دروغ نامه ی کیهان یکشنبه 14 شهریور ماه سال 1389
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " راهي باز هم به سوي ايران "
"اعتراف وحشت از مذاکرات صلح خاور میانه در کاخ سفید و نگرانی از ارتبط این مذاکره به سیاست مداخله گری رژیم ضد بشری در امور داخلی فلسطین و بحران هسته ای "
قلم بر دست یادداشت روز نویس با تیز و برجسته کردن این واقعیت که همه معضلات و بحران های خاور میانه به ایران ختم می شود خیلی ساده و شفاف اعتراف کرده است که نه رژیم ضد بشری مشکل مردم ایران و عراق و افغانستان است ، و نه اینکه معضل اصلی بی ثباتی خاور میانه است که دشمن مذاکرات صلح در خاور میانه هم می باشد چونکه بدلیل تلاش پیگیر و مستمرش برای دستیابی به سلاح هسته ای تبدیل به آنگونه معضل پیچیده ای شده است که نه از راه مذاکره ونه تحریم ها مهار پذیر نمی باشد . بهمین دلیل می بایست راه چاره یا اصولی قطع حضور و نفوذش در عراق و افغانستان به خصوص کارشکنی کردن در امور داخلی فلسطین و مخالفت کردنش با هر گونه روند مذاکرات صلح خاور میانه یافت. بر اساس همین و اقعیت است که قلم بر دست یادداشت روز نویس اذعان کرده است که در کاخ سفید پیرامون هر موضوع بحث و گفتمانی باشد مرتبط به رژیم ضد بشری ایران منتهی می شود . از جمله موضوع مذاکرات صلح خاورمیانه است که در کاخ سفید ادامه دارد که به سرنخ اصلی عامل فتنه و آشوب و بحران سازی و جنگ افروزی در خاورمیانه یعنی رژیمضد بشری و چگونگی مارش اشاره شده است . نا گفته نماند که قلم بر دست یادداشت روز نویس از سوی دیگر تلاش هم کرده تا وانمود کند که موضوع کاخ سفید ربطی به حاکمان تهران ندارد ، در صورتیکه با بر پا کردن الم شنگه روز جهانی قدس نه طرح و هدف مداخله گری در امور داخلی فلسطین است و عمداً هم این سیاست در 32 سال پیش دنبال شده است زیرا که در راستای سیاست صدور تروریسم و بحران وارتجاع بر برون مرز و ایجاد ناامنی و بی ثبات برای پیش برد اهداف خاص همچون تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای بوده است. البته هدف قلم بر دست جا انداختن عدم خطرهر گونه تهاجم نظامی و دست دوم کردن پیگیری پرونده ی هسته ای است . برای همین مسئله اصلی و فرعی کردن بحث گفتمان میان آمریکا و اسرائیل پیرامون مذاکرات صلح خاورمیانه و پرونده ی هسته ای را مطرح کرده است. در صورتیکه اشاره شد که در موضوع لازم وملزوم ومرتبط بهمدیگر می باشند . کمدی تر اینکه تلاش شده نعله وارونه زده شود و از سوی آمریکا و اسرائیل نقل قول کرده که اینان می داند پروژه ی هسته ای دارای اهداف نظامی نیست چونکه حاکمان تهران بری شان سلاح هسته ای ارزش نظامی و تدافعی درد سر ساز ندارد. ولی در ادامه معلوم نیست که نگفته است که چرا اگر هدف تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای نیست و ترس هم از تهاجم نظامی اسرائیل هم درکار نمی باشد برای چه از موضع ضعف قدرت نمائی ادعا شده است که اسراييل واقعا كوچكتر از آن است كه بتواند حتي چنين حمله اي را طراحي كند، چه رسد به اينكه در انديشه اجراي آن باشد. همینطور در دنباله با پیش داوری از مذاکرات صلح خاورمیانه در داخل سفید آمریکا با ابراز دشمنی با آن این چنین نظر نهائی منتهی به شکست مذاکرات صلح خاورمیانه کرده است :
"مذاكرات سازش واشينگتن بناست از دل اين فضا، راهي براي مواجهه دوباره با مسئله ايران ايجاد كند. از همين حالا مي توان به سادگي گفت هر 3 طرف آمريكايي، اسراييلي و فلسطيني مي دانند اين مذاكرات حاصلي نخواهد داشت اما هر كدام به دليلي مذاكره را به قهر ترجيح داده اند. ابومازن هم كه اساسا جز نشستن سر ميزهايي از اين دست كار و كسب ديگري ندارد. نشان طلايي مقاومت را مرداني لايق تر خيلي پيش از اينها از چنگ امثال او بيرون آورده اند. تنها كاركرد سياسي او و تنها دليلي كه اسراييلي ها و آمريكا يي ها او را بر سر كار نگه داشته اند اين است كه كسي از تبار فلسطيني باشد تا پاي پيمان سازش را امضا كند والا همه مي دانند مردي كه عرفات هم او را سازشكار مي خواند(؟!) به هيچ درد ديگري نمي خورد."
جالب است که قلم بر دست یادداشت روز نویس با اعتراف آشکر به سیاست مداخله گری در امور داخلی فلسطین و نیاز شدید به بحران آفرینی و جنگ افروزی در خاورمیانه به نگرانی ضربه و آسیب دیدن حماس و جهاد فلسطین هم اذعان کرده است. زیرا که این چنین حاکمان تهران از طریق این دو جریان دست نشانده است که اهداف ضد صلح و جنگ افروزانه ی خودشان را در منطقه علیه ی اسرائیل و باج خواهی هسته ای دنبال می کنند
" تلاش هاي 2 ساله اوباما براي فشل كردن محور مقاومت در منطقه از طريق ايجاد اختلاف بين اجزاي آن به وضوح شكست خورده و اوباما مسلما به اين فكر مي كند كه چگونه بايد آن تلاش ها را از سر بگيرد. در مقطعي آمريكايي ها سعي كردند با واسطه گري تركيه مذاكراتي ميان اسراييل و سوريه تدارك كنند به اين اميد كه دمشق در ازاي بازپس گرفتن بلندي هاي جولان همكاري با ايران و حزب الله را قطع كند. سوري ها در آن مقطع خوب فهميدند كه اگر اسراييل و آمريكا در مقابل آنها نرمشي به خرج مي دهند فقط به دليل پيوندي است كه با محور مقاومت دارند و لذا تصميم گرفتند اين پيوند را حفظ كنند"
در نهایت اینکه بر خلاف ادعای شکست مذاکرات صلح خاور میانه اما قلم بر دست یادداشت روز نویس اعتراف به وحشت ناشی از شکل گیری موفقیت آمیز مذاکرات صلح کرده است . برای همین از موضع نماینده و وکیل مدافع مردم فلسطین آویزان به جنگ 33 روزه و 22 روزه با اسرائیل شده و مانور داده و از موضع ضعف قدت نمائی کرده است . یعنی پذیرفته است که پاسداران و ولی وقیح پشت بر پائی و راه اندازی این دو جنگ بوده اند که هر گونه عقب نشینی از این دو جریان اینگونه می تواند نوعی خودکشی برای پاسداران در بحران و بن بست فرو رفته باشد :
"اشكال كل فرايند اين است كه آمريكا نمي خواهد بفهمد سازش با سازشكاران مسئله فلسطين را حل نمي كند، سازش با محور مقاومت هم كه مي تواند به قضيه فيصله بدهد امكانپذير نيست چرا كه مقاومت چيزي براي سازش نمي بيند و حاضر نيست فراموش كند اين سرزمين زماني اشغال شده است ولو سال ها از آن گذشته باشد. محور همه تلاش ها براي سازش اين است كه پديده اشغال فراموش شود و به مسلمين بقبولانند اسراييل واقعيتي است كه بايد به نحوي با آن كنار آمد. اين چيزي است كه ابومازن و مبارك و عبدالله اردني هيچ مشكلي با آن ندارند. اما آنها نبودند كه در سال 2006، 33 روز، و دو سال بعد 22 روز جلوي صهيونيست ها ايستادند و پسران خوب خانم گلداماير را گوشمالي دادند. مشكل جاي ديگري است. مشكل اين است كه مقاومت حاضر به فراموش كردن خاطره 1948 نيست و اين را با هيچ فرمولي جز آنكه صهيونيست ها به همان جايي برگردند كه از آن آمده اند، نمي توان حل كرد. آمريكا مي تواند نه يك سال كه ده ها سال با امثال ابومازن و مبارك مذاكره كند و نه يك توافق كه ده ها توافق با آنها امضا نمايد، اما در كوچه پس كوچه هاي الخليل و رام الله و پشت ديوارهاي محنت زده غزه و البته در سراسر ايران، چشم هايي مي درخشد كه براي ايستادن در مقابل صهيونيست ها، براي تنها چيزي كه ارزش قائل نيستند قول و قرار هاي روباه ها با دم هايشان است. مسئله فلسطين البته روزي حل خواهد شد ولي آن وقت ديگر چيزي به نام اسراييل وجود نخواهد داشت كه سخن گفتن از مذاكره با آن معنايي داشته باشد"
در خاتمه اینکه اکنون هر چه زمان به جلو می رود .هم بیشتر توهم ریخته می شود. هم اینکه بهترفاش می شود که عامل بی ثباتی و نا آرامی منطقه کدامین کشور می باشد . زیرا که نه بقایش به بحران آفرینی و جنگ افروزی پیوند زده شده است ، بلکه اهداف بلند پروازانه ی دسترسی به سلاح هسته ای اش نیز بستگی به ادامه ی همین سیاست صدور تروریسم و ارتجاع و بحران به برون مرز و مداخله گری در امور داخلی کشور های همسایه و منطقه دارد. همچنین اینکه مشخص شده است که شرایط حاکم شده کنونی بر ایران حاصل سیاست مماشات گرایانه ی غرب است که الویت نه دفاع از حقوق بشر در ایران و پیش برد فعالیت سیاست تنش زدائی در منطقه ی خاورمیانه بوده است بلکه هدف این بوده که به پیگیری منافع اقتصادی و تجارت و نفت و گاز ارحجیت داده شدتا بدین ترتیب بهترین فرصت برای حاکمان تهران فراهم شد تاکه موازی با صدور نفت و گاز، تروریسم و ارتجاع و بحران به برون مرز هم صادر کنند بطوریکه آنگونه دست شان باز شد تاکه آزادانه اعزام تروریست های حرفه ای برای ترور و کشتن مخالفان در برون مرز کنند که نه اقدام جنایت حذف ضد بشری فیزیکی مخالفان را مرتکب شدند ، بلکه بد تر اینکه هر جا عوامل تروریست های اعزامی شان گیر افتادند با تهدید و تطمیع کردن آزاد و به داخل کشور مسترد شان نمودند. اما اکنون به نظر می رسد که غرب احساس کرده است که نه اینکه خطر رژیم حاکمان تهران در بستر تلاش برای دسترسی به سلاح هسته ای خیلی جدی است ، بلکه جدی تر از آن سیاست صدور به تروریسم و ارتجاع و بحران به برون مرز و مداخله گری در امور داخلی عراق و افغانستان و به خصوص دشمنی کردن در روند مذاکرات صلح خاورمیانه می باشد که می بایست تا جنگی دیگر در خاور مینه بر پا نکرده و فضا برای عبور از بحران تحریم و هسته ای اش میسر و هموار نشده است اقدام مسئولانه انجام گیرد . لذا در این مورد کوشش برای به نتیجه رسیدن مذاکرات صلح خاور میانه پارامتر مهم و تعینن کننده می باشد ، برای همین حاکمان تهران باهمه توش و توان و ترفند وحیله وتهدید وارد صحنه شده اند تا که طوری شده تلاش مذاکرات صلح به نتیجه نرسد.
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/890614/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان یکشنبه 14 شهریور ماه سال 1389
راهي باز هم به سوي ايران (يادداشت روز)