روزی نامه ی حکومتی جمهوربی اسلامی 3 شنبه 17 آبان ماه سال 1390
نقد و بررسی : سرمقاله روزی نامه ی حکومتی جمهوری " ديكتاتور يمن وبال گردن غرب "
"رژیم فاشیستی مذهبی ایران تبدیل به معضل وتهدید اصلی منطقه تبدیل شده و به نظر می رسد که تاریخ مصرفش دارد تمام می شود . چونکه نه با سیاست صدور تروریسم و بحران و ارتجاع ومداخله گری در امور داخلی کشور منطقه اهداف بحران آفرینی و جنگ افروزی را دنبال می کند وادعای رهبری جنبش بیداری اسلامی دارد، بلکه با شدت وجدیت تمام تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای می کند"
بدون شک از اینکه سرمقاله نویس اعتراف کرده است که غرب به خصوص آمریکا اعتقادی به استقرار سیستم های دمکراتیک در منطقه ندارند. باید گفت که نه اینکه این اعتراف واقعیتی اثبات شده وانکار نا پذیرمی باشد، بلکه ادامه ی سیاست تلاش های مستمر تعویض حکومت های دمکراتیک جهان سوم است که همراه با طرح کودتا های نظامی بوده است که در ایران در دوران زنده یاد مصدق در ایران رخ داد . پس از انقلاب 57 به جای حمایت از حومت دمکراتیک پیشنهاد حکومت مذهبی داده شد تا علیه ی شوروی قبل از سقوط استفاده شود .پس از اشغال نظامی عراق پایگاه های سازمان مجاهدین در عراق بمباران هوایی وخلغ سلاح شد . تا مکمل سیاست گذاشتن نام شان در توی لیست تروریستی شود تا با سیاست پیگیری زد وبند پشت پرده با حاکمان ایران دست به اشغال گری کشور های منطقه وتغییر حکومت ها زده شود که درر استای ادامه ی اهداف تقویت حکومت های ضدد مکراتیک بوده است . به ویژه اینکه بد ترین نوع حکومت فاشیستی مذهبی را در ایران به مردم این کشور تحمیل وتقویت کردند تا از طریق این کشور فضای ناامنی وبی ثبات کردن منطقه به وجود آید تا نه اینکه حکومت های غیر وابسته تغییر داده شود و حکومت های سرکوبگر دست آموز جانشین شود بلکه فضای غارتگری نفت منطقه و فروش ده ها میلیارد دلار های تسلیحات نظامی برای ادامه جنگ افروزی و ویران سازی زیر ساخت های کشور های منطقه و بیشتر وابسته به واردات شدن وپس رفت شان فراهم گردد . بنابراین سر مقاله نویس حق ندارد که وسط دعوا نرخ تعیین کند و از موضع ارزان گران فروشی کند و با پاک کردن صورت مسأله تلاش کند که غرب را زیر سئوال ببرد که مدافع شکل گیری حکومت های دمکراتیک در مئطقه نیست تااینگونه وانمود کند که هم رژیم فاشیستی مذهبی دمکراتیک می باشد . هم اینکه فراموش شود در 22 خرداد 88 در ایران چه اتفاق افتاد وپس از آن معترضان ناراضی چه واکنشی نشان دادند وچگونه با اینان بر خورد شد؟ مهمتر اینکه غرب در این مورد سکوت نمود؟ همچنین پس از آن با رهبران رقیب مغلوب چگونه بر خورد شد واکنون اینان کجا می باشند ؟ اما مدعی سرمقاله نویس همچون حاکمان رژیم ضد بشری و قرون وسطایی مدافع شکل گیری حکومت دمکراتیک در کشور های همسایه ومنطقه شده است و پیرامو شرایط یمن و نقش غرب اینگونه قلم فرسایی کرده است:
واقعيت اين است كه غرب اعتقادي به مستقر شدن نظامهاي دمكراتيك در كشورهاي منطقه ندارد و حمايت غرب از موج اخير قيامهاي مردمي در منطقه، ظاهري و از روي ناچاري است كه نمونه روشن و آشكار آنرا ميتوان در برخورد اين دولتها با تحولات يمن و بحرين مشاهده كرد. دولتهاي غربي به سركردگي آمريكا، درحالي كه پس از آغاز اعتراضات در ليبي به سرعت دست به كار شدند و با صدور قطعنامه پشت قطعنامه به بهانه حمايت همه جانبه از غيرنظاميان ليبي لزوم سقوط رژيم قذافي را سر دادند ولي در مورد بحرين و يمن نه تنها چنين عمل نكردهاند بلكه مقامات ارشد نظامي آمريكا و ديگر كشورهاي غربي بطور منظم از اين كشورها ديدار ميكنند تا به سران مستبد اين رژيمها قوت قلب بدهند. با اينكه غربيها شيفته علي عبدالله صالح نيستند و او را وبال گردن خود ميدانند، علت اينكه تاكنون براي حذف او اقدام نكردهاند اينست كه جايگزيني براي او پيدا نكردهاند كه بتوانند براي پياده كردن سياستها آنها به وي اطمينان كنند. ترديدي وجود ندارد كه غربيها به محض يافتن چنين فردي هيچ ترديدي در سرنگوني علي عبدالله صالح به خود راه نخواهند داد، چرا كه از ديدگاه غرب، علي عبدالله صالح نيز همچون ساير همتايانش در تونس، مصر و ليبي يك مهره سوخته محسوب ميشود و بقاي وي براي غرب هزينه سنگيني را تحميل ميكند. در اين ميان از نقش عربستان در حمايت از ديكتاتور يمن نبايد چشم پوشي كرد. رياض حتي بيشتر از غرب از سقوط رژيم علي عبدالله صالح وحشت دارد چرا كه فروپاشي رژيم كنوني يمن، خاكريز مهمي را از دست سران رياض خارج خواهد كرد و آنها را در مقابل تحولات گسترده جاري در منطقه به شدت آسيب پذير خواهد ساخت"
در خاتمه اینکه مشخص است که موضوع یمن و علی عبدالله صالح رئیس جمهوری آن برای غرب همچون لیبی و سرهنگ قذافی نیست که همان بر خورد مشابه با قذافی را برای غرب طلب کند . حتی مشابه ی فشاری که برروی بشار اسد جنایتکار وارد می شود در مورد علی عبدالله صالح بکار برده نمی شود . زیرا که اولاً یمن مثل لیبی نفت ندارد که ارزش اقدام نظامی همچون لیبی برای ناتو علیه اش داشته باشد . دوماً : مهمتر اینکه یمن جزو شبه جزیره عربستان است که سقوط نا بهنگامش ممکن است که اوضاع یمن به سمتی پیش رود که از طریق حوثی های یمن جای پای قدرت برای حاکمان ایران به وجود آید تا که شبه جزیره عربستان را نا امن و بی ثبات سازد و اخلال در شبکه صادرات نفت این کشور به وجود آید که بزرگترین صادر کننده ی نفت در سازمان اوپک می باشد . سوماً : اینکه علی عبدالله صالح نه همچون بشار اسد رابطه ی خوبی با حاکمان ایران ندارد ، بلکه بر عکس رابطه اش با عربستان خوبست که اکنون بدلیل فاش شدن طرح ترور سفیر عربستان در آمریکا رابطه میان دو کشور بسیار متشنج شده است . لذا غرب نمی خواهد که ناسنجیده تغییراتی در یمن به وجود آید که علیه ی عربستان باشد و شرایط به سود حوثی های شیعه و القاعده وحاکمان ایران به چرخد . به ویژه اینکه مدتی است که رژیم فاشیستی مذهبی ایران تبدیل به معضل وتهدید اصلی منطقه تبدیل شده و به نظر می رسد که تاریخ مصرفش دارد تمام می شود . چونکه نه با سیاست صدور تروریسم و بحران و ارتجاع ومداخله گری در امور داخلی کشور منطقه اهداف بحران آفرینی و جنگ افروزی را دنبال می کند وادعای رهبری جنبش بیداری اسلامی دارد، بلکه با شدت وجدیت تمام تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای می کند.
هوشنگ بهداد
http://www.jomhourieslami.com/1390/13900817/13900817_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی حکومتی جمهوربی اسلامی 3 شنبه 17 آبان ماه سال 1390
ديكتاتور يمن وبال گردن غرب