دروغ نامه ی کیهان 4 شنبه 18 آبان ماه سال 1390
نقد و بررسی : (يادداشت روز)دروغ نامه ی کیهان " بزرگترين مشكل آمريكا "
این چگونه ادعای وارونه ای است که این رژیم ضد بشری و قرون وسطایی تبدیل به بزرگترین مشکل آمریکا شده است در صورتی که خود آمریکا در آستین خود مار پرورش داده است تا بسویش زهر پاشی کند. چونکه مگر آمریکا با حذف نظامی دشمنان همسایه ی این رژیم بربرمنش وتاریک اندیش اصلاح نا پذیر ایران موجب تقویت این رژیم مشکل ساز نشده است؟
مداحان و جارچیان و قلم بر دستان مطبوعاتی رژیم ضد بشری و قرون وسطایی به سبک روضه خوانی و گریز به صحرای کربلا زدن ومرثیه خوانی کردن می باشد . بطور مثال اکنون یادداشت روز نویس غیر ایرانی برای اینکه ثابت کند که رژیم فاشیستی مذهبی مبدل به بزرگترین مشکل آمریکا شده است استناد به فرید زکریا گزارشگر شبکه آمریکایی سی ان ان به بی اثر بودن تحریم کرده است . البته متوجه نشده که این نقل قول کردن بیانگر اعترافی است که بر خلاف شعار های ضد آمریکایی سردادن ومدعی آزاد وامن ترین کشور جهان بودن ولی هم گزارشگر آمریکایی برای گفتگو به ایران دعوت می شود تاا ینکه در کاخ سعدآباد از وی وفرزندش پذیرایی واسکان به اینان داده شود تا که تبدیل به مهره ی تبلیغاتی محور بی اثر بودن تحریم ها شود . از سوی دیگر چگونه است که در ایران مطبوعات زیر تیغ سانسور می باشند. در صورتی که آمریکای دشمن هم اجازه ی سفر به گزارشگر تلویزیونی اش به سفر وگفتگو با رئیس جمهوری رژیم فاشیستی مذهبی ایران می دهد.هم مانع ازبازتاب گزارش این گفتگو در آمریکا نمی شود. مهمتر اینکه ویزا به رئیس جمهور پاسدار گماشته به سفر به آمریکا می دهد تا که در سازمان ملل سخنرانی کند وهر چه می خواهد علیه ی آمریکا بگوید؟ در صور تی که در ایران رهبران رقیب مغلوب به اتهام ستون پنجم یا پیاده ی نظام دشمن بیگانه آمریکا در حصر خانگی بسر می برند. تا ثابت گردد چگونه ایران بزرگترین مشکل آمریکا شده است؟ بلی پرسش است که چرا قلم بر دست غیر ایرانی وارونه گوی با جراحی و سانسور کردن واقعیات با شیوه ی تصویر مارکشی و مار قالب کردن تلاش کرده است که از موضع ضد آمریکایی آنگونه که به وی دیکته شده یا مأموریت داده شده است . این چنین در دفاع از پروژه و اهداف هسته ای دست به قلم فرسایی بزند:
"هجمه هاي تبليغاتي و رسانه اي مقامات آمريكا عليه ايران گمانه زني هايي را در سطح بين المللي و منطقه اي سبب شده و اين گمانه زني ها تا اندازه اي فضاي پيش رو را با ابهام مواجه كرده است. بر اين اساس موارد زير مي تواند به شفاف شدن فضاي وضعيت حاكم ميان آمريكا و ايران كمك كنند:از جمله گزارش فريد زكريا- از بي تاثير بودن تحريم ها عليه ايران حكايت مي كنند. امروز آمريكايي ها در حالي از اقدامات جديد عليه ايران حرف مي زنند كه شرايط جهاني - برخلاف زمان تصويب قطعنامه 1929- با آمريكا همراه نيست مواضع مقامات سه كشور از شش كشور 1+5- يعني روسيه، چين و آلمان- نشان مي دهد كه دست آمريكا براي «اقدام» عليه ايران خالي است. البته آمريكايي ها از نفوذ بر بعضي از مديران بين المللي- نظير دبير كل سازمان ملل و مديركل آژانس بين المللي انرژي اتمي- استفاده مي كنند تا وانمود شود كه موضع آمريكا عليه ايران يك موضع بين المللي است"
ازکجا معلوم که خروج نظامیان آمریکا از عراق و استقرارشان در کویت از یک سو وعدم تحرک نظامی آشکار آمریکادر منطقه که قلم بر دست غیر ایرانی به آن استناد کرده است که مدعی شده که اینگونه اقدامات خلاف تبلیغات تهاجم نظامی می باشد . زیرا که علایمی از آماده باش و آرایش نظامی دیده نمی شود . چرا نباید این احتمال را داد که این شیوه شاید نوعی پنهانکاری ناشی از تهاجم نظامی غافلگیر کننده ی برق آسا و کوبنده ومخرب علیه ی تأسیسات هسته ای ومکان های مهم شناسایی شده ی دیگر باشد که ممکن است بطور مشترک با اسراییل بطور هوایی و موشکی انجام گیرد تا که نیاز به بسیج نیروی نظامی زمینی نباشد که این مدعی فکر کرده است که جنگ شبیه جنگ 33 روزه ی حزب الله لبنان و 22 روزه نوار غزه است. در صورتی که نگفته خسارات وتلفات وارده به طرفین متخاصم در این دو جنگ قابل مقایسه نیست. برای همین می تواند اینگونه پیش مقدمه ی تبلیغاتی آن حد اقل با فاش شدن طرح ترور سفیر عربستان وبی تأثیر بودن تحریم ها که قلم بر دست هم به این موضوع اذعان کرده و حضور سپاه قدس در سوریه وعراق و گزارش آمانو آماده سازی تهاجم نظامی باشد:
"مواجهه جديد آمريكا با ايران در «دستگاه سياسي» آمريكا پخت و پز مي شود. در اتهام اخير عليه ايران شاهد بوديم كه كاخ سفيد، FBI و وزارت خارجه ميدان داري كردند و وزارت خانه هاي خزانه داري و دادگستري هم همراه شدند تا بي محل بودن چك هاي كاخ سفيد برملا نشود يعني وانمود شود كه وزارت خزانه داري هزينه هاي برنامه كاخ سفيد را مي پردازد و دادگستري ضمانت اجرايي اتهامات را فراهم مي كند. اما با وجود آنكه اتهامات اخير عليه ايران ماهيت امنيتي و نظامي دارد، دستگاه هاي اطلاعاتي و نظامي آمريكا وارد اين ماجرا نشدند سكوت رئيس CIA، رئيس پنتاگون، رئيس ستاد مشترك و مشاور امنيت ملي آمريكا نشان دهنده آن است كه مقامات ارشد آمريكا اگرچه از تهديد و روي ميز بودن «همه گزينه ها» حرف مي زنند ولي در عمل خبري از آن نيست و اين البته از نااميدي آمريكا و توجيه ناپذيري اقدامات نظامي عليه ايران خبر مي دهد. علاوه بر اين موارد بايد گفت برخلاف هياهوي تهديد نظامي ايران، ما در سطح منطقه و در جاهايي كه نظاميان اين كشور حضور دارند، طي ماهها شاهد تحرك جديدي از سوي آمريكايي ها نبوده ايم حتي ناوهاي آمريكايي كه طي 02 سال گذشته بطور ثابت در خليج فارس حضور داشته اند، مانند گذشته به هر سؤال مراكز فرماندهي دريايي ايران پاسخ مي دهند. در طول اين مدت، تغيير آرايشي نه در خليج فارس و نه در كشورهاي همجوار ايران روي نداده و البته آمريكايي ها به خوبي مي دانند كه دسترسي سيستم نظامي ايران به اين نيروها بسيار آسان است. نيروهاي نظامي آمريكا كه شاهد شكست آمريكا، رژيم صهيونيستي و اروپا در جنگ هاي لبنان، غزه، افغانستان و عراق بوده اند به خوبي مي دانند كه ظرفيت نظامي ايران اگر با ظرفيت تكنولوژيكي غرب فاصله داشته باشد، حداقل صدها برابر عراق و لبنان و... مي باشد. ايران يك نظام سياسي كاملا جا افتاده با رهبري محبوب و مقتدر و نيروي نظامي- اطلاعاتي كاملا مجرب دارد.با اين وصف يك نظامي آمريكايي به خوبي مي داند كه اگر ضربه اي بزند حتماً ضربه اي را دريافت مي كند و مي داند كه ضربه او تغييري در معادله امنيتي منطقه به وجود نمي آورد. حدود سه سال پيش مؤسسه آمريكايي زاگبي به سراغ نيروهاي ارتش آمريكا در عراق رفت و سپس در گزارش خود نوشت 07 درصد نيروها احساس امنيت نمي كنند و معتقدند برنامه آمريكا در عراق با شكست مواجه مي شود. دو سال پيش شبيه همين گزارش، توسط مك كريستال فرمانده نظاميان آمريكا در افغانستان براي اوباما ارسال شد كه به بركناري او منجر گرديد. كاملا پيداست كه نظاميان آمريكايي جرأت مواجه با ايران را ندارند و حق هم با آنهاست"
چرا با سیاست سانسور گفته شده است که دلایل اقدامات جنگی آمریکا در منطقه که نه موجب تضعیف که تقویت رژیم فاشیستی مذهبی شد تهدید ها و اقدامات تروریستی حاکمان ایران بود . زیرا که آمریکا نیاز به بهانه ی حضور در منطقه ومترسکی برای تهدید کردن کشور های منطقه برای باج گیری و فروش هرچه بیشتر سلاح و تسلط بر نفت ارزان منطقه داشت. اما این تاکتیک حساب شده ی آمریکا از تحمل وتقویت کردن رژیم فاشیستی مذهبی ایران که درر استای اهداف دراز مدت بوده است را نشان از قدر قدرت بودن رژیم فاشیستی مذهبی مقابل آمریکا جا زده است تا بطور وارونه نتیجه گیری کند که تاریخ مصرف رژیم ضد بشری و قرون وسطایی برای آمریکا بسر نرسیده است. برای همین آمریکا مذاکره با ایران است چونکه رژیم فاشیستی مذهبی با ولی وقیح منفور ونا مشروع همچون صدام حسین و قذافی ضعیف نمی باشد که حذف شدنی باشد. مهمتر اینکه مدعی یادداشت روز نویس غیر ایرانی دچار اشتباه بر داشت محاسبه شده است که بیش از اعتبار بر روی مواضع چین و روسیه حساب باز کرده است . در صورتی که اشغال نظامی عراق و تهاجم نظامی به لیبی این دو کشور نا چار به پذیرش سیاست غرب به خصوص آمریکا شدند . بنابراین چنین حساب کردن برروی این دو کشور همچون شر ط بندی برروی اسب شل می باشد . زیرا که مشخص است که وقتی این دوکشور مجبور شوند که از بین سیاست توبره و آخور خوری خود دست بکشند که باید یکی را بر گزینند .پر واضح است که توبره بزرگ تر وپر از آخور را تر جیح می دهند وبر می گزینند . یعنی مزیت را به بازار کلان آمریکا وغرب می دهند تا به ادامه ی سیاست غارتگری و باج گیری محدود ایران بسنده کنند. به خصوص در شرایطی که بحران اقتصادی در جهان همه گیر شده است و جبران از دست دادن بازار اقتصادی بزرگ ساده نیست. به ویژه در شرایطی که با ضرب افزایش ضرب و شتم وخفقان و اعدام وسانسور فضای انفجاری جامعه کنترل شده است . اما قلم بر دست غیر ایرانی که برایش مهم نیست جنگ شود وایران دربست ویران ونابود گردد چون ایرانی نیست برای همین از موضع ضد آمریکایی و وارونه گویی مدعی مالک کشور های منطقه و رهبر ام القرای جهان اسلام اییران شده است که ناشی از نشئه بنگ است که این چنین مشنگ و شنگول شده ورجز خوان ابر قدرتی در آورده و هذیان و پریشان گویی علیه ی آمریکا کرده است "
" كاملا درست است كه آمريكا بزرگترين مشكل خود را ايران مي داند و به دهها زبان آن را بيان هم كرده است واقعاً هم ما بزرگترين مشكل آمريكا هستيم و علي القاعده - در صورت بقاي رژيم استكباري آمريكا- كماكان بزرگترين مشكل آمريكا باقي خواهيم ماند. بزرگترين مشكل آمريكا، وزن بسيار سنگيني در ذهن آمريكايي ها پيدا كرده است. روانشناسي آمريكايي به ما مي گويد، آمريكايي ها حريف قدرتمند را تهديد مي كنند ولي به «معامله» با او مي انديشند و حريف ضعيف را از ميان برمي دارند و درخواست هاي او براي معامله را رد مي كنند. رد معامله پيشنهادي صدام و قذافي نمونه هايي از اين موضوع هستند كمااينكه كنار آمدن آمريكا با روسيه (2196) و چين (1197) هم نمونه هاي ديگري از اين مسئله اند. الان مشكل آمريكا دو تاست. مشكل اول اين است كه ايران برخلاف عراق و ليبي حريف فوق العاده قدرتمندي است. مشكل دوم اين است كه اين حريف قدرتمند برخلاف چين و روسيه حاضر به معامله نيست. آمريكايي ها مي گويند ما حاضريم ايران هسته اي را به رسميت بشناسيم و در مسائل منطقه اي جايگاه نافذ ايران را قبول كنيم ولي ايران متقابلا حاضر نيست جايگاه ما را در مناسبات و تحولات مناطق اطراف خود به رسميت بشناسد و با آن كنار بيايد. امروز توافق با ايران رويكرد اصلي آمريكاست. اما چه توافقي؟ آمريكا از ايران مي خواهد به تلاش خود براي به ثمر رسيدن جنبش بيداري اسلامي در منطقه خاتمه دهد، عربستان را با رژيم وابسته و فاسد آل سعود رها كند، اجازه بدهد اوپك كماكان تامين بي دردسر نياز صنايع غرب به نفت را تضمين و در برابر بي عدالتي موجود سكوت كند. آمريكا از ايران مي خواهد، حضور نظامي آمريكا در كشورهاي اسلامي را ناديده بگيرد. آمريكا از ايران مي خواهد، مدل اقتصادي، سياسي اسلام- تمدن اسلامي- را رها كند. آمريكا از ايران مي خواهد، گريبان غرب و رژيم صهيونيستي در ماجراي فلسطين را رها كند و اجازه بدهد رژيم نامشروع تل آويو به زندگي ادامه دهد. آمريكا از ايران مي خواهد تلاش براي روي كار آمدن نظام هايي همگرا با اسلام و ايران در مصر، تونس، ليبي و يمن نداشته باشد و اجازه دهد انقلاب هاي مردمي به نفع غرب و غرب گراها مصادره شوند. در يك كلام ايران از خير بزرگترين فرصت تاريخي براي جهان اسلام و ملت هاي مسلمان و محرومان دنيا بگذرد و منافع ملي و ديني خود را قرباني منافع دشمنان خود كند. طبيعي است كه ايران اين ها را قابل معامله نداند و به آن تمكين نكند. آمريكا مي داند كه اگر از بعد نظامي سر به سر ايران بگذارد و حتي اگر به آن ضربه اي هم بزند كار آمريكا و دوستانش در منطقه سخت تر مي شود چرا كه در اين صورت راه براي حركت ايران هموارتر مي گردد. آمريكا گمان مي كند فشار به ايران يا گارد ايران را در برابر غرب باز مي كند و يا به نيروهاي اپوزيسيون ايران امكان آزادي عمل بيشتري مي دهد و اين در درازمدت مي تواند راهي براي ورود به ايران باز كند. از اين رو شاهد هستيم كه پرونده حقوق بشر كه عمدتا روي بهبود شرايط چهره هاي فتنه تمركز دارد، در كنار پرونده هسته اي و بحث انحرافي منصور ارباب قرار مي گيرد. اما آمريكا در زميني مشغول پاشيدن بذرهاي توطئه است كه پاسخ نمي دهد زمين نظام كه طبعش با بذر آمريكايي نمي خواند، زمين مخالفان هم كه مي پذيرد، شوره زار است و نتيجه اي دربرندارد. غرب اين هر دو را بارها- و بخصوص در دو سال اخير- تجربه كرده است. با اين وجود آمريكايي ها راه رفته را از اين رو دوباره به تجربه گذاشته اند. كه راه ديگري ندارند. آنان در عمل قادر به لطمه زدن به ايران نيستند نه درخواست اسرائيلي ها و نه درخواست كساني نظير پادشاه عربستان نمي تواند خاطره شكست غرب از كشورهايي كه به مراتب از ايران هم ضعيف تر بودند را بزدايد و اميد به پيروزي را جايگزين آن كند كما اينكه رژيم صهيونيستي هر بار سخن از حمله به ايران شده، آن را مسئوليتي جهاني معرفي كرده و تل آويو را از چنين مسئوليتي بركنار خوانده است. البته تضعيف ايران براي غرب، اسرائيل و رژيم هايي نظير رژيم عربستان بسيار مطلوب است اما دستگاههاي سياسي و اطلاعاتي آنان، چنين حاجتي را در توان ديوانسالاري نظامي خود نمي بينند. بر اين اساس بحث نظامي از نظر آنان تا زماني كه راهي براي «موفقيت قطعي» آن پيدا نشده به عرصه هاي رسانه اي و ديپلماتيك سپرده شده است از اين رو كاري كه علي القاعده بايد ارتش بكند بر زبان يك سناتور آنهم به مفتضحانه ترين و غيرعملي ترين شكل- ترور فرماندهان سپاه- جاري مي شود و همه مي دانيم كه از بحث ترور فرماندهان سپاه بيش از همه فرماندهان نظامي آمريكا در منطقه مي ترسند و با آن مخالفند."
در خاتمه اینکه چرا قلم زن یادداشت روز نویس غیر ایرانی دروغ نامه ی کیهان سربازجو پاسدار شریعتمداری نگفته است که از چه موقع رژیم فاشیستی مذهبی ایران تبدیل به بزرگترین مشکل آمریکا شده است؟ ضمن اینکه این چگونه ادعای وارونه ای است که این رژیم ضد بشری و قرون وسطایی تبدیل به بزرگترین مشکل آمریکا شده است در صورتی که خود آمریکا در آستین خود مار پرورش داده است تا بسویش زهر پاشی کند. چونکه مگر آمریکا با حذف نظامی دشمنان همسایه ی این رژیم بربرمنش وتاریک اندیش اصلاح نا پذیر ایران موجب تقویت این رژیم مشکل ساز نشده است؟ به خصوص اینکه مگر با بمباران هوایی قرار گاه های نظامی سازمان مخالف ومتشکلش در عراق وخلع سلاح کردنش مبادرت نکرد؟ بدتر اینکه مگر تا کنون تلاش نکرده است تا که نامش را از توی لیست گروه و سازمان های تروریستی خارج نگردد که بهترین هدیه ای بوده که از سوی مقامات آمریکایی به دشمن مشکل ساز خود اهدا شده است؟ همانگونه که این مدعی نگفته است که تحریم ها چگونه دور زده شده است و چه میزان هزینه ی اضافی صرف این دور زدن ها تحریم ها شده است؟ مهمتر اینکه اگر چنانچه اهداف پروژه ی هسته صلح آمیز می باشد چرا آنگونه اعتماد سازی شفاف نشده است که ابهامی وجود نداشته باشد تا دیگر نیاز به تصویب و اجرای تحریم نباشد تا چه رسد به اینکه با پرداخت پول یا باج های کلان بطور قاچاقی تحریم ها دور زده شود؟ از طرف دیگر وقتی اذعان به بی اثر شدن تحریم ها تا کنون شده است . پیام این اعتراف که از موضع فرار به جلو وضعف قدرت نمایی شده اینگونه نمی باشدکه چون بی تأثیر بوده است پس می بایست که قوانین و اقدامات تحریم سخت تر تصویب و اجرا شود تا مانع از دور زندن وخنثی شدن نقش تحریم ها شود. مشروط بر اینکه نقش کار بردی سایر گزینه هاا ز جمله گزینه ی نظامی را نیز تقویت می کند.
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/900818/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان 4 شنبه 18 آبان ماه سال 1390
بزرگترين مشكل آمريكا (يادداشت روز)