تاریخ نگاری به شیوه ی بازجوئی وتحریف شده در ورق پاره ی پاسدار حسین شریعتمداری
قسمت بیست و دوم
سریال حسن شایانفر علیه ی مجاهدین که این تواب وپیکاری سابق و بازجو وتاریخ نگار تحریف گر و همکار سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری کنونی دنبال کرده است اکنون بدون آنکه بگوید تا قبل از خروج خمینی در سال 57 از نجف و پرواز به سوی پاریس داشتن و چتر زدن بر زیر درخت سیب و مشغول زد وبند شدن با استعمارگران ، در ایران چه تعدادی بااین نام خمینی در ایران آشنائی داشتند به خصوص در میان نسل جوان چه تعداد با این نام آشنائی داشتند یا حتی برای یک بار این نامرا شنیده بودند؟ مهمتراینکه در 25 سال حکومت استبدادی محمدرضا پهلوی خمینی کجا بود؟ چرا خمیی در زمان کودتای ننگین علیه ی زده یاد دکتر مصدق کاملا سکوت اختیارکرده بود؟ البته که بیشتر جای پرسش دارد که چگونه شد که شاه زمانیکه بدترین شیوه ی برخورد با قشر روشنفکر و انقلابی وحتی با برخی از روحانیون همچون آیت الله طالقانی داشت ولی خمینی را با سرهنگ ساواکی مخصوص تا ترکیه بدرقه کرد تاازآنجا بطور آزادانه به نجف برود. همانگونه که زمانیکه خمینی خواست از نجف به سوی کویت برود که دولت کویت تقبل نکرد که وی وارد این کشور شود .ولی بازهم این شاه بود که از دولت فرانسه خواست که وی را به فرانسه وپاریس به پذیرد . همچنین چرا در دولت موقت بختیار و شرایط حکومت نظامی هواپیمای خمینی مجوز ورود ونشستن گرفت و خمینی بی احساس از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا بدون هیچگونه مزاحمتی رفت . حال بماند که چه گفت ودر شماره های پیشین نیز سئوال شد که چگونه سخنان آن روز خمینی در ستون طبقه بندی اسناد محرمانه بایگانی جایزین شده است تا کسی دسترسی به آن نداشته باشد تا که بداند خمینی چه گفت ؟ یعنی در حقیقت چگونه عوامفریبی کرد و وعده های دروغین به مردم داد؟ بله سخنرانی خمینی در زمان ورودش در دسترس نیست تا که نسل جوان بخواند و بهتر پی به ماهیت خمینی و پیروانش به برند که چقدر جزو خرمندرند های هفت خط و فرصت طلبی می باشند که جز غارتگری و جنایت وخیانت و عوامفریبی و شارلاتان بازی و جنگ طلبیی وسر کوبگری وتحریف کردن ندارند وبرای چه این روزها تعدادی ازاین نسل جوان را به عنوان اراذل و اوباش سرشان بربالای دار می برند . در صورتیکه قرار بودحکومت از اینان. اکنون این تواب و بازجو وتاریخ نگار پرسش کرده است که چرا مردم به جای نام خمینی نام مسعود رجوی را نمی بردند؟ اگر خمینی عوامفریب نبود وواقعاً مردم شناخت تاریخی از وی داشتند هیچ ضرورت نداشت که ابتدا نوع حکومت نه یک کلمه کم وبیش را به تصویب برساند سپس قانون اساسی خودش را تصویب کند؟ یااینکه اگر از مجاهدین وسایر سازمان های سیاسی وحشت نداشت هیچ دلیل نداشت که مانع از کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری شود و یا اینکه تهاجم سراسری به دانشگاه ها وتعطیلی آن برای 3 سال کند باشد. در هر صورت اگر خمینی رهبر بود برای چه فرمان داد تاکه به تظاهرات مسالمت آمیز 500 هزار نفره هوادار مجاهدین در تهران در 30 خرداد سال 60 حمله شود و تظاهر کنندگان را را به خاک وخون بکشاند؟ یاینکه چرا اکنون پس از 28 سال هنوز اینقدر از این گروهک ترس ووحشت وجوددارد که نیاز به اتهام زنی و دروغ پردازی یک زندانی تواب زندان اوین تاریخ نگار شده هست ؟
عجیب ست که تاریخ نگار تواب سابق پیکاری و بازجوی زندان اوین درست زمانی علیه ی مجاهدین در روزنامه ی سربازجو پاسدار حسین شریعمداری فعال شده است که همگام وهمسو با سایت های مزدوران وابسته به وزارت بد نام اطلاعات رژم تروریستی آخوندی علیه ی مجاهدین شده است . زیرا که ران رژیم تروریستی آخوندی و دستگاه تبلیغات وزارت بد نام اطلاعات هرچه امکان تبلیغی و ابزار واهرم فشار وراه اندازی جنگ روانی و شیطان سازی و اتهام زنی علیه ی مجاهدین در دسترس دارد را بسیج کرده است . حتی هواپیمای مسافری ایرباس به نخست وزیر دست نشانده نوری المالکی نخست وزیر عراق داده شده است تاکه این مهره برای فشار آوردن برروی مجاهدین ، خواهان اخراج آنان از عراق شود . در صورتیکه موقعیت خودش متزلزل شده است . تازه اینگونه موضعگیری در مورد مجاهدین کافی نبوده است . بنابراین فراخوان داده شده است تاکه این گماشته خودش را به تهران وجماران بکشاند تااینکه وزیر جانی و آدمکش وزارت بد نام اطلاعات آخوند آدمکش حرفه ای محسنی اژه ای نیز بتواند در تهران با وی هم آوا شود و با باز کردن دهان آلوده وخون آلوده ی خودش این گوشخوار نیز ادعا کند که می بایست در پای میز مذاکره در عراق با آمریکا برروی اخراج مجاهدین از عراق پا فشاری کرد . همچنین همزمان وهمگام با این فشار ها واتهام زنی ها به مجاهدین ، شایعه خبر طرح مجاهدین برای انفجار قطار مسیر فرانسه به لوگزامبورگ نیز ضمیمه و طراحی و ریخته شده است .
اکنون نز ادامه ی سناریو را این بازجو وهمکار سربازجو وشکنجه گرمعروف پاسدار حسین شریعتمداری دنبال کرده است . یعنی در حقیقت باز تکرار می شود که همکار سعید امامی وطراح قتل های زنجیره ای و سناریو وپرونده ساز خبره نیز مجبور شده است برای نشان دادن ضعف وزبونی و استیصال رژیم درمانده علیه گروهک منزوی و متلاشی و مضمحل شده و بدون پایگاه ی اجتماعی مجاهدین را به صورت سریال دنبال کند ولی گند قضیه وداستان ساختگی محصول دستگاه تبلیغات وزات بد نام اطلاعات رژیم بربرمنش وجنگ وجنون وجهل وخرافه وتحجرگرائی و خرافه پرستی آخوندی آنگونه در برابر مجاهدین عیان وبرجسته شده است که تواب بازجوی شدهبا ادعا ی دو سه سال هواداری که کرده است ولی تا کنون بیش از چند جلد شاهنامه تاریخ نویسی علیه ی مجاهدین ارائه کرده است واین بچه دانش آموز اول انقلاب چند برابر بیش از سن خودش از تاریخچه مبارزاتی مجاهدین وسایر سازمان های سیاسی وراجی و روضه خوانی کرده است. عجیب است که پس از آنانی که در تابستان خونین سال 67به دست خمینی جلاد وپیروان جلاد وضد انسانی تر ازخودش قتل عام شدند که اکنون بر مسند کار می باشند قریب به اتفاق آنان بطور وحشتناک شکنجه شده بودند و مدارک و سند زنده ی نایت علیه ی بشریت بود . ولی از طرف دیگر شکنجه شدگانی هستند که توانسته اند جان سالم از سیاهچال ها بدر برند که یا خود شکنجه شده اند ویااینکه شاهد شکنجه های وحشیانه همرزمان خود بوده اند . ولی این تواب بازجو وآموزش دیده از سوی سربازجو در زندان اوین فقط از چگونگی بازجوئی شدن خودشش وآموزش بازجو وتاریخ نگار وخبره شدن در تحریف کردن حقایق ووارونه گوئی اینگونه گزارش داده وادعا کرده است که بر خلاف گفته های مجاهدین در برون از زندان ، در زندان اوین این همکار سربازجوی زندان اوین اثری از شکنجه ندیده است که توصیف اینکاره شدن در زندان اوین را آچنین گزارش کرده است
": آنچه در بالا خوانديد خلاصه بخشي از صحبت هايي بود كه بين من و بازجويم رد و بدل شده بود و البته اين صحبت ها هم در يك يا دو جلسه انجام نشد. بلكه در جلسات متعدد، احضار مي شدم و بازجو به جاي پرسش راجع به هرگونه اطلاعات و يا عملكرد من در سازمان، به بحث و تحليل هايش ادامه مي داد و يا اگر مشغله اش زياد بود، كتابي را كه مرتبط با بحث و حرف هايمان بود، در اختيارم مي گذاشت تا در اتاقي مجاور دفتر خودش، آن را مطالعه كنم. طي اين مدت نيز، گاه گاهي سري مي زد و بعضي مواقع هم راجع به مطالب كتاب سؤال مي كرد و يا اگر سؤالي داشتم، آن را پاسخ مي داد. شگفتا كه در طي اين مدت كه بازجويي مي شدم و به دادسرا رفت و آمد مي كردم، يا در راهروهاي شعبه هاي مختلف دادستاني اوين در حال انتظار بودم، هيچ نشاني از شكنجه هاي كذايي كه در بيرون صحبتش بود، نديدم نه از آپولو و ناخن كشيدن، نه از سوزاندن و شوك الكتريكي و نه از قفس داغ و باتوم برقي كه در رسانه ها و محافل داخل و خارج كشور تبليغ مي شد، خبري نبود. يادم هست در يكي از روزهاي بازجويي كه هنوز ياوه سرايي مي كردم، بازجويم به طعنه گفت كه برايش شوك الكتريكي بياوريد، ناخن هايش را بكشيدو. . وبعدازمن پرسيد: پس كو آن آپولو و شوك برقي و ناخن كشيدن كه اين همه در بيرون از زندان از آن دم مي زديد و تبليغ مي كرديد؟."
در خاتمه اینکه چون این شاگرد وهمکار سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری بطور فشرده می بایست روزانه گزارش تاریخ نگاری علیه ی مجاهدین تهیه کند . بنابراین با همه خبره بودنش فراموش می کند که روز اول دستگیری اش گفته بود که سر وصدا وفریاد وجیغ های زیادی را در کنار شعبه ای بازجوئی شنیده بود و یا لو داده بود که در اتاق شکنجه یا تعزیر موقع شلاق خوردنش چگونه بریده ونکشیده بود و گفته بود که حاظر به همکاری با سربازجویش شده بود. یعنی اینکه چپ وراست گلاب زدگی می کند و ضد ونقیض گزارش می دهد . یعنی جائی از وجود شکنجه شدن خودش وعدم تحمل پذیری اش می گوید. در بخشی دیگر از بریدن وبی انگیزه بودن قبل از دستگیری گزارش می دهد. در صورتیکه در قسمتی دیگر بطور خیلی کمدی ادعا می کند که هنوز کله اش بوی قورمه سبزی می داده و تصور می کرده است که سر موضع است و با بازجوی خودش که در اتاق همجوار اتاق سر بازجویش بوده برخورد وبحث می کرده است تا اینکه به وی کتاب مرتبط با شغلش داده شود تا مطالعه کند چگونه باید شیوه ی شکنجه گری واعتراف گیری بی آموزد تاکه ا تواب و جاسوس و آدم فروشی شود که بتواند حقیقت را کتمان کند و طوری گزارش بنویسد که مثلاً بازجو نبوده است ویا اینکه چگونه باید بیان کند که ادعای شکنجه در بیرون از زندان وعدم شکنجه در داخل زندان را گزارش و بازتاب دهد. ولی با همه تلاش های مذبوحانه ای که کرده لست وبا همه زوری که زده است تاعادی سازی کند که گویا دارد واقعت را بیطرفانه گزارش می کند . ولی آنقدر تناقض گوئی وتحریف گری کرده است که کاملاً برای کسانی که زندان بوده یا حتی کسانی که تواب بوده وهمکاری کرده اند مشخص است که کاملاً دروغ می گوید که مدعی شده رابطه ی بازجو با زندانی سر موضع اینگونه است که وی گزارش کرده است یااینکه خبری از شکنجه در زندان اوین یا قتلگاه نبوده است که این کقتر پر قیچی و دست آموز ادعای مضحک آن را کرده است:
هوشنگ – بهداد
قسمت بیست و یکم
http://andesheh.com/maghalat29/112.htm
http://andesheh.com/maghalat29/88.htm
قسمت نوزدهم
http://andesheh.com/maghalat29/72.htm
قسمتهیجدهم
http://andesheh.com/maghalat29/64.htm
قسمت هفدهم
http://andesheh.com/maghalat29/30.htm
قسمت شانزدهم
http://andesheh.com/maghalat29/17.htm
قسمت پانزدهم
http://andesheh.com/maghalat29/23.htm
قسمت چهاردهم
http://andesheh.com/maghalat29/24.htm
قسمت سیزدهم
http://andesheh.com/maghalat28/168.htm
قست دوازدهم
http://andesheh.com/maghalat28/169.htm
قسمت یازدهم
http://andesheh.com/maghalat28/157.htm
قسمت دهم
http://andesheh.com/maghalat28/153.htm
قسمت نهم
http://andesheh.com/maghalat28/142.htm
قسمت هشتم
http://andesheh.com/maghalat28/131.htm
قسمت هفتم
http://andesheh.com/maghalat28/114.htm
قسمت ششم
http://andesheh.com/maghalat28/100.htm
قسمت پنجم
http://andesheh.com/maghalat28/85.htm
قسمت چهارم
http://andesheh.com/maghalat28/79.htm
قسمت سوم
http://andesheh.com/maghalat28/53.htm
قسمت دوم
http://andesheh.com/maghalat28/52.htm
قسمت اول
http://andesheh.com/maghalat28/45.htm
یکشنبه 21 مرداماه سال1386