" درست است که مرده ولی آنچنان نمرده که همچون قاطر در حال مرگی نباشد که نتواند آخرین لگد خود را نزند؟ "

ابتدا باید گفت که این پاسخگوئی انتقامی چند جانبه سر بازجو حسین شریعتمداری که بدلیل درز کردن خبر بستری شدنش در بیمارستان موجب شد تا به سرطان پیشرفته ریه مبتلا بودنش مشخص شود. زیرا که از سوی رحیم مشائی رئیس دفتر رئیس جمهور نا مشروع بدلیل فاش ساختن وخیم بودن وضعیت جسمانی وی که تقاضای دعا بعنوان شفا برایش کرد. اما بلافاصله با واکنشیکه روز بعد و امروز از سوی سربازجو حسین شریعتمداری پیرامون این خبر داده شده است . تلاش شده برای اینکه ثابت کند که فرقش با مرده این است که نفس می کشد .پاسخ به آنانی داده است که بقول خودش برایش آرزوی مرگ و پیوستن به لاجوردی قصاب بد نام زندان و سعید امامی و پاسدار علی کردان با افسوس عدم زنده ماندن ومحاکمه شدن و بگور سپردن اطلاعاتش کرده اند . بنابراین آن بخش که شامل حال رقیب مغلوب و مخالفان می شود مشخص است که پاسخ وی چگونه است؟ اما آن بخش که شامل درز خبر و حال کردن برای شفای مرده ی سیار از سوی رحیم مشائی می شود. چونکه بیماری لاعلاج نماینده ی لوطی جماران در دخمه و دروغ نامه کیهان را فاش کرده و وی را به ریشخند هم گرفته و تحقیرش نموده است یعنی بهمان سبک طنز یا هجو گوئی ستون گفت و شنود خودش باهش بر خورد کرده است . بنابراین معلوم است که روش برخورد به رحیم مشائی چگونه است و چرا وی متهم به نفوذی شده است که در پشت پیشمرگه ی لوطی جماران پاسدار احمدی نژاد سنگر استتاری گرفته است و بطور آگاهانه و عامدانه یا ابلهانه این دشمنی وزیدن زیرآب لوطی جماران و کوشش برای ایجاد میانمدعیان اصول گرایان را در پیش گرفته است . بهرحال این واکنش سربازجوی پاسدار حسین شریعتمداری که یادآور آخرین لگد چموش قاطر در حال مرگ است . می توان تشبیه کرد به یکی از طنز های گفت و شنود خودش در دخمه و روغ نامه ی کیهان که گفته می شد دو معتاد بی پول خمار طرحی برای رفع خماری خود می ریزند ویکی از این دو نفر نقش مرده و دیگری صاحب مرده را در کنار خیابان را با یک پتو اجرا کردند که گویا با نوشتن یک یادداشت که غریب هستند و بی پول که یکی از دو نفر مرده است و دیگری یا صاحب مرده نیازمند به کمک یا جمع آوری کفاره از دیگران برای کفن و دفن کردنش هست . رند عابری که از پیاده روی خیابان رد می شده متوجه می شو که زیر پتوی کنج پیاده رو که کسی زیر آن دراز کشیده تکان و جنب و جوشی هست . حساس می شود ونزدیک مردی که سر ایستاده بر بالای پتو می شود و پرسش می کند داستان چیست؟ یارو به عابر داستان را می گوید که دوستش مرده و غریب است و بی پول که نیاز به کمک عابرین دارد . رند پس از شنیدن خم می شود و پتو را پس می زند و متوجه می شود که دهان به حساب مرده مشغول جنیدن و جویدن چیزی است . سپی بر می خیزد و خطاب به یارو سر پا ایستاده یا صاحب مرده می گوید تو که گفتی این مرده است؟ یارو به عابر رند پرسشگر جواب می دهد درست است که گفتم مرده است ولی آنگونه نمرده که نتواند یک مشت نخودچی و کشمش بخورد . البته به نظر می رسد که اکنون وضعیت سر بازجو حسین شریعتداری باید خیلی وخیم تر از این یکی مرده ی نخود و کشمش خور باشد .

حسین شریعتمداری سخن گزاف...!

دروغ نامه ی کیهان 19 اسفند ماه سال - 1388

http://www.kayhannews.ir/881219/2.HTM#other204