روزی نامه ی جمهوری اسلامی 3 شنبه 10 آبان ماه سال 1390ا

نقد وبررسی : سرمقاله ی روزی نامه ی حکومتی جمهوری " آمريكا بعد از خروج از عراق "

"سرمقاله نویس به خوبی اشراف دارد که مقامات آمریکایی در 33 سال گذشته هیچگو نه طرح واقدام وتلاشی برای تغییر رژیم ضد بشری وقرون وسطایی ایران انجام نداده است . حتی طرح طبس هم برای آزاد کرن گروگان هایش بود نه اینکه اقدامی برای تغییر حکومت در ایران باشد . بهمین دلیل باوجود اینکه در بیش از 32 سال گذشته آمریکا متحمل کشته های زیاد نظامی از سوی عوامل رژیم ضد بشری و قرون وسطایی ایران در لبنان وکویت و عربستان وعراق و افغانستان شده است . ولی هر گز دست به اقدام مشابه افغانستان و عراق و لیبی علیه ی ایران نزده است ، بلکه طوری اقدام کرده است که موجب تضعیف مخالفان بر انداز و مبارزات آزادیخواهانه ی مردم علیه ی رژیم فاشیستی مذهبی ایران شده است تا مانع از تغییر رژیم استبدادی تک صدایی فاشیستی مذهبی در ایران شود ."

سرمقاله نویس حتی بهتر از هر کارشناس نظامی رژیم فاشیستی مذهبی حاکم بر ایران می داند که قدرت دفاعی نظامی رژیم فاشیستی مذهبی ایران خلاصه شده است به تعدادی موشک های میان برد و دور برد که تا کنون بطور سریالی آزمایش و تبلیغ شده است . به خصوص اینکه ضریب کاربرد دقیق این موشک ها جایی در برون مرز آزمایش و اثبات نشده است که چگونه می باشد؟ به خصوص پس از توفانی از گرد وخاک که پس از پرتاب این موشک ها بر جای می گذارند که بهترین بهانه برای رد یابی و شاسایی مکان پرتاب از سوی ماهوار های جاسوسی ومورد هدف حمله موشک هوایی و اصابت قرار گرفتن از سوی دشمن است. بلی به این موشک ها سلاح مهم ومدرن دیگر دفاعی وتهاجمی مدرن نه وجود ندارد ، بلکه از این منظر از خیلی از کشورهای شیخ نشین های منطقه عقب مانده و ضعیف تر است که به سلاح های مدرن و پیشرفته ی غربب ه خصوص آمریکایی هستند . بنابراین از موضع ضعف ادعای قدرت نمایی پوشالی مقابل آمریکا کردن نوعی با ضرب سیلی صورت سرخ کردن می باشد که جنبه تبلیغاتی و روحیه دادن به نیروهای سر کوبگر می باشد تا که موجب بی انگیزگی و ریزش نشوند . از سوی دیگر در صورت احتمال جنگ نه اینکه شبیه جنگ با عراق زمینی نیست تاکه بتوان داوطلبان نوجوان یکبار مصرفان عاشق شربت شهادت نوشیدن و زود تر به بهشت رفتن را گله وار برروی میادین مین گذاری جنگ فرستاد.تا سپس از استخوان های پوسیده شان در بستر جنگ نعمت الهی است استخوان گردانی در دانشگاه ها ومراسم معرکه گیری های نماز جمعه ها بر پا کرد . همچون اکنون شرایط بیش از 31 سال پیش نیست که پاسداران و زائده اش بسیج بطور ایدئولوژیکی در خدمت جنگ و حاکمان جنگ افروز و آقازاده ها و شرکای دزدشان باشند . به خصوص اینکه خیلی از اینان کاسبکار وسرمایه دار شده و صاحب ثروت های مفت باد آورده شده اند که علاقه بیشتر به زنده ماندن وانباشت بیشتر ثروت دارند تا که آمادگی مرگ در جنگ داشته باشند . همچنین وضعیت نارضایتی عمومی هم مشخص است که چگونه است .چون گذشته از تجربه ی 33 ساله ی جنگ افروزی و ویرانی کشور همراه با آوارگی و بیکاری وفقر وتورم وگرانی وتبعیض وعوامفریبی ودین فروشی که مردم ازحاکمان رژیم ضد بشری و قرون وسطایی دارند آنگونه خشم وتنفر دارند که هر زمان فرصت یا روزنه ای برای حضور شان در صحنه به وجود آمده است. زود سرازیر توی خیابان ها شده و دست به تظاهرات ضد حکومتی زده و فریاد مرگ بر دیکتاتور وخامنه ای و اصل ولایت وقیح سر دادند . بنابراین این مردم نا راضی نه آمادگی حضور درجنگ دارند. نه موافق آن هستند و نه از جنگ افروزان حمایت می کنند ، بلکه منتظر فرصت شکستن دیوار اختناق تحمیل شده هستند تا بتوانند دست به تظاهرات بزنند وخودشان بدون جنگ وتهاجم نظامی خارجی این رژیم ضد بشری را تغییر دهند . اما سرمقاله نویس آگاهانه از ترس بیان این حقایق دچار خود سانسوری شده است و آنگونه قلم فرسایی کرده است که تحریف گری و خلاف واقعیت می باشد. برای همین نگرانی از خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق و ورودشان به کویت که زیر پوشش معماری امنیتی در خلیج فارس نامگذاری شده است را از منظر خودش این چنین ترسیم و تحلیل کرده است :

عملي شدن مراحل مقدماتي عقب نشيني نيروهاي نظامي آمريكا پس از 8 سال اشغال عراق و انتقال تدريجي اين نيروها به پايگاه نظامي آمريكا در كويت خبري مسرت بخش براي عراقي‌ها به شمار مي‌رود اما سؤال مهم اينجاست كه استقرار اين نيروها در كويت با چه سياستي صورت مي‌گيرد و آمريكا چه اهداف كوتاه و بلند مدتي را در اين سياست دنبال مي‌كند. روزنامه نيويورك تايمز با انتشار گزارشي درباره خروج نظاميان آمريكايي از عراق و استقرار آنان در كويت نوشت: "اين اقدام در راستاي مقابله با فروپاشي امنيتي در عراق و يا مواجهه نظامي احتمالي با ايران صورت مي‌گيرد." اما آيا آنچه اين روزها در خاورميانه و بخصوص در منطقه رخ مي‌دهد، مقدمه حادثه‌اي از قبيل مواجهه نظامي با ايران است؟ اگرچه آمريكا با هر يك از كشورهاي همسايه كه روابط نظامي و سياسي نزديكي دارد، در ظاهر تلاش مي‌كند "معماري امنيتي" جديدي را در خليج فارس ايجاد و با هرگونه حمله احتمالي موشكي و يا گشت‌هاي هوايي و دريايي مقابله كند، اما خوب مي‌داند قدرت دفاعي ايران موضوعي نيست كه با رويكرد كليشه‌اي تهديد نظامي و يا بكارگيري "معماري امنيتي جديد" بتواند جمهوري اسلامي ايران را به عقب نشيني از سياست‌ها و اهداف خود وادار نمايد. هدر دادن صدها ميليارد دلار در عراق، كشته شدن حدود 4500 نظامي و نيز زخمي شدن بيش از 32 هزار نظامي آمريكايي به عنوان نتيجه سياست‌هاي غلط استكباري آمريكا در عراق، زيان كمي براي اقتصاد و اعتبار نظامي اين كشور نيست. حال كه دولت آمريكا با بحران‌هاي مختلف مالي دست و پنجه نرم مي‌كند و نيز شاهد جنبش ضد سرمايه‌داري در آن كشور است، كدام عقل سليمي در كاخ سفيد توصيه مي‌كند ارتش خسته از جنگ آمريكا با زورآزمايي جديدي روبرو شود؟"

چرا سرمقاله نویس نگفته است که دولت عراق چگونه دولتی است ونخست وزیرش کیست و چگونه قدرت گرفته است و رئیس دولت آن دارای چه پرونده ی ننگین وخونینی می باشد؟ همچنین فعالیت سپاه قدس در کنار سفیر پاسدار تروریست حسن دانایی فرد در بغداد در عراق و رابطه شان با نخست وزیر خائن ومزدور ودست نشانده ی عراق نوری مالکی چگونه است؟ تازه چرا از میان چندین کشور همسایه ی فقط رابطه ی خوب با کشوری دارد که این کشورر ا آشکارا تبدیل به حیات خلوت خود وکانون صدور تروریسم وبحران و ارتجاع به کشور های همسایه ومنطقه کرده است . به خصوص اینکه زمان زیادی از تهاجم نظامی پاسداران به کردستان عراق نمی گذرد . از سوی دیگر این رژیم جنایتکار ضد بشری بانکدار تروریست جهانی است و رکور دار اول محکومیت نقض مستمر حقوق بشر دارد . بعلاوه پرونده ی گشوده شده ی جنایت علیه ی بشریت به خاطر قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان سال 67 دارد. همینطور در عراق هم با همکاری نخست وزیر مزدور و خائن نوری مالکی تهاجم نظامی جنایت علیه ی بشریت به مجاهدین اشرف دارد . بنابراین چنین رابطه ای با این رژیم فاشیستی مذهبی نه امتیاز برای دولت عراق که یک امتیاز منفی وابستگی و سر سپردگی می باشد. اما سرمقاله نویس با اشاره به تحمل خسارات مالی وجانی و نظامی 8 ساله ی عراق که آمریکا متحمل شد ولی مجبور به ترک این کشور شده است از آن عقب نشینی مفتضحانه یاد کرده است تا که نتیجه گیری کند در عوض رابطه این کشور ویران و حیات خلوت شده رابطه ی خوبی با عامل اصلی ویران شدنش می باشد دارد تا که اینگونه طرح معماری امنیتی جدید آمریا در خلیج فارس را زیر سئوال برده باشد که نا کار آمد می باشد:

"بي شك واشنگتن خوب مي‌داند كه عقب نشيني مفتضحانه از عراق با تحمل هزاران كشته و زخمي و صدها ميليارد دلار زيان مالي و تحويل دادن اين كشور به دولتي كه روابط بسيار خوبي با ايران دارد، شكست سنگيني است كه هرگز به آن اعتراف نخواهد كرد، اما براي گريز از شرمساري اشغال 8 ساله عراق با مطرح كردن استراتژي "معماري امنيتي جديد" در خليج فارس، تلاش مي‌كند افكار عمومي را از اين شكست منحرف و به استراتژي جديد آمريكا در منطقه معطوف نمايد تا برداشت‌هاي متفاوت درباره اين راهبرد را به باور تبديل كند. مطرح شدن "معماري امنيتي جديد" در منطقه توسط آمريكا پس از استقرار نيروهاي اين كشور در كويت، كه بيشتر به نوعي لفاظي شبيه است تا يك تهديد نظامي واقعي عليه ايران، نوعي تلاش براي حفظ باقيمانده آبروي نظامي آمريكاست و هدف آن قبل از اينكه متوجه ايران باشد ممكن است با انگيزه مقابله احتمالي با حوادث پيش‌بيني نشده در يكي از كشورهاي عربي شاهد بيداري انقلاب‌هاي مردمي باشد"

بالاخره اینکه سرمقاله نویس بدون آنکه متوجه فرق تاکتیک پنهانی غافلگیر کردن تهاجم نظامی جنگی با تبلیغات دروغین بزرگ نمایی آزمایش موشک های دور برد وکوتاه و بلند برد برای قدرت نمایی کاذب شده باشد. حتی بدون آنکه بداند که مخاطبانش می دانند آنکه قدرت دارد پیام انحرافی به دشمن ارسال می کند و آنکه ضعف دارد با تبلیغات گرد وخاک کردن و مانور بلند پروازانه لغزخوانی آشکار می کند تا اینگونه ضعف خود را استتار کرده باشد . اما بطور عمد سرمقاله نویس تلاش کرده است که همچنان از ترفند تبلیغاتی جنگی وتهید آمیز تابلو شده ی قدرت نمایی از موضع ضعف حاکمان رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی این چنین استفاده کند:

"تقويت سيستم دفاع موشكي آمريكا در اروپا، تركيه و جمهوري آذربايجان با هدف دفع هرگونه حمله موشكي احتمالي ايران عليه منافع آمريكا اين واقعيت را ثابت مي‌كند كه جمهوري اسلامي ايران گزينه‌اي در ابعاد عراق يا افغانستان نيست كه با راهبرد توخالي "معماري امنيتي جديد" در خليج فارس بتوان با آن مقابله كرد و اظهارات اخير خانم هيلاري كلينتون درخصوص تمايل آمريكا به برقراري روابط با ايران، اين واقعيت را نمايان مي‌كند كه آمريكا بيش از آنكه به دنبال لشكركشي به قصد مقابله با ايران باشد، گزينه‌هايي از قبيل گفت و گو و رفتارهاي مسالمت آميز با ايران را برگزينه‌هاي ديگر ترجيح مي‌دهد. به هم ريختگي اوضاع در برخي از كشورهاي عربي كه شاهد قيام‌هاي مردمي هستند، چنان آمريكا را دچار آشفتگي كرده كه هرگونه اشتباه در محاسبات سياسي كاخ سفيد ممكن است به قيمت از دست دادن منافع مورد نظر واشنگتن در اين كشورها تمام شود، لذا آمريكا درحال حاضر در شرايط غيرعادي به سر مي‌برد بطوري كه هرگونه تغيير غيرقابل پيش‌بيني در منطقه، محاسبات اين كشور را به هم مي‌ريزد. بدين ترتيب از نظر آمريكا اقدام براي عملي كردن طرح مقابله با ايران مردود است، در غير اين صورت دستگاه ديپلماسي آمريكا هرگز به طور رسمي آمادگي گفت و گو با جمهوري اسلامي ايران را مطرح نمي‌كرد"

در خاتمه اینکه سرمقاله نویس به خوبی اشراف دارد که مقامات آمریکایی در 33 سال گذشته هیچگو نه طرح واقدام وتلاشی برای تغییر رژیم ضد بشری وقرون وسطایی ایران انجام نداده است . حتی طرح طبس هم برای آزاد کرن گروگان هایش بود نه اینکه اقدامی برای تغییر حکومت در ایران باشد . بهمین دلیل باوجود اینکه در بیش از 32 سال گذشته آمریکا متحمل کشته های زیاد نظامی از سوی عوامل رژیم ضد بشری و قرون وسطایی ایران در لبنان وکویت و عربستان وعراق و افغانستان شده است . ولی هر گز دست به اقدام مشابه افغانستان و عراق و لیبی علیه ی ایران نزده است ، بلکه طوری اقدام کرده است که موجب تضعیف مخالفان بر انداز و مبارزات آزادیخواهانه ی مردم علیه ی رژیم فاشیستی مذهبی ایران شده است تا مانع از تغییر رژیم استبدادی تک صدایی فاشیستی مذهبی در ایران شود .چون به نقش بسیار مهم سوق الجیشی ایران در منطقه آگاهی دارد و می داندکه اگر چنانچه حکومت دمکراتیک در ایران شکل گیرد و مستقر شود. خیلی زود تبدیل به الگو برای کشورهای منطقه می شود ومنافع غرب به خصوص آمریکا به خطر می افتد . در همین راستا ی همین هدف بوده است که حتی نه اینکه از مدعیان اصلاح طلبان قلابی آنگونه حمایت نکرد که موجب تضعیف رقیب هار مرتجعش شود ، بلکه با تهاجم نظامی به افغانستان و عراق فضا را برای قدرت گیری ولی وقیح منفور و نا مشروع و پاسداران کودتا گر فراهم کرد تا جریانی بر سر قدرت بیاید که آشکارا با مخالفت کردن مذاکرات صلح خاورمیانه شرایط برپایی دو جنگ 33 روزه و 22 روزه با اسراییل به وجود آورد و با ناامن وبی ثبات شدن منطقه ، آمریکا توانست هر چه بیشتر سلاح بفروشد وحضور نظامیانش در منطقه توجیه پذیر گردد. به ویژه دستآورد چنین سیاستی سقوط و کشته شدن سرهنگ قذافی است که همچون صدام حسین رابطه ی خوبی با آمریکا نداشت . بهر حال تنها مشکل آمریکا با حاکمان رژیم ضد بشری و قرون وسطایی که تبدیل به معمای پیچیده و لا ینحلی شده است پروژه ی هسته ای است که پیوند به تضمین بقای رژیم فاشیستی مذهبی زدهشده است. طوری که نه حاکمان رژیم فاشیستی مذهبی می توانند از تلاش دستیابی به سلاح هسته ای عقب نشینی کنند وتسلیم شوند . نه اینکه اسراییل هرگز می پذیرد که رژیم ضد بشری و قرون وسطایی دارای سلاح هسته ای شود . بنابراین بهمین دلیل است که نظامیان آمریکا از عراق عقب نشینی کرده و وارد کویت شده است تا که طرح معماری امنیتی خلیج فارس تشکیل شود . به خصوص اینکه کویت و عربستان وشیخ نشینان از پشتوانه نفتی و ذخیره ارزی بسیار خوبی بر خوردار هستند که قادر می باشند هزینه ی جنگی تهاجم نظامی آمریکا به تأسیسات هسته ای ایران را تأمین نمایند . مشروط بر اینکه اسراییل هم اگر نه زودتر ولی موازی تهاجمی نظامی به تأسیسات هسته ای ایران حمله خواهند کرد.

هوشنگ بهداد

http://www.jomhourieslami.com/1390/13900810/13900810_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html

روزی نامه ی جمهوری اسلامی 3 شنبه 10 آبان ماه سال 1390ا

آمريكا بعد از خروج از عراق