جنبش دانشجوئی در زمان شاه برای چه مبارزه می کرد و اکنون دچار چه سر نوشتی شومی می باشد؟
مگر گل سر سبد ونخبگان یک جامعه دانشجویان نمی باشند؟ مگر دانشجویان در ایران سابقه ی بیش از 50 ساله ی مبارزه با ارتجاع و استبداد داخلی و استعمار خارجی ندارند؟ مگر هسته و مرکز اصلی عضو گیری و رشد سازمان های سیاسی و انقلابی محیط های دانشجوئی و دانشگاهیان نبودند؟ مگر دانشجویان و دانشگاهیان پیشقراوان و پیشتازان آزادیواهی در ایران نبوده اند؟ مگر در پروسه ی انقلاب سال 57 دانشگاه های سراسر کشور به خصوص دانشگاه تهران کانون پر طپش تحرکات و تجمعات انقلابی و اعتراضی و انقلابی نبود؟ پرسش است که اهداف و آرمان جنبش دانشجوئی چه بود وچه می خواستند؟ اما پس از سقوط شاه و قدرت گیری رتجاع شرایط چگونه شد و با داشگاهیان و دانشجویان چگونه بر خوردشد و پاداش و سهمیه ی اینان نسبت به مبارزات آزادیخواخانه اشان در زمانه شاه چه بود؟
مگر غیز این بود که در اردیبهشت ماه سال 59 یعنی قبل از جنگ ضد ملی و ضد مییهنی 8 ساله ی ایران و عراق شروع شود که برای خمینی و پیروانش و پاسداران نعمت و موهبت الهی بود . زیرا که خواب رؤیائی قدرت و چنگ اندازی بر منابع و ذخایر مالی و اقتصادی و نفتی و گازی و انحصاری کردنش را همچون شرایط کنونی را دیده بودند.؟ بالاخره پس از این یورش سراسری و به خاک وخون کشانیدن دانشگاه ها و دستگیری تعداد بیشماری از دانشجویان که پس از 30 خرداد سال 60 و تابستان خونین سال 67 به جوخه های تیرباران سپرده شدند و دانشگاه های ایران برای 3 سال تعطیل شد و پس از گشایش ، یکته تاز میدان ارتجاع حاکم در دوران رفسنجانی با قتل های زنجیره ای بود . تا اینکه فضا در دوم خرداد سال 67 با حضور فعال دانشجویان بر روی صحنه چرخید و جریانی فرصت طلب و خود خوانده اصلاح طلب سر برآورد و با موج سواری و شکلک های گوناگون تا آنجا که توانست با جنبش دانشجوئی موج سوارانه مانور داد و آن را تبدیل به زائده ی ابزاری سیاست فشار از پائین و چانه زنی از بالا کرد تا اینکه ادامه ی این سیاست شر گاو پلنگی منجر به قیام 6 روزه ی دانشجوئی 18 تا 23 تیر ماه سال 1387 شد. در نهایت با برروی صحنه آمدن خامنه ای و رفسنجانی و سید خندان خاتمی و فرمان سرکوب جنبش دانشجوئی که صادر کردند . عاقبت زندان و شکنجه و محکومیت های سنگین نصیب دانشجویان شد . سپس سیاست انشعاب و اختلاف و انفعال در دانشگاه ها برای مدتی غالب شد تا اینکه حاصل 8 سال مدعیان اصلاح طلبان قلابی و تدارکاتچی بودن نظام سید خندان منتهی به پیروزی و پیدا شدن سر و کله ی پاسدار گمنام محمود احمدی نژاد شد که نورانی شده مدعی صدور عدالت به بندگان خدا در سراسر جهان شد .
گذشته از سیاست دوره گردانی وی و دادن خبر های خوش غنی سازی از این شهر به آن شهر و قول برگزاری جشن هسته ای ، این پاسدار هم طرح پادگانی کردن دانشگاه ها یا انقلاب ضد فرهنگی دوم را دنبال و اجرا کرد . البته با ایستادگی و مقاومت دانشجویان و فریاد مرگ بر دیکتاتور و ما زن و مرد جنگیم ، بجنگ تا بجنگیم و احمدی نژاد عامل فقر و بیکاری و سرکوب و استبداد و فساد ، دانشجویان آگاه و آزادیخواه تسلیم نشدند و توطئه پادگانی کردن دانشگاه ها را خنثی کردند .
اما متأسفانه شرایط آنگونه شده است که معاون دانشگا در زنجان تصمیم می گیرد تا در دفتر محیط کارخودش به دختر دانشجو تجاوزکند . یا اینکه در لاهیجان و زاهدان دختران دانشجو اقدام به خود کشی کردند بدتر و مصیبت بار اینکه گزارش شده است که کارگران 17 تا 25 ساله ای که در ساختمان 7 طبقه در سعادت آباد تهران فرو ریخت دانش آموز و اکثر دانشجویان لر کوهدشتی بودند که در ایام تابستان مجبور بودند که از کوهکدشت به تهران عزیمت کنند وتن به کارگری دهند تا که به توانند هزینه های تحصیلی خودشان را تأمین کنند.
حال توجه داشته باشید که جنبش دانشجوئی که در زمان شاه پیشتاز مبارزه با ارتجاع و استعمار و استبداد بود و برای آزادی و عدالت اجتماعی مبارزه می کرد چه می خواست وچه اهداف و آرمانی داشت و اکنون چگونه اسیر وزندانی ارتجاع خرافه پرستان دزد و غارتگر و عوامفریب شده است که برای بقای خودش مجبور است که تن به کارگری بدهد و در نهایت جان خودش رانیز به پردازد؟
از طرف دیگر مقایسه کنید که آخوندهای حاکم و شرکای اینان در زمان شاه چکاره بودند وچه داشتند و اکنون چگونه خود و آقازاده های شان زندگی می کنند؟ چگونه 160 میلیارد دلار حجم نقدینگی را وارد بازار اقتصاد دلالی وواسطه گری کرده اند و موجب رشد نرخ تورم لجام گسیته و گرانی و افزایش قیمت کالا ها در جامعه شده اند و قیمت زمین و مسکن و اجاره خانه را افزایش داده اند و هر روز بیش از گذشته جیب خالی مردم را با سفره های شان را خالی تر می کنند؟
از سوی دیگر اگر چنانچه به دلیل رقابت و تضاد جنگ قدرت و ثروت میان جناح و بادهای مافیائی یکی به نام عباس پالیز دار در دانشگاه هدان به گوشه ی کوچکی از پرونده ی قضائی غارتگرا نو مفسدان و مافیای اقتصادی اشاره کند ناگهان به آب نفوذ کرده بر توی لانه های فاسد و آلوده ی مورچگان تبدیل می شود که همه مورچگان دزد و فاسد و آلوده سراسیمه از لانه های شان بیرون می زنند وفریاد می کشند که ای هوار بشتابید که سیل ویرانگر آمد و دارد هه چیز را تخریب می کند و با خودش می برد. برخیزید و عجله کنید و زود مشغول مهارش شوید . پس از آن نیز شاهد بودیم و دیدیم که چگونه دادستان قاتل و دزد و جلاد مطبوعات سعید مرتضوی وارد صحنه شد و حکم بازداشت و باز جوئی افشاگران و هیئت تحقیق و تفحص پرونده ای قضائی در مجلس کمدی و انتصابی را صادر کرد.
در صورتیکه باز هم شاهد بودیم که همین قاتل و دزد سعید مرتضوی وکیل مدافع کلان دزدان و غارتگران مفسد بیت المال چگونه با کمال وقاحت و پرروئی بر مکان تخریب شده ی ساختمان طبقه ی سعادت آباد حضور یافت و اعتراف به پرونده ی ننگین و جنایت آمیز 3 دهه غارتگری و حق کشی و تبعیض و عامل اصلی شکاف عمیق طبقاتی در جامعه یعنی رژیم تروریستی آخوندی شد و گفت که مرگ نه فقط در جاده ها جان می گیرد ، بلکه جان دانشجویان طبقه محروم و اقشارتهی دست جامعه ی آخوند ساخته را نیز ساختمان های غیر اصولی ساز و قاچاقی در تهران می گیرد . دو مورد گزارش روزنامه ی سرمایه و جمهوری اسلامی ضمیمه شده توجه کنید و با دقت به خوانید تا بازهم بهتر و بیشتر به عمق جنایات حاکمان دزد و عوامفریب و غارتگر و دین فروش و جنگ افروز پی ببرید.
هوشنگ – بهداد
دوشنبه 17 تیراه سال 87
مگر گل سر سبد ونخبگان یک جامعه دانشجویان نمی باشند؟ مگر دانشجویان در ایران سابقه ی بیش از 50 ساله ی مبارزه با ارتجاع و استبداد داخلی و استعمار خارجی ندارند؟ مگر هسته و مرکز اصلی عضو گیری و رشد سازمان های سیاسی و انقلابی محیط های دانشجوئی و دانشگاهیان نبودند؟ مگر دانشجویان و دانشگاهیان پیشقراوان و پیشتازان آزادیواهی در ایران نبوده اند؟ مگر در پروسه ی انقلاب سال 57 دانشگاه های سراسر کشور به خصوص دانشگاه تهران کانون پر طپش تحرکات و تجمعات انقلابی و اعتراضی و انقلابی نبود؟ پرسش است که اهداف و آرمان جنبش دانشجوئی چه بود وچه می خواستند؟ اما پس از سقوط شاه و قدرت گیری رتجاع شرایط چگونه شد و با داشگاهیان و دانشجویان چگونه بر خوردشد و پاداش و سهمیه ی اینان نسبت به مبارزات آزادیخواخانه اشان در زمانه شاه چه بود؟
مگر غیز این بود که در اردیبهشت ماه سال 59 یعنی قبل از جنگ ضد ملی و ضد مییهنی 8 ساله ی ایران و عراق شروع شود که برای خمینی و پیروانش و پاسداران نعمت و موهبت الهی بود . زیرا که خواب رؤیائی قدرت و چنگ اندازی بر منابع و ذخایر مالی و اقتصادی و نفتی و گازی و انحصاری کردنش را همچون شرایط کنونی را دیده بودند.؟ بالاخره پس از این یورش سراسری و به خاک وخون کشانیدن دانشگاه ها و دستگیری تعداد بیشماری از دانشجویان که پس از 30 خرداد سال 60 و تابستان خونین سال 67 به جوخه های تیرباران سپرده شدند و دانشگاه های ایران برای 3 سال تعطیل شد و پس از گشایش ، یکته تاز میدان ارتجاع حاکم در دوران رفسنجانی با قتل های زنجیره ای بود . تا اینکه فضا در دوم خرداد سال 67 با حضور فعال دانشجویان بر روی صحنه چرخید و جریانی فرصت طلب و خود خوانده اصلاح طلب سر برآورد و با موج سواری و شکلک های گوناگون تا آنجا که توانست با جنبش دانشجوئی موج سوارانه مانور داد و آن را تبدیل به زائده ی ابزاری سیاست فشار از پائین و چانه زنی از بالا کرد تا اینکه ادامه ی این سیاست شر گاو پلنگی منجر به قیام 6 روزه ی دانشجوئی 18 تا 23 تیر ماه سال 1387 شد. در نهایت با برروی صحنه آمدن خامنه ای و رفسنجانی و سید خندان خاتمی و فرمان سرکوب جنبش دانشجوئی که صادر کردند . عاقبت زندان و شکنجه و محکومیت های سنگین نصیب دانشجویان شد . سپس سیاست انشعاب و اختلاف و انفعال در دانشگاه ها برای مدتی غالب شد تا اینکه حاصل 8 سال مدعیان اصلاح طلبان قلابی و تدارکاتچی بودن نظام سید خندان منتهی به پیروزی و پیدا شدن سر و کله ی پاسدار گمنام محمود احمدی نژاد شد که نورانی شده مدعی صدور عدالت به بندگان خدا در سراسر جهان شد .
گذشته از سیاست دوره گردانی وی و دادن خبر های خوش غنی سازی از این شهر به آن شهر و قول برگزاری جشن هسته ای ، این پاسدار هم طرح پادگانی کردن دانشگاه ها یا انقلاب ضد فرهنگی دوم را دنبال و اجرا کرد . البته با ایستادگی و مقاومت دانشجویان و فریاد مرگ بر دیکتاتور و ما زن و مرد جنگیم ، بجنگ تا بجنگیم و احمدی نژاد عامل فقر و بیکاری و سرکوب و استبداد و فساد ، دانشجویان آگاه و آزادیخواه تسلیم نشدند و توطئه پادگانی کردن دانشگاه ها را خنثی کردند .
اما متأسفانه شرایط آنگونه شده است که معاون دانشگا در زنجان تصمیم می گیرد تا در دفتر محیط کارخودش به دختر دانشجو تجاوزکند . یا اینکه در لاهیجان و زاهدان دختران دانشجو اقدام به خود کشی کردند بدتر و مصیبت بار اینکه گزارش شده است که کارگران 17 تا 25 ساله ای که در ساختمان 7 طبقه در سعادت آباد تهران فرو ریخت دانش آموز و اکثر دانشجویان لر کوهدشتی بودند که در ایام تابستان مجبور بودند که از کوهکدشت به تهران عزیمت کنند وتن به کارگری دهند تا که به توانند هزینه های تحصیلی خودشان را تأمین کنند.
حال توجه داشته باشید که جنبش دانشجوئی که در زمان شاه پیشتاز مبارزه با ارتجاع و استعمار و استبداد بود و برای آزادی و عدالت اجتماعی مبارزه می کرد چه می خواست وچه اهداف و آرمانی داشت و اکنون چگونه اسیر وزندانی ارتجاع خرافه پرستان دزد و غارتگر و عوامفریب شده است که برای بقای خودش مجبور است که تن به کارگری بدهد و در نهایت جان خودش رانیز به پردازد؟
از طرف دیگر مقایسه کنید که آخوندهای حاکم و شرکای اینان در زمان شاه چکاره بودند وچه داشتند و اکنون چگونه خود و آقازاده های شان زندگی می کنند؟ چگونه 160 میلیارد دلار حجم نقدینگی را وارد بازار اقتصاد دلالی وواسطه گری کرده اند و موجب رشد نرخ تورم لجام گسیته و گرانی و افزایش قیمت کالا ها در جامعه شده اند و قیمت زمین و مسکن و اجاره خانه را افزایش داده اند و هر روز بیش از گذشته جیب خالی مردم را با سفره های شان را خالی تر می کنند؟
از سوی دیگر اگر چنانچه به دلیل رقابت و تضاد جنگ قدرت و ثروت میان جناح و بادهای مافیائی یکی به نام عباس پالیز دار در دانشگاه هدان به گوشه ی کوچکی از پرونده ی قضائی غارتگرا نو مفسدان و مافیای اقتصادی اشاره کند ناگهان به آب نفوذ کرده بر توی لانه های فاسد و آلوده ی مورچگان تبدیل می شود که همه مورچگان دزد و فاسد و آلوده سراسیمه از لانه های شان بیرون می زنند وفریاد می کشند که ای هوار بشتابید که سیل ویرانگر آمد و دارد هه چیز را تخریب می کند و با خودش می برد. برخیزید و عجله کنید و زود مشغول مهارش شوید . پس از آن نیز شاهد بودیم و دیدیم که چگونه دادستان قاتل و دزد و جلاد مطبوعات سعید مرتضوی وارد صحنه شد و حکم بازداشت و باز جوئی افشاگران و هیئت تحقیق و تفحص پرونده ای قضائی در مجلس کمدی و انتصابی را صادر کرد.
در صورتیکه باز هم شاهد بودیم که همین قاتل و دزد سعید مرتضوی وکیل مدافع کلان دزدان و غارتگران مفسد بیت المال چگونه با کمال وقاحت و پرروئی بر مکان تخریب شده ی ساختمان طبقه ی سعادت آباد حضور یافت و اعتراف به پرونده ی ننگین و جنایت آمیز 3 دهه غارتگری و حق کشی و تبعیض و عامل اصلی شکاف عمیق طبقاتی در جامعه یعنی رژیم تروریستی آخوندی شد و گفت که مرگ نه فقط در جاده ها جان می گیرد ، بلکه جان دانشجویان طبقه محروم و اقشارتهی دست جامعه ی آخوند ساخته را نیز ساختمان های غیر اصولی ساز و قاچاقی در تهران می گیرد . دو مورد گزارش روزنامه ی سرمایه و جمهوری اسلامی ضمیمه شده توجه کنید و با دقت به خوانید تا بازهم بهتر و بیشتر به عمق جنایات حاکمان دزد و عوامفریب و غارتگر و دین فروش و جنگ افروز پی ببرید.
هوشنگ – بهداد
دوشنبه 17 تیراه سال 87