نقد وبررسی اين كدام اصولگرائي است روزنامه ی جهموری اسلامی دوشنبه 31 اردیبهشت سال1386
"اصول گرائی آخوندی یعنی از موضع ذلت وخواری تقاضای رابطه با مصر ومذاکره با آمریکا کردن"
جالب است رژیم قرون سطائی و ضد مردمی آخوندی که حتی قادرنیست گفتمان سالم میان باندهای وفادار به رژیم درون خودش را حاکم کند که هرروز علیه ی هم پرخاشگری وتوهین واهانت نکنند وبرای هم خط وخطوط تعیین نکنند و پرونده تشکیل ندهند و سناریو سازی وتهدید نکنند، چگونه می خواهند یا می توانند در برابر دشمن شیطان بزرگ خوانده شده مذاکره کند وادعاهای واهی خودش را به آن تفهیم وتحمیل کند که مثلاً باید بگوید که خاک عراق را ترک کند واین کشور را دو دستی تقدیمش کند تا ازآن به عنوان سرپل صدور تروریسم وبنیاگرائی به منطقه و سکوی پرش وباج گیری وچانه زنی برای دسترسی اهداف هسته ای به ره ببرد. علائم که نشان از ضعف وخواری در برای کشورهای عربی است که رابطه با آمریکا دارند . اگر این شیوه معیار قضاوت وارزیابی شرایط مذاکره با آمریکا در عراق باشد ، آنگاه بسیار شفاف نتیجه ی مذاکره از پیش قابل فهم است که چیست؟ برای اینکه نظر وتحلیلی که سرمقاله نویس روزنامه ی جمهوری اسلامی در مورد پیشنهاد عادی شدن رابطه با دولت مصر ومذاکره با آمریکا ارائه داده است بعینه می گوید که چشم اندازه شیوه ی مذاکره کردن با آمریکا در عراق چگونه خواهد بود چونکه سرمقاله نویس در ابتدای سرمقاله ی خود شروع کرده است :
"وزيرخارجه مصر در واكنش به اصرار مسئولان ايراني براي از سرگيري رابطه با رژيم قاهره گفته است : « بخش اعظم موانع رابطه ميان ايران و مصر مربوط به نام خالد اسلامبولي در يكي از خيابان هاي تهران است » . احمد ابوالغيظ در گفتگو با شبكه العربيه گفت : « اگر ايران نشانه هاي خالد اسلامبولي را حذف كند 90 درصد مشكل حل خواهد شد »"
در ادامه نویس در دنباله ی سرمقاله ی خود به آن ده در صد باقیمانده باز گو نشد ه اشاره کرده و پرسیده که چرا این قسمت ساكت اعلام شده وافزوده با توجه به اظهارات بعضي از ديپلماتهاي مصري مشخص است كه علاوه بر حذف نام و عكس خالد اسلامبولي رژيم قاهره چه مطالبات ديگري از تهران دارد. ضمن اينكه گفته این همه مطالبات از اهميت زيادي برخوردارند ولی نكته مهمتر اينست كه وزيرخارجه مصر در همين گفتگو هم اعلام كرده است که بعد از آنكه رژیم تروریستی آخوندی نام و عكس خالد اسلامبولي را حذف كند آنگاه دولت مصر براي گفتگو درباره از سرگيري رابطه تصميم گيري خواهد كرد. ونتیجه گرفته است که دولت مصر از موضع بالا وبی نیازی رابطه با رژیم تروریستی آخوندی برخورده کرده که معلوم است 10، باقیمانده تقاضایش لابد عدم دخالت گری در امور داخلی عراق می باشد و گفته در صورتیکه اکنون از رئیس جمهور غلامک وگماشته ی ولی فقیه احمدی نژاد گرفته تا وزیر آدمربای امور خارجه و برخی از نمایندگان مجلس دستپاچه شده و چنین عجولانه و نگران شده صحبت از دست رفتن فرصت عادی شدن رابطه با مصر می گویند :
"اين برخورد كه از موضع بالا و نوعي تظاهر به بي نيازي نسبت به رابطه با جمهوري اسلامي ايران است بايد براي مسئولان كشورمان پندآموز باشد و به آنها بفهماند كه نبايد در برابر دولت هاي وابسته اي همچون دولت قاهره و عناصر دست نشانده اي مانند حسني مبارك با دستپاچگي و لحن ملتمسانه سخن بگويند و براي برقراري رابطه با آنها عجله نشان دهند. اين روزها از رئيس جمهور گرفته تا وزير خارجه و تا تعدادي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي بگونه اي كه گوئي اگر نشتابيم اين نعمت عظیم را از دست خواهيم داد و از اين واقعه مولمه پشيمان خواهيم شد و پشيماني سودي ندارد اندر فضائل برقراري رابطه با رژيم حسني مبارك داد سخن ميدهند. گوئي اين حضرات جايگاه ويژه جمهوري اسلامي ايران را از ياد برده اند و از ماهيت حسني مبارك و عملكرد رژيم قاهره خبري ندارند! "
سرمقاله نویس روزنامه ی جمهوری اسلامی در دنباله ی سرمقاله ی خود به تاریخچه مختصر حسنی مبارک و ترور انورسادات ونظر خمینی ودلال بودن صهیونیسم حسنی مبارک گفته و تأکید کرده که ایجاد رابطه با چنین کشور ی افتخار ندارد و در موردش اینگونه گزارش ارائه داده است :
"ژنرال حسني مبارك كه اكنون 26 سال است بر كرسي رياست جمهوري مصر تكيه زده و حاضر نيست به هيچ قيمتي آنرا رها كند و حتي مقدمات ابقا اين سمت را در خانواده خود فراهم ساخته در سال 1360 بعد از اعدام انقلابي انورالسادات توسط افسر رشيد مصري « خالد اسلامبولي » در 14 مهر 1360 بدون انتخابات رئيس جمهور مصر شد . در همان زمان امام خميني در سخنراني مهم 17 مهر 1360 فرمودند آمريكا حسني مبارك را براي جانشيني سادات در نظر گرفته بود. خود حسني مبارك نيز بلافاصله بعد از انتصاب به رياست جمهوري طي سخناني در مجلس مصر اعلام كرد به راه سادات وفادار خواهد ماند و صلح با رژيم اشغالگر قدس را يك گام استراتژيك كه مصر ميخواهد با آن ميان صهيونيست ها و اعراب آشتي برقرار كند ميداند و با آمريكا هماهنگ خواهد بود. حسني مبارك به اين تعهدات پاي بند ماند و تا امروز به مثابه دلال صهيونيسم و مهره آمريكا عمل كرد . او در طول 26 سال گذشته تلاش زيادي براي به سازش كشاندن اعراب با رژيم صهيونيستي و اجراي طرح هاي استعماري آمريكا در منطقه خاورميانه بعمل آورد و ابقا وي توسط همه دولتهاي آمريكا در ربع قرن گذشته نيز به دليل همين خوش خدمتي ها بود. داشتن رابطه با چنين دولتي كه در ميان ملت خود كمترين جايگاهي ندارد و در ميان ملت هاي عرب نيز بشدت منفور است افتخاري نيست . اين سخن ساده لوحانه كه اين روزها از بعضي ها شنيده مي شود كه ما با ملت مصر ميخواهيم رابطه داشته باشيم نيز بقدري فاقد واقع بيني است كه ارزش پاسخگوئي ندارد زيرا مجراي رابطه دولت مصر است و رژيم قاهره سخت گيرتر از آنست كه به شما اجازه بدهد خارج از چارچوب هاي مورد نظر دولت با مردم مصر رابطه برقرار نمائيد. سالهاست كه روابط فرهنگي و تجاري با مصر داريم و آنچه شما حرفش را مي زنيد حاصل نشده است" .
سرمقاله نویس روزنامه ی جمهوری اسلامی ضمن اینکه ابراز نموده است که ما هرگز مخالف برقراري رابطه با مصر نبوده ايم و نيستيم . سخن ما هميشه اين بوده و اكنون نيز اينست كه چه با مصر و چه با آمريكا اگر ميخواهيد رابطه برقرار كنيد عزت ملت ايران و منافع رژیم تروریستی آخوندی را در نظر بگيريد و بدون آنكه امتياز بدهيد وارد عمل شويد. یعنی اینکه برای مذاکره با مصر و آمریکا وبرقراری ایجاد رابطه با آنان شرط و شروطی را تعیین کرده است که باز گو کننده همان شرط و شروط خمینی می باشد که چنین است :
"نظام ما از ابتدا شرط هائي براي از سرگيري رابطه با آمريكا داشت كه امروز نيز دارد. اول آنكه دولت آمريكا اموال بلوكه شده ما را بدهد دوم آنكه بابت دخالت هاي قبل از انقلاب و توطئه هاي بعد از انقلاب عذرخواهي كتبي كند و سوم آنكه كتبا تعهد بسپارد از اين پس نيز در امور داخلي ايران دخالت نخواهد كرد. درباره مصر نيز شرط هائي داريم . اول آنكه رژيم قاهره قرارداد ننگين كمپ ديويد را محكوم كند و از آن فاصله بگيرد (همان قراردادي كه بخاطر امضاي آن توسط سادات رابطه جمهوري اسلامي ايران با مصر به فرمان امام خميني قطع شد (11 ارديبهشت 1358 ) دوم آنكه كليه آثار مربوط به رژيم فاسد پهلوي و خود شاه را در قاهره محو كند و سوم آنكه بجاي دلالي براي صهيونيست ها و نوكري آمريكا و دخالت در امور ملت هاي منطقه بويژه عراق به دامن ملت مصر برگردد و در چارچوب قانون عمل نمايد. روشن است كه رژيم پهلوي و شاه كه خائن بود با شهيد خالد اسلامبولي بهيچوجه قابل مقايسه نيست . زيرا خالد اسلامبولي به وظيفه اسلامي و ملي خود عمل كرد و فردي را كه به ملت مصر و امت اسلامي خيانت ميكرد و مهره صهيونيست ها و آمريكا بود اعدام نمود درحاليكه شاه نوكر آمريكا و صهيونيست ها بود و به دستور آنها به مردم ايران خيانت مي كرد و دستان او به خون ملت آلوده بود. در بقيه موارد نيز همين تفاوت فاحش وجود دارد. بنابر اين اگر مسئولان ما هنري دارند با رعايت اين شرط ها با مصر و حتي آمريكا رابطه برقرار كنند. اينكه به موجود مفلوكي همچون حسني مبارك التماس پذيرش برقراري رابطه با ايران كنيم و با دستپاچگي خود را آماده در آغوش گرفتن مهره هاي آمريكا نشان بدهيم اين نه تنها هنري نيست بلكه زير پا گذاشتن اصولي است كه منافع ملي و مصالح كشور با آنها گره خورده است . چنين عجله و شتابي را حتي از دولت اصلاحات هم كه شعار اصولگرائي نميداد سراغ نداريم . چگونه مي توان از يكسو شعار « ضرورت نابودي اسرائيل » سرداد و از سوي ديگر براي از سرگيري رابطه با شناخته شده ترين پادوي صهيونيسم در منطقه لحظه شماري كرد "
بالاخره سرمقاله نویس در پایان از خواست 10% باقیمانده ی دولت مصر گفته ودر نهایت خطاب به رقیب مدعی اصول گرائی پرسش کرده است که این چگونه اصول گرائی می باشد که اینگونه از موضع ضعف وخواری به پای پادوی صهیونیست ها حسنی مبارک برای عادی شدن رابطه و مذاکره باآمریکا افتاده است:
"لابد خبر داريد كه آن 10 درصد باقيمانده شرط هاي مورد نظر وزيرخارجه مصر براي پذيرفتن درخواست مسئولان ايراني يكي اينست كه ايران را به دخالت در عراق متهم مي كنند و ميگويند تعهد بدهد كه در امور عراق دخالت نكند و ديگر اينكه مبارزان مصري حق نداشته باشند در ايران زندگي كنند و دولت ايران تعهد بدهند كه اين مورد را نيز رعايت نمايد. تازه آقاي احمدابوالغيظ فرموده اند كه اگر ايراني ها نام و عكس شهيد خالد اسلامبولي را حذف كنند و اين دو تعهد را هم بدهند دولتمردان مصري موضوع رابطه با ايران را بررسي خواهند كرد. راستي اين كدام اصولگرائي است كه به ما اجازه ميدهد اينگونه از موضع ضعف با پادوهاي صهيونيسم سخن بگوئيم و آنها را آنقدر گستاخ كنيم كه از اين ملت انقلابي احساس طلبكاري كنند مگر فراموش كرده ايد كه حسني مبارك در جنگ 33 روزه لبنان چگونه از رژيم صهيونيستي حمايت كرد و براي حزب الله خط و نشان كشيد مگر فراموش كرده ايد كه همين ژنرال حسني مبارك تمام ژنرالها و تجربيات جنگي ارتش مصر را به كمك صدام فرستاد تا در جنگ تحميلي نظام جمهوري اسلامي را از پا در آورد مگر هشدارهاي امام خميني درباره حسني مبارك مصري و حسين اردني و حسن مراكشي را كه ميفرمود اين دوره گردها پادوهاي آمريكا و صهيونيسم در منطقه هستند فراموش كرده ايد اين چه اصولگرائي عجيب و غريبي است كه شما مدعي آن هستيد اصولگرائي را در چنين تضادهائي محبوس كردن و خود را انحصارا متولي آن دانستن و ديگران را به خارج از چارچوب اصولگرائي راندن پديده نوظهوري است كه البته راه به جائي نخواهد برد حتي اگر قلم هائي كه سفارش مي پذيرند اين انحصارطلبي خلاف اصول را « نوگرائي و نوانديشي » بنامند."
درخاتمه همانگونه که در ابتدای نوشتار اشاره شد رژیم ضد بشری به آخر خط رسیده که حتی ظرفیت تحمل کیفی ترین نیروهای درون جبهه ی خودی را ندارد، اولاً این رژیم عوامفریب و شارلاتان نمی تواند سخنگوی مردم ومدافع منافع آنان وکشور باشد . در صورتیکه ی تجربه ی عملکرد بیش از 28 ساله ی گذشته هم ثابت کرده است که عملکردش ضد مردم ومنافع کشور ایران بوده است ؟ دوماً چگونه این مسئولان رژیم قدرت ایستاد گی در برابر دشمن بزرگ شیطان را دارند و مجبور نیستند که از موضع تسلیم وسازش تن به همه خواست ها وشرط و شروط دشمن ندهند . البته چون رژیم آخوندی ضد مردمی می باشد ووحشت از مردم دارد هرگز نخواهد گفت که درپشت پرده دست به چه توافق های ذلت پذیری زده وامتیازا هائی را داده است . همانگونه که در اوج جنگ وبمباران ها وفریاد ای مرگ بر آمریکا که مک فارلین نماینده ی ویژه ی ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا به تهران آمد وبا رفسنجانی دیدار کرد وکلت وکتاب وکیک تحویلش داد نه اینکه مسئولان رژیم عوامل فریب ودزد وجانی وغارتگر سخنی در این مورد به مردم ایران نگفتند، بلکه بهای این افشاگری به اعدام شدن برادر داماد منتظری مهدی هاشمی منتهی شد. اما روی سخن با آمریکای دشمن بزرگ خطاب شده می باشد. که پس از تجربه ی 28 ساله ی زد وبندهای پشت پرده که حاصلش تبدیل به باتلاق شدن عراق و میدان کشتار مردم بی گناه عراقی و حتی نظامیان آمریکائی شده است، باز قرار است که مذاکره با چه کشوری وبر سر چه موضوعاتی پرداخته شود که تا کنون مبهم ونا شناخته مانده است و چرا قرار است که پس از این مذاکره بازهم بیش از این عراق ومنطقه به بحران وباتلاق و آشوب بیشتری کشیده شود ودر نهایت فشار بیشتری بر مردم عراق وایران ومنطقه وحتی نظامیان آمریکائی مستقر در عراق وارد شود ویا اینکه کشته شوند ؟
هوشنگ - بهداد