" توی کتم نمی رود که تابع این ضرب المثل شوم که گفته می شود گر نخواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو"

چند صباحی است که موضوع هنر و موسیقی و سینما در استرالیا بس داغ شده است . آنگونه که روز نامه پر تیراژ سیدنی مورنیگ هرالد سیدنی یک صحفه خود را اختصاص به مقاله ای داده است که مربوط به تبلیغ کنسرت آقای محمد رضا شجریان در استرالیا می باشد (1). البته مشخص است که تنظیم کننده و مترجمش باید ایرانی باشد زیراکه هم اصطلاحات مشابه فارسی بر گردان شده به انگلیسی است .هم اینکه به سبک فرهنگ تبلیغات ایرانی از آقای محمد رضا شجریان خواننده ای مشهور و بی نظیر تحسین و تمجید شده است ، مهمتر اینکه ایشان تبدیل به یک قهرمان ملی هم شده است که گویا ایشان هنرمندی است که یک تنه در برابر حاکمان ایران ایستاده است . به خصوص اینکه از ایشان نقل قول شده است که مقابل تلویزیون ایران ایستاده و اعتراض کرده است که این رسانه حق پخش صدای وی را ندارد . البته تنظیم کننده ی مقاله فراموش کرده است که صدا و سیما یا تلویزیون ایرا ن مدافع سر سخت دولت پاسدار احمدی نژاد است که وزارت فرهنگ سانسور و تفتیش و عقاید ارشاد اسلامی و وزارت اطلاعات و و زیر کشور و پلیس و امور خارجه جزو کابینه اش می باشند که بطریقی در گیرمجوز دادن فعالیت هنری به هنرمندان درداخل کشور و تأئید کننده ی صدور گذر نامه و اجازه خروج هنر مندان از کشور به خارج می باشند . یعنی اینکه اگر آنگونه که در مقاله ی سیدنی مورنیگ هرالد توضیح داده شده است که آقای شجریان گویا مشکلی باصدا و سیما و دولت دهم داشته باشد. ظاهراً نمی بایست که به آسانی به ایشان با گروه 17 نفره هنری شهناز مجوز خروج از کشور داده می شد . همانگونه که تعریف و تمجید از ترانه ی سلاح آتش ایشان یا تفنگت را زمین بگذار برادر شده است که در برابر خس و خاشاک نامیده شدن معترضان از سوی رئیس جمهور احمدی نژاد خوانده شد و در گفتگوی ایشان با رادیو فردا گفت که در تیر ماه سال 88 این ترانه را خواند . یعنی زمانی خوانده شد که در اوج تظاهرات های ضد حکومتی مردم معترض توی خیابان ها و دانشگاه ها از یک سو و از طرف دیگر سرکوب و ضرب و شتم شان از سوی حاکمان کودتا گر ادامه داشت که این ترانه ی آتش بدون مرز بندی به چگونگی از سلاح استفاده کردن و کار برد آن، ولی خطاب به توده های ناراضی پیام داده وخواسته شد که نکند دست بر تفنگ ببرند و مسلح شوند . زیرا که اگر چنانچه مخاطب ای ترانه حکومت باشد اینکه محال است که قاتلان کودتا گر حاکم تفنگش را بر زمین بگذارد وخلع سلاح شود. کما اینکه پس از خوانده شدن این ترانه نه اینکه آمار جان باختگان افزایش یافت ، بلکه اخیراً هم 5 زندانی سیاسی زندانی نیز اعدام شدند که در میان شان یک معلم کرد و یک زن هم وجود داشته است. البته ممکن است که در مقاطعی به جای تفنگ از طناب دار استفاده شود.

بنابراین آیا آقای شجریان و گروه 17 نفره هنری شهناز حاضرندکه قبل از شروع در کنسرت های خود کلامی در این مورد بگویند. زیرا که مگر سلاح یک معلم غیر از قلمش می باشد که اعدام شد؟ مگر شعر و نظم ونثر در محدوده ی دانش فرهنگ و هنر نمی گنجد؟ آیا ایشان و گروه هنری شهناز قبول می کنند که ا ینگونه اقدامات ضد انسانی حاکمان قاتل و آدمکش ایران ضد فرهنگ و هنر و حتی ضد انسانی است که باید محکوم شود و بعنوان همدردی به اعضای خانواده های جانباختگان اخیر ابراز همدردی نمایند و تسلیت بگویند ؟ یا اینکه آقای شجر یان و گروه هنری شهناز و برنامه ریزان کنسرت ایشان باور دارند هنر ارتباطی با مسائل سیاسی و حقوق بشری ندارد و نباید انهدام کردن سنگ قبر استاد بزرگ و نام آور و محبوب ایران بنان در کرج را محکوم نمود؟ یا اینکه از سایر هنر مندان همچون جعفر پناهی دفاع شود . یا اینکه سخنی در مورد شبیخون شبانه زدن و باز داشت کردن 80 دختر و پسر در تهران زده شود که در یک پارتی شبانه در تهران با عنوان حضور در پارتی و موسیقی زیر زمینی بازداشت شدند و چرا به اینان اتهام مصرف الکل و مواد مخدر زده شده ا ست ؟ یا اینکه اینان بگویند آخر این چگونه رژیمی است که هنر موسیقی و سینمائی اش نه آزاد که می بایست زیر زمینی شده باشد؟

اما از سوی دیگر آقای پیام جمالی گوینده ی رادیو سراسری فارسی اس بی اس (SBS) در برنامه ی این هفته ی 7 می مصاحبه ای از خانم سینما گر مقیم سیدنی پخش نمود که خانم گراناز موسوی نام داشت و ایشان گفت که از سال 1997 باتفاق پدر و مادرش به استرالیا مهاجرت کرده و مقیم سیدنی می باشد . اکنون هم دانشجوی دوره ی دکترای سینما می باشد. همچنین ایشان گفت که شاعر بوده سپس به سینما گر ایش یافته است . چونکه تعلق به خانواده ای دارد که قبل از مهاجرت به استرالیا پدرش در ایران سینما گر بوده و مادرش هم مدت 17 سال فعالیت در تلویزیون دولتی داشته است و افزود تغییر نگرش از شاعری به سینما یا بالعکس طبیعی است. اما ایشان در مورد فیلمی که ساخته است گفت که این فیلم پیرامون حقوق بشر و پناهندگان در بازداشتگاه هاست . حتی تأکید کرد که هنرپیشه ی استرالیائی را با خود از سیدنی به تهران برد تا در تهران نقش بازداشتی در بازداشتگاه را به جای بازداشتگاه استرالیا بازی و اجرا نمایند . می بینید که رژیم کودتاگران فقط وزیر امور خارجه اش نیست که نگران نقض حقوق بشر بومیان کانادا شده است و پرونده اش را گشوده است . بلکه اکنون معلوم شده که چگونه دمکرات و حامی سینما گران آزاد و خیلی مستقل مقیم خارج از کشور از جمله سیدنی استرالیا شده است ( طبق افشاگری های جدید جزو سینما گران داخل کشور نیست که زیر نفوذ موساد اسرائیل باشد )(2)آنگونه فیلم ساز و سینما گر مقیم سیدنی استرالیا خانم گراناز موسوی اجاز می دهد تاکه آزادانه با هنرپیشه ی سینمائی استرالیائی به ایران برود و فیلم حقوق بشر و بازداشتگاه پناهندگی در استرالیا را در تهران تهیه کند ؟ اما در داخل کشور جعفر پناهی سینما گر را بازداشت می کند و چون همکاری با بازجوی خود نکرده است مورد بدترین اتهامات واقع می شود . همچنین اجازه داده نمی شود تا که اعضای خانواده های داغدار و عزادار زندانیان سیاسی با عزیزان خود در زندان اوین ملاقات و دیدار داشته باشند. یا اینکه در جلوب درب زندان اوین تجمع اعتراضی داشته باشند؟ همچنانکه این رژیم اجازه نمی دهد تا خانواده های جانباختگان اخیر همچون خانواده فرزاد کمانگر معلم کرد در جلوی دادسرای انقلاب تهران که از کردستان آمده تجمع کنند و جسد فرزاد کمانگر و سایر اعدام شدگان ش را تحویل بگیرند . حال بماند که اتهامات وارده به این قربانی فرزاد کما نگر از اساس غیر واقعی بوده است . زیرا که طبق اذعان وکیل مدافعش با رادیو فردا صد در صد وی بی گناه بوده است. بدتر اینکه گزارش شده است اعضای خانواده های تجمع کنندگان اعدامی های اخیر در جلوی درب زندان اوین بازداشت شدند . ولی خانم گراناز موسوی گفت که منتظر مجوز نمایش فیلم خود در سینماهای سیدنی می باشد. داشته باشید فیلمی که در تهران پیرامون حقوق بشر و پنا هندگان ساخته شده باشد چگونه فیلمی می تواند باشد و زمانی هم برایش تبلیغ شده است که گروه هنری شهناز در استر الیا می باشد وهمان روز موقع گفتگو با این خانم سینما گر در گروه شهناز در بریزبن کنسرت داشت ویکشنبه 16 می هم قرار است در سیدنی آخرین کنسرت خود را این گرده اجرا کنند .

اما گفته می شود هیچ گرانی بی حکمت و هیچ ارزانی بدون علت نیست . گفتگو با این خانم سینما گر با چاشنی موضوع حقوق بشر و پناهنده و باز داشتگاه از رادیوی سراسری فارسی (SBS)پیش مقدمه ای هم داشت . آنهم پخش گزارش و نقل قول کوتاهی از آخوند منصور لقائی مقیم سیدنی استرالیا بود که طبق تحقیق و پیگیری دستگاه اطلاعاتی و امنیتی استرالیا عنصری نا مطلوب شناخته شده است که از نظر امنیتی برای این کشور خطرناک می باشد که می بایست با تفاق پسرش این کشور را ترک نماید . البته همسر وی با 3 فرزند دیگرش که در استرالیا متولد شده اند اینجا می مانند . مجری رادیو از موضع مظلوم نمائی نقل قول نمود که دیپورت وی بمنزله ی از هم پاشیده شدن یک خانواده می باشد . یعنی اینکه آن حکومتی که در ایران حاکم می باشد و آخوند منصور لقائی نماینده اش می باشد گویا آنقدر دمکرات و انسان دوست می باشد که در 31 سال گذشته مرتکب هیچ جنایتی نشده است و دارای کارنامه یننگین محکومیت جهانی نقض مستمر حقوق بشر نمی با شد و موجب از هم پاشانیدن اساس و بنیان هیچ خانواده ای نشده است ؟ تازه مگر همین روز ها نبود که یک گروه 6 نفره از قربانیان دست پرورش یافتگان خودش در زندان کرج را اعدام کرد؟ در ادامه مگر یک گروه 5 نفره زندانیان سیاسی را نیز اعدام نکرد؟ مگر طبق اعتراف دستگاه قضائی آلوده به فسادش مگر گزارش نداده است که تعداد 3000 نفر شهروندان افغانی در لیست اعدام ودار زدن وجود دارند؟

در خاتمه اینکه وقتی که در نمایشگاه کتاب تهران وزارت فرهنگ سانسور و تفیش عقاید و خفقان دستور می دهد تا که کتب فروغ فرخ زاد و هوشنگ گلشیری جمع آوری شود . از سوی دیگر سینما گر هم متهم به همکاری با موساد اسرائیل و زیر نفوذ بودن آن هم زندانی می شود . همینطور روزنامه و خبر نگار و وبلاگ نویس هم در زندان به سر می برند و هرروز مطبوعات بیشتری توقیف و تعطیل می شود و هم زمان که طرح تهاجم به زنان با بهانه مبارزه با بی حجابی از سوی نیروی انتظامی بشدن اجرا می شود . یک زن سیاسی زندانی اهل ماکو هم پس از چند سال زندان اعدام می شود . بعلاوه یک معلم کرد به نام فرزاد کمانگر اهل قلم اعدام می شود که سلاحش قلمش بود . ولی رهبر ولی فقیه اینگونه اقدامات را جهاد فرهنگی می نامد . از سوی دیگر آخوند صدیقی امام جمعه ریشه و عامل زلزله را بی حجابی می داند و آخوند احمد خاتمی امام جمعه ی دیگر تهران هم بی حجابی را سبب ده ها گناه کبیره می داند. چگونه حاکمان چنین رژیمی که سنگ قبر یک هنرمند مشهور و معروف به نام استاد بنان را در کرج منهدم می کند و یورش شبانه به پارتی موزیک می برد و 80 دختر و پسر را بازداشت می کند. اگر چنانچه خود دارای منافع حد اقل تبیغاتی به نفع خودش نباشد بدون دریافت هیچگونه تضمینی در این زمینه حاضر می شود تا که گروه هنری از داخل کشور به برون مرز اعزام شود . یا اینکه سینماگر زن از خارج برای تهیه ی فیلم سینمائی پناهندگی و حقوق بشری وارد کشور شود و فیلمش را بسازد؟ بنابراین من کاری به نظر دیگران ندارم که مدافع اینگونه اقدامات هستند ، بلکه بدون تعصب و مصلحت گرائی ولی با واقع بینی وهمه جوانب نگری نظر م را می دهم و مسئولیتش را هم می پذیرم ، چونکه به این سادگی توی کتم نمی رود که تابع این ضرب المثل شوم که گفته می شود گر نخواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو.

هوشنگ – بهداد

22 ار دیبهشت ماه سال 1389

مقاله روزنامه سیدنی مورنینگ هرالد در رابطه با سفر استاد شجریا(1) به استرالیا

http://www.smh.com.au/opinion/politics/irans-voice-of-dust-and-dirt-stands-up-to-regime-20100506-ugpx.html#comments

ابوالقاسم طالبی در یک گفتگوی جنجالی و خواندنی افشا کرد:(2)

سینمای ایران تحت حکمرانی سازمانهای جاسوسی موساد است

http://www.shafaf.ir/fa/pages/?cid=20369