روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی سه شنبه 18 اسفند ماه سال 1388
نقد و بررسی : سرمقاله روزی نامه حکومتی جمهوری "آمريكا اعتراف به نژادپرستي و شرارت"
"توهین و اهانت به رئیس جمهور آمریکا و معاونش و حزب دمکرات ودشمنی با روند مذاکرات صلح خاورمیانه با پوشش دفاع از فلسطین "
سرمقاله نویس با فراموش کردن بیدادگاه سر دژخیم صلواتی که تظاهرات کنند گان 6 دی یا قیام عاشورا را متهم به منافق و محارب و اعدام کرد. سپس بعنوان اعتراض به این اتهام و احکام فرمایشی بطور سملبیک خیلی از معترضین در داخل کشور و بیرون مرز اعتراف کردند که اگر محارب بودن یعنی دفاع از آزادی و دمکراسی و فریاد مرگ بر دیکتاتور گفتن مترادف محارب است اینان همه محارب می باشند .اما اکنون مترادف کنفرانس وحدت اسلامی که در تهران قبل از بر گزاری انتخابات پارلمان عراق و فرا رسیدن مراسم جشن 4 شنبه سوری در تهران تشکیل شد و لوطی جماران در ادامه ی سیاست دشمنی کردنش با مذاکرات صلح خاورمیانه دیدار با رهبران جهاد اسلامی و حماس و احمد جبر ئیل داشت و با اشک تمساح ریختن برای فلسطین خواهان نا بود شدن اسرائیل شد . یعنی اینکه گذشته بر اینکه دشمنی با روند مذارات صلح خاور میانه کرد تأکید بر سیاست صدور تروریسم و ارتجاع به منطقه وناامن کردن منطقه نمود و تلاش برای برپای جنگی دیگر در خاورمیانه کرد که ادامه ی سیاست فاش شده جنگ طلبی یا بدنبال نعمت الهی رفتن جنگی دیگر است که فرید الدین حداد عادل برادر همسر آقا زاده اش مجتبی خامنه ای چند روز جلوتر اعتراف کرده بود که ما داریم بسوی جنگی دیگر می رویم. اما اکنون جوزف باید ن معاون رئیس جمهور آمریکا اوباما که عازم سفر به خاور میانه شده است تا که پیرامون روند مذاکرات صلح دیدار از اسرائیل و مصر و اردن داشته باشد . البته قبل از سفر برای اینکه موضع نخست وزیراسرائیل و کابینه ی ائتلافی وی را محور مذاکره ی صلح با محمود عباس انعطاف پذیر کند تا که سنگ اندازی و مخالفت با مذاکره ی صلح با محمود عباس کند گفته است که من یک صهیونیست هستم . ولی ملای سرمقاله نویس از گرده ی خر افتاده و گردو جسته و با دمش شروع به شکستن آن کرده و اینگونه مدعی شده که رهبران میزبان کشورهای عرب میزبان یک صهیونیست دو آتشه هستند و به اینان چنین هشدار داد است.
"ميزبانان عرب « بايدن » بايد دقيقا متوجه باشند كه از يك « صهيونيست دو آتشه » استقبال مي كنند و مذاكرات آنها با كسي است كه اگرچه اسما معاون رئيس جمهور آمريكاست ولي رسما يك صهيونيست است و در چارچوب منافع صهيونيست ها سخن مي گويد و عمل مي كند. بدون اين اظهارنظر صريح و اعتراف « جوزف بايدن » هم كاملا مشخص بود كه وي و تمامي مقامات ارشد آمريكا در چارچوب منافع رژيم صهيونيستي حركت مي كنند و در خدمت اهداف و برنامه هاي اين رژيم قرار دارند. بدين ترتيب تا اينجاي قضيه اعتراف اخير « جوزف بايدن » حاوي نكته تازه اي نيست و اطلاعات جديدي را به مخاطبين اين پيام انتقال نمي دهد اما سئوال اينست كه هدف و انگيزه بايدن از بيان اين مطلب چه بوده و با اعتراف به اين موضوع درصدد القاي چه مفهومي بوده است "
در ادامه سر مقاله نویس گیر به اوباما رئیس جمهور آمریکا داده است و گفته در واقع این اعتراف معاون وی که رئیس جمهور رسمی آمریکا است بخش اعظم اين موضوع به شعارهاي انتخاباتي اوباما درخصوص ضرورت تغيير دادن در بنيان هاي سياسي آمريكا باز مي گردد كه نه تنها درون آمريكا بلكه مشخصا در فضاي پيراموني اميدهاي فراواني را ايجاد كرد. ولی به جز ذهنيت در سراسر جهان و بويژه در كانون هاي بحران ایجاد نکرد و وعده های سیاست تغییر اوبا که اميد و انتظار طيف عظيمي از مظلومين و محرومين را به همراه داشت كه تحت فشار مستقيم آمريكا قرار داشتند و يا در زير ضربات فشارهاي سنگين رژيم هاي دست نشانده آمريكا در انتظار تحولي بودند ناامید ببار آورده است چونکه در طول يكسال گذشته نه تنها هيچگونه تغيير محسوسي را در ميدان عمل از سوی آمريكا وجود نداشته بلكه افزوده واشنگتن با چرخش هاي سياسي آشكار خود مواضع ظالمانه تري را در قبال فلسطيني ها در پيش گرفت و نشان داده است که موضع گیری جدی هم علیه احداث شهرك هاي صهيونيستي نکرده ولی می خواهد اعراب را به ميز مذاكره باز گرداندو نتیجه گیری کرده که سفر جوزف بايدن به خاورميانه اعمال فشار بر كشورهاي عرب و طرف هاي فلسطيني براي بازگشت به ميز مذاكرات است . همچنین سرمقاله نویس گفته که بايدن با اعلام صهيونيست خواندن خود به طور همزمان به اسرائيل هم پيام صريحي داده و به آنها گوشزد كرده است كه هيچ الزامي به انعطاف در برابر اعراب ندارد و مي تواند با سماجت برروي خواسته ها و مواضع خود اصرار ورزد. از سوی دیگرسرمقاله نویس ادعا کرده است که اعتراف بايدن به صهيونيست بودنش در درون ساختار قدرت آمريكا نبايد بي معني باشد; به ويژه آنكه اطرافيان اوباما را « مشتي صهيونيست » تشكيل داده اند که در واقع صهيونيست ها اوباما را در محاصره خود دارند. برای همین در رقابت صهیونیست بودن بایدن خواسته تا بگوید که من از ديگران صهيونيست تر هستم . البته سرمقاله نویس با فراموش کردن ادعای خود که گفته است بایدن رئیس جمهور رسمی آمریکا می باشد ولی در ادامه گفته ه اين اوج حقارت و ذلت پذيري يك مقام ارشد آمريكائي در حد معاون رئيس جمهور است كه خود را مطيع يك « خط مشي منحط و نژادپرستانه » معرفي مي كند و به نژادپرستي بودن خود اعتراف دارد و در مجموع به شرارت صهيونيستي اذعان مي كند.
در نهایت اینکه سرمقاله نویس در دنباله از رئیس جمهور و معاونش عبور کرده و گفته است که با انتخاب کردن یک سیاه پوست بعنوان رئیس جمهور دمكرات ها در اين دوره حزب دمکرات مواجه با تناقضات عجيبي شده چونکه كلاف سردرگم سياست هنوز هم براي آنها پر ابهام است . چونکه دمكرات ها از يكطرف يك رنگين پوست را به رياست جمهوري برمي گزينند كه نشان دهند گويا نژادپرست نيستند.واز طرف دیگر بطور همزمان معاون وي به نژادپرستي و صهيونيست بودن خود اعتراف مي كند و اين واقعيت را رسما اعلام مي نمايد . زیراکه تروريسم اصلي ترين بنيان صهيونيسم را رقم مي زند و همچنان تاروپود آنرا تشكيل مي دهد وقتي بايدن مي گويد يك صهيونيست است در واقع اعتراف مي كند يك « نژادپرست افراطي تروریست » است و اين براي آمريكا و راي دهندگان آمريكائي بسيار حقارت آميز است كه مركز ثقل حاكميت آنها با چنين مواضع شرم آوري نژادپرستي خود را اعلام مي كند و حتي به آن افتخار دارد!
در خاتمه اینکه سر مقاله نویس بی خیال شده است تا که بگوید اوضاع و احوال در ایران چگونه یا چه خبر است؟ آیا رفتار و عملکرد آخوندهای حکومتی و آقازاده های شان با مردم متعارف است ؟ آیا خیلی بدتر از رفتار اسرائیل یا صهیونیست ها با فلسطینی ها حاکمان با مردم ایران برخورد نمی کنند ؟ یا اینکه برای چه یک مسئولی یافت نمی شود تا که توضیح قانع کننده ای به مردم معترض یا حد اقل آنانی بدهدکه در تظاهرات ضد حکومتی فریاد زدند مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه و افزودند نه غزه نه لبنان ، جانم فدای ایران. که مشخص شود علت و ریشه ی این فریاد و شعار ها کجاست؟ یعنی اینکه مردم با فریاد اعتراضی خودشان وپذیرش عوارض جانبی خطر ضرب و شتم و بازداشت و شکنجه و تجاوز و صدور حکم زندان و اعدام به حاکمان کودتا گر تفهیم کردند که واقعیت را می دانند که برای چه حاکمان همین مسئله ی لبنان و به خصوص فلسطین را با جدیت پیگیری می کنند؟ برای چه بطور تاکتیکی از اینان دفاع می کنند؟ برای چه برای شان اشک تمساح می ریزند؟ زیرا که ابهامی ندارند که چگونه این شگر مانور تبلیغاتی دفاع از فلسطین کردن تبدیل به فرار کردن از پاسخگوئی به مطالبات مردم ایران شده است. چونکه مردم آگاهی دارند که اصلاً موضوع فلسطین و مداخله گری در امور داخلی شان و دشمنی کردن با روند مذاکرات صلح اینان با اسرائیل چه ار تباطی به حاکمان فضول و مردم ایران دارد که هرروز معضلات اجتماعی و مشکلات اقتصادی حکومتی و مردم بیشتر وبیشتر می شود. ولی سرمقاله نویس با پاک کردن صورت مسئله و فراموش مشکلات و معضلات فراوان داخلی ترجیح داده است از پديده در چنگال صهيونيسم اسير بودن آمریکا بگوید تا بقول خودش فاش کند که چگونه شبكه هاي صهيونيستي در مقياس وسيعي در مراكز قدرت آمریکا نفوذ كرده اند كه حتي پنهان كاري در انعكاس ابعاد نفوذ خود را نيز لازم نمي دانند. بهر حال در پایان بتواند نتیجه گیری کند که آثار و تبعات اين پديده يقينا در سفر جوزف بايدن به خاورميانه منتهی با شكست و ناكامي آشكار آمريكا و رژيم صهيونيستي هم در مقطع كنوني خواهد شد. یعنی اثبات سیاست دشمنی کردن همیشگی با روند مذاکرات صلح خاورمیانه می باشد.
هوشنگ - بهداد
http://www.jomhourieslami.com/1388/13881218/index.html
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی سه شنبه 18 اسفند ماه سال 1388