دروغ نامه ی کیهان 5 شنبه اول مهر ماه سال 1389
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " در اسارت «گزينه هاي بد » "
"اعتراف به مداخله گری در امور داخلی عراق و افغانستان بخاطر باج گیری و مجبور کردن آمریکا به تعامل مذاکرات هسته ای با رژیم تروریستی ایران "
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " در اسارت «گزينه هاي بد » "
"اعتراف به مداخله گری در امور داخلی عراق و افغانستان بخاطر باج گیری و مجبور کردن آمریکا به تعامل مذاکرات هسته ای با رژیم تروریستی ایران "
یکبار اشاره شده بود که شیوه چماق و هویچ زندان که در مورد زندانیان در بند مورد استفاده واقع می شود. قلم زنان یادداشت های روز دروغ نامه ی کیهان هم از همین سبک بهره می برند و استفاده می کنند. به خصوص اینکه در مورد سیاست وقت کشی مذاکرات هسته ای با شدت سیاست دنبال می شود. یکی اینکه از یک سو از موضع بالا تا مرحله ی تهدید اخراج از آژانس جهانی اتمی گاهی برخوردمی شود و مذاکره تعطیل می گردد. از طرف دیگر با روش با پا پس زدن و با دست پیش کشیدن درب مذاکره را بازگذارده می شود . آنهم از این موضع که ادعا می شود که این غرب است که در موضع خود تجدید نظر داده و عقب نشینی نموده است. اکنون قلم بر دست یادداشت روز نویس برای اثبات ادعای خود نا خواسته بطور غیر مستقیم به حضور در عراق و افغانستان اشاره واعتراف نمود وتأکید کرده است صرف هزینه ی بالا در این دو کشور برای آمریکا موجب بحران مالی برایش شده ا ست . بعلاوه افزوده که 5 قطعنامه های شورای امنیت سا زمان ملل بی اثر شده و غرب متهم به تنبل و کندی ذهن و دیر فهمی شده است . برای همین بموازات آ مریکا مجبور شده است تا اینگونه با رژیم ضد بشری وارد تعامل شود :
"اين از ذهن كند و تنبل غربي ها بعيد هم نبود- اما حالا كه اتفاق افتاده بايد طوري مديريت شود كه راهي به جلو باز كند نه اينكه بعد از چند ماه مشخص شود طرفين دوباره سر جاي اول خود ايستاده اند.بسته ژوئن 2008 يك نقطه عطف در برنامه هسته اي ايران و شايد فراتر از آن، نوع نگاه غربي ها به ابعاد قدرت ملي و منطقه اي ايران بود. گروه 6 آن بسته را در حالي ارائه كرد كه به اصطلاح مي توان گفت سبد گزينه هاي آمريكا با صدور 5 قطعنامه تحريم عليه ايران صفر شده بود و از آن طرف با حاد شدن وضع پرونده هايي مانند افغانستان و بحران مالي جهاني چاره اي جز جلب همكاري و تعامل با ايران نمي ديد. فشار ناشي از اين محدوديت ها غربي ها را وادار كرد تا خط قرمز تعليق را كه تا پيش از آن به عنوان پيش شرط هرگونه مذاكره رسمي با ايران مطرح مي شد كنار بگذارند و به دنبال تقاضاي تعديل شده تري بگردند تا هم براي ايران قابل پذيرش باشد و هم آبروي آنها را حفظ كند."
البته رژیم ضد بشری که بدون بهانه گیری و بحران سازی قادر به بقای ننگین خود نبوده است . اکنون درروند سیاست ضدیت با آمریکا که بیش از 3 دهه ی بازی با اشغال سفارت آمریکا در تهران شده است که چون دیگر همچون گذشته معجزه گری پرونده سازی برای مخالفین و منتقدین و رقبا وجود ندارد . چون آنچنان این ترفند نخ نما شده که تظاهرات 13 آبان سال قبل تاریخ اشغال سفارت آمریکا در تهران شاهد بودیم که منتهی به تظاهرات رادیکال ضد حکومتی شد اما اکنون با وابسته کردن رهبران رقیب به توطئه ی فتنه ی آمریکائی این شگرد تبدیل به الگو کپی شده جدید شده که بطور سیستماتیک دنبال می شود . طوریکه پسوند تبلیغات پیرامون یادداشت روز ها شده است . یعنی هر موضوعی که مطرح و دنبال می شود وهر موضعی که اتخاذ می گردد می بایست این چنین به رهبران مغلوب وصل به عوامل آمریکا شوند :
"نخستين گزينه بدي كه آمريكايي ها در اين مدت به آن متوسل شدند تلاش براي استفاده از فرصت هاي بوجود آمده پس از انتخابات و كليد زدن پروژه هاي مشترك با امثال موسوي و كروبي و خاتمي براي ايجاد تغيير شكل هاي اساسي در ساختار نظام بود. گذشته از همه بحث هايي كه تا به حال در اين مورد كرده ايم آخرين وضعيت اين است كه آمريكايي ها دريافته اند جريان سبز آرام آرام در حال تبديل شدن به يك دردسر براي آنهاست چرا كه اگر از آن حمايت نكنند، آن وقت -به تعبير يك ضرب المثل انگليسي- همه درخواهند يافت كه «آمريكا با هيچ كس تا آن طرف رودخانه نمي رود» و در نتيجه نه تنها سرمايه هاي فعلي آنها در ايران نيست و نابود مي شود بلكه اساسا در آينده هم امكان شكل گيري هيچ سرمايه اي براي آنها در ايران وجود نخواهد داشت و اگر به حمايت از اين جريان ادامه بدهند هم آبروي خود را به دليل دويدن از پي تابوت مرده ها برده اند و هم بايد هزينه اين حمايت هاي پي در پي را كه از ديد ايران رفتاري به شدت خصمانه محسوب مي شود، در هرگونه مذاكره آتي تمام و كمال پرداخت كنند."
قلم بر دست یادداشت روز نویس در ادامه از گزينه بد دوم تحريم ها سخن رانده است و بدون توجه به گسترش دامنه ی تحریم ها که منجر به وضعیت سخت نا بسامانی اقتصادی شده است . ولی از موضع وارونه گوئی مدعی شده كه حالا آرام آرام تحریم ها در حال بدل شدن به اسباب تفريح استراتژيست هاي اروپايي وآمريكايي شده است. چونکه پس از مهلت 3 ماهه قطعنامه 1929 به كشورها براي ارائه گزارش در مورد اجراي قطعنامه به كميته تحريم در 9 سپتامبر2010 که سر آمده است. طوریکه ارزيابي همه سر و صدا های که محور تصویب تحریم ها که راه انداخته شد ، نشان از آن مي دهد که از حدود 200 كشور جهان كه مخاطب قطعنامه ی 1929 شورای امنیت سازمان و مصوبه گنگره ی تحریم آمریکا بوده اند، فقط 36 كشور گزارش اجراي قطعنامه را به كميته تحريم ارائه كرده اند و تازه 90 درصد اين گزارش ها هم چيزي جز جمله دو كلمه اي «اقدام شد» نيست و معنايي غير از رفع تكليف ندارد. چون از ده ها هزار شركت بزرگ و معتبر در سراسر جهان، فقط چند ده شركت آن هم بعد از تلاش هاي بي دريغ آقاي لوي طي 5 ماه، به تحريم هاي آمريكا پيوسته اند، پس آيا سخن گفتن از اجراي تحريم ها عليه ايران شوخي نيست؟!در نهایت نتیجه ی سیاست مماشات گری غرب مقابل رژیم ضد بشری و سیاست مذاکرات هسته ای را اینگونه فر موله وجمع بندی کرده است:آمريكا براي هر
" 1-آمريكا بايد بداند كه ايران تجربه توطئه هاي آن در ايام پس از انتخابات 88 و حمايت عميق و مستمر آن از آشوبگران را هرگز از ياد نخواهد برد و اين مانعي بسيار بزرگ بر سر راه واشينگتن براي كار با ايران است.2- برنامه هسته اي ايران اكنون فاصله اي بسيار بزرگ با مقطع ژوئن 2008 دارد. ايران دراين مدت مهارت بسيار ويژه اي در غني سازي پيدا كرده و نيروگاه بوشهر را هم كه افتتاح آن هرگونه حمله به ايران را غير ممكن مي كند سوخت گذاري كرده است. بنابراين نقطه شروع مذاكرات منطقا نمي تواند وضعيت هاي سال 2008 يا 2009 باشد.3- در منطقه، ايران محور هر نوع استراتژي آينده در افغانستان است و راهبردي بسيار مفصل براي اين موضوع طراحي كرده است. در عراق با كاهش اساسي نيروهاي آمريكا و قطعي شدن انتخاب مالكي دايره عمل ايران بسيار وسيع شده و در مورد مذاكرات سازش هم چيزي بيش از سركار گذاشتن متقابل از درون گفت وگوهاي عباس-نتانياهو بيرون نيامده است كه تازه اگر بيرون هم بيايد به دليل وجود جريان سازش ناپذير مقاومت به هيچ دردي نمي خورد.4- و نهايتا به دليل تثبيت اقتدار ملي و منطقه اي ايران و مهار موفق توطئه هاي پي در پي آمريكا، بهايي كه نوع توافق بايد بپردازد اكنون بسيار بالاتر از گذشته است. "
در خاتمه اینکه گذشته از اینکه رژیم ضد بشری بحران زا وبحران زی است و بدون صدور بحران و ارتجاع و تروریسم به برون مرز و مداخله گری در امور داخلی کشور های همسایه و منطقه شانس بقاء ندارد. از سوی دیگر بدلیل اینکه عدم مشروعیت و ایزوله بودنش علنی شده است . همانگونه که ضریب موج مخالفت های عمومی هم آشکار و مکمل جنگ قدرت و ثروت باندهای ما فیائی غالب و مغلو ب شده است که انکار و پنهان کردنی نمی باشد. بنابراین حاکمان کودتاگر نا مشر وع هیچ راهی جز افزودن تلاش بر شتاب دادن دستیبابی به سلاح هسته ای به عنوان عامل تضمین بقای خود ندارند . ولی می دانند که داشتن سلاح اتمی برای شان ساده و کم هزینه نیست . برای اینکه با موج مخالفت های منطقه ای و جهانی مواجه هستند. بنابراین برای دفع و خنثی کردن تهدید و فشار های داخلی و بیرونی می بایست که از پارامتر بحران سازی و مداخله گری در امور داخلی عراق و افغانستان و لبنان و دشمنی کردن با روند مذاکرات صلح خاور میانه استفاده کنند و با به گروگان گرفتن مردم عراق وحیات خلوت کردن این کشور از سوی عوامل شان در این کشور . همچنین با گروگان گرفتن فلسطینیان از طریق حماس و حمایت کردن حزب الله لبنان همینطور حضور پاسداران در کنار طالبان در افغانستان پشتوانه ی امنیتی و سیاست باج گیری و چانه زنی و وقت کشی هسته ای شان نموده اند . یعنی واقعیت سیاستی که سر قلم بر دست یادداشت روز نویس در پایان یادداشت روز نویس به آن اعتراف و فرموله اش کرده است .
"اين از ذهن كند و تنبل غربي ها بعيد هم نبود- اما حالا كه اتفاق افتاده بايد طوري مديريت شود كه راهي به جلو باز كند نه اينكه بعد از چند ماه مشخص شود طرفين دوباره سر جاي اول خود ايستاده اند.بسته ژوئن 2008 يك نقطه عطف در برنامه هسته اي ايران و شايد فراتر از آن، نوع نگاه غربي ها به ابعاد قدرت ملي و منطقه اي ايران بود. گروه 6 آن بسته را در حالي ارائه كرد كه به اصطلاح مي توان گفت سبد گزينه هاي آمريكا با صدور 5 قطعنامه تحريم عليه ايران صفر شده بود و از آن طرف با حاد شدن وضع پرونده هايي مانند افغانستان و بحران مالي جهاني چاره اي جز جلب همكاري و تعامل با ايران نمي ديد. فشار ناشي از اين محدوديت ها غربي ها را وادار كرد تا خط قرمز تعليق را كه تا پيش از آن به عنوان پيش شرط هرگونه مذاكره رسمي با ايران مطرح مي شد كنار بگذارند و به دنبال تقاضاي تعديل شده تري بگردند تا هم براي ايران قابل پذيرش باشد و هم آبروي آنها را حفظ كند."
البته رژیم ضد بشری که بدون بهانه گیری و بحران سازی قادر به بقای ننگین خود نبوده است . اکنون درروند سیاست ضدیت با آمریکا که بیش از 3 دهه ی بازی با اشغال سفارت آمریکا در تهران شده است که چون دیگر همچون گذشته معجزه گری پرونده سازی برای مخالفین و منتقدین و رقبا وجود ندارد . چون آنچنان این ترفند نخ نما شده که تظاهرات 13 آبان سال قبل تاریخ اشغال سفارت آمریکا در تهران شاهد بودیم که منتهی به تظاهرات رادیکال ضد حکومتی شد اما اکنون با وابسته کردن رهبران رقیب به توطئه ی فتنه ی آمریکائی این شگرد تبدیل به الگو کپی شده جدید شده که بطور سیستماتیک دنبال می شود . طوریکه پسوند تبلیغات پیرامون یادداشت روز ها شده است . یعنی هر موضوعی که مطرح و دنبال می شود وهر موضعی که اتخاذ می گردد می بایست این چنین به رهبران مغلوب وصل به عوامل آمریکا شوند :
"نخستين گزينه بدي كه آمريكايي ها در اين مدت به آن متوسل شدند تلاش براي استفاده از فرصت هاي بوجود آمده پس از انتخابات و كليد زدن پروژه هاي مشترك با امثال موسوي و كروبي و خاتمي براي ايجاد تغيير شكل هاي اساسي در ساختار نظام بود. گذشته از همه بحث هايي كه تا به حال در اين مورد كرده ايم آخرين وضعيت اين است كه آمريكايي ها دريافته اند جريان سبز آرام آرام در حال تبديل شدن به يك دردسر براي آنهاست چرا كه اگر از آن حمايت نكنند، آن وقت -به تعبير يك ضرب المثل انگليسي- همه درخواهند يافت كه «آمريكا با هيچ كس تا آن طرف رودخانه نمي رود» و در نتيجه نه تنها سرمايه هاي فعلي آنها در ايران نيست و نابود مي شود بلكه اساسا در آينده هم امكان شكل گيري هيچ سرمايه اي براي آنها در ايران وجود نخواهد داشت و اگر به حمايت از اين جريان ادامه بدهند هم آبروي خود را به دليل دويدن از پي تابوت مرده ها برده اند و هم بايد هزينه اين حمايت هاي پي در پي را كه از ديد ايران رفتاري به شدت خصمانه محسوب مي شود، در هرگونه مذاكره آتي تمام و كمال پرداخت كنند."
قلم بر دست یادداشت روز نویس در ادامه از گزينه بد دوم تحريم ها سخن رانده است و بدون توجه به گسترش دامنه ی تحریم ها که منجر به وضعیت سخت نا بسامانی اقتصادی شده است . ولی از موضع وارونه گوئی مدعی شده كه حالا آرام آرام تحریم ها در حال بدل شدن به اسباب تفريح استراتژيست هاي اروپايي وآمريكايي شده است. چونکه پس از مهلت 3 ماهه قطعنامه 1929 به كشورها براي ارائه گزارش در مورد اجراي قطعنامه به كميته تحريم در 9 سپتامبر2010 که سر آمده است. طوریکه ارزيابي همه سر و صدا های که محور تصویب تحریم ها که راه انداخته شد ، نشان از آن مي دهد که از حدود 200 كشور جهان كه مخاطب قطعنامه ی 1929 شورای امنیت سازمان و مصوبه گنگره ی تحریم آمریکا بوده اند، فقط 36 كشور گزارش اجراي قطعنامه را به كميته تحريم ارائه كرده اند و تازه 90 درصد اين گزارش ها هم چيزي جز جمله دو كلمه اي «اقدام شد» نيست و معنايي غير از رفع تكليف ندارد. چون از ده ها هزار شركت بزرگ و معتبر در سراسر جهان، فقط چند ده شركت آن هم بعد از تلاش هاي بي دريغ آقاي لوي طي 5 ماه، به تحريم هاي آمريكا پيوسته اند، پس آيا سخن گفتن از اجراي تحريم ها عليه ايران شوخي نيست؟!در نهایت نتیجه ی سیاست مماشات گری غرب مقابل رژیم ضد بشری و سیاست مذاکرات هسته ای را اینگونه فر موله وجمع بندی کرده است:آمريكا براي هر
" 1-آمريكا بايد بداند كه ايران تجربه توطئه هاي آن در ايام پس از انتخابات 88 و حمايت عميق و مستمر آن از آشوبگران را هرگز از ياد نخواهد برد و اين مانعي بسيار بزرگ بر سر راه واشينگتن براي كار با ايران است.2- برنامه هسته اي ايران اكنون فاصله اي بسيار بزرگ با مقطع ژوئن 2008 دارد. ايران دراين مدت مهارت بسيار ويژه اي در غني سازي پيدا كرده و نيروگاه بوشهر را هم كه افتتاح آن هرگونه حمله به ايران را غير ممكن مي كند سوخت گذاري كرده است. بنابراين نقطه شروع مذاكرات منطقا نمي تواند وضعيت هاي سال 2008 يا 2009 باشد.3- در منطقه، ايران محور هر نوع استراتژي آينده در افغانستان است و راهبردي بسيار مفصل براي اين موضوع طراحي كرده است. در عراق با كاهش اساسي نيروهاي آمريكا و قطعي شدن انتخاب مالكي دايره عمل ايران بسيار وسيع شده و در مورد مذاكرات سازش هم چيزي بيش از سركار گذاشتن متقابل از درون گفت وگوهاي عباس-نتانياهو بيرون نيامده است كه تازه اگر بيرون هم بيايد به دليل وجود جريان سازش ناپذير مقاومت به هيچ دردي نمي خورد.4- و نهايتا به دليل تثبيت اقتدار ملي و منطقه اي ايران و مهار موفق توطئه هاي پي در پي آمريكا، بهايي كه نوع توافق بايد بپردازد اكنون بسيار بالاتر از گذشته است. "
در خاتمه اینکه گذشته از اینکه رژیم ضد بشری بحران زا وبحران زی است و بدون صدور بحران و ارتجاع و تروریسم به برون مرز و مداخله گری در امور داخلی کشور های همسایه و منطقه شانس بقاء ندارد. از سوی دیگر بدلیل اینکه عدم مشروعیت و ایزوله بودنش علنی شده است . همانگونه که ضریب موج مخالفت های عمومی هم آشکار و مکمل جنگ قدرت و ثروت باندهای ما فیائی غالب و مغلو ب شده است که انکار و پنهان کردنی نمی باشد. بنابراین حاکمان کودتاگر نا مشر وع هیچ راهی جز افزودن تلاش بر شتاب دادن دستیبابی به سلاح هسته ای به عنوان عامل تضمین بقای خود ندارند . ولی می دانند که داشتن سلاح اتمی برای شان ساده و کم هزینه نیست . برای اینکه با موج مخالفت های منطقه ای و جهانی مواجه هستند. بنابراین برای دفع و خنثی کردن تهدید و فشار های داخلی و بیرونی می بایست که از پارامتر بحران سازی و مداخله گری در امور داخلی عراق و افغانستان و لبنان و دشمنی کردن با روند مذاکرات صلح خاور میانه استفاده کنند و با به گروگان گرفتن مردم عراق وحیات خلوت کردن این کشور از سوی عوامل شان در این کشور . همچنین با گروگان گرفتن فلسطینیان از طریق حماس و حمایت کردن حزب الله لبنان همینطور حضور پاسداران در کنار طالبان در افغانستان پشتوانه ی امنیتی و سیاست باج گیری و چانه زنی و وقت کشی هسته ای شان نموده اند . یعنی واقعیت سیاستی که سر قلم بر دست یادداشت روز نویس در پایان یادداشت روز نویس به آن اعتراف و فرموله اش کرده است .
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/890701/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان 5 شنبه اول مهر ماه سال 1389
در اسارت «گزينه هاي بد » (يادداشت روز)
http://www.kayhannews.ir/890701/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان 5 شنبه اول مهر ماه سال 1389
در اسارت «گزينه هاي بد » (يادداشت روز)