" ادامه ی دولت های گذشته و عملکرد دولت خرافه پرست کنونی"

نقد وبررسی " هفته دولت و بازخواني اصول" روزنامه ی جمهوری یکشنبه 4 شهریور ماه سال1386
" ادامه ی دولت های گذشته و عملکرد دولت خرافه پرست کنونی"
جائیکه این روزها هنرمندان دفتر فرح پهلوی همسر شاه سابق یکی پس از دیگری حضور می یابند و در تالارهای گوناگون در تهران مراسم هنری اجرا می کنند که از سوی پاسدار محمد حسین صفارهرندی وزیر فرهنگ اسلامی تفتیش عقاید وسانسورارشاد ازاینان دعوت به عمل آورده می شود . طوریکه حتی مورد اعتراض شدید این روزنامه ی مکتبی ولی فقیه ی جمهوری اسلامی نیز واقع شده است. همچنین از طرف دیگر ازسوی باندمحفلی وبازسازی شده شوی دمکراسی و براندازی انقلاب مخملی نتدارک دیده شدواز شبکه ی تلویزیونی پخش شد و انواع و اقسام اتهامات وطرح های براندازی ووابستگی به اینان زده شد. از جمله اتهامات همکاری با دستگاه های جاسوسی کشور های بیگانه همچون سازمان "سیا" آمریکا و موساد اسرائیلی بوده است که ماهیت دروغین و عوامفریب حاکمان عوامفریب ووارونه گو مدعی مبارزه با شیطان بزرگ آمریکا را فاش می کند که خواهان نابودی اسرائیل می باشند ولی اکنون عجیب است که بطور معجزه آسا خانم هاله اسفندیاری متهم برانداز انقلاب مخملین و همکار سازمان های جاسوسی کشورهای خصم بیگانه از زندان اوین با سپردن وثیقه ی 300 میلیون آزاد شده است تااینکه تعریف و تمجید از زندان اوین کند و بگوید عجب هتلی می باشد وچه سرویس دهندگان مهربان وانسان دوست وخوش برخورد ومتواضعی دارد، آنگونه که در این زندان یا قتگگاه هیچیک از زنان و دانشجویان و معلمان و کارگران و معترضان دیگر اراذل و اوباش خوانده شده در این زندان هتل اوین خوانده شده وجود ندارد . همچنین در این زندان همچون سایر زندان های سراسر کشو روزها بسط شکنجه و اعتراف گیری و دار واعدام در کارنیست.
البته وقتیکه سرمقاله نویس بدون آنکه به فضای خونین پس از تظاهرات مسالمت آمیز 30 خرداد سال 60 اشاره کند که چگونه به خاک وخون کشیده شدند و سپس صد ها صد ها نیمه شبان در زندان اوین بدون بازگوئی نام ونشان اسیر شدگان تیرباران شدند و یا توضیح داده شود که بالاخره این اعمال جنایت آمیز وضد بشری واکنش دارد. بهرحال با نادیده گرفته شدن ریشه و عوامل ونش وواکنش ها چه می باشد؟ اما به مناسبت هفته ی دولت برای محمد جواد باهنر اشک تمساح ریخته شده است که در کنار محمد حسین بهشتی در خدمت دستگاه آموزش و پرورش شاه بودند . بنابراین با عملکرد وزیر ارشاد و آزاد شدن خانم هاله ی اسفندیاری بیشتر ماهیت تفکیک ناپذیر شاه وشیخ را می رساند که جز جنگ قدرت وکسب ثروت میان این شاه وشیخ چیز مهم دیگری نبوده ونمی باشد.
اکنون پرسش است اگر بنیانگذاری رژیم تروریستی آخوندی کار اصولی ومکتبی درستی را پایه گذاری کرده بود . اگر باهنر و رجائی آنگونه که ادعا شده است به اصول انقلاب و نظام جمهوري اسلامي پاي بند بودند و رجائي و باهنر قرباني وفاداري به اصول اسلامي و انقلابي شد كه پايه هاي نظام جمهوري اسلامي را تشكيل مي دادند .اگر بنیانگذاری این نظام تا ثریا می رو د دیوار کجی نبوده است . اولاً بعداز این دو نفر خمینی که زنده بود ومهره های فراوان همچون وی در آستین خودداشت وجایگزین کرد . چرا امثال رفسنجانی وخامنه ای ها و... که ماندند که یکی جانشین خمینی شد و دیگری رئیس مجمع مصلحت نظام شد که ملیجک و سوگلی خمینی بود رژیم که به بقای ننگین خود ادامه دادهاست و تبدیل به یکی از منفورترین وضد بشر ترین رژیم های مستبد وخونخوار جهان معاصر شده است و این دو مهره ی منفور در کنار سپاه پاسداران نیز عاملین اصلی همه جنایات وغارتگری های کنونی می باشند که اکنون به دلیل قدرت بیشتر داشتن ولی فقیه خامنه ای، این رفسنجانی است که از سوی سربازجو حسین شریعتمداری دراز می شود تاکه مسبب شرایط کنونی معرفی شود که البته ترکش آن به کروبی و خاتمی نیز اصابت کرده است. حال بماند که جانشین اصلی خمینی آقای منتظری بود به دلیل انتقاد به کشتار واعدام وحشیتانه ی زندانیان سیاسی سال 67 از سوی خمینی کنار گذاشته شد وخانه نشین گردید.
اما مگر جز این است که به دلیل ساختار ارتجاعی و ماهیت قرون وسائی این رژیم ضد بشری که همخوانی با دنیای متمدن کنونی ندارد وباآن هر گز سازگاری ندارد نتیجه ی عملکرد بیش از 26 ساله ی گذشته اش منجر به روی کارآمدن متحجران وخرافه پرستان دزد ویاغی و عوامفریب کنونی نشده است که یک پاسدار دلقک مترسک به نام احمدی نژاد را رئیس جمهور کرده است که پرونده وبیلان وترازنامه و حاصل کار بیش از دوساله اش همین است که ایران تبدیل به یک زندان سراسری بزرگ شده است که نیروی انتظامی با اهرم وچماق طرح امنیت اجتماعی زندان بانانش شده است وروزانه ده ها هزار نفر در سراسر ایران را در خیابان ها وادارات وکو هها وتفریحگاه ها وپارک ها مورد بازجوئی و تفتیش عقاید و... قرار می دهند وتعدا بیشماری را دستگیر و راهی زندان وآنگاه سرهای برخی از اینان به اتهام واهی اراذل و اوباش بر بالای دار می برند . همچنین مگر دانشگاه ها تبدیل به پادگان نشده است و اساتید دانشگاه ها که تسلیم نشدند به اتهام لیبرال و سکلار پاک سازی و باز خرید وبازنشته نشده اند ؟ ومگر دانشجویان با مارک ستاره شناسائی و دستگیر ومحاکمه و زندانی و یا اخراج نمی شوند؟ یا مگر مطبوعات که هروز بیش از گذشته توقیف نمی شوند و قلم های بیشتری شکسته نمی شود ودادگاه های محاکمه ومحکوم کردن روزنامه نگاران واهل قلم تشکیل نمی شود و فزونی نمی یابد؟ برخورد با معترضین معلمین وکارگران وزنان که جای خود دارد وهمگان می دانند که با اینان حتی در روز نامگذاریجهانی مربوط به خودشان چگونه برخورد شده ومورد یورش و ضرب وشتم ودستگیری واقع شده اند و نمایندگان اینان سر از کجا درآورده اند؟ همینطور مگر نتیجه ی مبارزه با فساد اقتصادی و قول بردن نان بر توی سفره های خالی محرومان نیز کاملاً آشکار نشده است که به چه سر نوشتی دچار شده است وچگونه رشد لجام گسیخته ی تورم وگرانی و افزایش قیمت ها جایگزین آن شده است؟ اکنون با اوصاف توضیح وبیان شده که فقط مشتی از نمونه خروارهاست . آیا این ادعای کمدی و جوک بیمزه نمی باشد که از سوی سرمقاله نویس به عنوان انتظار از دولت چنین آن را مطرح کرده است؟:
"اصل چهارم پاسداري از آزادي هاي مشروع توسط دولت است . دولت و مردم داراي حقوق متقابل هستند و روابط آنها يك جاده دو طرفه است . مردم حق انتخاب دارند حق انتقاد دارند و حق اعتراض دارند هر دولتي ـ فقط هنگامي موفق خواهد بود كه حقوق مردم را بدون كم و كاست به رسميت بشناسد و در عمل نيز به آن پاي بندي نشان دهد. اگر حقوق مردم رعايت شود انگيزه مردم براي كمك به دولت و همراهي با دولتمردان افزايش خواهد يافت و نيروي قدرتمند پشتوانه مردمي همواره براي دولت باقي خواهد ماند. دولتمردان نبايد در برابر انتقاد مطبوعات كه به مثابه زبان مردم عمل مي كنند بي طاقت باشند و آنرا كودتاي خزنده بنامند. اگر انتقاد نباشد صاحبان قدرت به سوي استبداد ميل خواهند كرد و اين بزرگترين خطر براي هر كشوري است زيرا استبداد همواره زمينه اي براي جدا شدن مردم از حكومت و بازگشت استعمار است"
. آنچه مشخص است اینگونه دفاع از حق و حقوق مردم کردن واز مطبوعات دفاع کردن بیانگر این واقعیت است یا بمثابه ی آنست که خود این رونامه نیز زیر تیغ فشار سانسور از سوی رقیب حاکم است که چرا گاهی در دفاع کردن از رفسنجانی انتقاد های خفیفی نیز به دولت می کند . اما ثابت می شود که چرا در چند روز گذشته شماره های این روزنامه در اینترنت یافت نمی شد! چونکه ناشی از انتقادهائی است که می کند از سوی فشار وزارتخانه ی سانسور وتفتیش عقاید زیر فشار بوده که ابزار واهرم تهدیدهای قطع سهمیه ی کاغذهای رایانه ای دارد که می تواند از این طریق سانسور خودرا اعمال کند . البته برنامه ریز اصلی سناریو ساز سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری است ومجری آن معاون سابقش و وزیر کنونی وزارت تفتیش عقاید وفرهنگ سانسور ارشاد پاسدار محمد حسین صفار هرندی می باشد. بنابراین سرمقاله نویس این دو یار وغار را مورد خطاب قرار داد است ودر دنباله اینگونه وضعیت پوشش و رفاه اجتماعی در دولت کنونی رانیز ترسیم کرده وبه معرض نمایش گذاشته است:
مهمتر آنكه متاسفانه سطحي نگري و خرافات در حوزه كتاب بشدت رو به تزايد است . در حوزه هنر نيز در عين حال كه تلاش شده از ابتذال تا حدودي كاسته شود اما رويكرد خرافي و سطحي نگري خطري است كه چهره نمايانده و درحال گسترش است . توپ و تشرهاي داخلي و خارجي نبايد متوليان امور فرهنگي كشور را وادار به عقب نشيني كند و رسانه هاي حامي دولت نيز نبايد لغزش هاي متوليان فرهنگي و هنري كنوني را به دليل خودي بودن ناديده بگيرند و در برابر تكرار همان اموري كه قبلا و در دولت هاي گذشته ناروا ميدانستند سكوت اختيار كنند. اين نه تنها دوستي با دولت نيست بلكه دولتمردان را به حركتي كه آنها را به سراشيبي سقوط ميكشاند تشويق كردن استمقوله پوشش و ابتذال در نماي ظاهري زنان و جوانان را نيز اگر بخشي از مقوله فرهنگ بدانيم واقعيت اينست كه در دوران دو سال حاكميت دولت نهم بدحجابي و ابتذال رفتاري اين قشر در جامعه رو به گسترش بوده است . نيروي انتظامي با اجراي طرح ارتقا امنيت اجتماعي به دليل عدم برخورداري از حمايت هاي لازم در اين امر توفيق چنداني نداشت . از دولتي كه با شعار اصولگرائي زمام امور را به دست گرفته انتظار برخورد جدي با اين مقوله انتظار زيادي نيست . تامين رفاه مردم يكي از اصول بسيار مهم انقلاب اسلامي است . نظام جمهوري اسلامي بايد مشكلات اقتصادي مردم را حل كند تا بتواند فكر و فرهنگ اسلامي و انقلابي را گسترش دهد (من لامعاش له لامعاد له )."
درخاتمه اینکه سرمقاله نویس پس از به نمایش گذاشتن شمه ای از روابط خودمانی درونی دولت ویارگیری وحمایت از همدیگر کردن که مدعی عاشق خدمگزاری به مردم می باشند ونه همچون رقیب شیفتگان قدرت می باشند و اشاره به اوضاع نابه سامان اجتماعی و اقتصادی کرده واز شرایط خفقان اجتماعی وسانسوری گفته که در مطبوعات وجود دارد و از داغ بودن رونق نشر بازار فرهنگ خرافه پرستی گفته که چگونه مکمل اتهام زنی شده که رواج بسیار یافته است به دولت اتتقاد کرده است که چرا به جای قدر دانی ار دولتمردان گذشته ومدیران کارآمد سابق درصدد نفي آنان و اثبات خود بر آمده است واین عمل را ناسپاسي خطرناك دانسته است و تذکر داده است داده که ممكن است به يك فرهنگ مخرب در جامعه تبديل شود و مسيري برخلاف مسير اسلامي و معنوي و اخلاقي « من لم يشكرالمخلوق لم يشكرالخالق » پديد آورد. و بالاخره در دفاع تلویحی از رفسنجانی پرداخته که نوعی نتقاد دیگر به پاسدار غلامک وگماشته احمدی نژاد و سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری و یادداشت های روز وی در کیهان می باشد و افزوده است اگر زيرساخت هاي آماده شده توسط دولت هاي گذشته نبود امروز آمار و ارقامي كه داده مي شود اصولا ميسر نبود. بنابر اين حق اينست كه دولتمردان امروز قدردان ديروز باشند و ناسپاسي نكنند. نتیجه اینکه همه ی این صغرا و کبرا چیدن ها، نه برای دفاع از حقوق و حقوق اسایی مردم ایران است که بیش از 28 سال است بطور مستمر پایمال شده است، بلکه بر سر نزاع و سگ دعواهای درونی می باشد که توصیه شده به جای رقابت ونزاع وحذف کردن همدیگر با هم دیگر ودر کنار هم همچون گذشته برای غارتگری و سهم قدرت وثروت و سرکوبگری باشند و کاری به رفسنجانی نداشته باشند.
هوشنگ - بهداد
یکشنبه 4 شهریور ماه سال 1386