روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 25 اردیبهشت ماه سال1389

نقد و بررسی : سر مقاله روزی نامه ی حکومتی جمهوری " پيام پيشاهنگان شور و شعور"

" حاکمان کودتائی از فرط در ماندگی و استصیال آویزان به استخوان های پوسیده و رژه ی تهدید آمیز در نماز جمعه ی تهران شده اند "

رژیم قرون وسطائی مرده پرست جنگ افروز که با شعار زنده باد مرده ها مرگ بر زندگان شروع کرد . سپس جنگ خانمان بر انداز ضد ملی و ضد میهنی 8 ساله ی ایران و عراق را نعت الهی نامید .اکنون در شرایطی که فریاد نا راضیان خشمگین مرگ بر دیکتاتور گوی بلند و طنین انداز شده است آنچنانکه این پژواک نه در سراسر ایران و منطقه که در جهان این فریاد طنین انداز شده است . طوریکه بحران عدم مشروعی رژیم کودتائی آشکارشده است که حاکمان کودتائی نامشروع برای محوکردن آثار صدای این فریاد از اذهان عمومی راه چاره ای به جز مرتکب شدن اعمال جنایت آمیز تهاجم و ضرب و شتم و بازداشت و تجاوز وشکنجه وصدوراحکام زندان واعدام ندارند . از سوی دیگر درشرایطی که وحشت از تحویل دادن اجساد اعدام شدگان به خانواده های عزدار داغدار ممانعت می شود . حتی برخی از اعضای خانواده های داغدار حبس خانگی شده اند . همچنین پاسداران کودتاگر برای کنترل فضای انفجاری جامعه مجبور به آویزان شدن به مشتی استخوان پوسیده ی جنگی شده اند تا که از طریق حضور پاسداران بر دست پرچم حزب الله لبنان در نماز جمعه ی تهران دست به معرکه گیری بزنند تا سپس در فضای امنیتی تحمیل شده برای قدرت نمائی کاذب در خیابان های اطراف دانشگاه تهران رژه بروند . زیرا که پیش مقدمه شرایط امنیتی خفقانی اجلاس دو روز تهران می باشد. مهمتر اینکه اکنون بهانه برای سرمقاله نویس فراهم شده است تا که با عنوان پیام پیشآهنگان شور و شعور قلم زنی کند. البته این ادعا ضمن توهین به فهم و شعور و آگاهی مردم وارونه کردن همان پیام نعمت الهی بودن جنگ است که از سوی خمینی شیاد به این نام نامیده شد . زیرا که در پناه اعزام نوجوانان دانش آموز و بسیجی ها به جبهه ی جنگ ضد ملی و ضد میهنی ایران وعراق که پس از شربت شهادت نوشیدن شا ن در پشت خاک ریز های جبهه ی جنگ سپس بطور گله ای وعمودی الله اکبر گویان راهی بر روی میادین مین گذاری شده می شدند تا که عمودی باز بر گردند . البته برخی هم هر گز باز نگشتند زیرا ذخیره ی چنین روز ها وشرایطی بوده اند تاکه در بستر تبلیغاتی جنگی مشتی استخوان پوسیده جمع آوری شده با نام گم نامان تبدیل به معر که گیری پاسداران ومانورتبلیغاتی جنگی وتهدید علیه ی رقیب مغلوب و دانشجویان معترض شوند .به خصوص اینکه سر مقاله نویس هم بتواند در این رابطه اینگونه روضه ی مبسوط بخواند:

"نگاهي به تاريخ‌هاي عملياتي كه اين عزيزان باحضور در آنها به شهادت رسيده‌اند نشان مي‌دهد بسياري از اين پيكرهاي پاك، حدود 27 سال مفقود بوده‌اند و پس از اين مدت طولاني به آغوش ملت و خانواده‌هاي خود بازگشته‌اند"

عجیب است که سرمقاله نویس بدون آنکه این استخوان های پوسیده در 27 سال پیش تا حال کجا بوده اند و چرا در این مقطع که اجلاس دو روزه در تهران است و ادارات ومدارس و دانشگاه ها برای 5 روز در تهران به خاطر همین اجلاس دوروزه در تران می باشد اینگونه جشن استخوان پوسیده ی مرده گردانی تدارک دیده شده است مدعی شده است که بسياري از اين استخوان های پوسیده مر بوط به یکبار مصرفان حدود 27 سال پیش است که تا کنون مفقود بوده‌اند و لی اکنون بحران های خاص چون نیاز به مانور استخوان های پوسیده گردانی در نماز معه تهران می باشد به آغوش مرده پرستان و مرده خوران جنگ افروز بازگشته‌اند.

بهرحال سرمقاله نویس با فراموش کردن این واقعیت که همین چند روز پیش بود که 5 زندانی سیاسی اعدام شدند که در میان شان یک زن و یک معلم وجود داشت که 4 نفر از این قربانیان هم کرد بودند . همچنین پیوسته خبر گزارش می شود که پاسداران کردستان عراق را خمپاره باران می کنند . .یا اینکه هنوز هم اعدام و حلق آویز ها ی خیابانی چند ماه پیش در استان خوزستان و به خصوص شهراهواز از یاد نرفته است . همچنانکه مگر از استان سیستان و بلوچستان به جز خبر مرگ و اعدام در 31 سال گذشته خبر دیگری هم مخابره نشده است ؟ ولی اکنون سرمقاله نویس با پاسدار علی هاشمی عرب اهوازی مسئول استخوان پوسیده گردانی در نماز جمعه ی تهران مانور تبلیغات جنگی داده و مدعی شده است چون وی جزو عرب زبانان استان خوزستان از شهر اهواز می باشد و نتیجه گرفته است که این نشان بارزهمبستگی قومیت ها در جمع استخوان های پوسیده می باشد. بعلاوه بر خلاف صدام که تأکید بر ارجحیت عرب بر فارس داشت اما پاسدار هاشمی پیوند دهنده ی میان قومیت ها ست . در دنباله در دفاع کردن از جنگ ضد ملی و ضد میهنی ایران وعراق اینگونه از خمینی شیاد و جانشین وی و عدم تبعیض قائل شدن شان میان قومیت ها نقل قول کرده است:


"سردار علي هاشمي، علاوه بر اين امتيازات، نمونه بارز همبستگي قوميت‌هاي در جمع رزمندگان و مردم ايران نيز بود. او از يك خانواده عرب اهوازي برخاسته بود و عامل مهمي براي پيوند قوم عرب با ساير اقوام در جبهه گسترده دفاع مقدس در برابر دشمن بعثي بود. صدام، با شعار دروغين مقابله قوم عرب با قوم فارس، جنگ را بر ايران تحميل كرد درحالي كه اساسي‌ترين شعار انقلاب اسلامي و شخص امام خميني، كه اين انقلاب با رهبري ايشان به پيروزي رسيد، نفي قوم‌گرائي و محور قرار دادن اسلام براي تأمين وحدت امت اسلامي بود. دشمنان انقلاب اسلامي، اين واقعيت آشكار را به درستي درك و از آن احساس خطر كرده بودند و به همين جهت به صدام مأموريت داده بودند به ايران حمله كند تا جلوي تجديد حيات اسلام و شكل گرفتن وحدت امت اسلامي را بگيرند. صدام نيز اين واقعيت را ميدانست و موضوع مقابله قوم عرب با قوم فارس، يك پوشش فريبكارانه براي مخفي نگهداشتن هدف اصلي بود"

در ادامه سر مقاله نویس در دفاع از فلسفه ی نعمت الهی بودن جنگ خانمان بر انداز از تغییرات مدل جنگ و تفسیر انواع و اقسام جنگ یاد کرده و پیام داده است که چون شرایط کنونی وجود اختلاف موجب شرایط بحرانی وخطری شده است که دشمن در چنین شرایطی قادر به نفوذ و فعالیت است پس برای جلو گیری از ضربه زدن دشمن باید این چنین از استخوان پوسیده درنماز جمعه درس وپند همبستگی به جای اختلاف گرفت:

" فقط شكل جنگ به اقتضاي هر زمان عوض مي‌شود. يك روز جنگ نظامي، يك روز جنگ فرهنگي، يك روز جنگ اقتصادي و يك روز هم جنگ سياسي. همراه با همه‌ي اينها همواره جنگ رواني نيز وجود دارد كما اينكه جنگ فرهنگي در قالب شبيخون و تهاجم هرگز تعطيل‌بردار نيست و همواره تاكنون ادامه داشته و خواهد داشت. بهترين و مطلوب‌ترين شرايط براي دشمن اينست كه ما خودمان دچار تفرقه و اختلاف باشيم و از كيد دشمن غفلت نمائيم. درست در چنان موقعيتي است كه دشمن، زمينه را براي وارد ساختن ضربه اصلي مناسب مي‌يابد و وارد عمل مي‌شود. پيام شهدائي كه ديروز پيكرهاي پاك آنها را برروي دستانمان از دانشگاه تهران تا معراج شهدا تشييع كرديم، همين است. آنها ما را به وحدت دعوت مي‌كنند و نسبت به خطرهائي كه درصورت ادامه اختلاف و تفرقه در كمين هستند هشدار مي‌دهند. شهدا به رسالت خود عمل كرده‌اند و اكنون اين ما هستيم كه در معرض امتحان الهي قرار داريم. خدا كند از اين امتحان سربلند بيرون بيائيم "

در خاتمه اینکه این دیگر خیلی ساده لوحانه اندیشیدن است که پس از 3 دهه تجربه که از سیاست عوامفریبی وجنگ افروزی و شیادگری و نیرنگ حاکمان سپری شده است .مگرهنوز هم می توان با طرح و ترفند های چندین با ر آزمون ونخ نما شده ای که برای سالیان زیاد تکرار شده است بازهم اینگونه شگرد ها قابل استفاده باشد ؟ از جمله اینکه مگر این حرکت ابداعی نو است که هر زمان که شرایط بحرانی می شود و حاکمان بر ای عبور از بحران نیاز به دستآویز سیاست سرکوب و ایجادخفقان دارند تا که به آن آویزان شوند و مانور اختناق و رعب و وحشت دهند. که یکی از این شگردهای تابلو شده مانور دادن با استخوان های پوسیده جنگ ضد ملی و ضد میهنی میان ایران و عراق است که اکنون نوبت مانور ایجاد وحشت با استخوان های پوسیده ی 27 ساله رسیده است که بیانگر نمود ارث و فتوای ضد انسانی و جنگ افروزانه ی خمینی شیاد می باشد که گفته بود حنگ خانمان بر انداز نه نعمت الهی است، بلکه برای اینکه نظام ننگینش ادامه یابد بطور عمد مخالفت با پذیرش پیشنهاد آتش بس وصلح با در یافت مبلغ یک صد میلیارد دلار غرامات جنگی کرد و 7 سال این جنگ را ادامه داد تا اینکه مجبور به سرکشی جام زهر ناشی از شکست شد. بد تر اینکه رفسنجانی در نماز جمعه ی تهران اعتراف کرد که این جنگ هزار میلیارد دلار فقط خسارت مالی و اقتصادی در بر داشت .ا لبته مردم چند استان جنگ زده از جمله ی استان خوزستان همچنان پس از قبول قطعنامه آتش بس وسرکشی جام زهر از سوی خمینی شیاد هنوز از آب آشامیدنی محروم می باشند و از خاموشی برق رنج می برند . ولی مسخره تر اینکه سرمقاله نویس توقع دارد که معرکه گیری کردن و مانور تبلیغاتی استخوان های پوسیده ی جنگ در نماز جمعه تهران دارای تأثیرات همچون اوایل انقلاب و با شعار جنگ نعمت الهی باشد که می تون بازهم با استخوان ای پوسیده ی جنگ مانورتبلیغاتی داد و با آن دست به معجزه گری زد تاکه بشود شرایط انفجاری جامعه را کنترل کرد و با پیام همبستگی و اتحاد، شکاف عمیق اختلافات در رأس رژیم کودتائی نامشروع رابهم آورد.

هوشنگ – بهداد

http://www.jomhourieslami.com/1389/13890225/13890225_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html

روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 25 اردیبهشت ماه سال1389