دروغ نامه ی کیهان 4 شنبه 16 شهریور ماه سال 1389
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " تا ثريا... نه تا انته ليثران "
" نژاد ایرانی وملی گرائی همانگونه که کفر وشرک آمیز است. از سوی دیگر در دفاع از پروژه ی هسته ای می تواند مقدس و پیروان سلمان فارسی باشند که بطور مستقل خواهان علم ودانش خود کفائی هستند !!"
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " تا ثريا... نه تا انته ليثران "
" نژاد ایرانی وملی گرائی همانگونه که کفر وشرک آمیز است. از سوی دیگر در دفاع از پروژه ی هسته ای می تواند مقدس و پیروان سلمان فارسی باشند که بطور مستقل خواهان علم ودانش خود کفائی هستند !!"
خبر مسئله ساز هنوز تازه است و از خاطره ها محو نشده است وقتی که رحیم مشائی که رئیس دفتر پاسدار گماشته احمدی نژاد می باشد درهمایش بزرگ ایرانیان پیشنهاد مکتب ایران به جای مکتب اسلام را داد که سریع مورد انتقاد واقع شد تا جائیکه مشرک و مرتد و تکفیر شد و مکمل متهم شدن رقبای مغلوب به خاطر شعار نه غزه نه لبنان ، جانم فدای ایران شد . همچنین از سوی دیگر هنوز روز های زیادی از نمایش خیمه شب بازی تظاهرات روز جهانی نگذشته است که از سوی کشوررهبر ام القرای جهان اسلام نامیده در این مورد کلی گرد وخاک های گوش فلک کر کن تبلیغاتی برپا شد . به خصوص اینکه میان دو نهاد حکومتی دولت نامشروع و بازار مکاره ی مجلس هشتم نزاع و بحث و جنگ وجدل سختی پیرامون لایحه افزایش تعطیلی روزعید فطر تا 3 روز وجود دارد که عجیب است همه اینگونه تلاش های تبلیغاتی دین فروشانه فراموش شده و اکنون شیپور از در گشادش نواخته شده است و از سلمان فارسی و نژاد ایرانی و استعدادهای عجیب وغریب فرا گیری علم و دانش اش گفته شده است که تداعی کننده گفته ی خمینی شیاد است که گفته بود هر زمان که احساس خطر کند فرمان می دهد تا که نماز و روزه وحج تعطیل شود. اکنون نیز پیروان این شیاد بزرگ فرصت طلب و موج سوار همچون وی چون در بن بست قرار گرفته و توی بحران فرو رفته اند . به خصوص اختلاف و شکاف ها علنی شده و رقابت های درون باند های ما فیائی حاکم همه گسترده و برجسته شده است . لذا برای عبوراز این شرایط خطیر به خصوص بحران هسته ای و دفاع کردن از آن نیاز به فرصت طلبی تبلیغاتی می باشد . پس قلم بر دست یادداشت روز نویس آویزان به شگرد و ترفند های تبلیغاتی همچون دم زدن از نژاد فارسی وعلاقمندی نسل ایرانی به پیگیری علم و دانش شده است که این بازی یا مانور تبلیغاتی را اینگونه شروع کرده و توضیح داده است :
" دانشمندان مي گويند از زمين تا ثريا (خوشه پروين) حدود 400سال نوري راه است.درست به همين دليل هم هست كه ستارگان خوشه پروين (ثريا) نماد فاصله و بعد مسافت و دوردستي شده اند. پيامبراعظم صلي الله عليه وآله وسلم براي آن كه ميزان اهتمام قوم سلمان فارسي به دين و دانش را در افق آينده نشان دهد فرمود اگر دين (يا دانش) به «ثريا» آويخته باشد، مرداني از قوم اين مرد (سلمان) به آن دست پيدا مي كنند. اين گوهر و جوهره نسل سلمان فارسي است؛ سخت كوشي در راه دين و دانش به موازات فروتني در برابر حق و معارضه با جهل و تبعيض و ستم و استيلا. درخت اين قوم در برابر تندباد تهاجم ها خم شد اما نشكست و اگر شكست، خشك نشد و دوباره باليد و سر برآورد. نه، ما نژادپرست و ناسيوناليست نيستيم كه اگر چنين بود نه در طول تاريخ برابر حق فروتني مي كرديم و نه ضعف ها و نقص هاي امروز خود را مي ديديم و مي پذيرفتيم. مقصد موعود تكاپوي دينداري و دانش دوستي ما تا دور دست ثرياست اگر هنوز پا بر زمين داريم. و اين بي قراري به آرامش نخواهد رسيد اگر ثرياي دانش را زيرپا نيابيم. تاريخ ما با همه فرودها و نشيب ها و سقوط ها، گواه اين روح بزرگ و بيقرار است. و اگر امروز به سان هزاره اخير در معرض تهاجم و تطاول قرار گرفته ايم، همين خود شاهد بزرگي است بر اينكه ملت ما روحي بزرگ دارد و لاجرم براي روح بزرگ، جريمه هاي بزرگ است. ملت ايران اراده كرده به جايگاه درخور خويش در عرصه عزت و استقلال و پيشرفت و دانش برسد و به همين جرم بزرگ مغضوب قدرت هايي قرار گرفته كه مهربانانه ترين! عكس العملشان «تحريم» بوده است.ملت ايران و دانشمندان و فرزانگان آن براي همين يك قلم معارضه و عداوت، ممنون قدرت هاي زورگو هستند كه اگر اين تحريم كينه توزانه- به قصد فلج كردن و نابود كردن ايران- نبود ما كجا باور مي كرديم كه بايد خود را از شير خصم بگيريم و خوش يا ناخوش، سرپاي خود بايستيم؟ اگر قرار بود آلماني و فرانسوي يا آمريكايي و روس با مهرباني و وفاي به عهد براي ما نيروگاه بسازند و سوخت اتمي آن را نيز تدارك كنند و به ثمن گزاف به ما بفروشند، ما كجا به ساخت تأسيسات UCF اصفهان و سايت غني سازي 5/3درصد نطنز و فردو فكر مي كرديم، چه رسد كه راه به اين تصور ببريم؟ اگر قرار بود رآكتور تهران روي انگشت غربي ها بگردد و سوخت آن جهت توليد محصولات دارويي و پزشكي تأمين شود، ما كجا به غني سازي 20درصد راه مي برديم؟ و اصلاً ايراني تو سرخور دهه 30 را كه «نمي تواند آفتابه و لولهنگ بسازد و كارخانه سيمان را اداره كند» چه به شكافتن اتم و راه بردن به دل ذرات و نانوتكنولوژي و بيوتكنولوژي و شبيه سازي؟ "
در دنباله قلم بر دست یادداشت روز نویس با دستآویز قرار دادن توصیه جهاد علمی رهبر لوطی جماران ولی وقیح، آن را توجیه کننده ی پیگیری علم و دانش هسته ای مدل پیروان سلمان فارسی نموده است. البته قلم بر دست یادداشت روز نویس نگفته است که این چگونه همت و جهاد علم ودانش نسل سلمان فارسی ایرانی است که فقط علاقمند تعقیب دانش پروژه ی هسته ای است و به جز این علم بدنبال علم و دانش دیگر نرفته است تا که جوابگوی ما بقی نیاز های مملکت و مردم باشد و این ها آنگونه به حال خود رها شده اند که واردات کالا ها بسرعت سبقت بر صادرات گرفته است که موجب شتاب گرفتن رشد نرخ تورم وگرانی لجام گسیختته و فقر و بیکاری در جامعه شده است. مهمتر اینکه شکاف عمیق طبقاتی هم آنچنان میان اقلیت بالائی حاکم و با اکثریت پائینی های محکوم یک دره پر نا شدنی ایجاد کرده است طوریکه 80% جمعیت کشور بر زیر فقر اقتصادی بسر می برند . حال رکورداری فرار مغز ها و مرگ و میر جاده ها و مصرف مواد مخدر ها در جهان که جای خود دارد که اگر در کنار صف طویل بیکاران وتن فروشان خیابانی و پدیده های شوم دیگر دختران فراری از خانه ها و کودکان کار خیابانی قرار گیرد مشخص نیست که اینگونه افتخارات تولید شده از سوی حاکمان رژیم ضد بشری چگونه توصیف و تشریح خواهد شد؟ عجیب تر اینکه چرا اینگونه دستآوردهای 32 ساله به سایر دستآوردهای ادعائی افزوده نشده که قلم بر دست یادداشت روز نویس در مورد شان چنین ادعا کرده است :
"اما با همه اين دستاوردها، راه ناپيموده بسياري تا ثرياي دانش و دين داريم. فاصله وضع موجود تا مطلوب و آرمان را بايد با همت مضاعف، جهاد علمي، جنبش نرم افزاري و برنامه ريزي براساس «نقشه راه» و نقشه جامع علمي پيمود.. مستكبران عالم، علم و فناوري را سلاح قدرتمند و تعيين كننده در زورآزمايي خود مي دانستند و طراحي كردند كه از جمله با راه انداختن تندباد تهاجم و بي ثباتي و تهديد و تحريم و حاشيه هاي بسيار اين تلاطمات، مراكز علمي و دانشگاهي ايران را از هدفگذاري «قدرت علمي» غافل كنند و هنر رهبر فرزانه ايران اين بود كه در كوران همين تندبادها و معارضه ها كه بايد راه دشمن از جهات گوناگون سد مي شد، از باغباني نهال علم و فناوري- با وجود انبوه تيغ ها و علف ها و حرف هاي هرز و موريانه هاي يأس و وادادگي و مرعوبيت و شيفتگي در برابر غرب- غافل نماند. او نهالي را كه روح خدا خميني(ره) در خاك حاصلخيز ما كاشته بود 20 سال پاس داشت تا به بار نشست. كلام و كلمه اين رنج ديرين دانشگاه و علوم انساني ما- پايه و مايه هر دانش و دانشمند و دانشگاه- تا به امروز است كه در آغاز قرن حاضر بر زبان خان ملك ساساني و در توصيف فضاي «مدرسه علوم سياسي»- يكي از نخستين مراكز تربيت روشنفكري و دانشگاهي- آمده است «روزي جناب سيد ولي الله خان نصر كه تشريح درس مي دادند فرمودند ايران مثل خزه اي است كه به ديوار استخر چسبيده باشد و دولت انگليس به منزله ديوار آن است كه اگر نباشد، خزه وجود خارجي ندارد. در ميان فارغ التحصيلان مدرسه كمتر باسواد پيدا شد و سطح معلوماتشان اساسا از سيكل اول مدرسه بالاتر نبود يعني همان اندازه كه انته ليژان ]اينتليجنت[ سرويس از مستعمرات مايل است اما اكثر آنها به واسطه تلقينات و تبليغات مديران به نوكري خارجي تن درداده و به جاسوسي اجنبي رفتند...».اگر قرار است دانشگاه موتور پيشرفت كشور باشد كه هست، اين موتور را بايد با تراز «ايران جديد» و «انقلابي» باز تعريف و باز مهندسي كرد. حس اعتماد به نفس و اميد و جرئت مناقشه با گفتمان سيطره طلب ليبرال- دموكراسي است كه مي تواند روح در كالبد واژه روشنفكري بدمد وگرنه اين چه روشنفكري شترمرغ نمايي است كه هرچه در برابر فرهنگ و تمدن بومي- اسلامي پرخاشگر، شورشگر، بدگمان- و دست كم منتقد- است، در برابر فرهنگ متعدي بيگانه، تصويري تماماً مطيع و نرم و خوش گمان و تسليم از خود برجاي مي گذارد؟! "
در خاتمه اینکه اکنون که اینگونه تبلیغات پیرامون علم و دانش ایرانی شده و از دانشگاه و فراگیری علم مستقل ایرانی برای خود کفا شدن سخن گفته و مطرح شده است . به نظر می رسد که قلم بر دست یادداشت روز نویس هذیان و وارونه گوی زیادی نشئه شده آنگونه که از حالت طبیعی خارج شده که دست به هذیان گوئی زده است که بایگانی ذخیره شده ی ذهنی اش را از دست بداده طوریکه قدرت باز پروری و توانائی بازگوئی و درک وفهم شرایط موجود را ندارد تاکه بداند در دانشگاه ها چه می گذرد؟ یا اینکه به خاطر آورد داستان سناریو ستاره دار کردن دانشجویان و شناسائی و اخراج و زندانی کردن شان که همراه با باز خرید و باز نشسته و خانه نشین کردن اساتید بوده است که این توطئه بابهانه و اتهام مبارزه با لیبرالیسم و سکولاریسم دنبال و اجرا شده است . زیرا که هدف پادگانی و گورستانی کردن دانشگاه ها بوده است . همچنانکه چه آسان فراموش کرده است که چگونه از همان فردای 22 بهمن سال 57 که طرح پاک سازی فرهنگیان شروع شد تا اردیبهشت ماه سال 59 که یورش سراسری به دانشگاه های سراسر کشور طراحی شد و دانشجویان و دانشگاه ها به خاک وخون کشیده شد. آنگاه این یورش سبعانه مغول وار باز داشت گسترده دانشجو واساتید و اخراج کردن شان از دانشگاه ها را بهمراه داشت که زیر پوشش توطئه طراحی شده انقلاب ضد فرهنگی ، طرح اشغال دانشگاه ها اجرا شد . سپس برای 3 سال دانشگاه ها تعطیل شدند . در ادامه سناریوی توطئه ی سرکوب و خفقان در محیط دانشجوئی جنبش دانشجوئی قیام 6 روزه ی دانشجوئی تیر ماه سال 78 سرکوب شد. البته این سیاست فشار و کنترل و توطئه و تعقیب علیه ی دانشجویان ادامه یافت تا اینکه در 25 خرداد 88 شبیخون شبانه به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران زده شد و تعدادی دانشجو جان باختند . بنابراین در 32 سال گذشته بطور سیستماتیک حاکمان در همه سطوح دشمنی خودشان را با دانشجویان و دانشگاهیان و قشر روشنفکر با شدت تمام اعمال و تحمیل و دنبال کرده اند تا جائیکه پاسدار گماشته احمدی نژاد اینان را متهم کرد که فهم و شعورشان کمتر از بزغاله می باشد . اما معلوم نیست که اکنون چه شده که چنین معجزه ای رخ داده شده است که از جستجوگری دانش و علم ایرانی پیروان نسل سلمان فارسی سخن گفته شده ا و از دانشجو و دانشگاه مستقل ایرانی دفاع و حمایت شده است؟!!
" دانشمندان مي گويند از زمين تا ثريا (خوشه پروين) حدود 400سال نوري راه است.درست به همين دليل هم هست كه ستارگان خوشه پروين (ثريا) نماد فاصله و بعد مسافت و دوردستي شده اند. پيامبراعظم صلي الله عليه وآله وسلم براي آن كه ميزان اهتمام قوم سلمان فارسي به دين و دانش را در افق آينده نشان دهد فرمود اگر دين (يا دانش) به «ثريا» آويخته باشد، مرداني از قوم اين مرد (سلمان) به آن دست پيدا مي كنند. اين گوهر و جوهره نسل سلمان فارسي است؛ سخت كوشي در راه دين و دانش به موازات فروتني در برابر حق و معارضه با جهل و تبعيض و ستم و استيلا. درخت اين قوم در برابر تندباد تهاجم ها خم شد اما نشكست و اگر شكست، خشك نشد و دوباره باليد و سر برآورد. نه، ما نژادپرست و ناسيوناليست نيستيم كه اگر چنين بود نه در طول تاريخ برابر حق فروتني مي كرديم و نه ضعف ها و نقص هاي امروز خود را مي ديديم و مي پذيرفتيم. مقصد موعود تكاپوي دينداري و دانش دوستي ما تا دور دست ثرياست اگر هنوز پا بر زمين داريم. و اين بي قراري به آرامش نخواهد رسيد اگر ثرياي دانش را زيرپا نيابيم. تاريخ ما با همه فرودها و نشيب ها و سقوط ها، گواه اين روح بزرگ و بيقرار است. و اگر امروز به سان هزاره اخير در معرض تهاجم و تطاول قرار گرفته ايم، همين خود شاهد بزرگي است بر اينكه ملت ما روحي بزرگ دارد و لاجرم براي روح بزرگ، جريمه هاي بزرگ است. ملت ايران اراده كرده به جايگاه درخور خويش در عرصه عزت و استقلال و پيشرفت و دانش برسد و به همين جرم بزرگ مغضوب قدرت هايي قرار گرفته كه مهربانانه ترين! عكس العملشان «تحريم» بوده است.ملت ايران و دانشمندان و فرزانگان آن براي همين يك قلم معارضه و عداوت، ممنون قدرت هاي زورگو هستند كه اگر اين تحريم كينه توزانه- به قصد فلج كردن و نابود كردن ايران- نبود ما كجا باور مي كرديم كه بايد خود را از شير خصم بگيريم و خوش يا ناخوش، سرپاي خود بايستيم؟ اگر قرار بود آلماني و فرانسوي يا آمريكايي و روس با مهرباني و وفاي به عهد براي ما نيروگاه بسازند و سوخت اتمي آن را نيز تدارك كنند و به ثمن گزاف به ما بفروشند، ما كجا به ساخت تأسيسات UCF اصفهان و سايت غني سازي 5/3درصد نطنز و فردو فكر مي كرديم، چه رسد كه راه به اين تصور ببريم؟ اگر قرار بود رآكتور تهران روي انگشت غربي ها بگردد و سوخت آن جهت توليد محصولات دارويي و پزشكي تأمين شود، ما كجا به غني سازي 20درصد راه مي برديم؟ و اصلاً ايراني تو سرخور دهه 30 را كه «نمي تواند آفتابه و لولهنگ بسازد و كارخانه سيمان را اداره كند» چه به شكافتن اتم و راه بردن به دل ذرات و نانوتكنولوژي و بيوتكنولوژي و شبيه سازي؟ "
در دنباله قلم بر دست یادداشت روز نویس با دستآویز قرار دادن توصیه جهاد علمی رهبر لوطی جماران ولی وقیح، آن را توجیه کننده ی پیگیری علم و دانش هسته ای مدل پیروان سلمان فارسی نموده است. البته قلم بر دست یادداشت روز نویس نگفته است که این چگونه همت و جهاد علم ودانش نسل سلمان فارسی ایرانی است که فقط علاقمند تعقیب دانش پروژه ی هسته ای است و به جز این علم بدنبال علم و دانش دیگر نرفته است تا که جوابگوی ما بقی نیاز های مملکت و مردم باشد و این ها آنگونه به حال خود رها شده اند که واردات کالا ها بسرعت سبقت بر صادرات گرفته است که موجب شتاب گرفتن رشد نرخ تورم وگرانی لجام گسیختته و فقر و بیکاری در جامعه شده است. مهمتر اینکه شکاف عمیق طبقاتی هم آنچنان میان اقلیت بالائی حاکم و با اکثریت پائینی های محکوم یک دره پر نا شدنی ایجاد کرده است طوریکه 80% جمعیت کشور بر زیر فقر اقتصادی بسر می برند . حال رکورداری فرار مغز ها و مرگ و میر جاده ها و مصرف مواد مخدر ها در جهان که جای خود دارد که اگر در کنار صف طویل بیکاران وتن فروشان خیابانی و پدیده های شوم دیگر دختران فراری از خانه ها و کودکان کار خیابانی قرار گیرد مشخص نیست که اینگونه افتخارات تولید شده از سوی حاکمان رژیم ضد بشری چگونه توصیف و تشریح خواهد شد؟ عجیب تر اینکه چرا اینگونه دستآوردهای 32 ساله به سایر دستآوردهای ادعائی افزوده نشده که قلم بر دست یادداشت روز نویس در مورد شان چنین ادعا کرده است :
"اما با همه اين دستاوردها، راه ناپيموده بسياري تا ثرياي دانش و دين داريم. فاصله وضع موجود تا مطلوب و آرمان را بايد با همت مضاعف، جهاد علمي، جنبش نرم افزاري و برنامه ريزي براساس «نقشه راه» و نقشه جامع علمي پيمود.. مستكبران عالم، علم و فناوري را سلاح قدرتمند و تعيين كننده در زورآزمايي خود مي دانستند و طراحي كردند كه از جمله با راه انداختن تندباد تهاجم و بي ثباتي و تهديد و تحريم و حاشيه هاي بسيار اين تلاطمات، مراكز علمي و دانشگاهي ايران را از هدفگذاري «قدرت علمي» غافل كنند و هنر رهبر فرزانه ايران اين بود كه در كوران همين تندبادها و معارضه ها كه بايد راه دشمن از جهات گوناگون سد مي شد، از باغباني نهال علم و فناوري- با وجود انبوه تيغ ها و علف ها و حرف هاي هرز و موريانه هاي يأس و وادادگي و مرعوبيت و شيفتگي در برابر غرب- غافل نماند. او نهالي را كه روح خدا خميني(ره) در خاك حاصلخيز ما كاشته بود 20 سال پاس داشت تا به بار نشست. كلام و كلمه اين رنج ديرين دانشگاه و علوم انساني ما- پايه و مايه هر دانش و دانشمند و دانشگاه- تا به امروز است كه در آغاز قرن حاضر بر زبان خان ملك ساساني و در توصيف فضاي «مدرسه علوم سياسي»- يكي از نخستين مراكز تربيت روشنفكري و دانشگاهي- آمده است «روزي جناب سيد ولي الله خان نصر كه تشريح درس مي دادند فرمودند ايران مثل خزه اي است كه به ديوار استخر چسبيده باشد و دولت انگليس به منزله ديوار آن است كه اگر نباشد، خزه وجود خارجي ندارد. در ميان فارغ التحصيلان مدرسه كمتر باسواد پيدا شد و سطح معلوماتشان اساسا از سيكل اول مدرسه بالاتر نبود يعني همان اندازه كه انته ليژان ]اينتليجنت[ سرويس از مستعمرات مايل است اما اكثر آنها به واسطه تلقينات و تبليغات مديران به نوكري خارجي تن درداده و به جاسوسي اجنبي رفتند...».اگر قرار است دانشگاه موتور پيشرفت كشور باشد كه هست، اين موتور را بايد با تراز «ايران جديد» و «انقلابي» باز تعريف و باز مهندسي كرد. حس اعتماد به نفس و اميد و جرئت مناقشه با گفتمان سيطره طلب ليبرال- دموكراسي است كه مي تواند روح در كالبد واژه روشنفكري بدمد وگرنه اين چه روشنفكري شترمرغ نمايي است كه هرچه در برابر فرهنگ و تمدن بومي- اسلامي پرخاشگر، شورشگر، بدگمان- و دست كم منتقد- است، در برابر فرهنگ متعدي بيگانه، تصويري تماماً مطيع و نرم و خوش گمان و تسليم از خود برجاي مي گذارد؟! "
در خاتمه اینکه اکنون که اینگونه تبلیغات پیرامون علم و دانش ایرانی شده و از دانشگاه و فراگیری علم مستقل ایرانی برای خود کفا شدن سخن گفته و مطرح شده است . به نظر می رسد که قلم بر دست یادداشت روز نویس هذیان و وارونه گوی زیادی نشئه شده آنگونه که از حالت طبیعی خارج شده که دست به هذیان گوئی زده است که بایگانی ذخیره شده ی ذهنی اش را از دست بداده طوریکه قدرت باز پروری و توانائی بازگوئی و درک وفهم شرایط موجود را ندارد تاکه بداند در دانشگاه ها چه می گذرد؟ یا اینکه به خاطر آورد داستان سناریو ستاره دار کردن دانشجویان و شناسائی و اخراج و زندانی کردن شان که همراه با باز خرید و باز نشسته و خانه نشین کردن اساتید بوده است که این توطئه بابهانه و اتهام مبارزه با لیبرالیسم و سکولاریسم دنبال و اجرا شده است . زیرا که هدف پادگانی و گورستانی کردن دانشگاه ها بوده است . همچنانکه چه آسان فراموش کرده است که چگونه از همان فردای 22 بهمن سال 57 که طرح پاک سازی فرهنگیان شروع شد تا اردیبهشت ماه سال 59 که یورش سراسری به دانشگاه های سراسر کشور طراحی شد و دانشجویان و دانشگاه ها به خاک وخون کشیده شد. آنگاه این یورش سبعانه مغول وار باز داشت گسترده دانشجو واساتید و اخراج کردن شان از دانشگاه ها را بهمراه داشت که زیر پوشش توطئه طراحی شده انقلاب ضد فرهنگی ، طرح اشغال دانشگاه ها اجرا شد . سپس برای 3 سال دانشگاه ها تعطیل شدند . در ادامه سناریوی توطئه ی سرکوب و خفقان در محیط دانشجوئی جنبش دانشجوئی قیام 6 روزه ی دانشجوئی تیر ماه سال 78 سرکوب شد. البته این سیاست فشار و کنترل و توطئه و تعقیب علیه ی دانشجویان ادامه یافت تا اینکه در 25 خرداد 88 شبیخون شبانه به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران زده شد و تعدادی دانشجو جان باختند . بنابراین در 32 سال گذشته بطور سیستماتیک حاکمان در همه سطوح دشمنی خودشان را با دانشجویان و دانشگاهیان و قشر روشنفکر با شدت تمام اعمال و تحمیل و دنبال کرده اند تا جائیکه پاسدار گماشته احمدی نژاد اینان را متهم کرد که فهم و شعورشان کمتر از بزغاله می باشد . اما معلوم نیست که اکنون چه شده که چنین معجزه ای رخ داده شده است که از جستجوگری دانش و علم ایرانی پیروان نسل سلمان فارسی سخن گفته شده ا و از دانشجو و دانشگاه مستقل ایرانی دفاع و حمایت شده است؟!!
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/890616/2.htm#other201
دروغ نامه ی کیهان 4 شنبه 16 شهریور ماه سال 1389
تا ثريا... نه تا انته ليثران (يادداشت روز)
http://www.kayhannews.ir/890616/2.htm#other201
دروغ نامه ی کیهان 4 شنبه 16 شهریور ماه سال 1389
تا ثريا... نه تا انته ليثران (يادداشت روز)