قهرمانان مشابه با هم رفسنجانی وعلی داعی !
سایت بازتاب محسن رضائی مورخ 8 خرداد مطلبی از روزنامه میهن غلامحسین کرباسچی شهردار اسبق تهران بازتاب داده است که عنوانش "كشف شباهتهاي علي دايي و رفسنجاني! "می باشد البته بدون آنکه یادداشت نویس روزنامه ی میهن توضیح دهد که در رژیم آزادی کش قرون وسطائی ضد بشری جائیکه کاپیتان فوتبال حبیب خبیری را اعدام می کند ولی به علی داعی تا نزدیک 40 سالگی اجازه بازی در تیم فوتبالش می دهد ویااینکه بهترین نحبگان ومغزها را یا بر بند وشکنجه واعدام وتبعید وخانه نشینی می کشاند تا میدان مانور برای امثال آخوند بساز وبفروش رفسنجانی ها باز شود طبیعی است که در شراط قحط الرجال بودن وقهرمان واقعی کش ، قهرمان شدن برای اینگونه افراد زیاد مشکل نیست ولی کافیست که رابطه ها و کانال مراکز قدرت و مسیر ترقی و پیشرفت برایشان هموار گردد تا اینان بتوانند خودی نشان دهند وقهرمان شوند تا که یادداشت روز نویس روزنامه ی شهردار اسبق تهران چنین برای این قهرمانان کاذب مرثیه سرائی شروع کند :
"قهرمان شدن علي دايي در ليگ فوتبال ايران به همان اندازه شگفتانگيز است كه اول شدن هاشمي رفسنجاني در انتخابات مجلس خبرگان رهبري و علي دايي در ميان اهل ورزش همان اندازه نامحبوب است كه هاشمي رفسنجاني در ميان اهالي سياست. اما چه موافق دايي باشيم، چه مخالفش، امروز او قهرمان است همچنان كه چه موافق هاشمي باشيم و چه مخالفش او برنده اصلي انتخابات خبرگان بود. "
البته همانگونه که اشاره نشد که در چه فضائی وچگونه اینان به حساب قهرمان شده اند ومعنی ومفهوم قههرمان بودن یعنی چه؟ چگونه است در خیمه شب بازی نمایش انتخابات مجلس ششم که کمی فضای اختناق شکسته شد و مطبوعات کمی جدا از فضای سابق حرکت کردند و جو افشاگری قطره چکانی های قتل های زنجیره ای به وجود آمد و صحبت از نقش عالی جنابان سرخ وسیاه وخاکستری بود و کمی باز شد ومشخص شد که رفسنجانی یا باصطلاح این قهرمان چکار کرده است رفسنجانی نه اینکه نتوانست جزو لیست30 نفر نمایندگان مجلس از تهران باشد ، بلکه به دلیل ابطال کردن 30% آرای انتخابیه ی حوزه ی انتخابیه ی تهران از سوی آخوند احمد جنتی دبیر شورای نگهبان که انجام شد وبا پرونده سازی و زندان کردن علیرضا رجائی نماینده ردیف 27 لیست اصلاح طلبان از تهران و حذف چند نماینده ی دیگر جائی برای نیمکت های ذخیره همچون غلامعلی حداد عادل پدر زن فرزند ولی فقیه و رفسنجانی به مجلس ششم باز شد . چون رفسنجانی در ردیف سی ام جای داده شد که معروف به آغاسی شد ومورد تمسخر همگان قرار گرفت . بدلیل همه گیر شدن ریشخند رفسنجانی درجامعه جرأت نکرد وارد مجلس ششم شود. به خصوص اینکه بطور قطح می دانست که با بودن کروبی رئیس مجلس اصلاح طلبان نیز نمی تواند باشد. ولی در شرایطی که شورای نگهبان تمام نامزدان دوم خردادی ها در خیمه شب بازی مجمع خبرگان را رد صلاحیت کر د وبیش از یک سال از عملکرد دولت امام زمانی پاسدار احمدی نژاد سپری شده بود که علائم گسترده ی نارضایتی بیرون زده بود وبه دلیل حمله ای که حامیان آخوند مصباح یزدی درقم به وی موقع سخنرانی شده بود که دست به تبلیغات مظلوم نمائی زد و تمام دوم خردادی ها و جامعه ی روحانیت مبارز وکارگزاران وحتی باند مؤتلفه ی انگلیسی عسگر اولادی و خلاصه کلان دزدان بسیج شدند وبا همه تقلباتی که صورت گرفت وچند روز هم در نتایج آراء تأخیر شد وکمتر از 20% واجدالشرایط آرای مردم تهران به رفسنجانی رأی داد و توانست نسبت به سایر رقبای خود در ردیف اول قرار گیرد اکنون قهرمان نامیده شده است . چونکه توانسته با تجربه ی که با دوبار تجربه ی شکست در مجلس ششم وریاست جمهوری دوره ی نهم در برابر پاسدار احمدی نژاد ریسک کند و در خیمه شب بازی خبرگان برنده شود که یادداشت نویس در موردش چنین توضیح داده است:
"هاشمي كه دوبار خود را در معرض راي مردم قرار داد و توفيقي نيافت و پس از سالها رياست مجلس و جمهوري نتوانست نماينده مجلس و رئيس مجدد جمهوري شود، هاشمي كه دوباره بهفاصله هفتسال از پيروزي در انتخابات بازماند آنقدر «حرفهاي» بود كه دست به ريسك بزند و يكسال پس از شكست در انتخابات رياستجمهوري سال 1384 و شش سال پس از شكست در انتخابات پارلماني سال 1378 بازهم وارد انتخابات شود و اينبار بيش از همه نامزدهاي اصلاحطلب و اصولگرا (كه هريك در دورهاي او را از خود رانده بودند) راي آورد. اين احتمالا آخرين باري بود كه هاشمي خود را در معرض راي مردم قرار ميدهد چه سنوسال او نسبتي با طبعآزمايي در انتخابات ندارد اما همين انتخاب آخر، هاشمي را در شرايطي قرار داد كه احساس كند با رضايت از صحنه انتخابات كنار ميرود. وضعيت هاشمي ديروز در مورد علي دايي تكرار شد."
البته که در مورد علی داعی نیز به شکل دیگری صادق است . ایشان نیز با زد وبندهای پشت پرده وحمایت هائی که از وی می شد وحتی اجازه نمی داد رقبای خودش همچون علی عزیزی در میادین ورزشی حضور یابد ودر رخت کن های برون مرز موقع مسابقات به ورزشکاران فوتبالیست دیگر فحاشی می کرده وآنان را تهدید می کرده و بخاطر نفوذی که داشته مانع از حضور رقبای با استعدادخودش در تیم ملی می شده است تااینکه خودش همچنان قهرمان باقی بماند . بالاخره ادعا شده است که ایشان نیز از همان مدل قهرمانی شده است که رفسنجانی است . برای اینکه ورزش فوتبال هم برای ایشان پله های ترقی بوده که مدجب ایجاد شبکه های زنجیره ای تولیدی پوشاک ورزش با قیمت های گزاف وانحصاری شده است . بهر حال بدون آنکه از عملکرد ایشان در بازی های جام جهانی فو تبال در سال گذشته در آلمان سخنی گفته شود که یادداشت نویس روزنامه ی میهن غلامحسین کرباسچی در مورد تجربه ی شکست ودوباره قهرمان شدن علی داعی چنین نظر داده است :
" دايي كه همواره در برابر زخمزبان همه كساني كه از پير شدن او خبر ميدادند قرار داشت، دايي كه بسياري از باشگاههاي ايراني و عربي و آلماني را براي طبعآزمايي چشيده بود، دايي كه در افكار عمومي ورزش ايران يكي از عوامل شكست تيمملي در جامجهاني گذشته بود، دايي كه تيمهاي بزرگ پايتخت عذر او را خواسته بودند و پس از عمري پوشيدن پيراهن تيمهاي بزرگ ايران و آلمان و امارات مجبور شد در تيمي نامحبوب با بازيكناني كمتر مشهور قرار گيرد ديروز در دو مقام بازيكن و مربي، قهرمان ليگ فوتبال ايران شد تا ثابت كند آنقدر «حرفهاي» هست كه دست به ريسك زند و سرپيري معركهگيري كند. «حرفهاي» بودن به معناي دايي و هاشمي نترسيدن از ريسك است و شكست. نهراسيدن از سرزنش مردم است و اطمينان داشتن به خويش. "
یادداشت نویس در دنباله از نمونه سیاستمدارانه حرفه ای ریچارد نیکسون آمریکائی و منفور بودنش وکندی ومحبوب بودنش در برابر رفسنجانی وخاتمی گفته و در ادامه از محبوب نبودن رفسنجانی ولی از مکار و حیله گر بودن و قابلیت مانور دادنش گفته وافزوده که چگونه این هفت خط می داند فرصت طلبانه از اهداف و آمال خود دفاع کند و بهره گیرد گفته ودر مقابل از محبوبیت آبدارچی بودن سید خندان محمد خاتمی وندیده گرفته شدن استعداد و تخصص حرفه ای آبدارچی بودنش گفته ودر مجموع از محبوب ونا محبوب بودن این دو نفر رفسنجانی وعلی داعی گفته و دست به چنین مقایسه ای با مشابه های آمریکائی زده است:
"يك نمونه اين سياستمداران حرفهاي، ريچارد نيكسون بود كه پس از بارها تجربه شكست سرانجام رئيسجمهور آمريكا شد. اتفاقا اين حرفهايها چندان محبوب نيستند. اليور استون در آخرين صحنه فيلم نيكسون از قول او رو در روي عكس كندي، رئيسجمهور محبوب آمريكا نقل ميكند كه مردم آمريكا در تو آنچه ميخواهند باشند را ميبينند و در من آنچه هستند. نيكسون باهوشترين رئيسجمهور جمهوريخواه آمريكا بود اما احتمالا منفورترين هم بود. افرادي مانند هاشمي، نيكسون و دايي گرچه خويش را در معرض رقابتهاي دموكراتيك (مانند فوتبال يا انتخابات) قرار ميدهند اما ظاهرا بيش از راي و نظر مردم به خود اميدوار هستند. قهرمانان بر دو دستهاند: گروهي محبوبند اما هرگز كسي تمام قابليتهاي آنان را نديده است چون يا كشته ميشوند يا مظلوم مانند جان.اف. كندي و سيدمحمد خاتمي و گروهي با وجود آنكه سعي ميكنند همه ظرفيتهاي خود را نشان دهند اما محبوب نيستند مانند ريچارد نيكسون، اكبر هاشمي رفسنجاني و علي دايي."
بالاخره یادداشت نویس روزنامه ی میهن از ضد قهرمان بودن اینان گفته شده است که چون توانستند به دلیل فضای موجود بر جامعه قهرمانان را بشکنند . پس فرصت برایشان میسر شد تا که از شکست ، ریسک کنند تا که پیروزی را تجربه کنند و به این دو پیشنهاد کرده است که اگر این دو در این شرایط قهرمان بودن از قدرت کنار بکشند برای همیشه چنین محبوب باقی خواهنذ ماند:
"اين افراد البته بيشتر شبيه «ضد قهرمانان» اند تا «قهرمانان» چراكه مفهوم قهرمان را ميشكنند و تغيير ميدهند. خود را بر واقعيت تحميل ميكنند و احساس دوگانهاي را در مخاطبان بهوجود ميآورند كه آميزهاي است از عشق و نفرت. اين نفرت اما زماني به عشق تبديل ميشود يا حداقل از درجه آن كاسته ميشود كه افرادي از اين دست زمان كنارهگيري را تشخيص دهند. علي دايي اگر بعد از حذف ايران از جام جهاني از فوتبال خداحافظي ميكرد چون با يك شكست بدرقه ميشد براي هميشه نامحبوب يا شكستخورده باقي ميماند. هاشمي رفسنجاني اگر پس از شكست در انتخابات رياستجمهوري از سياست خداحافظي ميكرد نيز زندگي سياسي خود را با شكستخوردگي پيوند ميزد. از اينرو هم شركت هاشمي در انتخابات مجلس خبرگان ضروري بود و هم حضور دايي در رقابتهاي ليگ فوتبال ايران. اكنون اما زمان خداحافظي است و بهترين زمان خداحافظي. دايي و هاشمي هردو بايد از بازيگري استعفا دهند. چه بازي ورزش و چه بازي سياست و اين به معناي پايان دايي و هاشمي نيست، آنها ميتوانند مربيگري پيشه كنند و بهجاي بازيگري، بازيسازي كنند. بهجاي رئيسجمهور شدن، رئيسجمهور تعيين كنند، بهجاي قهرمان شدن قهرمان معرفي كنند و اين كاري است كه اگر امروز نكنند هرگز فرصتي براي ديدن يك «پايان خوش» در زندگي حرفهاي خويش نخواهند يافت. نيمكتنشيني هميشه به معناي حذفشدن نيست، گاه به معناي پيروز شدن است."
البته یادداشت نویس روزنامه ی میهن مشخص نکرده است که مگر علی داعی تا چه سالی می تواند به بازیگری خود ادامه دهد و رفسنجانی نیز چه از نظر سنی وچه از نظر موقعیت پست ومقام مگر بیش از این چه می توا ند بکند که به دو نفر توصیه کرده است که از ورزش و سیاست با محبوبیت خدافظی کنند؟ مگر امکان دارد که رفسنجانی با آنهمه غارتگری هائی که خود و خانواده اش مرتکب شده که به اکبر شاه معروف شده است و عامل اصلی ادامه ی جنگ ضد ملی و ضدملی 8 ساله ی ایران وعراق بوده است و بعنوان عالیجناب سرخپوش در قتل های زنجیره ای دخالت داشته است قهرمان ومحبوب بماند. علی داعی هم که پیرامون ی وهمکاری اش با سران رژیم جنایتکار کم گفته نشده است . که اکنون قرار است با صدور یک نسخه وتوصیه ورهنمود یادداشت روز روزنامه ی حامی کرباسچی نوچه ی رفسنجانی دو پرونده ظاهراً با هم مقایسه شده سفید وبسته شود. تازه رفسنجانی می داند که خمینی تازه 80 سالگی بی احساس وارد ایران به عنوان رهبر شد . این منتظر است که ولی فقیه معتاد کی میمیرد که خیز بردارد وجای وی را اشغال کند.
هوشنگ – بهداد
نهم خرداماه سال 1386
سایت بازتاب محسن رضائی مورخ 8 خرداد مطلبی از روزنامه میهن غلامحسین کرباسچی شهردار اسبق تهران بازتاب داده است که عنوانش "كشف شباهتهاي علي دايي و رفسنجاني! "می باشد البته بدون آنکه یادداشت نویس روزنامه ی میهن توضیح دهد که در رژیم آزادی کش قرون وسطائی ضد بشری جائیکه کاپیتان فوتبال حبیب خبیری را اعدام می کند ولی به علی داعی تا نزدیک 40 سالگی اجازه بازی در تیم فوتبالش می دهد ویااینکه بهترین نحبگان ومغزها را یا بر بند وشکنجه واعدام وتبعید وخانه نشینی می کشاند تا میدان مانور برای امثال آخوند بساز وبفروش رفسنجانی ها باز شود طبیعی است که در شراط قحط الرجال بودن وقهرمان واقعی کش ، قهرمان شدن برای اینگونه افراد زیاد مشکل نیست ولی کافیست که رابطه ها و کانال مراکز قدرت و مسیر ترقی و پیشرفت برایشان هموار گردد تا اینان بتوانند خودی نشان دهند وقهرمان شوند تا که یادداشت روز نویس روزنامه ی شهردار اسبق تهران چنین برای این قهرمانان کاذب مرثیه سرائی شروع کند :
"قهرمان شدن علي دايي در ليگ فوتبال ايران به همان اندازه شگفتانگيز است كه اول شدن هاشمي رفسنجاني در انتخابات مجلس خبرگان رهبري و علي دايي در ميان اهل ورزش همان اندازه نامحبوب است كه هاشمي رفسنجاني در ميان اهالي سياست. اما چه موافق دايي باشيم، چه مخالفش، امروز او قهرمان است همچنان كه چه موافق هاشمي باشيم و چه مخالفش او برنده اصلي انتخابات خبرگان بود. "
البته همانگونه که اشاره نشد که در چه فضائی وچگونه اینان به حساب قهرمان شده اند ومعنی ومفهوم قههرمان بودن یعنی چه؟ چگونه است در خیمه شب بازی نمایش انتخابات مجلس ششم که کمی فضای اختناق شکسته شد و مطبوعات کمی جدا از فضای سابق حرکت کردند و جو افشاگری قطره چکانی های قتل های زنجیره ای به وجود آمد و صحبت از نقش عالی جنابان سرخ وسیاه وخاکستری بود و کمی باز شد ومشخص شد که رفسنجانی یا باصطلاح این قهرمان چکار کرده است رفسنجانی نه اینکه نتوانست جزو لیست30 نفر نمایندگان مجلس از تهران باشد ، بلکه به دلیل ابطال کردن 30% آرای انتخابیه ی حوزه ی انتخابیه ی تهران از سوی آخوند احمد جنتی دبیر شورای نگهبان که انجام شد وبا پرونده سازی و زندان کردن علیرضا رجائی نماینده ردیف 27 لیست اصلاح طلبان از تهران و حذف چند نماینده ی دیگر جائی برای نیمکت های ذخیره همچون غلامعلی حداد عادل پدر زن فرزند ولی فقیه و رفسنجانی به مجلس ششم باز شد . چون رفسنجانی در ردیف سی ام جای داده شد که معروف به آغاسی شد ومورد تمسخر همگان قرار گرفت . بدلیل همه گیر شدن ریشخند رفسنجانی درجامعه جرأت نکرد وارد مجلس ششم شود. به خصوص اینکه بطور قطح می دانست که با بودن کروبی رئیس مجلس اصلاح طلبان نیز نمی تواند باشد. ولی در شرایطی که شورای نگهبان تمام نامزدان دوم خردادی ها در خیمه شب بازی مجمع خبرگان را رد صلاحیت کر د وبیش از یک سال از عملکرد دولت امام زمانی پاسدار احمدی نژاد سپری شده بود که علائم گسترده ی نارضایتی بیرون زده بود وبه دلیل حمله ای که حامیان آخوند مصباح یزدی درقم به وی موقع سخنرانی شده بود که دست به تبلیغات مظلوم نمائی زد و تمام دوم خردادی ها و جامعه ی روحانیت مبارز وکارگزاران وحتی باند مؤتلفه ی انگلیسی عسگر اولادی و خلاصه کلان دزدان بسیج شدند وبا همه تقلباتی که صورت گرفت وچند روز هم در نتایج آراء تأخیر شد وکمتر از 20% واجدالشرایط آرای مردم تهران به رفسنجانی رأی داد و توانست نسبت به سایر رقبای خود در ردیف اول قرار گیرد اکنون قهرمان نامیده شده است . چونکه توانسته با تجربه ی که با دوبار تجربه ی شکست در مجلس ششم وریاست جمهوری دوره ی نهم در برابر پاسدار احمدی نژاد ریسک کند و در خیمه شب بازی خبرگان برنده شود که یادداشت نویس در موردش چنین توضیح داده است:
"هاشمي كه دوبار خود را در معرض راي مردم قرار داد و توفيقي نيافت و پس از سالها رياست مجلس و جمهوري نتوانست نماينده مجلس و رئيس مجدد جمهوري شود، هاشمي كه دوباره بهفاصله هفتسال از پيروزي در انتخابات بازماند آنقدر «حرفهاي» بود كه دست به ريسك بزند و يكسال پس از شكست در انتخابات رياستجمهوري سال 1384 و شش سال پس از شكست در انتخابات پارلماني سال 1378 بازهم وارد انتخابات شود و اينبار بيش از همه نامزدهاي اصلاحطلب و اصولگرا (كه هريك در دورهاي او را از خود رانده بودند) راي آورد. اين احتمالا آخرين باري بود كه هاشمي خود را در معرض راي مردم قرار ميدهد چه سنوسال او نسبتي با طبعآزمايي در انتخابات ندارد اما همين انتخاب آخر، هاشمي را در شرايطي قرار داد كه احساس كند با رضايت از صحنه انتخابات كنار ميرود. وضعيت هاشمي ديروز در مورد علي دايي تكرار شد."
البته که در مورد علی داعی نیز به شکل دیگری صادق است . ایشان نیز با زد وبندهای پشت پرده وحمایت هائی که از وی می شد وحتی اجازه نمی داد رقبای خودش همچون علی عزیزی در میادین ورزشی حضور یابد ودر رخت کن های برون مرز موقع مسابقات به ورزشکاران فوتبالیست دیگر فحاشی می کرده وآنان را تهدید می کرده و بخاطر نفوذی که داشته مانع از حضور رقبای با استعدادخودش در تیم ملی می شده است تااینکه خودش همچنان قهرمان باقی بماند . بالاخره ادعا شده است که ایشان نیز از همان مدل قهرمانی شده است که رفسنجانی است . برای اینکه ورزش فوتبال هم برای ایشان پله های ترقی بوده که مدجب ایجاد شبکه های زنجیره ای تولیدی پوشاک ورزش با قیمت های گزاف وانحصاری شده است . بهر حال بدون آنکه از عملکرد ایشان در بازی های جام جهانی فو تبال در سال گذشته در آلمان سخنی گفته شود که یادداشت نویس روزنامه ی میهن غلامحسین کرباسچی در مورد تجربه ی شکست ودوباره قهرمان شدن علی داعی چنین نظر داده است :
" دايي كه همواره در برابر زخمزبان همه كساني كه از پير شدن او خبر ميدادند قرار داشت، دايي كه بسياري از باشگاههاي ايراني و عربي و آلماني را براي طبعآزمايي چشيده بود، دايي كه در افكار عمومي ورزش ايران يكي از عوامل شكست تيمملي در جامجهاني گذشته بود، دايي كه تيمهاي بزرگ پايتخت عذر او را خواسته بودند و پس از عمري پوشيدن پيراهن تيمهاي بزرگ ايران و آلمان و امارات مجبور شد در تيمي نامحبوب با بازيكناني كمتر مشهور قرار گيرد ديروز در دو مقام بازيكن و مربي، قهرمان ليگ فوتبال ايران شد تا ثابت كند آنقدر «حرفهاي» هست كه دست به ريسك زند و سرپيري معركهگيري كند. «حرفهاي» بودن به معناي دايي و هاشمي نترسيدن از ريسك است و شكست. نهراسيدن از سرزنش مردم است و اطمينان داشتن به خويش. "
یادداشت نویس در دنباله از نمونه سیاستمدارانه حرفه ای ریچارد نیکسون آمریکائی و منفور بودنش وکندی ومحبوب بودنش در برابر رفسنجانی وخاتمی گفته و در ادامه از محبوب نبودن رفسنجانی ولی از مکار و حیله گر بودن و قابلیت مانور دادنش گفته وافزوده که چگونه این هفت خط می داند فرصت طلبانه از اهداف و آمال خود دفاع کند و بهره گیرد گفته ودر مقابل از محبوبیت آبدارچی بودن سید خندان محمد خاتمی وندیده گرفته شدن استعداد و تخصص حرفه ای آبدارچی بودنش گفته ودر مجموع از محبوب ونا محبوب بودن این دو نفر رفسنجانی وعلی داعی گفته و دست به چنین مقایسه ای با مشابه های آمریکائی زده است:
"يك نمونه اين سياستمداران حرفهاي، ريچارد نيكسون بود كه پس از بارها تجربه شكست سرانجام رئيسجمهور آمريكا شد. اتفاقا اين حرفهايها چندان محبوب نيستند. اليور استون در آخرين صحنه فيلم نيكسون از قول او رو در روي عكس كندي، رئيسجمهور محبوب آمريكا نقل ميكند كه مردم آمريكا در تو آنچه ميخواهند باشند را ميبينند و در من آنچه هستند. نيكسون باهوشترين رئيسجمهور جمهوريخواه آمريكا بود اما احتمالا منفورترين هم بود. افرادي مانند هاشمي، نيكسون و دايي گرچه خويش را در معرض رقابتهاي دموكراتيك (مانند فوتبال يا انتخابات) قرار ميدهند اما ظاهرا بيش از راي و نظر مردم به خود اميدوار هستند. قهرمانان بر دو دستهاند: گروهي محبوبند اما هرگز كسي تمام قابليتهاي آنان را نديده است چون يا كشته ميشوند يا مظلوم مانند جان.اف. كندي و سيدمحمد خاتمي و گروهي با وجود آنكه سعي ميكنند همه ظرفيتهاي خود را نشان دهند اما محبوب نيستند مانند ريچارد نيكسون، اكبر هاشمي رفسنجاني و علي دايي."
بالاخره یادداشت نویس روزنامه ی میهن از ضد قهرمان بودن اینان گفته شده است که چون توانستند به دلیل فضای موجود بر جامعه قهرمانان را بشکنند . پس فرصت برایشان میسر شد تا که از شکست ، ریسک کنند تا که پیروزی را تجربه کنند و به این دو پیشنهاد کرده است که اگر این دو در این شرایط قهرمان بودن از قدرت کنار بکشند برای همیشه چنین محبوب باقی خواهنذ ماند:
"اين افراد البته بيشتر شبيه «ضد قهرمانان» اند تا «قهرمانان» چراكه مفهوم قهرمان را ميشكنند و تغيير ميدهند. خود را بر واقعيت تحميل ميكنند و احساس دوگانهاي را در مخاطبان بهوجود ميآورند كه آميزهاي است از عشق و نفرت. اين نفرت اما زماني به عشق تبديل ميشود يا حداقل از درجه آن كاسته ميشود كه افرادي از اين دست زمان كنارهگيري را تشخيص دهند. علي دايي اگر بعد از حذف ايران از جام جهاني از فوتبال خداحافظي ميكرد چون با يك شكست بدرقه ميشد براي هميشه نامحبوب يا شكستخورده باقي ميماند. هاشمي رفسنجاني اگر پس از شكست در انتخابات رياستجمهوري از سياست خداحافظي ميكرد نيز زندگي سياسي خود را با شكستخوردگي پيوند ميزد. از اينرو هم شركت هاشمي در انتخابات مجلس خبرگان ضروري بود و هم حضور دايي در رقابتهاي ليگ فوتبال ايران. اكنون اما زمان خداحافظي است و بهترين زمان خداحافظي. دايي و هاشمي هردو بايد از بازيگري استعفا دهند. چه بازي ورزش و چه بازي سياست و اين به معناي پايان دايي و هاشمي نيست، آنها ميتوانند مربيگري پيشه كنند و بهجاي بازيگري، بازيسازي كنند. بهجاي رئيسجمهور شدن، رئيسجمهور تعيين كنند، بهجاي قهرمان شدن قهرمان معرفي كنند و اين كاري است كه اگر امروز نكنند هرگز فرصتي براي ديدن يك «پايان خوش» در زندگي حرفهاي خويش نخواهند يافت. نيمكتنشيني هميشه به معناي حذفشدن نيست، گاه به معناي پيروز شدن است."
البته یادداشت نویس روزنامه ی میهن مشخص نکرده است که مگر علی داعی تا چه سالی می تواند به بازیگری خود ادامه دهد و رفسنجانی نیز چه از نظر سنی وچه از نظر موقعیت پست ومقام مگر بیش از این چه می توا ند بکند که به دو نفر توصیه کرده است که از ورزش و سیاست با محبوبیت خدافظی کنند؟ مگر امکان دارد که رفسنجانی با آنهمه غارتگری هائی که خود و خانواده اش مرتکب شده که به اکبر شاه معروف شده است و عامل اصلی ادامه ی جنگ ضد ملی و ضدملی 8 ساله ی ایران وعراق بوده است و بعنوان عالیجناب سرخپوش در قتل های زنجیره ای دخالت داشته است قهرمان ومحبوب بماند. علی داعی هم که پیرامون ی وهمکاری اش با سران رژیم جنایتکار کم گفته نشده است . که اکنون قرار است با صدور یک نسخه وتوصیه ورهنمود یادداشت روز روزنامه ی حامی کرباسچی نوچه ی رفسنجانی دو پرونده ظاهراً با هم مقایسه شده سفید وبسته شود. تازه رفسنجانی می داند که خمینی تازه 80 سالگی بی احساس وارد ایران به عنوان رهبر شد . این منتظر است که ولی فقیه معتاد کی میمیرد که خیز بردارد وجای وی را اشغال کند.
هوشنگ – بهداد
نهم خرداماه سال 1386