نقد وبررسی " كارچاق كني براي مرغ همسايه !(يادداشت روز) روزنامه ی کیهان سه شنبه 2 مرداد ماه سال- 86"باخت تیم ملی فوتبال به کره هم تبدیل به بحران و جنگ ونزاع رقبا شده است"
جالب است که یادداشت روز نویس از بررسی مسائل سیاسی واقتصادی ونظامی و هسته ای فاصله گرفته ووارد بررسی مقوله ی ورزشی تیم ملی فوتبال و علت باخت شده است واز موضع نوشدارو پس از دارو وارد صحنه شده واز شکست تیم فوتبای رژیم آخوندها در برابر تیم کره جنوبی قلمفرسائی کرده است و شکست را نیز همچون طبیعت پیروزی دانسته است و در مقابل رقیب منتقد را بر زیر ضرب انتقاد به عنوان مدافعان کار چاق ومربیان خارجی گرفته است . البته اینگونه یادداشت روز نویسان همانگونه که معترضین علاقمندان فوتبال را که در میادین ورزش به دلیل شیوه ی داوری و یا بازی دست به تظاهرات می زنند. آنان اراذل و اوباش نامیده می شوند. همچون جوانان معترض وناراضیانی که در طرح ضد امنیت ملی واجتماعی نیروی انتظامی دستگیر شدند وفعلاً 12 نفر از این قربانیان به عنوان متهمان قاچاقچی و متجاوزان با ناموس به جوخه اعدام وتیرک دار سپرده شدند . همچنین بدون آنکه توضیح داده شود که در کشوری که حبیب خبیری کاپیتان فوتبال خود را اعدام کرده است و هنوز اجازه نمی دهد که حتی زنان در کنار همسران خود در میادین ورزشی فوتبال حضور یابند وچند سالی می باشد که برگزاری مسابقات باشگاههای مهم فو تبال داخی را در روزهای میان هفته به جای پایان هفته و روز های تعطیلی آخر هفته برگزار می کند تا که علاقمندان ورزش فوتال وتیم ها سرشناس نتوانند که در ورزشگاه ها حضور داشته باشند که نکند در پایان دست به تظاهرات علیه ی مقامات حکومتی بزنند . همینطور بدون در نظر گفتن شیوه ی گزینش بازیکنان و به اردو فرستان بازیکنان وبدن سازی آنان وتمرین کردن شان و فراهم نمودن وسائل امکانات مورد نیاز وانتخاب مربی مناسب وشایسته برای تیم ملی و بازیکنان، همچنین جائی که همیشه در رخت کن میان بازیکنان ومربی زد وخورد وفحاشی ومشت ولگد رد وبدل شده است . چونکه به ازای هر بازیکن چند مأمور اطلاعاتی امنیتی و جاسوس همراه تیم بوده است تا که رفتار واعمال بازیکنان ر اشدیداً زیر نظارت و کنترل ومراقبت داشته باشند که نکند دست از پا خطا کنند یا هوس پناهندگی کنند . مهمتر اینکه این رژیم تروریستی، همیشه از پیروزی تیم فوتبال وحشت داشته است . برای اینکه نگران واکنش راه افتادن کاروان جشن و شادی وخوشی جوانان علاقمند در داخل کشور و خیابان های شهر های گوناگون بوده است . بنابراین چگونه این رژیم ضد آزادی و فرهنگ و هنر و زن و ورزش می تواند که مدافع ومبغ وپرورش دهنده ی روحیه ی ورزشکاری در جامعه باشد. به خصوص اینکه حاکمان و باندهای مافیائی وابسته به آن در گیر ورود مواد مخدر به کشور وتوزیع آن وآلوده کردن هرچه نسل جوان می باشند . پس هر گز رهبران مسئولان ورزشی انتصابی این رِژیم نمی توانند مشوق وترغیب کننده روحه ی ورزشکاری و حضور نسل جوان در میادین ورزشی باشند . زیراکه میادین ومعبرگاه هائی که برای دار وشلاق زدن و سنگسار کردن ویا تحقیر کردن و چرخاندن جوانان ساخته وانتخاب می شوند خیلی بیش از میادین ورزش فوتبال در شهرهای کشور می باشد . اما چون هر پدیده ومقوله از هنر گرفته تا سیاست و ورزش ودانشگاه ونماز جمعه ها و مطبوعات و... سیاسی شده است. همینطور جائیکه این مقولات نامبرده تبدیل به ابزار جنگ روانی و نزاع باندی و تبلبغات جناحی و اتهام زنی جریانات نسبت به هم دیگر می شود. بنابراین اکنون باخت تیم فوتبال در برابر تیم کرده که یادداشت روز مدعی شده است از هر نظر برتری بر تیم رقیب کرده ای داشته ، ولی نگفته است پس دلیل باخت چه بوده است ! نیز به همین سرنوشت جنگ ونزاع تبلیغاتی تبدیل شده است که رقبای مغلوب دوم خردادی علت شکست را عدم مربی متخصص خارجی دانسته اند . متقابلاً قلم بر دست یادداشت روز نویس ومبلغ باند متحجر حاکم مدافع مربیان داخلی شده و مدعیان رقیب را روشنفکر وکار چاق خوانده است و نشریات آنان را تخریب کننده فضای فرهنگی واخلاقی ورزشی وسنگ اندازان مسیر اقدامات سازنده ی اصلاخات ورزشی دانسته است وافزوده که اینان بطوردروغين با راه انداختن سروصداي ساختگي، علیه ی مسئولان ورزش و دست اندركاران تيم ملي ، مدتي است که فرصت جولان دادن یافته و دخالت مسئولان ورزشی در كار و بار تيم ملي را از آنها گرفته و با بساط دلال بازي و دخالت هاي بي جا و تحميل کردن بازيكنان سفارشي به تيم ملي ، فضای ورزشی ورعایت اخاق ورزشی را برهم زده اند، ونتیجه گرفته است که اینان می خواهند انتقام بگيرند تا که بتوانند با رقیب تصفيه حساب كنند و هم دستاويز تازه اي براي روزنامه هائي که زرد وزنجيره اي و مدعي روشنفكري معرفی شده اند مثل هميشه و مانند همه عرصه ها، اینان بتوانند از آین فرصت ها سکو وحربه اي بسازند تا براي تخريب ايران و ايراني به پردازند (کالبته باید گفت ایران وایرانی بودن، هیچگونه ارتباطی به آخوند های متحجر وخرافه پرست که رهبر ولی فقیه دارند که خود را رهبر ام القرای جهان اسلام می داند و هر گز هم بااتهام روحيه مستقل و استقلال طلبانه ملي ندارد که ادعا شده است) و اینان به اتخاذ روش هاي عوامفربیانه پاسدار احمدی نژاد با عنوان پوپوليستي اعتراض کنند و خلاصه به ادعای یادداشت روز اینان بتوانند به نقاط مثبت ورزش اینگونه اعتراض کنند و آ ن را تخریب کنند :
"بدون ترديد يكي از وظايف يا به قول جامعه شناسان «كاركرد» هاي مثبت ورزش قهرماني ارتقاء غرور ملي و تقويت خودباوري و دميدن روح اعتماد به نفس در كالبد جامعه و به ويژه مخاطبان اصلي آن يعني جوانان است. اما متأسفانه مي بينيم كه نشريات اشاره شده كه همواره هر قلم و زباني را كه در عرصه ورزش حرف از غرور ملي، غيرت و فداكاري ورزشي، دفاع از مربيان وطني و استعدادهاي سرشار جوانان و... مي زند به سياسي بودن، سياسي نوشتن و بالاخره سنتي بودن! محكوم مي كنند، و يكي از حرف هاي سياسي! و تكراري شان اين است كه ورزش نبايد سياسي شود و سياست نبايد در ورزش دخالت كند، اين روزها با نگاه كاملاً آلوده به اغراض سياسي، نقاط قوت تيم ملي را هدف قرار داده و همان طور كه در عرصه هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و... مرغ همسايه در نظرشان غاز است و خارجي پسندي را به عنوان يك ارزش ترويج مي كنند و آغوششان به سوي خارجي ها و به ويژه غربي ها باز است، در ورزش هم سياست مسئولان ورزش را مبني بر به كارگيري و بهاء دادن به مربيان زحمتكش و توانمند وطني مي كوبند و در كوچك شمردن و تحقير و تمسخر مربي ايراني از هيچ كوششي فروگذار نمي كنند و مربيان خارجي بي هويت و بدون كارنامه را به رخ مخاطب مي كشند و با آه و حسرت از آنها و عدم حضور آنها در فوتبال ايران ياد مي كنند، تا آنجا كه يكي از عناصر سياسي وابسته به اين جريانات كه امروز هم به لطف خارجي ها (فيفا) راهي به فوتبال پيدا كرده است، بدون اينكه به اعتراف خودش مسابقه ايران- كره را ديده باشد، مي گويد: «اگر يك مربي نيمه بين المللي(!) داشتيم حذف نمي شديم...» اين در حالي است كه در زمان رياست وي بر فدراسيون فوتبال، تيم ملي ايران با داشتن يك مربي درجه اول خارجي و گماردن كادري سراسر غيروطني بر راس امور تيم ملي، در بهترين شرايط از رسيدن به جام جهاني 2002، محروم شد! تاكيد مي كنيم كه شكست مثل پيروزي در ذات و طبيعت ورزش است و هرگز فاجعه به حساب نمي آيد، فاجعه اينجاست كه عده اي كه اسم و شناسنامه ايراني دارند و در آب و هواي اين مملكت نفس مي كشند و به لطف فضاي آزاد ايجاد شده در اين كشور صاحب قلم و سخن و روزنامه و تريبون هستند و... اما در هر جا و در همه حال سنگ خارجي ها را به سينه زده و با روحيه خودباوري و استقلال طلبي اين مردم مظلوم وقيحانه به پيكار برخاسته اند!"
بالاخره یادداشت روز نیس در پایان جنگ برد و باخت تیم فوتبال که به نمایش موش و کربه بازی دیگر ی میان جناح غالب ومغلوب تبدیل شده است اینگونه به مسئولان ورزشی توصیه کرده است :
"- همان طور كه بالاتر هم اشاره شد بر مسئولان ورزش كشور است كه با واقع بيني و بررسي دقيق با مدد گرفتن از كارشناسان منصف، با وجدان و دلسوز كه- تعدادشان هم بسيار است- و بدون اينكه مرعوب جوسازي ها و شانتاژها و القائات هدفدار اين كارشناس هاي قلابي و كارچاق كن هاي قلم به دست! شوند، علل شكست تيم ملي فوتبال را بررسي كنند و نقاط قوت را تقويت و نقاط ضعف را ترميم و مرتفع سازند و شك نكنند كه يكي ازاقدامات روشن و شجاعانه آنان كه در آينده نتايج مثبت آن بيشتر آشكار مي شود، بهاء دادن به مربيان وطني در اكثر رشته ها از جمله فوتبال است"
البته رژیم ضد بشر وضد زن وضد ورزش وعلم ودانش و آزادی کشی که بهترین مغز ها را از کشور فراری داده است یا آنان خانه نشین کرده است وبه بازداشت و زندان وشکنجه برده و یا وتیرباران شان کرده است و اساتید دانشگاه را با اتهام لیبرال و سکولار اخراج وباز خرید کرده است و دانشگاه ها را پادگان نموده ودانشجویان آگاه وآزادیخواه و دگر اندیش را با مارک ستاره ، شناسائی کرده است . سپس آنان را یا اخراج یا محاکمه ومحکوم وزندان کرده است . مطبوعات را یا به تیغ سانسور سپرده یا آنان را توقیف و تعطیل کرده و همچنان این سیاست ادامه دارد . جوانان کشور را به ایجاد شغل برای شان، به اعتیاد کشانده است ویااینکه با عنوان طرح مبارزه با فساد اجتماعی و بی حجابی ونوع پوشش مورد پیگرد و ضرب و شتم قرار شان می دهد و اتهام اراذل و اوباش به آنان وارد می کند ودستگیر وزندانی اشان می کند و درنهایت اعدام شان می کند. زنان را نه اجازه به اینان داده نمی شود که نامزد ریاست جمهوری شوند یا اینکه در کابینه وزیر شوند، حتی مجوز حضور به اینان در کنار همسران شان در میادین ورزشی فوتبال داده نمی شود . همچنین این رژیم ضدبشری و قرون وسطائی سابقه اعدام کاپیتابان تیم ملی فوتبال و همینطور اعدام قهرمان سایر رشته های ورزشی را دارد و مربیان تیم فوتبال را کارچاق ودلال می نامند و هیچگونه بودجه یا برنامه ریزی مشخصی برای توسعه ورزشگاه های ورزشی فوتبال را اختصاص نداده است. مشخص است که برد وباخت تیم ملی فوتبال برایش اصلاً مهم نمی باشد . به خصوص اینکه برد آن موجب شادی وخوشی وجشن وپایکوبی و توی خیابان ریختن ردم به خصص وانان علاقمند به فوتبال می شود که عاقبت آن دست به تظاهرات زدن با سر دادن ر یاد وشعار های ضد دولتی وتهاجم به مؤسسات وساختمان های ختم می شود . بنابراین مسئولان رژیم تروریستی آرز می کنند که همیشه تیم ملی فوتبال شان بازنده باند تا برنده گردند.
هوشنگ - بهداد
سه شنبه 2 مرداد ماه سال- 86
جالب است که یادداشت روز نویس از بررسی مسائل سیاسی واقتصادی ونظامی و هسته ای فاصله گرفته ووارد بررسی مقوله ی ورزشی تیم ملی فوتبال و علت باخت شده است واز موضع نوشدارو پس از دارو وارد صحنه شده واز شکست تیم فوتبای رژیم آخوندها در برابر تیم کره جنوبی قلمفرسائی کرده است و شکست را نیز همچون طبیعت پیروزی دانسته است و در مقابل رقیب منتقد را بر زیر ضرب انتقاد به عنوان مدافعان کار چاق ومربیان خارجی گرفته است . البته اینگونه یادداشت روز نویسان همانگونه که معترضین علاقمندان فوتبال را که در میادین ورزش به دلیل شیوه ی داوری و یا بازی دست به تظاهرات می زنند. آنان اراذل و اوباش نامیده می شوند. همچون جوانان معترض وناراضیانی که در طرح ضد امنیت ملی واجتماعی نیروی انتظامی دستگیر شدند وفعلاً 12 نفر از این قربانیان به عنوان متهمان قاچاقچی و متجاوزان با ناموس به جوخه اعدام وتیرک دار سپرده شدند . همچنین بدون آنکه توضیح داده شود که در کشوری که حبیب خبیری کاپیتان فوتبال خود را اعدام کرده است و هنوز اجازه نمی دهد که حتی زنان در کنار همسران خود در میادین ورزشی فوتبال حضور یابند وچند سالی می باشد که برگزاری مسابقات باشگاههای مهم فو تبال داخی را در روزهای میان هفته به جای پایان هفته و روز های تعطیلی آخر هفته برگزار می کند تا که علاقمندان ورزش فوتال وتیم ها سرشناس نتوانند که در ورزشگاه ها حضور داشته باشند که نکند در پایان دست به تظاهرات علیه ی مقامات حکومتی بزنند . همینطور بدون در نظر گفتن شیوه ی گزینش بازیکنان و به اردو فرستان بازیکنان وبدن سازی آنان وتمرین کردن شان و فراهم نمودن وسائل امکانات مورد نیاز وانتخاب مربی مناسب وشایسته برای تیم ملی و بازیکنان، همچنین جائی که همیشه در رخت کن میان بازیکنان ومربی زد وخورد وفحاشی ومشت ولگد رد وبدل شده است . چونکه به ازای هر بازیکن چند مأمور اطلاعاتی امنیتی و جاسوس همراه تیم بوده است تا که رفتار واعمال بازیکنان ر اشدیداً زیر نظارت و کنترل ومراقبت داشته باشند که نکند دست از پا خطا کنند یا هوس پناهندگی کنند . مهمتر اینکه این رژیم تروریستی، همیشه از پیروزی تیم فوتبال وحشت داشته است . برای اینکه نگران واکنش راه افتادن کاروان جشن و شادی وخوشی جوانان علاقمند در داخل کشور و خیابان های شهر های گوناگون بوده است . بنابراین چگونه این رژیم ضد آزادی و فرهنگ و هنر و زن و ورزش می تواند که مدافع ومبغ وپرورش دهنده ی روحیه ی ورزشکاری در جامعه باشد. به خصوص اینکه حاکمان و باندهای مافیائی وابسته به آن در گیر ورود مواد مخدر به کشور وتوزیع آن وآلوده کردن هرچه نسل جوان می باشند . پس هر گز رهبران مسئولان ورزشی انتصابی این رِژیم نمی توانند مشوق وترغیب کننده روحه ی ورزشکاری و حضور نسل جوان در میادین ورزشی باشند . زیراکه میادین ومعبرگاه هائی که برای دار وشلاق زدن و سنگسار کردن ویا تحقیر کردن و چرخاندن جوانان ساخته وانتخاب می شوند خیلی بیش از میادین ورزش فوتبال در شهرهای کشور می باشد . اما چون هر پدیده ومقوله از هنر گرفته تا سیاست و ورزش ودانشگاه ونماز جمعه ها و مطبوعات و... سیاسی شده است. همینطور جائیکه این مقولات نامبرده تبدیل به ابزار جنگ روانی و نزاع باندی و تبلبغات جناحی و اتهام زنی جریانات نسبت به هم دیگر می شود. بنابراین اکنون باخت تیم فوتبال در برابر تیم کرده که یادداشت روز مدعی شده است از هر نظر برتری بر تیم رقیب کرده ای داشته ، ولی نگفته است پس دلیل باخت چه بوده است ! نیز به همین سرنوشت جنگ ونزاع تبلیغاتی تبدیل شده است که رقبای مغلوب دوم خردادی علت شکست را عدم مربی متخصص خارجی دانسته اند . متقابلاً قلم بر دست یادداشت روز نویس ومبلغ باند متحجر حاکم مدافع مربیان داخلی شده و مدعیان رقیب را روشنفکر وکار چاق خوانده است و نشریات آنان را تخریب کننده فضای فرهنگی واخلاقی ورزشی وسنگ اندازان مسیر اقدامات سازنده ی اصلاخات ورزشی دانسته است وافزوده که اینان بطوردروغين با راه انداختن سروصداي ساختگي، علیه ی مسئولان ورزش و دست اندركاران تيم ملي ، مدتي است که فرصت جولان دادن یافته و دخالت مسئولان ورزشی در كار و بار تيم ملي را از آنها گرفته و با بساط دلال بازي و دخالت هاي بي جا و تحميل کردن بازيكنان سفارشي به تيم ملي ، فضای ورزشی ورعایت اخاق ورزشی را برهم زده اند، ونتیجه گرفته است که اینان می خواهند انتقام بگيرند تا که بتوانند با رقیب تصفيه حساب كنند و هم دستاويز تازه اي براي روزنامه هائي که زرد وزنجيره اي و مدعي روشنفكري معرفی شده اند مثل هميشه و مانند همه عرصه ها، اینان بتوانند از آین فرصت ها سکو وحربه اي بسازند تا براي تخريب ايران و ايراني به پردازند (کالبته باید گفت ایران وایرانی بودن، هیچگونه ارتباطی به آخوند های متحجر وخرافه پرست که رهبر ولی فقیه دارند که خود را رهبر ام القرای جهان اسلام می داند و هر گز هم بااتهام روحيه مستقل و استقلال طلبانه ملي ندارد که ادعا شده است) و اینان به اتخاذ روش هاي عوامفربیانه پاسدار احمدی نژاد با عنوان پوپوليستي اعتراض کنند و خلاصه به ادعای یادداشت روز اینان بتوانند به نقاط مثبت ورزش اینگونه اعتراض کنند و آ ن را تخریب کنند :
"بدون ترديد يكي از وظايف يا به قول جامعه شناسان «كاركرد» هاي مثبت ورزش قهرماني ارتقاء غرور ملي و تقويت خودباوري و دميدن روح اعتماد به نفس در كالبد جامعه و به ويژه مخاطبان اصلي آن يعني جوانان است. اما متأسفانه مي بينيم كه نشريات اشاره شده كه همواره هر قلم و زباني را كه در عرصه ورزش حرف از غرور ملي، غيرت و فداكاري ورزشي، دفاع از مربيان وطني و استعدادهاي سرشار جوانان و... مي زند به سياسي بودن، سياسي نوشتن و بالاخره سنتي بودن! محكوم مي كنند، و يكي از حرف هاي سياسي! و تكراري شان اين است كه ورزش نبايد سياسي شود و سياست نبايد در ورزش دخالت كند، اين روزها با نگاه كاملاً آلوده به اغراض سياسي، نقاط قوت تيم ملي را هدف قرار داده و همان طور كه در عرصه هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و... مرغ همسايه در نظرشان غاز است و خارجي پسندي را به عنوان يك ارزش ترويج مي كنند و آغوششان به سوي خارجي ها و به ويژه غربي ها باز است، در ورزش هم سياست مسئولان ورزش را مبني بر به كارگيري و بهاء دادن به مربيان زحمتكش و توانمند وطني مي كوبند و در كوچك شمردن و تحقير و تمسخر مربي ايراني از هيچ كوششي فروگذار نمي كنند و مربيان خارجي بي هويت و بدون كارنامه را به رخ مخاطب مي كشند و با آه و حسرت از آنها و عدم حضور آنها در فوتبال ايران ياد مي كنند، تا آنجا كه يكي از عناصر سياسي وابسته به اين جريانات كه امروز هم به لطف خارجي ها (فيفا) راهي به فوتبال پيدا كرده است، بدون اينكه به اعتراف خودش مسابقه ايران- كره را ديده باشد، مي گويد: «اگر يك مربي نيمه بين المللي(!) داشتيم حذف نمي شديم...» اين در حالي است كه در زمان رياست وي بر فدراسيون فوتبال، تيم ملي ايران با داشتن يك مربي درجه اول خارجي و گماردن كادري سراسر غيروطني بر راس امور تيم ملي، در بهترين شرايط از رسيدن به جام جهاني 2002، محروم شد! تاكيد مي كنيم كه شكست مثل پيروزي در ذات و طبيعت ورزش است و هرگز فاجعه به حساب نمي آيد، فاجعه اينجاست كه عده اي كه اسم و شناسنامه ايراني دارند و در آب و هواي اين مملكت نفس مي كشند و به لطف فضاي آزاد ايجاد شده در اين كشور صاحب قلم و سخن و روزنامه و تريبون هستند و... اما در هر جا و در همه حال سنگ خارجي ها را به سينه زده و با روحيه خودباوري و استقلال طلبي اين مردم مظلوم وقيحانه به پيكار برخاسته اند!"
بالاخره یادداشت روز نیس در پایان جنگ برد و باخت تیم فوتبال که به نمایش موش و کربه بازی دیگر ی میان جناح غالب ومغلوب تبدیل شده است اینگونه به مسئولان ورزشی توصیه کرده است :
"- همان طور كه بالاتر هم اشاره شد بر مسئولان ورزش كشور است كه با واقع بيني و بررسي دقيق با مدد گرفتن از كارشناسان منصف، با وجدان و دلسوز كه- تعدادشان هم بسيار است- و بدون اينكه مرعوب جوسازي ها و شانتاژها و القائات هدفدار اين كارشناس هاي قلابي و كارچاق كن هاي قلم به دست! شوند، علل شكست تيم ملي فوتبال را بررسي كنند و نقاط قوت را تقويت و نقاط ضعف را ترميم و مرتفع سازند و شك نكنند كه يكي ازاقدامات روشن و شجاعانه آنان كه در آينده نتايج مثبت آن بيشتر آشكار مي شود، بهاء دادن به مربيان وطني در اكثر رشته ها از جمله فوتبال است"
البته رژیم ضد بشر وضد زن وضد ورزش وعلم ودانش و آزادی کشی که بهترین مغز ها را از کشور فراری داده است یا آنان خانه نشین کرده است وبه بازداشت و زندان وشکنجه برده و یا وتیرباران شان کرده است و اساتید دانشگاه را با اتهام لیبرال و سکولار اخراج وباز خرید کرده است و دانشگاه ها را پادگان نموده ودانشجویان آگاه وآزادیخواه و دگر اندیش را با مارک ستاره ، شناسائی کرده است . سپس آنان را یا اخراج یا محاکمه ومحکوم وزندان کرده است . مطبوعات را یا به تیغ سانسور سپرده یا آنان را توقیف و تعطیل کرده و همچنان این سیاست ادامه دارد . جوانان کشور را به ایجاد شغل برای شان، به اعتیاد کشانده است ویااینکه با عنوان طرح مبارزه با فساد اجتماعی و بی حجابی ونوع پوشش مورد پیگرد و ضرب و شتم قرار شان می دهد و اتهام اراذل و اوباش به آنان وارد می کند ودستگیر وزندانی اشان می کند و درنهایت اعدام شان می کند. زنان را نه اجازه به اینان داده نمی شود که نامزد ریاست جمهوری شوند یا اینکه در کابینه وزیر شوند، حتی مجوز حضور به اینان در کنار همسران شان در میادین ورزشی فوتبال داده نمی شود . همچنین این رژیم ضدبشری و قرون وسطائی سابقه اعدام کاپیتابان تیم ملی فوتبال و همینطور اعدام قهرمان سایر رشته های ورزشی را دارد و مربیان تیم فوتبال را کارچاق ودلال می نامند و هیچگونه بودجه یا برنامه ریزی مشخصی برای توسعه ورزشگاه های ورزشی فوتبال را اختصاص نداده است. مشخص است که برد وباخت تیم ملی فوتبال برایش اصلاً مهم نمی باشد . به خصوص اینکه برد آن موجب شادی وخوشی وجشن وپایکوبی و توی خیابان ریختن ردم به خصص وانان علاقمند به فوتبال می شود که عاقبت آن دست به تظاهرات زدن با سر دادن ر یاد وشعار های ضد دولتی وتهاجم به مؤسسات وساختمان های ختم می شود . بنابراین مسئولان رژیم تروریستی آرز می کنند که همیشه تیم ملی فوتبال شان بازنده باند تا برنده گردند.
هوشنگ - بهداد
سه شنبه 2 مرداد ماه سال- 86