گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 5 خرداد - 89
پيشخدمت (گفت و شنود)
اهالی به پیشخدمت گفتندخان گوید چیزدیگری
پیشخدمت گفت غلط کرده ،وی گفته دری وری
به قبر پدرش خندیده ، این خان پتیاره
خود دانم هرشب میره به فلان ستاره؟
گفت: آقاي زيباكلام در سمينار بررسي شبكه هاي ماهواره اي فارسي زبان گفته است «مشكل ما توهم احمقانه توطئه است وگرنه بي بي سي و صداي آمريكا قصد دارند اخبار را صادقانه بيان كنند»!
گفتم: ولي هفته قبل «مارك تامسون» مديرشبكه جهاني بي بي سي اعلام كرده بود كه شبكه ماهواره اي بي بي سي را به دستور وزارت خارجه انگليس و براي حفظ منافع دولت انگليس در ايران راه اندازي كرده اند.
گفت: ظاهراً آقاي زيبا كلام به سند و دليل نيازي ندارد و احساس مي كند كه بايد از هرچه و هركس كه مخالف جمهوري اسلامي ايران است حمايت كند.
گفتم: پيشخدمت يكي از خان ها كه خيلي دلش مي خواست اربابش مورد توجه باشد هرجا مي نشست مي گفت خان ما صاحب كرامات است و شب ها به يكي از ستاره ها مي رود و تا صبح آنجا مي ماند. مردم كه از چاخان هاي پيشخدمت خان كلافه شده بودند، نزد خان رفته و پرسيدند آيا تو چنين كراماتي داري؟ و خان گفت من را چه به اين حرفها، من دو قدم هم بدون عصا نمي توانم راه بروم چه رسد به اين كه... وقتي مردم به پيشخدمت گفتند؛ خود خان كه چيز ديگري مي گويد، پيشخدمت گفت؛ خان غلط كرده به قبر پدرش خنديده، من مطمئنم كه به فلان ستاره مي رود!
گفت: از بی بی سی شاکی شده سر بازجو
قاطی کرده گیر به صادق زیبا کلام داده این هالو
گفتم : چرا علیه این خبرپراکنی آورده جوش؟
برای چه علیه ی دولت فخیمه شده پر خروش؟
گفت : چون صادق صبا گفتگو داشته با شجریان
نکته ای پخش کرده که نبوده خوشآیند بازجویان
همچنین محور خفقان و سانسورداخلی زیبا کلام
گفته بی بی سی استخدام کرده پادو ها با غلام
تابحث وجدل گزارش بازتاب دهند در مورد اسلام
شده سبب آزارسر بازجو رایش آورده درد و آلام
برای همین به صادق زیبا کلام داده است گیر
چرا پیشخدمت دولت فخیمه شده، هم نمک گیر؟
گفتم : مگراین سر بازجو گاهی خر،گاهی کره خره
چگونه صادق زیبا کلام را کرده است مسخره؟
گفت : نقل قول کرده است از یک پیشخدمت خان
هر جا می نشست تعریف می کرد وی با چاخان
می گفت خان صاحب کرامات، هست ستاره شناس
هر شب به سوی یک ستاره می رود این نسناس
تا سپیده ی صبح در آنجا ، خان می کند اقامت
صبح تاشام خان خدمت می کند به پیشخدمت
اهالی که از خالی بندی وی شده بودند خسته
رفتند نزدخان ستار شناس پیر دل شکسته
پرسیدند آیا تو ستاره شناسی داری کرامات؟
که پیشخدمت برایت هر جامی کند تبلیغات
خان گفت حتی زوری با عصا من راه روم
چگونه می توانم که بسوی آسمان روم؟
اهالی به پیشخدمت گفتندخان گوید چیزدیگری
پیشخدمت گفت غلط کرده ،وی گفته دری وری
به قبر پدرش خندیده ، این خان پتیاره
خود دانم هرشب میره به فلان ستاره؟