تاریخ نگاری به شیوه ی بازجوئی وتحریف شده در ورق پاره ی پاسدار حسین شریعتمداری
قسمت نوزدهم
بی خود نیست که گفته می شود آدم دروغگو فراموشکار می شود . حال اگر این دروغگو به خواهد نقش بازجو وخالی بند واتهام زن به مجاهدین را اجرا کند و دشمن آنان نیز باشد آنگاه ضریب مشکوک بودن صحت وسقم تاریخ نویسی اش مضاعف می گردد. مهمتر اینکه اگر ابن کفتر پر قیچی ، هم کاسه ودمخور با یکی از بد نام ترین سربازجویان وشکنجه گران زندان اوین شده باشد و در ارگان تبلیغاتی اطلاعاتی – امنیتی – پادگانی اش فعال شده باشد که کارش فقط سناریو وپرونده سازی کردن برای دگر اندیشان ومخالفین وحتی برای خودی های متعلق به جناح رقیب مغلوب می باشد . بنابراین مشخص است که دیگر این قلم بر دست چه معجونی می باشد ؟ ! زیراکه پس از آن همه فاکت های تاریخی که این مدعی از شهریور 20 تا سال 32 در شماره های پیشین آورده بود که شامل بازگوئی از تاریخ خیانت بار حزب توده بود و از فعالیت سال 49 به بعد سازمان فدائیان را در بر می گرفت و نقل قول از رهبران سازمان پیکار کرده بود که در سال 50 به نجف نزد خمینی رفته بودند و از کودتای اپورتونیستی سال 53 درون سازمان مجاهدین با سمپاتی نسبت به آن نشان دادن گفته بود . تا اینکه خلاصه رسیده بود به اینکه دانش آموز دوران انقلاب بوده وهوادار مجاهدین شده بود ودر انجمن دانش آموزی مدارس شرق تهران مسئول ایدئولوژیک نشریه ی دیواری مجاهدین بوده که با زهم بقول خودش از همه بیشتر چپ می زده و... همه گروه هم تیم ایدئولوژیک انجمن دانش آموزی هوادار مجاهدین همه پیکاری شدند. بهر حال کلی با تعریف وتمجید کردن به خودش دست گل داده بود که چون جزو تیم ایدئولوژیک نشریه ی دیواری مجاهد در انجمن دانش آموزی دبیرستان بود و سپس جزو مسئول هسته ی مقاومت شده و از همه چیز اطلاع داشته و کلی به مجاهدین اتهام وبرچسب زده ، سپس پس از چندین شماره قلمفرسائی کردن وصغرا وکبری گفتن وآسمان وریسمان علیه ی مجاهدین دوختن، اکنون بیچاره اینگونه سیفون کشیده وزیرآب همه ی ادعاها وداستان سرائی ها وخالی بندی های انجام شده ی خودش را زده است و بااینکه در همین سفارشنامه نیز اذعان کرده است که مسئول هسته ی مقاومت بوده و در سال 62 دستگیر شده بود که دو سال پس از 30 خردادسال 60 می گذشته، ولی عجیب است که مدعی شده است که تجربه ی زندگی مخفی را نداشته است! ودر دنباله اعتراف به ندانم کاری کرده است وچنین عجز وناتوانی وپوچ بودن خودش وترکیدن بغضش و زار زار به حال خود گریستن را عیان وآشکار کرده است :
" نمي دانم چرا ناگهان بغضم تركيد و شروع به گريه كردم. شايد سال ها بود (بعد از دوران كودكي) گريه نكرده بودم. حتي در مرگ نزديكانم گريه نكرده بودم و اين را به حساب مردانگي ام مي گذاشتم. اما در آن لحظه واقعاً شكسته شدم. از آن همه فشار روحي و عصبي و سؤال هاي بي پاياني كه در ذهنم شكل گرفته بود و به وجود آمدن نوعي خلأ عاطفي (چون زندگي مخفي را هم تجربه نكرده بودم) فقط مي توانستم به درگاه خدا پناه ببرم"
دردنباله این بازجوی درمانده و مستأصل از زبونی وحقارت خودش بیشتر گفته و به خالی بندی کردن هایش اعتراف کرده وبازگو کرده که بطور واقعی در چه منجلابی گیر افتاده است که پس از سپری شدن 24 سال از تواب و بازجو شدنش در زندان اوین بازهم باید که همچنان شبیه همان زمان در خدمت فرمان وسفارش سربازجوی خودش باشد که می بایست اینگونه انجام وظیفه کرده وهر چه برایش دیکته شده تکرار نماید:
" بازهم پس از سال هاي دراز كه فراموشش كرده بودم، حالا كه مثل قايق طوفان زده اي برروي امواج خروشان و متلاطم اقيانوس حقايق، شناور شده و از دنياي شعر و شعار و لاف زني و خالي بندي بيرون آمده بودم، جز خدا هيچ پناهگاهي را پيدا نمي كردم. هنوز اين جمله بازجويم را به خاطر دارم كه در خلال يكي از صحبت هايش با من گفت، خدا تو را خيلي دوست داشته كه نگذاشته است بيش از اين در آن باتلاقي كه براي امثال شما ساخته بودند فرو بروي و آخرتت را هم از دست بدهي"
در شرایطی که این روز ها از هر گوشه وکنار شهر های ایران فقط ندا و فریاد وخبر رقص مرگ واعدام ودار زدن وسنگسار می رسد و صدای اعتراضی مدافعان حقوق بشر و عفو بین الملل و... در جهان را بر انگیخته است و مردم داخل کشور نفرین وبد و بیراه نثار روح خمینی وجانشینان وآدم کشان حرفه ای اش می کنند . هینطور زمانیکه خبرهای شکنجه نمایندگان دانشجویان ازسلول های زندان اوین برروی سایت های اینترنتی با تصاویر شکنجه شده بازتاب داده می شود ولی این بازجوی کفتر پرقیچی در اوج فلاکت وحقارت اینگونه از خمینی و زندان نقل قول کرده وگفته است " بي اختيار متوجه جمله اي از امام خميني(ره) كه روي ديوار نوشته شده بود «زندان نفس، بالاترين زندان هاست" در دنباله واقع نگاری تاریخی خود توضیح داده است که با چه سربازجوی نازی سر وکار داشته است . یعنی اینکه در حقیقت وی یک فعال حقوق بشر دمکرات در کشورهای اروپائی و یا یک پدر روحانی در کلیسا موقع اعتراف گیری و رهنمود وبخش و عفو با توصیه ها سر و کار داشته ومواجه بوده که حتی تلاش هم نمی کرده است که این نظرش را تغییر دهد که چنین از سربازجوی سابق خیلی ناز خودش نقل قول کرده است :
"بازجويم هميشه تأكيد داشت، ما از تو نمي خواهيم طرفدار جمهوري اسلامي شوي يا همه اعتقادات و باورهاي گذشته ات را نفي كني. فقط از تو مي خواهيم با ذهن باز و آزاد به گذشته و فعاليت هاي خودت و مواضع سازماني كه زندگيت را برايش در طبق اخلاص گذاردي، بازنگري كني."
البته گویا این بازجو تاریخ نگار فراموش کرده است تا که اشاره کند چرا در همان سال ها که وی در زندان بوده است و سربازجو با این یکی اینگونه دمکرات منشانه بر خورده می کرده است ؟ چرا با بقیه زندانیان برخورد مشابه نداشته است؟ چرا قبل از اینکه بقول خودش ایشان در زیر تخته تازیانه وشلاق و کابل مجبور به تسلیم شود، سربازجویش اینگونه با وی برخورد نمی کرده است؟ یا انکه چرا در همان سال ها وبه خصوص در تابستان خونین سال 67 چه تعداد از محکومانی که یا دوران محکومیت شان تمام شده بود ویا اینکه در حال سپری کردن دوران محکومیت زندان خود بودند ویا حتی توابین را فتوای خمینی قتل عام شدند و چرا این بازجوی تاریخ نگار شده تلاش مذبوحانه کرده است تا که پرونده ی جنایتکاران شکنجه گران و سر بازجویان زندان اوین یا قتلگاه زندان اوین را سفید وتبرئه کند؟ چرا وی در مقابل، با تعویض کردن جای قربانی وجلاد مجاهدین را متهم ومحکوم نموده است تاکه بتواند ثابت کند واقعاً این حسن شایانفر تواب پیکاری سابق که سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری با خودش از زندان همراه چند تواب زندانی دیگر به مؤسسه ی فرهنگی کیهان آورده بود، درست تبدیل به یک بازجو تاریخ نگار شده ی مکتبی ناب از نوع ومدل وکپی سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری شده است؟
هوشنگ – بهداد
قسمت هفدهم
http://andesheh.com/maghalat29/30.htm
قسمت شانزدهم
http://andesheh.com/maghalat29/17.htm
قسمت پانزدهم
http://andesheh.com/maghalat29/23.htm
قسمت چهاردهم
http://andesheh.com/maghalat29/24.htm
قسمت سیزدهم
http://andesheh.com/maghalat28/168.htm
قست دوازدهم
http://andesheh.com/maghalat28/169.htm
قسمت یازدهم
http://andesheh.com/maghalat28/157.htm
قسمت دهم
http://andesheh.com/maghalat28/153.htm
قسمت نهم
http://andesheh.com/maghalat28/142.htm
قسمت هشتم
http://andesheh.com/maghalat28/131.htm
قسمت هفتم
http://andesheh.com/maghalat28/114.htm
قسمت ششم
http://andesheh.com/maghalat28/100.htm
قسمت پنجم
http://andesheh.com/maghalat28/85.htm
قسمت چهارم
http://andesheh.com/maghalat28/79.htm
قسمت سوم
http://andesheh.com/maghalat28/53.htm
قسمت دوم
http://andesheh.com/maghalat28/52.htm
قسمت اول
http://andesheh.com/maghalat28/45.htm
شنبه 13 مرداد ماه سال - 1386