اکنون پس از 6 سال سیاست بی حاصل خائنانه ی کثیف مذاکره و مماشات گری غرب که به سیاست تجارت خون موسوم شده و ثابت کرده است که هدف فقط فرصت سوزی برای دسترسی به سلاح هسته می باشد پایان داده شود. زیرا که در این ایام 6 سال از یک سو نه مردم ایران و نه مطالبات شان محلی از اعراب نداشته است ونه اینکه مسئولی یافت شده است تا که پاسخگو باشد در این چند سال که بطور سیستماتیک قیمت نفت افزایش داشته دلار های نفتی کجا رفته است ؟ و کی قرار است تورم و گرانی و افزایش قیمت کالا و فقر و بیکاری درجامعه مهار گردد و ضریب تعداد اعدام و دار زدن ها کاهش یابد ؟
بالاخره اینکه دوباره تکرار و تأکید ی شود که چه موقع قرا ر است ک بحران سریا لی سیاست کثیف و خائنانه ی مذاکره و مماشات مارتونی غرب پایان پذ یرد که دستآورد جز بد بختی وفقر و بیکاری و تورم وگرانی برای مردم ایران وناامن وبی ثبات کردن منطقه و فرصت سوزی در راستای دسترسی به سلا ح هست ای در بر نداشته است؟ ضمن اینکه چه موقع قرار است که نام مجاهدین از لیست گروه و سازمان ای تروریستی خارج شود و از پیشنهاد طرح سوم خانم مریم رجوی حمایت و پشتبانی شود که از طرح پیشنهادی نه جنگ و نه مذاکره و مماشات ، بلکه حمایت از مقاومت ایران ومردم برای تغییرات دفاع می کند .
هوشنگ � بهداد
شنبه 5 مرداد ماه سال 1387