دروغ نامه ی کیهان یکشنبه 28 آبان ماه سال 1390

نقد و بررسی : (يادداشت روز)دروغ نامه ی کیهان " 5 نقش 5 بازيگر "

"جارچیان قلم بر دست همچون ولی وقیح منفور ونا مشروع موازی با رهبر ولی وقیح منفور ونا مشروع از موضع فرار به جلو تلاش می کنند تا که در به همان پاشنه ی سابق به چرخد تا که بشود تهدید های جدید با انکار و وارونه کردنش خنثی شود و سیاست وقت کشی مذاکرات هسته ای به تضمین دستیابی به سلاح هسته ای منجر شود"

عضو حزب الله قلم زن سایت رجا نیوز و خبر گزاری دروغ پرداز کودتا گران پاسدار فارس و یادداشت روزنویس دروغ نامه ی کیهان بدون آنکه بگوید که چرا سیستم خبر رسانی در ایران استبدادی تک صدایی آنگونه وارنه است و در زیر تیغ سانسور قرار دارد که اعتراف شده است به ناچار برای پیگیری خبر ها روی به رسانه های خارجی آورده می شود . برای همین اکنون این ممیز مأمور قلم بر دست مجبور شده است تا که تکذیب کند آنچه رسانه های خارجی می گویند فضا خراب و بحرانی نیست . پس برای توجیه موظف شده است در ادامه چنین سئوالاتی را مطرح کند:

"اگر كسي اختيار چشم و گوش خود را به دست رسانه هاي غربي بسپارد به سرعت به اين نتيجه خواهد رسيد كه وضع نه فقط خراب بلكه بحراني است. ظاهرا اينطور به نظر مي رسد -يا به نظر مي رسانند- كه ايران در حال دريافت ضربه هاي پي درپي است و غرب همه توان خود را به كار گرفته تا كار را يكسره كند. كافي است مخاطب اين موج بزرگ تبليغي اندكي هم محافظه كار يا سست باشد. بلافاصله نتيجه خواهد گرفت كه پس راهي جز كوتاه آمدن نيست و تنها زماني مي توان از اين مخمصه خلاص شد كه ايران رفتار خود را آنگونه كه غربي ها مي خواهند تعديل كرده باشد.اما آيا واقعا اينطور است. آيا هم اكنون مخمصه اي براي ايران وجود دارد؟ آيا به راه افتادن موج سنگين فشار رواني عليه ايران ناشي از آن است كه غربي ها در مقابل ايران احساس قدرت مي كنند؟ آيا واقعا آمريكا و اسرائيل به اين دليل بازي حمله به ايران را راه انداخته اند كه تصور مي كنند حمله نظامي يك گزينه واقعي است؟"

مدعی قلم بر دست بدون آنکه پاسخ دهد که پرونده ی ننگین حقوق بشر رژیم فاشیستی مذهبی ایران در 33 سال گذشته چگونه بوده است؟ چه تعداد زندانی سیاسی اعدام و تیر باران شدند؟ چه تعداد از طریق قتل های زنجیره ای در داخل وترور در برون مرز جان باخته اند؟ یا اینکه سپاه قدس در عراق و لبنان و افغانستان و سوریه مرتکب چه اقدام یا جنایت وجنگ آفرینی هایی شده است ؟خلاصه کارنامه ی سیاست صدور تروریسم و بحران و ارتجاع به برون مرز و مداخله گری در امور داخلی کشور های منطقه و همسایه چگونه می باشد؟ یا اینکه اشاره کند پرونده هسته ای رژیم فاشیستی مذهبی چگونه پروسه ای طی کرده است؟ برای چه مدت بطور پنهانکاری پیگیری شد ودر راستای چه اهدافی بطور مخفیانه دنبال شد؟ چرا از زمانی که فاش شده است تا کنون با ترفند و حیله های گوناگون از جمله سیاست وقت کشی دنبال شده است؟ ولی اکنون با سانسور و یا وارونه کردن نکات فوق اینگونه توضیح داده شده است که آمریکا تصمیم به تحرکات رادیکال گرفته است؟ همچنین دخالت گری همراه با اقدامات تروریستی از سوی سپاه قدس و شیعیان شبه نظامی در عراق و یمن و حزب الله لبنان و حماس و جهاد اسلامی فلسطین با چتر ادعای جنبش بیداری اسلامی را ا سلامیزه و ایرانیزه کردن منطقه نامیده شده که موجب ضعف واکنش آمریکا شده که اینگونه بطور تقسیم بندی 6 گانه طبقه بنده شده است :

"يك مسئله بزرگ در پس همه اين فشارها وجود دارد كه تا وقتي به درستي شناخته نشود نمي توان پاسخي دقيق به اين سؤال ها ارائه كرد و آن هم اين است كه ببينيم چرا يك باره آمريكايي ها تصميم گرفتند تحركات راديكال خود را عليه ايران زياد كنند؟ واقعا آيا آمريكا نگران اين است كه ايران مشغول عمليات ويژه اطلاعاتي در خاك آن باشد يا نگران است كه ايران كلاهك هسته اي طراحي كرده و آن را روي موشك شهاب سوار كند؛ يا اينكه نه، آمريكايي ها خوب مي دانند نه ايران در پي ساخت سلاح هسته اي است و نه قصد داشته يك ديپلمات بي اهميت سعودي را در واشينگتن ترور كند و همه اين بازي ها به دليلي ديگر به راه افتاده است؟ اولا به دلايل اقتصادي و به دليل تشديد روحيه ضد جنگ در داخل آمريكا چاره اي جز خروج از منطقه ندارند و ثانيا با سقوط ديكتاتورهاي متحد آنها در منطقه كساني در حال بر سر كار آمدن هستند كه پيوندهايي تاريخي و ارگانيك با ايران دارند. نتيجه اي كه آمريكايي ها از اين صحنه گرفتند اين بود كه قدرت راهبردي آنها در منطقه روز به روز در حال كاهش يافتن است و مدلي ضد آمريكايي و ضد صهيونيستي در منطقه جان گرفته كه احتمال دارد از حيث پاي بند نبودن به خطوط قرمز غرب از الگوي ايران تبعيت كند. پس صورت مسئله چيست؟ صورت مسئله اين است كه تحليل كلاني در واشينگتن وجود دارد كه مي گويد منطقه در حال اسلاميزه و شايد هم ايرانيزه شدن است و از بد حادثه آمريكا هم به دليل بحران بي سابقه اقتصادي و اجتماعي چاره اي جز بيرون رفتن از منطقه و مشغول شدن به اوضاع داخلي خود ندارد. تعبير برخي استراتژيست هاي صهيونيست اين است كه مي گويند آمريكا درست در زماني در حال ترك منطقه است كه بيش از هر وقت ديگر به بودن در منطقه نياز دارد.معادله راهبردي در منطقه ظرف چند ماه به نحوي بازگشت ناپذير به نفع ايران تغيير خواهد كرد و با خروج آمريكا از منطقه، روي كار آمدن اسلام گرايان نزديك به ايران در چند كشور ديگر و تداوم برنامه هسته اي (بويژه در فردو) اوضاع به گونه اي تغيير مي كند كه غربي ها حتي اگر هم بخواهند، ديگر قادر به متوقف كردن ايران نخواهند بود. به اين ترتيب بود كه آمريكا و اسرائيل در يك سلسله نشست هاي راهبردي كه بعدها برخي اروپايي ها در آن مشاركت داده شدند تصميم گرفتند كه راهي براي كند كردن سرعت برتري منطقه اي ايران پيدا كنند تا براي مديريت اوضاع لااقل كمي زمان ايجاد شود.موساد مامور شد تا سيلي از اخبار را به رسانه هاي غربي و عربي درز بدهد با اين مضمون كه اسرائيل در حال تدارك يك حمله قريب الوقوع به ايران است. اگرچه كساني در روزهاي اول آغاز اين بازي آن را جدي گرفتند ولي از همان موقع روشن بود و حالا ديگر كاملا روشن شده كه هدف اين خيمه شب بازي نه حمله واقعي به ايران -كه اسرائيلي ها مي دانند ممكن نيست و ممكن هم اگر باشد به نتايجي عكس آنچه مدنظر آنهاست منجر مي شود- بلكه ايجاد ابزاري در دست آمريكا براي چانه زني با روسيه، چين و اروپايي ها بود تا آنها را از احتمال اقدام يك جانبه اسراييل بيم داده و با تشديد تحريم ها عليه ايران همراه كند.نقش دوم بر عهده آمانو نهاده شد. مديركل ظاهرا ژاپني و در اصل آمريكايي آژانس مجموعه اي از جعليات بي سر و ته و خنده دار را به دستور شخص اوباما به عنوان «يافته هاي آژانس درباره برنامه هسته اي ايران» منتشر كرد. گزارش نوامبر آمانو صريحا ايران را به تلاش براي ساخت سلاح هسته اي متهم نمي كند -چرا كه شواهدي در اين زمينه وجود ندارد- بلكه صرفا با رديف كردن يك سلسله فعاليت هاي متعارف نظامي مي گويد آژانس نگران است كه اين فعاليت ها بخشي از يك برنامه نامتعارف ساخت سلاح هم باشد.سومين نقش به عربستان واگذار شد. مقرن بن عبدالعزيز رييس سرويس اطلاعاتي سعودي درست يك هفته قبل از طرح اتهام تروريستي عليه ايران با جوزف بايدن ملاقات كرد و گزارش ها نشان مي دهد در اين ملاقات توافق شد كه يك بازي جديد ديپلماتيك و رسانه اي عليه ايران با محوريت فردي به نام منصور ارباب سيار كه آمريكايي ها مدت ها بود او را آماده اجراي اين سناريو كرده بودند، راه بيفتد. عربستان پذيرفت بخشي از اين پروژه باشد چرا كه به وضوح (و البته به اشتباه) احساس مي كرد ايران در حال حذف كردن آن از معادلات منطقه اي است. تحليل آمريكا اين بود كه اگر پرونده اتهام تروريستي به ايران به اندازه كافي با سر و صدا مطرح شود به آساني مي توانند از شوراي امنيت يك قطعنامه جديد عليه ايران درخواست كنند. نكته كليدي در اينجا اين است كه دو طرف سعودي و آمريكايي توافق كردند كه محور اتهام زني به ايران بايد نيروي قدس باشد كه در سياست هاي منطقه اي جمهوري اسلامي نقش برجسته اي دارد.نقش چهارم به يك اتاق عمليات مشترك ميان اسرائيل، تركيه، عربستان و اردن واگذار و ماموريت آن هم اين بود كه اوضاع سوريه را تا مي توانند بحراني كنند آن هم با اين هدف كه ايران احساس كند سوريه در حال از دست رفتن است و لذا بايد براي نجات اسد هم كه شده اندكي كوتاه بيايد.و آخرين نقش به وضوح به سران جريان فتنه در ايران واگذار شده است.جريان فتنه از طريق اتصالات بيروني به وضوح مامور شده تا وضعيت كشور را قرمز و بلكه در حالت جنگي نشان دهد و با ملتهب كردن فضا افكار عمومي را عليه سياست هاي نظام تحريك كرده و نوعي ورودي مطلوب خود براي انتخابات مجلس نهم كه آمريكايي ها به آن به عنوان صحنه اي براي احياي مجدد فتنه مي نگرند ايجاد كند"

درخاتمه اینکه بدلیل اینکه غرب سیاست مماشات گرانه با رژیم غیر متعارف و اصلاح ناپذیر فاشیستی مذهبی ایران در 33 سال گذشته را دنبال نموده است منافع بسیار کلانی نصیبش شده است . بهمین دلیل غرب سیاستی در پیش گرفت که نه موجب تضعیف نشده که سبب تقویت رژیم قرون وسطایی ضدبشری ایراان شده است . اما اکنون تغییر و تحولاتی که در منطقه به وقوع پیوسته است که موجب سقوط چند دیکتاتور شد. البته ادامه ی این تغییر و تحولات به سوریه رسیده که هم پیمان نزدیک حاکمان ایران است . از سوی شرایط آنگونه شده است که دیگر ادامه ی سیاست گذشته ی غرب با حاکمان ایران خطر آفرین می باشد . برای اینکه عراقی که دشمن حاکمان ایران بود پس از اشغال نظامی تبدیل به جولانگاه پاسداران و حیاط خلوت حاکمان ایران شده است . مهمتر اینکه این کشور مرکز کانون صدور تروریسم وارتجاع به منطقه شده است . همچنین از عراق نیروی سرکوبگر وارد سوریه می شود . البته همراه با سوخت رسانی برای تانک های ارتش سوریه می باشد . بعلاوه برخی از سیاست های اغماض گرایانه ی غرب که با میدان دادن به روس ها وچینی ها در گروه 5+1 در پیش گرفته شد منجر به فضای مناسب سیاست وقت کشی در مذاکرات هسته ای شد که در نهایت این سیاست منتهی به عامل شاب دادن به پیگیری اهداف هسته ای شده است طوری که اکنون اهداف پروژه ی هسته ای ایران به مر حله ای خطرناکی رسیده است که نیاز به اقدامات جدی رادیکال برای مهارش می باشد . برای اینکه نه صلح و ثبات و امنیت که منطقه که صلح و امنیت جهانی را تهدید می کند . برای همین جارچیان قلم بر دست همچون ولی وقیح منفور ونا مشروع موازی با رهبر ولی وقیح منفور ونا مشروع از موضع فرار به جلو تلاش می کنند تا که در به همان پاشنه ی سابق به چرخد تا که بشود تهدید های جدید با انکار و وارونه کردنش خنثی شود و سیاست وقت کشی مذاکرات هسته ای به تضمین دستیابی به سلاح هسته ای منجر شود.

هوشنگ بهداد

http://www.kayhannews.ir/900828/2.htm#other200

دروغ نامه ی کیهان یکشنبه 28 آبان ماه سال 1390

5نقش 5 بازيگر (يادداشت روز)