تاریخ نگاری به شیوه ی بازجوئی وتحریف شده در ورق پاره ی پاسدار حسین شریعتمداری
قسمت هیجدهم
بازجوی تیر خلاص زن تاریخ نگار شده ی درروزنامه ی پادگانی – اطلاعاتی – امنیتی کیهان درست در شرایطی تیتر "ضعف عقيده و پايداري در سازمان رهايي از تو هم – 19" رابر پیشانی این روزنامه ی اطلاعاتی – امنیتی – پادگانی سربازجو حسین شریعتمداری بازتاب داده است که مصادف با سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان خونین سال 67 می باشد که حتی منتظری به خاطر اعتراض به این اعدام های جنایات ضد بشری پست جانشینی خودش را از دست داد، زیرا که مورد غضب خمینی جلاد واقع شد و این چنین اعتراض جانشین خود را بروز داد و ماهیت پلید آدمخواری ضد بشری خودش را خمینی جلاد وسایر پیروان جلاداش در هیئت مرگ به نمایش گذاشت و با صادر کردن فتوای قتل ، حمام خون را در سراسر زندان های ایران به راه انداخت و خود واهداف جنایتکارانه اش که ناشی از تأثیر گذاری سرکشی جام زهر شکست جنگ خانمان برانداز 8 ساله ضد ملی و ضد میهنی ایران وعراق بود را افشاکرد وننگ تاریخی را در تایخ به نام خود به ثبت رساند. از سوی دیگر این ادعای مضحک بازجوی تاریخ نگار شده همزمانی با شرایطی داد که پیام وفضای مرگ در جامعه حاکم شده است که این روزها خبری جز مرگ اعدام کردن ها ودار زدن های علنی و سنگسار کردن از شهرهای سراسر ایران به گوش نمی رسد که اکنون این بازجوی تاریخ نگار شده اینگونه اجرای وظیفه ومأموریت علیه ی مجاهدین کرده است وهمگام با آنانیکه شلاق بردست وپوزبند وچشم بند ونقاب بر صورت طناب دار بر گردن قربانیان آویزان می کنند و قلم شبیه قمه وشلاق بردست وارد میدان شده ودست به کتمان گوئی حقایق و وارونه گوئی کرده است .
البته مگر می شود که از سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری که همکار سعید امامی بوده است و خود شاهد شکنجه وکیفرخواست صادرکنی و اجرای احکام اعدام های بیشمار در زندان اوین یا قتلگاه اوین بوده است ودر ترورهای مخالفین در برون مرز در کنار تیم ترور سعید امای ششرکت داشته است. همچنین در قتل های زنجیره ای دخالت داشته است واکنون مشغول تهیه وتنظیم بازجوئی کردن و اعتراف گیری و ابراز ندامت و پشیمانی نمودن رقیب شکست خورده ی دوم خردادی ها می باشد وبرایشان شوی دمکراسی و براندازی مخملین تهیه و تنظیم می کند و در کنار آن برای سایر همکاران اینان خانه ی عنکبوتی می سازد واسامی دیگری را لیست می کتد که جزو کیفی ترین نیروهای رژیم جنایتکار بوده اند که اکنون به جرم اصلاح طلب لیبرال و سکولار بودن واز دمکراسی خواهی و حقوق بر دفاع کردن عامل بیگانه وبرانداز انقلاب مخملین متهم شده اند ، توقع وانتظاری غیر ازاین از این روزنامه وقلمزن این پاسدار نمی توان داشت که اینگونه علیه ی مجاهدین سناریو نو یسی زنجیره ای نکند وبطور معکوس از خاطرات زندان در سال 62 گزارش ندهد. بنابراین می بایست که همکار وهم قلم شدن با سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری جزو افتخاراتش همکاری نزدیک کردن با سربازجو در زندان اوین باشد. عجیب است که این احمق فکر نمی کند که هستند افرادی که خود قربانیان همان سال ها در زندان اوین بوده اند وتجربیات فراوان دارند که خلاف ادعای کمی این مترسک تاریخ نگار بازجو می باشد . همچنین با اعلام وافشا شدن بیش از صد نمونه انواع و اقسام شکنجه های غیرانسانی که در زندان اوین وسلول های آن واتاق های شکنجه یا تعزیراعمال شده و مشابه ی آن در سیاهچال های سراسر ایران وجود د داشته وهنوز هم همچنان ادمه دارد ولی اکنون از سوی این بازجوی تاریخ نگار شده این شکنجه ها جزو تشر زدن نامیده شده وادعا کرده که کادرهای بالای مجاهدین با یک تشر زدن رنگ شان پریده و بریدند وتسلیم بازجو شدند و بچه سوسول خوانده شده و شروع به همکاری کردن نمودند. اگر اینگونه است . پس آنهمه بساط گسترده ی شکنجه گری برای چه در سیاهچال ها بود و آن اعدام های دسته جمعی بدون آنکه نام ومشخصات خودشان را اعلام بکنند برای چه بود؟ قتل عام تابستان خونین سال 67 که اشاره شد برای چه بود که خمینی ضد بشر راه انداخت؟ . از سوی دیگر خود همین تاریخ نگار بازجو از عدم توانائی و کشیدن در زیر شکنجه اعتراف کرده است که همین اعتراف خودش تبدیل به گاو نه من شیرده برای بازجویان و سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری شده است. برای این است که همین اعتراف کافیست تا که شرایط داخل زندان اوین روشن شود که چگونه بوده است و معنی اعتراف کردن وتواب سازی یعنی چه؟
به خصوص در مورد شوی کنونی دمکراسی و براندازی مخملین واعتراف کردن و ابراز ندامت و پشیمانی کردن یعنی چه ؟ عجیب است که بازجوی تاریخ نویس در دنباله بازگوئی خاطره همکاری با سربازجوی قتلگاه زندان اوین دست به خودزنی زده است و باز هم بیشتر اعتراف کرده واز سربازجویش نقل قول کرده است که گفته بود مبارزه کردن وزندان مقاومت نمودن کار مردهاست (البته مرد به آن معنی مصطلح عامیانه ی آن) ونه جای آدم های لوس و ضعیف که شامل حال بازجوی تاریخ نویس نیز می شود در خاتمه بازهم بازجوی تاریخ نگار شده دست به وارونه گوئی و فرافکنی زده است و تلاش کرده جای اصطلاحات سازمان را به نام سربازجوی خود در زندان اوین غالب کند. ضمن اینکه در مورد نیز برخلاف شرایط دستگیری اش که نظر داده بود که که ون خسته شده بود، آرزو می کرده استتا که دستگیر شود وموقع دستگیر شدن چقدر خوشحال بوده چونکه توضیح داده بود که چگونه درون خودروی گشت پاسداران دادستانی ضد انقلاب به وی اجازه داده بودندهمه ی شکلاتش را به خورد قبل از اینکه چک کنند درون آن سیانور جا سازی نشده باشد . ولی اکنون از انگیزه وپایداری و سپس نکشیدن وبریدن گفته است که در نهایت به این نتیجه رسیده که چگونه با سربازجوی خود به بحث نشسته تا که بفهمد چگونه باید شکنجه واعدام کردن های بدون محاکمه ویک یا دو دقیقه ای را که مجاهدین افشاکرده بودند و یا ینکه پس از تظاهرات مسالمت آمیز 30 خرداد سال 60 که به رگبار بسته شد و سنگ فرش های خیابان های تهران در آن روز خونین شد و از آن تاریخ به بعد مقاومت مسلحانه به مجاهدین تحمیل شد را به نقل از سر بازجوی خود بطور وارونه جلوه دهد و ادعای کمیک کند که این مجاهدین بودند شرایط زندان وشکنجه واعدام ها را به خمینی دجال و بازجویان وآدم کشان زندان اوین تحمیل کردند.یعنی تکرار و رله وبرگردان کردن همان ادعای مضحک خمینی که قبل از 30 خرداد سال 60 که سازمان مجاهدین در فضای باز نیم بند بود و مجاهدین در فضای فعالیت سیاسی بودند و زمانی که هواداران نشریه فروش شان که عمداً از بخش دانش آموزی بودند دستگیر ودرون زندان ها در سرار شهرهای ایران مورد شکنجه واذیت وآزار قرار می گرفتند دست به افشاگری با سند ومدرک می زدند . آنگونه که خمینی به دلیل افشاگری های مستند ومستمر در نشریات مجاهدین مجبور شد هیئت بررسی شکنجه در زندان ها را تعیین کند. ولی پس از نتیجه وگزارش این هیئت با کمال وقاحت آخوندی که خاص خودش و پیرواش بود اعلام کرد که این مجاهدین می روند خودشان خودشان را شکنجه می کنند تا اینکه بعداً بتوانند نظام مقدس اسلامی را بد نام کنند که اکنون همان ادعای سخیف و کثیف خمینی را بازجوی تاریخ نگار شده تکرار کرده و به نقل از سربازجوی خودش اتهام مشابه به مجاهدین به خاطر تسلیم نشدن ومقاومت کردن شان زده است .
هوشنگ – بهداد
قسمت هفدهم
http://andesheh.com/maghalat29/30.htm
قسمت شانزدهم
http://andesheh.com/maghalat29/17.htm
قسمت پانزدهم
http://andesheh.com/maghalat29/23.htm
قسمت چهاردهم
http://andesheh.com/maghalat29/24.htm
قسمت سیزدهم
http://andesheh.com/maghalat28/168.htm
قست دوازدهم
http://andesheh.com/maghalat28/169.htm
قسمت یازدهم
http://andesheh.com/maghalat28/157.htm
قسمت دهم
http://andesheh.com/maghalat28/153.htm
قسمت نهم
http://andesheh.com/maghalat28/142.htm
قسمت هشتم
http://andesheh.com/maghalat28/131.htm
قسمت هفتم
http://andesheh.com/maghalat28/114.htm
قسمت ششم
http://andesheh.com/maghalat28/100.htm
قسمت پنجم
http://andesheh.com/maghalat28/85.htm
قسمت چهارم
http://andesheh.com/maghalat28/79.htm
قسمت سوم
http://andesheh.com/maghalat28/53.htm
قسمت دوم
http://andesheh.com/maghalat28/52.htm
قسمت اول
http://andesheh.com/maghalat28/45.htm
پنجشنبه 11 مردادماه سال - 1386
قسمت هیجدهم
بازجوی تیر خلاص زن تاریخ نگار شده ی درروزنامه ی پادگانی – اطلاعاتی – امنیتی کیهان درست در شرایطی تیتر "ضعف عقيده و پايداري در سازمان رهايي از تو هم – 19" رابر پیشانی این روزنامه ی اطلاعاتی – امنیتی – پادگانی سربازجو حسین شریعتمداری بازتاب داده است که مصادف با سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان خونین سال 67 می باشد که حتی منتظری به خاطر اعتراض به این اعدام های جنایات ضد بشری پست جانشینی خودش را از دست داد، زیرا که مورد غضب خمینی جلاد واقع شد و این چنین اعتراض جانشین خود را بروز داد و ماهیت پلید آدمخواری ضد بشری خودش را خمینی جلاد وسایر پیروان جلاداش در هیئت مرگ به نمایش گذاشت و با صادر کردن فتوای قتل ، حمام خون را در سراسر زندان های ایران به راه انداخت و خود واهداف جنایتکارانه اش که ناشی از تأثیر گذاری سرکشی جام زهر شکست جنگ خانمان برانداز 8 ساله ضد ملی و ضد میهنی ایران وعراق بود را افشاکرد وننگ تاریخی را در تایخ به نام خود به ثبت رساند. از سوی دیگر این ادعای مضحک بازجوی تاریخ نگار شده همزمانی با شرایطی داد که پیام وفضای مرگ در جامعه حاکم شده است که این روزها خبری جز مرگ اعدام کردن ها ودار زدن های علنی و سنگسار کردن از شهرهای سراسر ایران به گوش نمی رسد که اکنون این بازجوی تاریخ نگار شده اینگونه اجرای وظیفه ومأموریت علیه ی مجاهدین کرده است وهمگام با آنانیکه شلاق بردست وپوزبند وچشم بند ونقاب بر صورت طناب دار بر گردن قربانیان آویزان می کنند و قلم شبیه قمه وشلاق بردست وارد میدان شده ودست به کتمان گوئی حقایق و وارونه گوئی کرده است .
البته مگر می شود که از سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری که همکار سعید امامی بوده است و خود شاهد شکنجه وکیفرخواست صادرکنی و اجرای احکام اعدام های بیشمار در زندان اوین یا قتلگاه اوین بوده است ودر ترورهای مخالفین در برون مرز در کنار تیم ترور سعید امای ششرکت داشته است. همچنین در قتل های زنجیره ای دخالت داشته است واکنون مشغول تهیه وتنظیم بازجوئی کردن و اعتراف گیری و ابراز ندامت و پشیمانی نمودن رقیب شکست خورده ی دوم خردادی ها می باشد وبرایشان شوی دمکراسی و براندازی مخملین تهیه و تنظیم می کند و در کنار آن برای سایر همکاران اینان خانه ی عنکبوتی می سازد واسامی دیگری را لیست می کتد که جزو کیفی ترین نیروهای رژیم جنایتکار بوده اند که اکنون به جرم اصلاح طلب لیبرال و سکولار بودن واز دمکراسی خواهی و حقوق بر دفاع کردن عامل بیگانه وبرانداز انقلاب مخملین متهم شده اند ، توقع وانتظاری غیر ازاین از این روزنامه وقلمزن این پاسدار نمی توان داشت که اینگونه علیه ی مجاهدین سناریو نو یسی زنجیره ای نکند وبطور معکوس از خاطرات زندان در سال 62 گزارش ندهد. بنابراین می بایست که همکار وهم قلم شدن با سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری جزو افتخاراتش همکاری نزدیک کردن با سربازجو در زندان اوین باشد. عجیب است که این احمق فکر نمی کند که هستند افرادی که خود قربانیان همان سال ها در زندان اوین بوده اند وتجربیات فراوان دارند که خلاف ادعای کمی این مترسک تاریخ نگار بازجو می باشد . همچنین با اعلام وافشا شدن بیش از صد نمونه انواع و اقسام شکنجه های غیرانسانی که در زندان اوین وسلول های آن واتاق های شکنجه یا تعزیراعمال شده و مشابه ی آن در سیاهچال های سراسر ایران وجود د داشته وهنوز هم همچنان ادمه دارد ولی اکنون از سوی این بازجوی تاریخ نگار شده این شکنجه ها جزو تشر زدن نامیده شده وادعا کرده که کادرهای بالای مجاهدین با یک تشر زدن رنگ شان پریده و بریدند وتسلیم بازجو شدند و بچه سوسول خوانده شده و شروع به همکاری کردن نمودند. اگر اینگونه است . پس آنهمه بساط گسترده ی شکنجه گری برای چه در سیاهچال ها بود و آن اعدام های دسته جمعی بدون آنکه نام ومشخصات خودشان را اعلام بکنند برای چه بود؟ قتل عام تابستان خونین سال 67 که اشاره شد برای چه بود که خمینی ضد بشر راه انداخت؟ . از سوی دیگر خود همین تاریخ نگار بازجو از عدم توانائی و کشیدن در زیر شکنجه اعتراف کرده است که همین اعتراف خودش تبدیل به گاو نه من شیرده برای بازجویان و سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری شده است. برای این است که همین اعتراف کافیست تا که شرایط داخل زندان اوین روشن شود که چگونه بوده است و معنی اعتراف کردن وتواب سازی یعنی چه؟
به خصوص در مورد شوی کنونی دمکراسی و براندازی مخملین واعتراف کردن و ابراز ندامت و پشیمانی کردن یعنی چه ؟ عجیب است که بازجوی تاریخ نویس در دنباله بازگوئی خاطره همکاری با سربازجوی قتلگاه زندان اوین دست به خودزنی زده است و باز هم بیشتر اعتراف کرده واز سربازجویش نقل قول کرده است که گفته بود مبارزه کردن وزندان مقاومت نمودن کار مردهاست (البته مرد به آن معنی مصطلح عامیانه ی آن) ونه جای آدم های لوس و ضعیف که شامل حال بازجوی تاریخ نویس نیز می شود در خاتمه بازهم بازجوی تاریخ نگار شده دست به وارونه گوئی و فرافکنی زده است و تلاش کرده جای اصطلاحات سازمان را به نام سربازجوی خود در زندان اوین غالب کند. ضمن اینکه در مورد نیز برخلاف شرایط دستگیری اش که نظر داده بود که که ون خسته شده بود، آرزو می کرده استتا که دستگیر شود وموقع دستگیر شدن چقدر خوشحال بوده چونکه توضیح داده بود که چگونه درون خودروی گشت پاسداران دادستانی ضد انقلاب به وی اجازه داده بودندهمه ی شکلاتش را به خورد قبل از اینکه چک کنند درون آن سیانور جا سازی نشده باشد . ولی اکنون از انگیزه وپایداری و سپس نکشیدن وبریدن گفته است که در نهایت به این نتیجه رسیده که چگونه با سربازجوی خود به بحث نشسته تا که بفهمد چگونه باید شکنجه واعدام کردن های بدون محاکمه ویک یا دو دقیقه ای را که مجاهدین افشاکرده بودند و یا ینکه پس از تظاهرات مسالمت آمیز 30 خرداد سال 60 که به رگبار بسته شد و سنگ فرش های خیابان های تهران در آن روز خونین شد و از آن تاریخ به بعد مقاومت مسلحانه به مجاهدین تحمیل شد را به نقل از سر بازجوی خود بطور وارونه جلوه دهد و ادعای کمیک کند که این مجاهدین بودند شرایط زندان وشکنجه واعدام ها را به خمینی دجال و بازجویان وآدم کشان زندان اوین تحمیل کردند.یعنی تکرار و رله وبرگردان کردن همان ادعای مضحک خمینی که قبل از 30 خرداد سال 60 که سازمان مجاهدین در فضای باز نیم بند بود و مجاهدین در فضای فعالیت سیاسی بودند و زمانی که هواداران نشریه فروش شان که عمداً از بخش دانش آموزی بودند دستگیر ودرون زندان ها در سرار شهرهای ایران مورد شکنجه واذیت وآزار قرار می گرفتند دست به افشاگری با سند ومدرک می زدند . آنگونه که خمینی به دلیل افشاگری های مستند ومستمر در نشریات مجاهدین مجبور شد هیئت بررسی شکنجه در زندان ها را تعیین کند. ولی پس از نتیجه وگزارش این هیئت با کمال وقاحت آخوندی که خاص خودش و پیرواش بود اعلام کرد که این مجاهدین می روند خودشان خودشان را شکنجه می کنند تا اینکه بعداً بتوانند نظام مقدس اسلامی را بد نام کنند که اکنون همان ادعای سخیف و کثیف خمینی را بازجوی تاریخ نگار شده تکرار کرده و به نقل از سربازجوی خودش اتهام مشابه به مجاهدین به خاطر تسلیم نشدن ومقاومت کردن شان زده است .
هوشنگ – بهداد
قسمت هفدهم
http://andesheh.com/maghalat29/30.htm
قسمت شانزدهم
http://andesheh.com/maghalat29/17.htm
قسمت پانزدهم
http://andesheh.com/maghalat29/23.htm
قسمت چهاردهم
http://andesheh.com/maghalat29/24.htm
قسمت سیزدهم
http://andesheh.com/maghalat28/168.htm
قست دوازدهم
http://andesheh.com/maghalat28/169.htm
قسمت یازدهم
http://andesheh.com/maghalat28/157.htm
قسمت دهم
http://andesheh.com/maghalat28/153.htm
قسمت نهم
http://andesheh.com/maghalat28/142.htm
قسمت هشتم
http://andesheh.com/maghalat28/131.htm
قسمت هفتم
http://andesheh.com/maghalat28/114.htm
قسمت ششم
http://andesheh.com/maghalat28/100.htm
قسمت پنجم
http://andesheh.com/maghalat28/85.htm
قسمت چهارم
http://andesheh.com/maghalat28/79.htm
قسمت سوم
http://andesheh.com/maghalat28/53.htm
قسمت دوم
http://andesheh.com/maghalat28/52.htm
قسمت اول
http://andesheh.com/maghalat28/45.htm
پنجشنبه 11 مردادماه سال - 1386