تاریخ نگاری به شیوه ی بازجوئی وتحریف شده در ورق پاره ی پاسدار حسین شریعتمداری
قسمت هفدههم
بازجوی خالی بند ودروغگو وبه معنی واقعی کلمه منافق فراموش کرده است که در قسمت قبلی گفته بود که از شرایط موجود خسته شده بود ومنتظر بود تااینکه هر چه زودتر دستگیر شود و گفته بود که عمداً به سر قرار برای بار دوم برگشته تا از یک پیرمرد شکلات به خرد تااینکه دستگیر شود . وتوضیح داده بود که پس از دستگیری چقدر احساس آزامش می کرده است . حتی دستگیر کنندگان بدون اینکه چک کنند داخل شکلاتش سیانور نباشد به این جازه دادند که همه شکلاتی را که از پیر مرد خریده بود را به خورد . چونکه این خیلی گرسنه بود امااکنون که بقول خودش وارد زندان اوین شده تا 3 روز به حال خودش رها شده بود وپس از چند شال دوباره یادش افتاده بود که بید نماز خواندن را شروع کند . از طرف دیگر صدای داد و فریاد شکنجه شنیده که حواسش کمی پرت شده، زیراکه خوشحال بوده که اطلاعتش لو نرفته و در فکر آزادی فرو بوده بود که به زودی آزاد می شود. بازهم فراموش کرده که بود کار فعالیت هسته های مقاومت لورفته بود و اینهم مسئولیت سنگینی داشته آدم مهمی بای خودش بوده، برای همین در ذهنیت خودش، تست می کردن خودش بوده است که آیا در برابر شکنجه هائی که مجاهدین در مورد زندان اوین در بیرون از زندان می گفتند واقعیت دارد یا ندارد و آیا وی توانائی کشیدن آن را دارد یا نه ، خلاصه در ذهنش خودش را ارزیابی می کرده است که تا کجا می تواند به کشد و کلی در این مورد داستان سرائی کرده است. در صورتیکه کسانی که پایشان در آن سال ها که بازجوی تاریخ نگار اشاره کرده به زندان اوین یا قتلگاه رسیده بود. خوب به یاد دارند که شرایط چگونه بود و بقول اصطلاح زندانیان که هر تازه واردی که وارد بند می شد اولین پرسش این بود که آیا تکان داده شده ای یا نه؟ چون گفته می شد ورودی اوین 80 ضربه کابل دارد . ولی این بارجوی تاریخ نگار گویا که واقعاً اشتباهی به هتل اوین به جای زندان اوین منتقل شده بوده است که چنین از شرایط آنجا در خاطرات خودش بیان کرده است. اما بازجوی خائن با وجود اینکه به شکنجه اعتراف کرده ولی برای توجیه کردنش مثل آخوندهای جانی فتوای شیادانه شرعی صادر کرده است . در هر صورت آنقدر این بازجوی تاریخ نگار شده تا کنون تناقض گوئی در تاریخ نگاری خود کرده است که دقیقاً مشخص است که داستان پراکنی کردنش علیه ی مجاهدین ساختگی می باشد . چونکه در ابتدای داستان تاریخ نویسی نامی از شکنجه یا تعزیر نبرده بود ، بلکه کلی هم از بازجو وشیوه برخورد وی تعریف وتمجید کرده بود ومدعی شده بود که نه بازجو، بلکه هرکس را که می دیده است همه تواب وبازجو شده بودند که همه هم از هواداران سابق مجاهدین بودند. اکنون هم به شکنجه کردن در زندان اوین اعتراف کرده است و هم اینکه به تأثیر گذاری هر کابل اذعان نموده که چگونه سیستم فکری و عصبی را در هم می ریزد. هم گفته است که در اتاق شکنجه مجبور شده است که با بازجوی خودش حاج داوودی همکاری کند که هوادار سابق مجاهدین بوده وسابقه ی زندانی در زمان شاه را داشته است . البته جزو بخش مارکسیستی ها بوده است . البته در زیر نویس آمده که نامش محمد داوود آبادي (مهرآيين) ملقب به حاج داوودي است كه سربازجوي شعبه يك دادستاني بوده و ادعا شده که از مبارزان و انقلابيون سرسخت دوران طاغوت به شمار مي رفته . ولی چون استاد كار جودو بوده بنابراین از سال 48 عضو سازمان مجاهدين خلق شده و به اعضاي آن آموزش رزمي مي داده است. همچنین او در اولين عمليات نظامي سازمان يعني گروگان گيري شهرام، پسر اشرف پهلوي شركت داشته است و در جريان ضربه گسترده ساواك به اين سازمان در 24 آبان ماه 1350 دستگير شده . جالب است اینکهبعداً مارکسیست شده ودوباره مسلمان وبازجو شده ،همزمان که عضو مجاهدین بوده از طرف ديگر در همین سال ها با گروه حزب الله بين سال هاي 48 تا 50 فعاليت مي کرده است واضافه شده دومين دستگيري اش در سال 52 تا اسفند 56 به طول انجاميد. مشاهده فرمودید که چه جانوری این سربازجو بوده است که موفق شده یک هیولای وحشی تر از خودش را نیز در زندان اوین تعلیم وآموزش دهد که اکنون تاریخ نگار در مورد مجاهدین شده است و مزخرفاتش در پاورقی کیهان سربازجو حسین شریعتمداری علیه ی مجاهدین بطور سیستماتیک بازتاب داده می شود ر عجیب است که این نابغه مهرآئین حاج دادوودی شده سیس مسلمان و زبازجوی زندان اوین چگونه؟ توضیح داده نشده است! ولی بازوی تاریخ نگار این نکته را به یاد دارد وقتی که زیر شکنجه بریده ونکشیده واعلام همکاری با سر بازجو کرده بود، سربازجویش از همان موضع مارکسیستی ضد امپریالیستی و آمریکائی و اسرائلی بهش رهنمود وتوصیه کرد بود که خودش را اذیت نکند و تواب و بازجو شود تااینکه بهتر بتواند در خط امام دجال ضد امپریالیست با آمریکا و اسرائیل و صد البته بطور عملی با مجاهدین مبارزه کند .
بگذریم خیلی بلاهت وسفاهت وحماقت و وقاحت وبیشرمی نیاز است تا که بتوان همچون این بازجوی تاریخ نگارشده قلمزنی کرد و می بایست که حتماً از تجربه ی شکنجه گری وسابقه ی تیر خلاص زدن در زندان اوین برخوردار باشد تاکه بتواند شیوه ی برخورد مأموران نیروی انتظامی را نادیده بگیرد که روزانه در خیابان ها با جوانان چگونه بر خورد می شود و یا آیا هنوز انسانی یافت می شود که تصاویر دار زدن 3 نگون بخت مرد و زن در تبریز را به بیند که چگونه بشکل معلق در فضا وبربالای جراثقال رقص مرگ می کنند و یا آن صحنه ی دار زدن آن مرد نگون بخت دیگر در کرج را دیده باشدکه قبل از آویزان شدن طناب دار بر گردنش فریاد می زد که رژیم تروریستی آخوندی به ناحق می کشد و این جنایات را مشاهده کرد ه باشد، در صورتیکه تازه اینان از افراد عادی جامعه و قربانیان دست پرورده ی همین رژیم جهان جنگ وجنایت و خیانت وتحجرگرائی و خرافه پرست وغارتگر آخوندی می باشند که اینگونه بطور مضاعف قربانی می شوند وبه مسلخ کشانده می شوند . البته که مشخص است با دگر اندیشان ومخالفان سیاسی و دانشجویان اسیر شده در سیاهچال ها چگونه بر خورد می شود ؟ واقعاً همانگونه که تذکرداده شد می بایست امثال این بازجوی اریخ نگار شده از جنس سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری و سایر شکنجه گران و تیر خلاص زنان زندان باشد که چنین بی تفاوت به این همه جنایات وبی عدالتی فقر و بیکاری وبد بختی و اجحاف و زور در جامعه مواجه می شود ولی با نسبت به آنان بی تفاوت است ولی در عوض در مورد پیگیری و سناریوی سازی و اتهام زنی نسبت به مجاهدین عجیب حساس است واحساس مسئولیت می کند واز موضع جنگ روانی و شیطان سازی با آنان برخورد می کند.
آخر چگونه می شود از کنار سخنان اخیر هاشم آغاجری در خانه عبدالله مؤمنی گذشت که در مورد عملکرد سرکوبگران وسناریو سازان گفته و افشاکرده است؟ اینکه از مجاهدین سال 62 و قبل از آن وبعد ازآن نمی باشد . زیرا که خودش جانباز جبهه های جنگ ضد ملی و ضد میهنی 8 ساله ی ایران وعراق می باشد که خمینی دجال وکذاب آن را نعمت الهی نامیده بود.یااینکه شیوه ی برخوردی که اخیراٌ با عمادالدین باقی شده است که یک عضو فعال حقوق بشر می باشد در صورتی که اینهم ابتدا پاسدار بوده است. یعنی اینکه خودی بوده است که اینگونه با وی برخورد شده که در ستون جهت اطلاع روزنامه ی جمهوری اسلامی 10 مرداد چنین بازتاب داده شده است:
"وكيل مدافع عمادالدين باقي از محكوميت موكلش به سه سال حبس تعزيري خبر داد. محمود علم در گفت وگو با ايسنا اظهار داشت : شعبه 6 دادگاه انقلاب تهران طي حكمي موكلم را به اتهام اجتماع و تباني به منظور انجام جرايم بر ضد امنيت كشور به دو سال حبس و به اتهام تبليغ عليه نظام جمهوري اسلامي ايران به نفع گروه هاي بيگانه و مخالف نظام به يك سال حبس محكوم كرد. وي افزود : اتهامات موكلم به دليل مصاحبه با برخي رسانه ها نامه نگاري و مصاحبه درباره محكومان زندان و اعدام در حوادث اهواز عنوان شده است . علم ادامه داد : در اين پرونده علاوه بر عمادالدين باقي چهار نفر ديگر ازجمله همسر و دختر وي نيز به اتهام اجتماع و تباني به منظور انجام جرايمي بر ضد امنيت كشور به 3 سال حبس به مدت 5 سال تعليق محكوم شده اند كه اتهام آن ها مربوط به سفر به امارات و شركت در كنفرانسي مربوط به حقوق بشر است كه گفته شده بود از سوي سازمان ملل برگزار شده اما بعدها مشخص شده كه اين سازمان دخالتي در تشكيل اين كنفرانس نداشته است . وي افزود : در مدت قانوني نسبت به احكام صادره براي موكلانم تجديدنظرخواهي مي كنم و اميدوارم دادگاه باتوجه به دلايل و مدافعات متهمان در مرحله تجديدنظر حكم به برائت موكلانم دهد."
وقتی که با نیروهای خودی اینگونه برخورد می شود، مشخص است که پاسدار بازجو وتاریخ نگار شده ی همکار سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری می بایست که در روزنامه اطلاعاتی – امنیتی – پادگانی کیهان علیه ی مجاهدین دست به تاریخ نگاری وخاطره نویسی بزند تا که ثابت کند بازجو و با سربازجو همکار شده است وبطور مشترک علیه ی مجاهدین سناریو و پرونده سازی می کنند. حتماً نگاهی به شخصیت های نامبرده شده در پاورقی به کنید تا بدانید منبع خبرهای کذبی که بازجوی خبرنگار علیه ی مجاهدین در ورق پاره ی کیهان سربازجو حسین شریعتمداری بکار برده می شود کجاست تااگر چنانچه هرگونه شک و شبهه ای هنوز وجود دارد بر طرف گردد.
هوشنگ - بهداد
چهار شنبه 10 مرداد ماه سال 1386
قسمت هفدههم
بازجوی خالی بند ودروغگو وبه معنی واقعی کلمه منافق فراموش کرده است که در قسمت قبلی گفته بود که از شرایط موجود خسته شده بود ومنتظر بود تااینکه هر چه زودتر دستگیر شود و گفته بود که عمداً به سر قرار برای بار دوم برگشته تا از یک پیرمرد شکلات به خرد تااینکه دستگیر شود . وتوضیح داده بود که پس از دستگیری چقدر احساس آزامش می کرده است . حتی دستگیر کنندگان بدون اینکه چک کنند داخل شکلاتش سیانور نباشد به این جازه دادند که همه شکلاتی را که از پیر مرد خریده بود را به خورد . چونکه این خیلی گرسنه بود امااکنون که بقول خودش وارد زندان اوین شده تا 3 روز به حال خودش رها شده بود وپس از چند شال دوباره یادش افتاده بود که بید نماز خواندن را شروع کند . از طرف دیگر صدای داد و فریاد شکنجه شنیده که حواسش کمی پرت شده، زیراکه خوشحال بوده که اطلاعتش لو نرفته و در فکر آزادی فرو بوده بود که به زودی آزاد می شود. بازهم فراموش کرده که بود کار فعالیت هسته های مقاومت لورفته بود و اینهم مسئولیت سنگینی داشته آدم مهمی بای خودش بوده، برای همین در ذهنیت خودش، تست می کردن خودش بوده است که آیا در برابر شکنجه هائی که مجاهدین در مورد زندان اوین در بیرون از زندان می گفتند واقعیت دارد یا ندارد و آیا وی توانائی کشیدن آن را دارد یا نه ، خلاصه در ذهنش خودش را ارزیابی می کرده است که تا کجا می تواند به کشد و کلی در این مورد داستان سرائی کرده است. در صورتیکه کسانی که پایشان در آن سال ها که بازجوی تاریخ نگار اشاره کرده به زندان اوین یا قتلگاه رسیده بود. خوب به یاد دارند که شرایط چگونه بود و بقول اصطلاح زندانیان که هر تازه واردی که وارد بند می شد اولین پرسش این بود که آیا تکان داده شده ای یا نه؟ چون گفته می شد ورودی اوین 80 ضربه کابل دارد . ولی این بارجوی تاریخ نگار گویا که واقعاً اشتباهی به هتل اوین به جای زندان اوین منتقل شده بوده است که چنین از شرایط آنجا در خاطرات خودش بیان کرده است. اما بازجوی خائن با وجود اینکه به شکنجه اعتراف کرده ولی برای توجیه کردنش مثل آخوندهای جانی فتوای شیادانه شرعی صادر کرده است . در هر صورت آنقدر این بازجوی تاریخ نگار شده تا کنون تناقض گوئی در تاریخ نگاری خود کرده است که دقیقاً مشخص است که داستان پراکنی کردنش علیه ی مجاهدین ساختگی می باشد . چونکه در ابتدای داستان تاریخ نویسی نامی از شکنجه یا تعزیر نبرده بود ، بلکه کلی هم از بازجو وشیوه برخورد وی تعریف وتمجید کرده بود ومدعی شده بود که نه بازجو، بلکه هرکس را که می دیده است همه تواب وبازجو شده بودند که همه هم از هواداران سابق مجاهدین بودند. اکنون هم به شکنجه کردن در زندان اوین اعتراف کرده است و هم اینکه به تأثیر گذاری هر کابل اذعان نموده که چگونه سیستم فکری و عصبی را در هم می ریزد. هم گفته است که در اتاق شکنجه مجبور شده است که با بازجوی خودش حاج داوودی همکاری کند که هوادار سابق مجاهدین بوده وسابقه ی زندانی در زمان شاه را داشته است . البته جزو بخش مارکسیستی ها بوده است . البته در زیر نویس آمده که نامش محمد داوود آبادي (مهرآيين) ملقب به حاج داوودي است كه سربازجوي شعبه يك دادستاني بوده و ادعا شده که از مبارزان و انقلابيون سرسخت دوران طاغوت به شمار مي رفته . ولی چون استاد كار جودو بوده بنابراین از سال 48 عضو سازمان مجاهدين خلق شده و به اعضاي آن آموزش رزمي مي داده است. همچنین او در اولين عمليات نظامي سازمان يعني گروگان گيري شهرام، پسر اشرف پهلوي شركت داشته است و در جريان ضربه گسترده ساواك به اين سازمان در 24 آبان ماه 1350 دستگير شده . جالب است اینکهبعداً مارکسیست شده ودوباره مسلمان وبازجو شده ،همزمان که عضو مجاهدین بوده از طرف ديگر در همین سال ها با گروه حزب الله بين سال هاي 48 تا 50 فعاليت مي کرده است واضافه شده دومين دستگيري اش در سال 52 تا اسفند 56 به طول انجاميد. مشاهده فرمودید که چه جانوری این سربازجو بوده است که موفق شده یک هیولای وحشی تر از خودش را نیز در زندان اوین تعلیم وآموزش دهد که اکنون تاریخ نگار در مورد مجاهدین شده است و مزخرفاتش در پاورقی کیهان سربازجو حسین شریعتمداری علیه ی مجاهدین بطور سیستماتیک بازتاب داده می شود ر عجیب است که این نابغه مهرآئین حاج دادوودی شده سیس مسلمان و زبازجوی زندان اوین چگونه؟ توضیح داده نشده است! ولی بازوی تاریخ نگار این نکته را به یاد دارد وقتی که زیر شکنجه بریده ونکشیده واعلام همکاری با سر بازجو کرده بود، سربازجویش از همان موضع مارکسیستی ضد امپریالیستی و آمریکائی و اسرائلی بهش رهنمود وتوصیه کرد بود که خودش را اذیت نکند و تواب و بازجو شود تااینکه بهتر بتواند در خط امام دجال ضد امپریالیست با آمریکا و اسرائیل و صد البته بطور عملی با مجاهدین مبارزه کند .
بگذریم خیلی بلاهت وسفاهت وحماقت و وقاحت وبیشرمی نیاز است تا که بتوان همچون این بازجوی تاریخ نگارشده قلمزنی کرد و می بایست که حتماً از تجربه ی شکنجه گری وسابقه ی تیر خلاص زدن در زندان اوین برخوردار باشد تاکه بتواند شیوه ی برخورد مأموران نیروی انتظامی را نادیده بگیرد که روزانه در خیابان ها با جوانان چگونه بر خورد می شود و یا آیا هنوز انسانی یافت می شود که تصاویر دار زدن 3 نگون بخت مرد و زن در تبریز را به بیند که چگونه بشکل معلق در فضا وبربالای جراثقال رقص مرگ می کنند و یا آن صحنه ی دار زدن آن مرد نگون بخت دیگر در کرج را دیده باشدکه قبل از آویزان شدن طناب دار بر گردنش فریاد می زد که رژیم تروریستی آخوندی به ناحق می کشد و این جنایات را مشاهده کرد ه باشد، در صورتیکه تازه اینان از افراد عادی جامعه و قربانیان دست پرورده ی همین رژیم جهان جنگ وجنایت و خیانت وتحجرگرائی و خرافه پرست وغارتگر آخوندی می باشند که اینگونه بطور مضاعف قربانی می شوند وبه مسلخ کشانده می شوند . البته که مشخص است با دگر اندیشان ومخالفان سیاسی و دانشجویان اسیر شده در سیاهچال ها چگونه بر خورد می شود ؟ واقعاً همانگونه که تذکرداده شد می بایست امثال این بازجوی اریخ نگار شده از جنس سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری و سایر شکنجه گران و تیر خلاص زنان زندان باشد که چنین بی تفاوت به این همه جنایات وبی عدالتی فقر و بیکاری وبد بختی و اجحاف و زور در جامعه مواجه می شود ولی با نسبت به آنان بی تفاوت است ولی در عوض در مورد پیگیری و سناریوی سازی و اتهام زنی نسبت به مجاهدین عجیب حساس است واحساس مسئولیت می کند واز موضع جنگ روانی و شیطان سازی با آنان برخورد می کند.
آخر چگونه می شود از کنار سخنان اخیر هاشم آغاجری در خانه عبدالله مؤمنی گذشت که در مورد عملکرد سرکوبگران وسناریو سازان گفته و افشاکرده است؟ اینکه از مجاهدین سال 62 و قبل از آن وبعد ازآن نمی باشد . زیرا که خودش جانباز جبهه های جنگ ضد ملی و ضد میهنی 8 ساله ی ایران وعراق می باشد که خمینی دجال وکذاب آن را نعمت الهی نامیده بود.یااینکه شیوه ی برخوردی که اخیراٌ با عمادالدین باقی شده است که یک عضو فعال حقوق بشر می باشد در صورتی که اینهم ابتدا پاسدار بوده است. یعنی اینکه خودی بوده است که اینگونه با وی برخورد شده که در ستون جهت اطلاع روزنامه ی جمهوری اسلامی 10 مرداد چنین بازتاب داده شده است:
"وكيل مدافع عمادالدين باقي از محكوميت موكلش به سه سال حبس تعزيري خبر داد. محمود علم در گفت وگو با ايسنا اظهار داشت : شعبه 6 دادگاه انقلاب تهران طي حكمي موكلم را به اتهام اجتماع و تباني به منظور انجام جرايم بر ضد امنيت كشور به دو سال حبس و به اتهام تبليغ عليه نظام جمهوري اسلامي ايران به نفع گروه هاي بيگانه و مخالف نظام به يك سال حبس محكوم كرد. وي افزود : اتهامات موكلم به دليل مصاحبه با برخي رسانه ها نامه نگاري و مصاحبه درباره محكومان زندان و اعدام در حوادث اهواز عنوان شده است . علم ادامه داد : در اين پرونده علاوه بر عمادالدين باقي چهار نفر ديگر ازجمله همسر و دختر وي نيز به اتهام اجتماع و تباني به منظور انجام جرايمي بر ضد امنيت كشور به 3 سال حبس به مدت 5 سال تعليق محكوم شده اند كه اتهام آن ها مربوط به سفر به امارات و شركت در كنفرانسي مربوط به حقوق بشر است كه گفته شده بود از سوي سازمان ملل برگزار شده اما بعدها مشخص شده كه اين سازمان دخالتي در تشكيل اين كنفرانس نداشته است . وي افزود : در مدت قانوني نسبت به احكام صادره براي موكلانم تجديدنظرخواهي مي كنم و اميدوارم دادگاه باتوجه به دلايل و مدافعات متهمان در مرحله تجديدنظر حكم به برائت موكلانم دهد."
وقتی که با نیروهای خودی اینگونه برخورد می شود، مشخص است که پاسدار بازجو وتاریخ نگار شده ی همکار سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری می بایست که در روزنامه اطلاعاتی – امنیتی – پادگانی کیهان علیه ی مجاهدین دست به تاریخ نگاری وخاطره نویسی بزند تا که ثابت کند بازجو و با سربازجو همکار شده است وبطور مشترک علیه ی مجاهدین سناریو و پرونده سازی می کنند. حتماً نگاهی به شخصیت های نامبرده شده در پاورقی به کنید تا بدانید منبع خبرهای کذبی که بازجوی خبرنگار علیه ی مجاهدین در ورق پاره ی کیهان سربازجو حسین شریعتمداری بکار برده می شود کجاست تااگر چنانچه هرگونه شک و شبهه ای هنوز وجود دارد بر طرف گردد.
هوشنگ - بهداد
چهار شنبه 10 مرداد ماه سال 1386