نقد وبررسی "بايدهاي مطبوعات (يادداشت روز) " روزنامه ی کیهان سه شنبه 16 مرداد ماه سال 1386
"با بسط دادن مبارزه فرهنگی در حوزه ی مطبوعات، طرح توقیف فله ای مطبوعات کشیده شدهاست "
صاحب این قلم بیاد دارد که پس از برنده شدن پاسدار غلامک سپاه پاسداران وگماشته ی ولی فقیه احمدی نژاد و رئیس جمهور شدن ایشان و قبل از اینکه هنوز به کابینه ی موسوم به 70 میلیونی ودولت امام زمانی تشکیل شود واعضای کابینه خورا معرفی کند . پیش بینی کرده بود که سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری تلاش خواهد کرد که معاون سابق مدیر مسئول روزنامه ی خود یعنی پاسدار محمد حسین صفار هرندی را به عنوان وزیر ارشاد در کابینه ی احمدی نژاد نفوذ دهد تا که خط برخورد با رقیب شکست خورده و توقیف مطبوعات وابسته به آن را از طریق دستگاه تفتیش عقاید وزارت ارشاد اسلامی و فرهنگ و سانسور وخفقان وارعاب و جاسوسی در مطبوعات دنبال کند و نشریات تشکل های فعال سیاسی و دانشجوئی را زیر نظر وکنترل داشته باشد که چونه آنان را ممیزی وارزیابی و توقیف و قلع و قمع نماید . همچنین مدتی پیش بود که تذکر وهشدار داده شده بود که تا فرارسیدن خیمه شب بازی نمایشات مجلس هشتم و ریاست جمهوری دوره ی دهم به مرور سیاست از رده خارج کردن روزنامه ی های دوم خردادی یکی پس از دیگری شروع خواهد شد و توقیف و تعطیل کردن مطبوعات برای حذف مهره های رادیکال و سرشناس دوم خردادی آغاز می شود . یا آنچنان فضای به مرگ گرفتن حاکم خواهدشد تاکه روزنامه نگاران و خبرنگاران به تب راضی شوند وداوطلبانه مطبوعات باقیمانده ی دوم خردادی ها خودشان به پیشواز و استقبال سانسور بروند یا در این مسیر هدایت شوند. اکنون مدتیست که شاهدیم چگونه چپ و راست مطبوعات دوم خردادی توقیف می شوند. زیراکه پس از اینکه روزنامه ی هم میهن توقیف شد، روزگذشته نوبت به توقیف شدن روزنامه ی شرق رسید وگفته شده است که تعداد 20 نشریه وروزنامه ی دیگر در شرف بررسی می باشند تا اینکه به سرنوشت مشابه ی روزنامه ی هم میهن وشرق مبتلا شوند. زیرا که اولاً جدا ازاینکه پاسدار محمد حسین صفار هرندی و معاون وهمکار سابق پاسدار حسین شریعتمداری وزیر تفتیش عقاید وفرهنگ وارشاد سانسور اسلامی شده است وکمک فراوانی به ستون پاورقی واز دریچه ی روزنامه ی پادگانی – اطلاعاتی – امنیتی کیهان نموده است تا که با خیال راحت پرونده و سناریو سازی کند وکیفرخواست برای اجرای نهائی صدور حکم تهیه وتنظیم نماید ، بلکه مکمل اقدام طرح ها وپروژ ه های آن باند بازسازی شده ی سعید امامی شده است که به قدرت خزیده واز حمایت وپشتیبانی اینان وسپاه پاسداران وولی فقیه برخوردارند تا که مشابه ی ترور وقتل های زنجیره ای و حذف مخالفان ودگر اندیشان را به شیوه ی دیگر دنبال نمایند که شامل دوم خردادی های تند رو و البته تبدیل به منافقین شماره ی-2 یا جدید است که عامل بیگانه و ستون پنجم دشمن نیز خطاب می شوند که نه صرف مبارزه کردن و تسیه نمودن آنان جدیست، بلکه عزم جزم برای حذف کامل شان از قدرت و فعالیت سیاسی نیز حتمی می باشد که اگر از طریق سناریو وپرونده سازی مطبوعاتی وتوزیع شب نامه و تهدید های مشابه امکان پذیر نشد، آنگاه از روش حذف فیزیکی قتل های زنجیره ای اقدام خواهد شد . برای اینکه پشت این سناریو سپاه پاسداران و سناریو پردازان طرح سیاست حرکت چراغ خاموش یا طراحان کودتای خزنده قرار دارند. بنابراین اکنون مشخص شده است که هدف از چند مرحله بودن طرح امنیتی اجتماعی نیروی اجتماعی چیست که پس از جایگزین شدن مبارزه با فساد فرهنگی و بی حجابی به جای مبارزه با مفسدین اقتصادی شده است ومدتیست که از بسط دادن مبارزه ی اجتماعی فساد فرهنگی به حیطه ی مطبوعات کشانده شده است . یعنی اینکه همانگونه که روزنامه ی کیهان در گفتوی خود با سردار پاسدار رادان نوید داده بود که پس از اجرای مراحل گوناگون سرکوبگری اجتماعی از سوی مأموران نیروی انتظامی باید به سراغ مبلغان ومدافعان اینان در مطبوعات رفت. بی جهت نیست که اکنون هم روزنامه ی شرق به همین اتهام توقیف شده است وهم اینکه حال تئوری پرداز سپاه پاسداران در تئوریزه کردن این شیوه ی برخورد با مطبوعات به دلیل عدم رعایت وشئون فرهنگی – اسلامی اخلاقی، طرح برای فله ای توقیف و تعطیل کردن مطبوعات ریهته شده است که اینگونه در ابتدای یادداشت روزخود از سناریو وپرونده سازی کردن جدید علیه ی مطبوعات دوم خردادی با ربط دادن به مقوله ی فرهنگی خبر داده شده است:
"كار فرهنگي دقيقاً كار فرهنگي است و دقايقي دارد كه از «غيرفرهنگي» برنمي آيد. اگر سياست اقتضا كند كه فرهنگ بسان «ابزار» دركار دنياداري درآيد، آنگاه قدسيت و نزاهت از فرهنگ رخت برمي بندد به گونه اي كه در «هر دستي» ديده شود و در «پستي»ها رخ بنمايد."
اکنون برای به تصویر کشاندن اندیشه واهداف باند حاکم باز سازی شده ی سعید امامی و چشم انداز جامعه و مطبوعات فرهنگی مورد علاقه ی اینان ، گزیده هائی ازپاسدار تئوری پرداز سپاه پاسدار و یادداشت روزش بازتاب داده می شود و قضاوت بر عهده ی خوانندگان گذاشته می شود که اینگونه می باشند:
". در همين سال ها كساني را ديده ايم كه به شاگردي امام(ره) افتخار كرده و مي كنند ولي در رسانه هاي آنان شاهد انكار امام و انقلاب بوده ايم. يكي از دستاوردهاي افرادي كه رسانه را نمي شناخته اند ولي به هر دليل تصميم گرفته اند رسانه داشته باشند پديد آمدن نوعي آنارشيسم فرهنگي در عرصه رسانه ها مي باشد.
در اين آنارشيسم فرهنگي كساني وارد عرصه رسانه شده اند كه رسانه را يك كالاي فرهنگي نمي دانند، آن را -صرفاً- در مقوله «علوم ارتباطات» تعريف مي كنند يك بيمار اعصاب و روان را به يك قصاب بدهيم تا براي رنج او چاره اي بينديشد.
آنچه در روز شنبه گذشته در روزنامه شرق در تقديس هم جنس بازي! و انساني خواندن آن و نيز منطبق خواندن آن با حقوق انساني درج شد نمونه اي از اين مسئله است -به گواه نوع مطالبي كه در آن نوشته شده- قطعاً آدم هاي فرهنگي نيستند سي از 429 شماره اين روزنامه- و روزنامه هاي مشابه آن- هيچگاه كورسويي هم نديده با اين همه تاريكخانه خود را چنان رنگ زده اند كه چشم بيننده را بزند! در خصوص عرصه رسانه هاي كشور ملاحظاتي وجود دارد كه به بعضي از آنها اشاره مي شود:
وقتي مديرمسئول يك روزنامه دو روز پس از انتشار مقاله «زبان زنانه» مي گويد كه از ويژگي هاي شخصيتي فردي كه با او مصاحبه شده اطلاعي نداشته است - «صلاحيت» انتشار روزنامه و... را ندارد با اين وجود امروز عرصه رسانه هاي ما بطور فراگير از چنين مسئولاني رنج مي برد. دراين ميان جامعه معنوي و مذهبي ما حق دارد كه از دست اندركاران عرصه فرهنگ اين مطالبه جدي را داشته باشد كه در دادن رسانه به افراد دقت بيشتري صورت گيرد.
آنچه در شرق درج شد و مديرمسئول آن نوشت كه كاملا از آن تبري مي جويد، شباهت هايي با كاري دارد كه چندي پيش در يكي از شبكه هاي تلويزيوني كشور افتاد و يك مجري از اراذل و اوباش دفاع كرد اين دو واقعه و وقايعي از اين دست- نظير نفوذ چندين عنصر آلوده در يك روزنامه ديگر كه موجب افشاگري كيهان شد- بيان كننده ناكارآمدي و ناتواني بعضي از مديران رسانه اي در كشور است كه اگر هم در قدس و نزاهتشان ترديدي نباشد- كه در اكثر موارد ترديد نيست- ولي در اينكه اهليت ورود دراين عرصه را داشته باشند، ترديد جدي وجود دارد. برهمين اساس متوليان كلان عرصه رسانه- اعم از رسانه هاي صوتي و تصويري و يا مكتوب- بايد سامانه اي كارآمد براي حفظ گوهر گرانبهاي رسانه بينديشند و آن را از دسترس آلودگان و يا ناپختگان دور نگه دارند.
- مديرمسئول شرق بعد از درج آن مطلب كاملا ضداخلاقي و در نتيجه توقيف شرق در گفت وگويي اعلام كرد: «امروز روز مرگ شرق است و من از امروز براي هميشه از اين عرصه كناره گيري خواهم كرد. اين نوعي اعتراف به ناتواني در اداره يك روزنامه است در عين حال اين پرسش را به وجود مي آورد كه چه تعدادي از مديران مسئول مطبوعات ايران مشكلي مشابه «محمدمهدي رحمانيان» دارند؟ با يك غور مختصر در عرصه رسانه هاي الكترونيكي، صدا و سيمايي و مكتوب كشور به وضوح درمي يابيم كه در موارد متعددي صاحبان اين عرصه اگر انسانهاي متدين، ملي و فهيمي هم هستند- كه در اكثر موارد اينطور است- از توانايي اداره يك رسانه- كه آميخته با دانش خاص و تجربه فراوان مي باشد- برخوردار نيستند. راستي چگونه است كه يك نفر بدون آنكه يك روز خبرنگاري كرده و يا بدون آنكه در همه عمرش يك گزارش نوشته باشد و حتي- در پاره اي از موارد- بدون آنكه در عمرش يك سطر مطلب فرهنگي- از جنس رسانه- نوشته باشد به يك باره صاحب امتياز، مديرمسئول، سردبير، رئيس شوراي سياستگذاري و... مي شود؟ آيا هر گوينده اي- ولو اينكه روحاني صاحب نفوذي باشد- مي تواند مسئول يك «رسانه نوشتاري» باشد؟ گفتن كجا و نوشتن كجا؟
وقتي- اهليت- اين اصل بديهي عرصه رسانه رعايت نشود، آنگاه طراران گردهم مي آيند و از سفره آماده لقمه خويشتن مي چينند و به كار خود مي پردازند تا آنگاه كه يك اتفاق «بسيار بد» بيفتد آنگاه اين مديرمسئول آخرت و دنيا، دين و دارايي خود را به پاي دشمنان دين خود ريخته است و آن طراران سرخوش از ضربه اي كه زد ه اند و هزينه اي كه نپرداخته اند گرد مدير مسئولي ديگر جمع مي شوند و روز از نو روزگار از نو..
.چه كسي بايد اين «مرز»ها را مواظبت كند؟ كدام سازمان با كدام ساز و كار؟ آيا دل بستن و بسنده كردن به دادگاه مطبوعات و هيئت منصفه آن- كه ساز و كاري است براي علاج بعد از واقعه- كفايت مي كند؟ آيا نبايد به فكر ساز و كاري بود تا مصرف كنندگان با آسودگي خيال به بازار رسانه جمهوري اسلامي مراجعه كنند و از آن بهره مند گردند؟
- رسانه هاي بي مهار مي آيند آلودگي مي آفرينند و بعد از ارتكاب چند تخلف بزرگ كه راهي جز توقيف آن باقي نمي گذارد، متوقف مي شود، آنگاه اين توقف به يك چماق تبديل مي شود تا قدرت هاي استكباري- همانها كه مشوق اينها در انحرافات هستند- اقتصاد و فرهنگ را زير ضربات اتهام- بستن رسانه ها- بگيرند و چهره جمهوري اسلامي را- به زعم باطل خويش- مخدوش نمايند. متوليان محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و ساير نهادهاي مرتبط با مقوله رسانه بايد براي اين موضوع فكري كنند.
. اگر اين عرصه به قدرت پرستان سپرده شود آن را در پاي منافع باندي قرباني مي كنند و از آن خنجري مي سازند تا به جاي آباداني دل، قلوب و عواطف انسانها را پاره پاره كنند. اين دسته از رسانه ها ايران را تاريك نشان مي دهند آنگونه كه دشمن ايران مي گويد، نظام ايران را ضعيف و ناتوان جلوه مي دهند، آنگونه كه دشمن مي خواهد، دوستان واقعي ايران و روندهاي موافق انقلاب ايران در خارج را نامطلوب و رو به زوال معرفي مي كنند، همانگونه كه دشمنان ايران اينگونه مي خواهند. از عفاف و كرامت ميليونها انسان ايراني و هزاران مادر شيردل- و چندين شهيد داده- عبور مي كنند و ذكري از آن به ميان نمي آورند- كه اگر هم بياورند آنان را زشت نشان مي دهند- ولي مي گردند و يك زن ايراني فاسد كه ... پيدا مي كنند تا الگوي زنان و دختران اين مملكت باشد!! آيا مي توان اين روند را از آغاز تا «توقيف رسانه» تحمل كرد و به جوسازي بعد از آن هم رضايت داد؟ نه حتماً بايد فكر ديگري كرد."
بالاخره در پایان پرسش است اکنون که رژیم یک دست شده است و باند مافیائی و متحجر وخرافه پرست قدرت را قبضه کرده است و دانشگاه را پادگان کرده است . سراسر جامعه را به نمایشگاه رقص مرگ قربانیان بر تیرک چوبه ی دار در فضا تبدیل شده است . تیغ تیز شمشیر سانسور هرروز بیش از گذشته تیز وبرنده تر بر گلوی مطبوعات ضربه می زند و مطبوعات بیشتری را به کام توقیف و تعطیلی می کشاند . تک صدائی ارتجائی از نوع اسلام طلبانی حاکم شده است که هیچ صدائی جز خودش را بر نمی تابد. بنابراین زمانی که سیاست را خطبه های نماز جماعات سراسری تعیین می کنند و خط و خطوط را یا بطور مسقیم از بیانات ولی فقیه می گیرند که در نمایشات ودیدار های گوناگون بیان می شود. یا اینکه از سوی نمایندگان ایشان در بیت رهبری یا سایر نهاد ها می گیرند که صادر می شود . لذا با وجود این همه منابر و مساجد وامام جماعات و آخوندهای مداح ومنبری و سایر متملقان وپاچلوسان درباری که هستند که همچون آخوند صافی گپایگانی نماینده ی ولی فقیه اند که بطور آشکارا عربستان سعودی وعلمای وهابی این کشور را تهدید به نابودی می کند . از سوی دیگر هنگامیکه اساتید دانشگاه ها به اتهام اندیشه ی سوکولار و لیبرال پاک سازی اخراج می شوند ودانشجویان معترض و آزادیخواه به بند وزنجیر کشانده می شوند و رؤسای دانشگاه ها آخوندی متحجر و بی سواد حوزوی شده اند و با بودن طلبه های حوزه ی علمیه ی قم وآخوندهای منبری و روضه خوان دیگر چه نیاز به مطبوعات و دانشگاه می باشد تااینکه پاسدار یادداشت روز نویس هم به خود زحمت به دهد تا در مورد سانسور کردن وتوقیف مطبوعات و شکستن قلم ها تئوری پردازی کند ونسخه تجویز نماید.
در پایان چشمان فرصت طلب و مدافعان سیاست خائنانه مذاکره ومماشات با چنین رژیم تروریستی وبربرمنش ویاغی بین المللی روشن باد که اکنون نتایج اعمال آنان منجر به قدرت گیری باند متحجر وهار ووحشی رژیم ضدبشری وتروریسی و آزادی کش شده است واینگونه تبدیل به بلای جان مردم ایران و جامعه ی مطبوعات واهل قلم و قشر آگاه دانشجوئی وجوانان نا راضی واراذل و اوباش خوانده شده است .
هوشنگ – بهداد
سه شنبه 16 مرداد ماه سال 1386
"با بسط دادن مبارزه فرهنگی در حوزه ی مطبوعات، طرح توقیف فله ای مطبوعات کشیده شدهاست "
صاحب این قلم بیاد دارد که پس از برنده شدن پاسدار غلامک سپاه پاسداران وگماشته ی ولی فقیه احمدی نژاد و رئیس جمهور شدن ایشان و قبل از اینکه هنوز به کابینه ی موسوم به 70 میلیونی ودولت امام زمانی تشکیل شود واعضای کابینه خورا معرفی کند . پیش بینی کرده بود که سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری تلاش خواهد کرد که معاون سابق مدیر مسئول روزنامه ی خود یعنی پاسدار محمد حسین صفار هرندی را به عنوان وزیر ارشاد در کابینه ی احمدی نژاد نفوذ دهد تا که خط برخورد با رقیب شکست خورده و توقیف مطبوعات وابسته به آن را از طریق دستگاه تفتیش عقاید وزارت ارشاد اسلامی و فرهنگ و سانسور وخفقان وارعاب و جاسوسی در مطبوعات دنبال کند و نشریات تشکل های فعال سیاسی و دانشجوئی را زیر نظر وکنترل داشته باشد که چونه آنان را ممیزی وارزیابی و توقیف و قلع و قمع نماید . همچنین مدتی پیش بود که تذکر وهشدار داده شده بود که تا فرارسیدن خیمه شب بازی نمایشات مجلس هشتم و ریاست جمهوری دوره ی دهم به مرور سیاست از رده خارج کردن روزنامه ی های دوم خردادی یکی پس از دیگری شروع خواهد شد و توقیف و تعطیل کردن مطبوعات برای حذف مهره های رادیکال و سرشناس دوم خردادی آغاز می شود . یا آنچنان فضای به مرگ گرفتن حاکم خواهدشد تاکه روزنامه نگاران و خبرنگاران به تب راضی شوند وداوطلبانه مطبوعات باقیمانده ی دوم خردادی ها خودشان به پیشواز و استقبال سانسور بروند یا در این مسیر هدایت شوند. اکنون مدتیست که شاهدیم چگونه چپ و راست مطبوعات دوم خردادی توقیف می شوند. زیراکه پس از اینکه روزنامه ی هم میهن توقیف شد، روزگذشته نوبت به توقیف شدن روزنامه ی شرق رسید وگفته شده است که تعداد 20 نشریه وروزنامه ی دیگر در شرف بررسی می باشند تا اینکه به سرنوشت مشابه ی روزنامه ی هم میهن وشرق مبتلا شوند. زیرا که اولاً جدا ازاینکه پاسدار محمد حسین صفار هرندی و معاون وهمکار سابق پاسدار حسین شریعتمداری وزیر تفتیش عقاید وفرهنگ وارشاد سانسور اسلامی شده است وکمک فراوانی به ستون پاورقی واز دریچه ی روزنامه ی پادگانی – اطلاعاتی – امنیتی کیهان نموده است تا که با خیال راحت پرونده و سناریو سازی کند وکیفرخواست برای اجرای نهائی صدور حکم تهیه وتنظیم نماید ، بلکه مکمل اقدام طرح ها وپروژ ه های آن باند بازسازی شده ی سعید امامی شده است که به قدرت خزیده واز حمایت وپشتیبانی اینان وسپاه پاسداران وولی فقیه برخوردارند تا که مشابه ی ترور وقتل های زنجیره ای و حذف مخالفان ودگر اندیشان را به شیوه ی دیگر دنبال نمایند که شامل دوم خردادی های تند رو و البته تبدیل به منافقین شماره ی-2 یا جدید است که عامل بیگانه و ستون پنجم دشمن نیز خطاب می شوند که نه صرف مبارزه کردن و تسیه نمودن آنان جدیست، بلکه عزم جزم برای حذف کامل شان از قدرت و فعالیت سیاسی نیز حتمی می باشد که اگر از طریق سناریو وپرونده سازی مطبوعاتی وتوزیع شب نامه و تهدید های مشابه امکان پذیر نشد، آنگاه از روش حذف فیزیکی قتل های زنجیره ای اقدام خواهد شد . برای اینکه پشت این سناریو سپاه پاسداران و سناریو پردازان طرح سیاست حرکت چراغ خاموش یا طراحان کودتای خزنده قرار دارند. بنابراین اکنون مشخص شده است که هدف از چند مرحله بودن طرح امنیتی اجتماعی نیروی اجتماعی چیست که پس از جایگزین شدن مبارزه با فساد فرهنگی و بی حجابی به جای مبارزه با مفسدین اقتصادی شده است ومدتیست که از بسط دادن مبارزه ی اجتماعی فساد فرهنگی به حیطه ی مطبوعات کشانده شده است . یعنی اینکه همانگونه که روزنامه ی کیهان در گفتوی خود با سردار پاسدار رادان نوید داده بود که پس از اجرای مراحل گوناگون سرکوبگری اجتماعی از سوی مأموران نیروی انتظامی باید به سراغ مبلغان ومدافعان اینان در مطبوعات رفت. بی جهت نیست که اکنون هم روزنامه ی شرق به همین اتهام توقیف شده است وهم اینکه حال تئوری پرداز سپاه پاسداران در تئوریزه کردن این شیوه ی برخورد با مطبوعات به دلیل عدم رعایت وشئون فرهنگی – اسلامی اخلاقی، طرح برای فله ای توقیف و تعطیل کردن مطبوعات ریهته شده است که اینگونه در ابتدای یادداشت روزخود از سناریو وپرونده سازی کردن جدید علیه ی مطبوعات دوم خردادی با ربط دادن به مقوله ی فرهنگی خبر داده شده است:
"كار فرهنگي دقيقاً كار فرهنگي است و دقايقي دارد كه از «غيرفرهنگي» برنمي آيد. اگر سياست اقتضا كند كه فرهنگ بسان «ابزار» دركار دنياداري درآيد، آنگاه قدسيت و نزاهت از فرهنگ رخت برمي بندد به گونه اي كه در «هر دستي» ديده شود و در «پستي»ها رخ بنمايد."
اکنون برای به تصویر کشاندن اندیشه واهداف باند حاکم باز سازی شده ی سعید امامی و چشم انداز جامعه و مطبوعات فرهنگی مورد علاقه ی اینان ، گزیده هائی ازپاسدار تئوری پرداز سپاه پاسدار و یادداشت روزش بازتاب داده می شود و قضاوت بر عهده ی خوانندگان گذاشته می شود که اینگونه می باشند:
". در همين سال ها كساني را ديده ايم كه به شاگردي امام(ره) افتخار كرده و مي كنند ولي در رسانه هاي آنان شاهد انكار امام و انقلاب بوده ايم. يكي از دستاوردهاي افرادي كه رسانه را نمي شناخته اند ولي به هر دليل تصميم گرفته اند رسانه داشته باشند پديد آمدن نوعي آنارشيسم فرهنگي در عرصه رسانه ها مي باشد.
در اين آنارشيسم فرهنگي كساني وارد عرصه رسانه شده اند كه رسانه را يك كالاي فرهنگي نمي دانند، آن را -صرفاً- در مقوله «علوم ارتباطات» تعريف مي كنند يك بيمار اعصاب و روان را به يك قصاب بدهيم تا براي رنج او چاره اي بينديشد.
آنچه در روز شنبه گذشته در روزنامه شرق در تقديس هم جنس بازي! و انساني خواندن آن و نيز منطبق خواندن آن با حقوق انساني درج شد نمونه اي از اين مسئله است -به گواه نوع مطالبي كه در آن نوشته شده- قطعاً آدم هاي فرهنگي نيستند سي از 429 شماره اين روزنامه- و روزنامه هاي مشابه آن- هيچگاه كورسويي هم نديده با اين همه تاريكخانه خود را چنان رنگ زده اند كه چشم بيننده را بزند! در خصوص عرصه رسانه هاي كشور ملاحظاتي وجود دارد كه به بعضي از آنها اشاره مي شود:
وقتي مديرمسئول يك روزنامه دو روز پس از انتشار مقاله «زبان زنانه» مي گويد كه از ويژگي هاي شخصيتي فردي كه با او مصاحبه شده اطلاعي نداشته است - «صلاحيت» انتشار روزنامه و... را ندارد با اين وجود امروز عرصه رسانه هاي ما بطور فراگير از چنين مسئولاني رنج مي برد. دراين ميان جامعه معنوي و مذهبي ما حق دارد كه از دست اندركاران عرصه فرهنگ اين مطالبه جدي را داشته باشد كه در دادن رسانه به افراد دقت بيشتري صورت گيرد.
آنچه در شرق درج شد و مديرمسئول آن نوشت كه كاملا از آن تبري مي جويد، شباهت هايي با كاري دارد كه چندي پيش در يكي از شبكه هاي تلويزيوني كشور افتاد و يك مجري از اراذل و اوباش دفاع كرد اين دو واقعه و وقايعي از اين دست- نظير نفوذ چندين عنصر آلوده در يك روزنامه ديگر كه موجب افشاگري كيهان شد- بيان كننده ناكارآمدي و ناتواني بعضي از مديران رسانه اي در كشور است كه اگر هم در قدس و نزاهتشان ترديدي نباشد- كه در اكثر موارد ترديد نيست- ولي در اينكه اهليت ورود دراين عرصه را داشته باشند، ترديد جدي وجود دارد. برهمين اساس متوليان كلان عرصه رسانه- اعم از رسانه هاي صوتي و تصويري و يا مكتوب- بايد سامانه اي كارآمد براي حفظ گوهر گرانبهاي رسانه بينديشند و آن را از دسترس آلودگان و يا ناپختگان دور نگه دارند.
- مديرمسئول شرق بعد از درج آن مطلب كاملا ضداخلاقي و در نتيجه توقيف شرق در گفت وگويي اعلام كرد: «امروز روز مرگ شرق است و من از امروز براي هميشه از اين عرصه كناره گيري خواهم كرد. اين نوعي اعتراف به ناتواني در اداره يك روزنامه است در عين حال اين پرسش را به وجود مي آورد كه چه تعدادي از مديران مسئول مطبوعات ايران مشكلي مشابه «محمدمهدي رحمانيان» دارند؟ با يك غور مختصر در عرصه رسانه هاي الكترونيكي، صدا و سيمايي و مكتوب كشور به وضوح درمي يابيم كه در موارد متعددي صاحبان اين عرصه اگر انسانهاي متدين، ملي و فهيمي هم هستند- كه در اكثر موارد اينطور است- از توانايي اداره يك رسانه- كه آميخته با دانش خاص و تجربه فراوان مي باشد- برخوردار نيستند. راستي چگونه است كه يك نفر بدون آنكه يك روز خبرنگاري كرده و يا بدون آنكه در همه عمرش يك گزارش نوشته باشد و حتي- در پاره اي از موارد- بدون آنكه در عمرش يك سطر مطلب فرهنگي- از جنس رسانه- نوشته باشد به يك باره صاحب امتياز، مديرمسئول، سردبير، رئيس شوراي سياستگذاري و... مي شود؟ آيا هر گوينده اي- ولو اينكه روحاني صاحب نفوذي باشد- مي تواند مسئول يك «رسانه نوشتاري» باشد؟ گفتن كجا و نوشتن كجا؟
وقتي- اهليت- اين اصل بديهي عرصه رسانه رعايت نشود، آنگاه طراران گردهم مي آيند و از سفره آماده لقمه خويشتن مي چينند و به كار خود مي پردازند تا آنگاه كه يك اتفاق «بسيار بد» بيفتد آنگاه اين مديرمسئول آخرت و دنيا، دين و دارايي خود را به پاي دشمنان دين خود ريخته است و آن طراران سرخوش از ضربه اي كه زد ه اند و هزينه اي كه نپرداخته اند گرد مدير مسئولي ديگر جمع مي شوند و روز از نو روزگار از نو..
.چه كسي بايد اين «مرز»ها را مواظبت كند؟ كدام سازمان با كدام ساز و كار؟ آيا دل بستن و بسنده كردن به دادگاه مطبوعات و هيئت منصفه آن- كه ساز و كاري است براي علاج بعد از واقعه- كفايت مي كند؟ آيا نبايد به فكر ساز و كاري بود تا مصرف كنندگان با آسودگي خيال به بازار رسانه جمهوري اسلامي مراجعه كنند و از آن بهره مند گردند؟
- رسانه هاي بي مهار مي آيند آلودگي مي آفرينند و بعد از ارتكاب چند تخلف بزرگ كه راهي جز توقيف آن باقي نمي گذارد، متوقف مي شود، آنگاه اين توقف به يك چماق تبديل مي شود تا قدرت هاي استكباري- همانها كه مشوق اينها در انحرافات هستند- اقتصاد و فرهنگ را زير ضربات اتهام- بستن رسانه ها- بگيرند و چهره جمهوري اسلامي را- به زعم باطل خويش- مخدوش نمايند. متوليان محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و ساير نهادهاي مرتبط با مقوله رسانه بايد براي اين موضوع فكري كنند.
. اگر اين عرصه به قدرت پرستان سپرده شود آن را در پاي منافع باندي قرباني مي كنند و از آن خنجري مي سازند تا به جاي آباداني دل، قلوب و عواطف انسانها را پاره پاره كنند. اين دسته از رسانه ها ايران را تاريك نشان مي دهند آنگونه كه دشمن ايران مي گويد، نظام ايران را ضعيف و ناتوان جلوه مي دهند، آنگونه كه دشمن مي خواهد، دوستان واقعي ايران و روندهاي موافق انقلاب ايران در خارج را نامطلوب و رو به زوال معرفي مي كنند، همانگونه كه دشمنان ايران اينگونه مي خواهند. از عفاف و كرامت ميليونها انسان ايراني و هزاران مادر شيردل- و چندين شهيد داده- عبور مي كنند و ذكري از آن به ميان نمي آورند- كه اگر هم بياورند آنان را زشت نشان مي دهند- ولي مي گردند و يك زن ايراني فاسد كه ... پيدا مي كنند تا الگوي زنان و دختران اين مملكت باشد!! آيا مي توان اين روند را از آغاز تا «توقيف رسانه» تحمل كرد و به جوسازي بعد از آن هم رضايت داد؟ نه حتماً بايد فكر ديگري كرد."
بالاخره در پایان پرسش است اکنون که رژیم یک دست شده است و باند مافیائی و متحجر وخرافه پرست قدرت را قبضه کرده است و دانشگاه را پادگان کرده است . سراسر جامعه را به نمایشگاه رقص مرگ قربانیان بر تیرک چوبه ی دار در فضا تبدیل شده است . تیغ تیز شمشیر سانسور هرروز بیش از گذشته تیز وبرنده تر بر گلوی مطبوعات ضربه می زند و مطبوعات بیشتری را به کام توقیف و تعطیلی می کشاند . تک صدائی ارتجائی از نوع اسلام طلبانی حاکم شده است که هیچ صدائی جز خودش را بر نمی تابد. بنابراین زمانی که سیاست را خطبه های نماز جماعات سراسری تعیین می کنند و خط و خطوط را یا بطور مسقیم از بیانات ولی فقیه می گیرند که در نمایشات ودیدار های گوناگون بیان می شود. یا اینکه از سوی نمایندگان ایشان در بیت رهبری یا سایر نهاد ها می گیرند که صادر می شود . لذا با وجود این همه منابر و مساجد وامام جماعات و آخوندهای مداح ومنبری و سایر متملقان وپاچلوسان درباری که هستند که همچون آخوند صافی گپایگانی نماینده ی ولی فقیه اند که بطور آشکارا عربستان سعودی وعلمای وهابی این کشور را تهدید به نابودی می کند . از سوی دیگر هنگامیکه اساتید دانشگاه ها به اتهام اندیشه ی سوکولار و لیبرال پاک سازی اخراج می شوند ودانشجویان معترض و آزادیخواه به بند وزنجیر کشانده می شوند و رؤسای دانشگاه ها آخوندی متحجر و بی سواد حوزوی شده اند و با بودن طلبه های حوزه ی علمیه ی قم وآخوندهای منبری و روضه خوان دیگر چه نیاز به مطبوعات و دانشگاه می باشد تااینکه پاسدار یادداشت روز نویس هم به خود زحمت به دهد تا در مورد سانسور کردن وتوقیف مطبوعات و شکستن قلم ها تئوری پردازی کند ونسخه تجویز نماید.
در پایان چشمان فرصت طلب و مدافعان سیاست خائنانه مذاکره ومماشات با چنین رژیم تروریستی وبربرمنش ویاغی بین المللی روشن باد که اکنون نتایج اعمال آنان منجر به قدرت گیری باند متحجر وهار ووحشی رژیم ضدبشری وتروریسی و آزادی کش شده است واینگونه تبدیل به بلای جان مردم ایران و جامعه ی مطبوعات واهل قلم و قشر آگاه دانشجوئی وجوانان نا راضی واراذل و اوباش خوانده شده است .
هوشنگ – بهداد
سه شنبه 16 مرداد ماه سال 1386