دروغ نامه ی کیهان دو شنبه 28 شهریور ماه سال 1389 9
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " اين 2 سال "
"چون دفاع از پروژه ی هسته ای و اهداف آن و متهم کردن رقیب مغلوب اصل است . پس مردم فراموش شده ی ایران دارای حق و حقوق و مطالبات نمی باشند . نیاز به بردن نام شان هم نیست"
در 32 سال گذشته دست آویز های اشغال سفارت آمریکا که همراه باگر وگان گیری کارکنان سفارت بود . همچنین روز قدس برای فلسطین تعیین کردن و جنگ ایران و عراق را موهبت الهی نامیدن ولی به سرکشی جام زهر شکست منتهی شد . سپس فتوای قتل سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی صادر شد . آنگاه اهداف پنهان پروژه ی هسته ای فاش شد که موجب تشدید پیگیری سیاست صدور تروریسم و ارتجاع وبحران به برون مرز شد که هدف مداخله گری در امور داخلی کشور های همسایه و منطقه بوده است که مکمل نابودی اسرائیل شد و اکنون نوبت به آویزان شدن به آتش سوزی قرآن و مانور تبلیغاتی پیرامون آن رسیده است که ا ین دست آویز ها با چاشنی ادعای مبارزه با آمریکا و اسرائیل دنبال شده است . صد البته که در رأس این ترفند ها ابزاری کردن دین می باشد که از همان ابتدا در راستای قبضه ی قدرت و انحصاری کردن اهرم وچسب اصلی بقای رژیم ضد بشری بوده است که ناشی از ماهیت رژیم ضد بشری شیاد و عوامفریب و دین فروش است که برای بقای خودش پیوسته نیاز به دست آویز برای منحرف کردن اذهان عمومی داشته است. به خصوص اینکه از 22 خرداد سال 88 تا حال برای پاک کردن صورت مسئله و ردگم کردن عمق و ضریب مخالفت مردم ناراضی وماستمالی کردن حذف رقیب مغلوب از صحنه اصطلاح فتنه 88 را جایگزین نموده است که مدعی است آمریکا در پوشش اهداف سیاست خارجی خود از طریق عوامل داخلی اش در ایران این سناریو را دنبال می کند. عجیب اینکه این ترفند پسوند و مزه ی پیرامون هر موضوع به خصوص بحران هسته ای و تحریم و عدم مشروعیت می شود. البته اینگونه پسوندهای ضمیمه شده شامل حضور در عراق و افغانستان و لبنان و مداخله گری در امور داخلی فلسطین هم می شود که ارتباط به سیاست ناامن سازی و بی ثبات کردن منطقه است که هدف دشمنی کردن با روند مذاکرات صلح خاورمیانه است تا که با متشنج و نا آرام گردن منطقه زمینه باج گیری برای چانه زنی گفتگو یا مذاکرات هسته ای با آمریکا مورد استفاده واقع شود تا چنین به توان با سیاست وقت کشی شرایط برای تلاش دستیابی به سلاح هسته ای فراهم گردد.
حتي در دوران اوج فتنه 88 تحليل استراتژيست هاي غربي اين بود كه ساعت اتمي در ايران بسيار تندتر از ساعت تحولات داخلي كار مي كند و در نتيجه هرگونه استراتژي كه بخواهد فرايندهاي سياست خارجي در ايران را با استفاده از مكانيسم هاي مرتبط با سياست داخلي كنترل كند، همواره گرفتار نوعي تاخير فاز خواهد بود. مشكل بزرگتر اين نوع نگاه البته جاي ديگري است. برخي منابع و مخازن مطالعات استراتژيك در غرب اخيرا هشدار مي دهند كه گويا ساعت تغييرات داخلي در ايران -يا آنطور كه خانم كلينتون در ايام فتنه 88 مايل بود بگويد: «ساعت براندازي»- كاملا از كار افتاده و يا چرخشي معكوس را آغاز كرده است. يك جريان داخلي كه بتواند با استفاده از فشار اجتماعي براي نظام دردسر درست كند، آخرين گزينه اي بود كه غربي ها اميد داشتند با فعال كردن آن استراتژي مهار ايران به ثمر بنشيند. اين برگ اكنون كاملا سوخته است. ديگر نه فقط اميدي به اين نيست كه جريان اصلاح طلب در داخل ايران بتواند عصايي زير بغل سياست هاي غرب بگذارد، بلكه اساسا محل ترديد است كه ديگر چنين جرياني وجود داشته باشد. غرب اكنون بايد محاسبه كند كه آتش زدن چند سطل آشغال و به راه انداختن مختصري سر و صدا آيا ارزش آن را داشته است كه ارزشمندترين ذخيره هاي خود در ايران را كه بيش از 20 سال براي پرورش آنها زحمت كشيده بود، نيست و نابود كند؟ و حالا كه اين اتفاق نه به دست سيستم حكومتي بلكه به دست مردم ايران رخ داده، آيا جايگزني براي آن وجود دارد؟"
قلم زن یادداشت روز نویس در ادامه برای صحه گذشتن به آنچه اشاره شد . آشکارا اعتراف به حضور و دخالت گری در امور داخلی عراق و افغانستان کرده است و اذعان نموده که این سیاست برای باج گیری کردن از آمریکا می باشد . زیراکه هدف این سیاست مداخله گرایانه نوعی ابزار فشار و تهدید نظامیان آمریکا دراین دو کشور است تا که آمریکا مجبور شود درکنارغرب دست از مخالفت ازاهداف هسته ای رژیم فاشیستی مذهبی ایران بر دارد و عاقبت چنین ناچار از تن دادن اجباری به خواست های تحمیلی رژیم ضد بشری محور پروژه و مذاکرات هسته ای دهد:
"در عراق، اگرچه امريكايي ها راهبرد خود را ايجاد بن بست در فرايند سياسي و جلوگيري از نخست وزير شدن مالكي به هر قيمت قرار داده بود، اما اكنون نشانه هاي واضحي وجود دارد كه كاخ سفيد نهايتا بايد نخست وزير گزينه مورد حمايت ايران را بپذيرد با اين تفاوت كه مالكي ظرف يك سال گذشته دوست و دشمن خود را به خوبي از هم بازشناخته و به ميزان صداقت طرفين بازي پي برده است. آنچه احتمالا اين فرايند را تسريع خواهد كرد، خروچ بخش اعظم نيروهاي رزمي ارتش امريكا از عراق است كه به طور طبيعي بر قدرت چانه زني آن در معادلات سياسي درون عراق تاثير جدي خواهد گذاشت. در افغانستان، امريكايي ها مدتهاست تاكيد مي كنند قبول دارند كه هيچ استراتژي به جز استراتژي منطقه اي كه ايران در مركزيت آن قرار داشته باشد، قادر به جمع و جور كردن مسئله نيست. اكنون گزارش هايي در دست است كه نشان مي دهد امريكايي ها به تدريج خود را ناچار مي بينند حركت به سمت ايران و درخواست كمك از آن را آغاز كنند و اين اتفاق به زودي رخ خواهد داد. اين گرايش احتمالا بيش از هر چيز ناشي از آن است كه امريكايي ها دريافته اند وضعيت در افغانستان اضطراري تر از آن است كه بتوان آن را به عنوان حاشيه اي بر بحث هسته اي ايران در نظر گرفت.. ايران اكنون بر مبناي يك برنامه مدون از پيش تعيين شده حجم مواد كم غني شده خود در نطنز را افزايش مي دهد و فناوري هاي پيشرفته تر مربوط به ماشين هاي سانتريفيوژ را تست مي كند. مهم تر از اين، ايران در شرايط فعلي در تكنيك هاي غني سازي 20 درصد مهارت كاملي به دست آورده كه به لحاظ راهبردي بسيار ارزشمند است.. اگر مجموعه اين موارد يعني ارزيابي هاي داخلي، منطقه اي و هسته اي را كنار هم بگذاريم واضح است كه با وجود همه تلاش ها و توطئه هايي كه امريكايي ها در يك سال گذشته انجام داده اند، شاخص هاي امنيت ملي ايران بهبود يافته است. اين مستقيما به آن معناست كه طراحي هاي غرب عليه ايران با وجود همه ريزه كاري هايي كه در آن به كار رفته و ابزارهاي متعدد داخلي و خارجي كه براي اجراي آن در نظر گرفته شده بود، هيچ كدام حتي به كسري از نتايج تعيين شده نرسيده است. غربي ها از اين به بعد مجبورند در شرايطي با ايران مواجه شوند كه انبانشان از هميشه تهي تر است. اگر امريكا استراتژي خود در مقابل ايران در 2 سال گذشته را يك بار جمع بندي كنند، ارزيابي نهايي چيزي غير از اين نمي تواند باشد كه از ايران جا مانده اند"
در خاتمه اینکه رژیم ضد بشری که آنگونه ضد مردم و نا مشروع شده است که به جز زبان تهدید و جنگ ا فروزی و دفاع عریان وهمه جانبه از اهداف پروژه ی هسته ای کردن و رقیب مغلوب را به انواع و اقسام اتهامات متهم نمودن، اهداف دیگری را دنبال نمی کند. آنگونه که گویا سرز مین ایران خالی از سکنه است و مردمی در آن زندگی نمی کنند که دارای حق و حقوقی و نیازهائی باشند که اگر چنانچه این حق و حقوق ضایع و پایمال شده پرداخت نمی شود لا اقل نام شان برده شود . بدلیل اینکه گفته شد که رژیم ضد بشری ضد مردم می باشد . اما در مقابل هر روز برتعداد ار گان های سرکوبگرش با افزیش مزایا و حقوق و ابزار و وسائل سرکوب می افزاید تا که پیوسته در حال بسیج و آماده باش برای تها جم و ضرب و شتم به سوی مردم معترض نا راضی باشند . تازه درزندان یا سیاه چال ها هم برای شان زندان اندر زندان ساخته می شود و اعضای خانواده های زندانیا نیز برای پیگیری شرایط عزیزان خود مورد تهدید و تحقیر وفشار های روحی وروانی واقع می شوند . حال این کشوری که 80 % آ جمعیت آن بر زیر خط فقر اقتصادی به سر می برند . به خصوص اینکه روند رشد نرخ لجام گسیخته تورم و گرانی و فقر و بیکاری با شکاف عمیق طبقاتی در جامعه بیدادمی کند . همچنین کشوری که آنگونه رشد واردات در آن شتاب گرفته و همگانی شده است. طوری که تریاک سیگاری و قرص جوشان مشروب هم از چین وارد می شود تا که هرروزکارخانه ها و و احدهای تولیدی بیشتری تعطیل شود و کارگران بیشتر بیکار گردند . سئوال کلیدی است که چنین حکومت مدعی برخورداری از 85% جمعیت کشور سلاح هسته ای برای چه می خواهد؟ اگر حاکمان رژیم ضدبشری احساس خطرفروپاشی کرده اند که برای تضمین بقای ننگین شان نیاز به سلاح اتمی دارند . چرا مردم ایران می بایست به گروگان گرفته شوند و هزینه اش را با رگ وپوست و گوشت و استخوان وجان شان پرداخت کنند؟ خلاصه چرا نباید این رژیم ضد بشری جایش را به یک حکومت دمکراتیک سکولاردهد که حاکمانش
نه علیه ی مردم که در خدمت شان باشند؟
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/890628/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان دو شنبه 28 شهریور ماه سال 1389
اين 2 سال (يادداشت روز)