" باید با اقدام اعتراض جمعی توطئه ی کودتا گران پیرامون تأئید حکم اعدام های جدید را خنثی و آن را بر سر دژخیمان آوار نمود"

قبل از پرداختن به موضوع اصلی لازم است چند سئوال مطرح شود از قبیل : سازمان ملل کجاست و برای چه تشکیل شد و اهداف و اعمالش چیست؟ فرق بین سازمان ملل با سازمان دول چیست؟چرا در این سازمان ملل کمیسیون حقوق بشر وجود دارد و در این کمیسیون مسئله ی نقض چگونه و برای چه پیگیری می شود؟ اصلاً بشریعنی چه و حقوق آن چیست؟چرا می بایست این حقوق رعایت شود ؟ آزادی بیان و اندیشه چیست و فرق آن با سانسور و خفقان وتفتیش عقاید و توقیف مطبوعات و تعطیل کردنش چیست؟ همینطور فرق میان حکومت های دمکراتیک با رژیم های استبدادی و دیکتاتوری وفاشیستی به خصوص کودتائی مذهبی چیست؟ چرا برخی کشورهای جهان دارای حکومت های دمکراتیک و برخی متضادآن می باشند؟مگر انسان هاآزاد متولد نمی شوند و مگر در زمان تولد ظاهراً نزادن با هم برابر نیستند؟ مگر نمی بایست که باید مقوله ی آزادی و عدالت و رعایت حقوق بشر جهان شمول باشد؟ اما چرا در عمل برخی از انسان ها برای بهره وری از مزایا بیشتر برابر می باشند و لی اکثریت در فقر و محرومیت اینگونه اند ؟ همانگونه که چرا می بایست برخی بطور اجباری از این مواهب مقوله های نام برده محروم باشند؟ دلیل و ریشه ی این اجبار و تحمیل نا برابری چیست؟ چرا می بایست که قوامین حاکم بر جهان بشکلی تناقض و تبعیض آمیز تهیه و تنظیم شود که آشکارامبلغ و مشوق تبعیض باشد، آنگونه که نه این تبعیضات فقط منجر به شکاف عمیق طبقاتی در جامعه می شود ، بلکه در کنار فقر و بیکاری و تورم وگرانی تحمیل شده سرکوب و ضرب و شتم و عدم آزادی هم نصیب انسان های محروم وتهی دست شده است ؟ این قوانین تبعیض آمیز برای چه تصویب وتحمیل شده است؟ ریشه ی آن چیست و عامل و مقصر آن کیست ؟ تاکی قرار است که این شرایط نا برابر و تبعیض آمیز اعمال شود طوریکه در کشورهای عقب مانده وحشتناک است و بدترین نوع آن حکومت فاشیستی مذهبی در ایران است؟ نقش و قدرت سازمان ملل در این مورد چگونه است ؟ چرا در این نهاد بین المللی قوانینی تهیه و تنظیم و تصویب نمی شود تا که در خدمت مردم جهان و صلح و امنیت و آزادی ورفع تنش و تبعیضاتی باشد وبحران آفرین و جنگ افروز نباشد؟ مگر این نهاد بین المللی کم قدرت دارد ؟ چرا اقداماتی نمی کند تا مانع از اقدامات رژیم های سرکش و قانون شکن و ضد بشر همچون حاکمان رژیم ضدبشری در ایران نشود؟

بطور مثال مگر مردم ایران مرتکب چه جرم یا خطای کبیره ای شده اند که باید اسیر رژیم وحشی و بربرمنش و نا متعارف ضد بشر ی قرون وسطائی شوند که از هر سو زیرانواع و اقسام فشار های طاقت فرسای روحی و رانی و جسمی و اقتصادی و اجتماعی قرار دارند که نه اینکه هیچگونه چشم انداز بهبود شرایط به نفع شان نیست ، بلکه بر عکس هر چه زمان به جلو می رود چشم انداز تیره وتار و نا امید کننده تری در انتظارشان هست. آخر کجای جهان و چه قانونی می گوید که دیدار پدر مادر از فرزندان شان مستوجب بازداشت شکنجه و تفتیش و تغییر عقیده وندامت و اعتراف به اقدامات نا کرده و مجازات مرگ می باشد که از سوی حاکمان ضد مردم و کودتاگران نامشروع در سیاه چال هایش اعمال می شود؟

آیا تصور نمی رود که تجربه ی کارنامه ی ننگین و بسیار سنگین محکومیت نقض مستمر حقوق بشر حاکمان و دژخیمان ایران برای نهاد ها و مجامع ناظران بین المللی و رهبران کشور های دمکراتیک و مدافعان انسان دوست طرفدار حقوق بشر شناخته شده و کافی می باشد تا که در برابر بازتاب خبر های ضد انسانی و جنایت آمیز سرکوب و ضرب و شتم و شکنجه و اعدام که روزانه از ایران به سراسر جهان مخابره می شود سکوت اینان دیگر جایز نباشد ؟ زیرا که به راستی سئوال است که برای چه مجامع بین المللی به خصوص سازمان ملل و اتحادیه ی اروپا و آمریکا در مورد نقض آشکار و مستمر و حقوق بشر در ایران سکوت اختیار کرده اند و نسبت به جنایات و صدور احکام ضد بشری رژیم کودتائی ضد بشری نه اینکه اقدام عاجل و مسئولانه نمی کنند؟ بلکه گاهی برخی اقدامات سازشکارانه و مماشات گرایانه ی تبعیض آمیزشان بس خائنانه وتوهین به بشریت می باشد . زیرا که هم زد وبندشان تبعیض آمیز است . هم اینکه اقدام شان تیغ دادن بر کف زنگی مست می باشد . یعنی اینکه دژخیم و جلاد و قاتل و آدم ربا را به جای مجازات کردن مشوق و ترغیب کننده اش هستند تا تشجیع شود و بیشتر دست به اقدامات جنایتکارانه ی ضد انسانی بزند . در صورتیکه اگر چنانچه غرب دست از سیاست کثیف تجارت وخون ونفت با زد و بند پشت پرده و آوانس دادن به حاکمان قاتل و جنایتکار آدم ربا بردارد و سیاست متقابل به مثل اتخاذ کند. هر گز دیگر شاهد ربودن دختر 24 ساله ی فرانسوی در اصفهان نخواهیم بود تا که در زندان با فشار ر وحی و روانی مجبور شود اعتراف به آنچه کند که سربازجو از وی در خواست کرده است تا در ادامه ی این شوی کثیف اعتراف گیری قاتلان و جنایتکاران کودتا گر نا مشروع جرأت کنند که در ازای آزادی وی تقاضای استرداد وتعویض وکیلی راد یک قاتل تروریست زندانی در فرانسه را نمایند؟ و لی وقتی حاکمان وسربازجوی گروگانگیر و سر دژخیم صلواتی به این در خواست خود نائل نمی شوند آن را با یک جاسوس هسته ای بنام مجید کاکا وند تعویض می کنند .

آخر این بازی و شوی ضد انسانی برای چه دنبال می شود؟ اگر جواب این است که هر کشور مسئول تأمین امنیت شهروندان خود در کشور و خارج از کشورش می باشد . ضمن درست بودنش اما آن سوی معادله هم وجود دارد که نمی بایست موجب نا دیده گرفتن اقدامات جنایات آمیز حاکمان گروگانگیر نشود که با ترفند و دام وتوطئه وتهدید آدم ربائی و باج گیری برای آزاد کردن تبعه ی خارجی حاکمان گروگان شهروندان و باج گیر روی به بازداشت و شکنجه و دار زدن آورند و در نهایت هزینه ی زد و بند پشت پرده برای حفظ جان شهروندان گروگان گرفته شده ی خارجی و آزاد کردنش به قیمت جان باختن شهروند ایرانی تمام شود؟ همانگونه که مشابه این شو در مورد ربون 3 گروگان آمریکائی از کرستان عراق اجرا شده است که گفته می شود در کردستان ایران ربوده وبازداشت شده اند تا با اتهام جاسوسی تبدیل به عامل فشار و مقدمه ساز زد وبند های پشت پرده با آمریکا شده است . آیا می توان باور کرد که واقعاآمریکا و فرانسه و انگلیس وامثالهم اینقدر در برابر حاکمان نا مشروع و کودتائی ایران ضعیف و نا توان می باشند که نه اینکه توان مهار و کنترل کردنش را ندارند تا که دست به آدم ربائی و باج گیری نزند ، بلکه در برابر آزاد کردن اتباع گروگان گرفته خود آنقدردرمانده و مستأصل می باشند که راهی جز تسلیم شدن و امتیاز دادن به گروگانگیرها ندارند؟ یعنی اینکه این خیلی مسخره است که بتوان باور کرد که مقامات آمریکائی قادر نبودند تا که برای سفر پاسدار گماشته احمدی نژاد و گله ی همراهش به آمریکا ویزا صادر نکنند تا مانع از ورود شان به آمریکا شوند تا که پاسدار گماشته احمدی نژاد در سازمان ملل تریبون وگوش مفت گیر بیاورد و دست به مانور تبلیغاتی لغز خوانی و تهدید کردن آمریکا بزند و ضمن دفاع کردن از پروژه ی هسته ای خواهان اخراج آمریکا از شورای حکام شود. سپس با شگرد اشک تمساح ریختن برای فلسطین و حماس اسرائیل را تهدید کند و دشمنی آشکار با روند مذاکرات صلح خاور میانه نماید. بد تر اینکه برای چه مقامات آمریکائی پذیرفتند در ضیاف شامی که از سوی وزیر آدمربای امور خارجه منوچهر متکی تدارک دیده شده بود با نماینده سطح پائین همراه با نمایندگا ن اعضای شورای امنیت سازمان در آن ضیاف شرکت نمایند تا پس از آن منوچهر متکی وزیر آدم ربا اعلام کند که ویزا برای سفر 3 مادران آمریکائی گرو گان گرفته شده در ایران صادر شده است ؟ آیا اگر چنین اهمال کاری و مماشت گری ها نمی شد . اگر در عوض نام سازمان قربانی رژیم قاتلان و جنگ افروزان و عوامفریبان و کودتاگران ایران در لیست گروه و سازمان های تروریستی گنجانیده نمی شد . اگر چنانچه مقامات ونظامیان آمریکا بر زیر تعهد خود نسبت به حفاظت مجاهدین اشرف پس از خلع سلاح شدن شان نمی زدند و امنیت و حفاظت مجاهدین اشرف را تحویل ارتش و پلیس دولت نوری مالکی نمی دادند که آلت دست بیت جماران و پاسداران به خصوص سپاه قدس و پاسدار سلیمانی می باشد. نه با افزایش اقدامات تروریستی در عراق مواجه نبودند که زیر سر نوری مالکی و بیت جماران است چون می خواهدهمچنان نخست وزیر عراق باشد و عراق دچار چنین فضای ناامن و بی ثباتی نمی شد و نه قاتلان و دژخیمان حاکم بر ایران جرأت می کردند تا که برای اعضای خانواده های مجاهدین اشرف حکم اعدام صادر کنند که چرا از ایران به بغداد سفر و دیدار با فرزندان خود داشته اند؟

همانگونه که اگر مقامات سابق فرانسه قاتل فراری دکتر کاظم رجوی که از سوئیس فراری و وارد خاک فرانسه شده بود به جای تحویل دادن به پلیس سوئیس که به ایران باز گردانیده شد در فرانسه محاکمه می شد چون این قاتل در این کشور بازداشت شده بود. نه اینکه دیگر حاکمان دژخیم و جنایتکار ایران جرأت نمی کردند شهروند فرانسوی را بربایند و اتهام جاسوسی به وی بزنند تا بتوانند وارد معامله شوند و با تهدید و زور جاسوس هسته ای بازداشتی شان را از فرانسه آزاد کنند اما درمقابل این آزادی، هزینه ی این سیاست کثیف را زندانیان سیاسی از جمله یک زن و معلم کرد در کنار سه زندانی سیاسی دیگر با جان خود پرداختند. مهمتر اینکه در دنباله تعداد بیشتر حکم تأئید اعدام برای حامیان مجاهدین نیز صادر و تأئید شده است .

در خاتمه اینکه همانگونه که در نامه ی رودابه اکبری خانه دارکه همسر زندانی سیاسی جعفر کاظمی و مادر دو فر زند است خطاب به دبیرکل سازمان ملل آقای بان کی مون ،کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، عفو بین الملل و دیدبان حقوق بشر آمده است. این مادر طلباستمداد برای نجات جان عزیزشان را نموده است. زیرا که در این نامه خانم رودابه اکبری نقل قول شده است که دژخیم بازجو به همسر در بندش گفته است که ما برای حفظ نظام احتیاج به چندقربانی داریم . همچنین قاضی جلاد و دژخیم بی اراده و آلت دست نزد متهم قربانی اعتراف کرده است که دستور همراه فشار از بالا آمده است که باید حکم اعدام برای تو صادر شود که چرا ابراز ندامت نکرده است؟اکنون که مقامات مخاطب و همینطور کشور های اتحادیه ی اروپا و آمریکا چه پاسخی در برابر این نامه و استمداد همسر یک زندانی سیاسی و پدر مجاهد کمپ اشرف زیر حکم اعدام دارند ؟ ناگفته نماند که چندحکم اعدام مشابه ی دیگر برای هواداران مجاهدین صادرشده است . بالاخره اینکه که مخاطبان نامه تا کی می خواهند همچنان شاهد و ناظر صدوراینگونه صدور احکام ضد انسانی از سوی حاکمان دژخیم و آدم کشان حرفه ای ایران باشند و واکنش اعتراض به موقع انجام ندهند و مشوق تبلیغ تبعیض نژادی ازیک سو میان شهروندان خود با شهروندان ایرانی باشند وترغیب کننده ی قاتلان نامشروع کودتائی حاکم بر ایران باشند تا که بتوانند به جنایات ضد انسانی شان ادامه دهند. بدتر اینکه تا کی مخاطبان می خواهند از ترفند وحربه ی تاکتیکی دفاع از حقوق بشر و نادیده گرفتن آشکار آن ازسوی حاکمان ایران دشمن بشریت به نفع خود سوءاستفاده کنند؟ در نهایت اینکه همه مخالفان ایرانی همانگونه که هم صدا اعدام 5 زندانی سیاسی را محکوم کردند . اکنون برای تکرار تراژدی دیگر می بایست پژواک همصدائی اعتراضی مشترک خودشان علیه ی قاتلان و حاکمان ایران را بلند تر کنند و از مجامع حقوق بشری و بین المللی بخواهند تا برروی کودتا گران آدم کش نامشروع فشار آورند تا مانع از اقدام ضد انسانی اعدام متهم محکوم به مرگ شده شوند . چون هدف حاکمان وحشت زده نوعی تست ایجاد رعب و وحشت و خفقان ناشی از اقدام اعتراضی مردم ناراضی و خشمگین در22 خرداد سالگرد کودتای 88 می باشد که می بایست با اقدام جمعی و واکنش اعتراضی توطئه ی کودتا گر و دژخیمان حاکم بر ایران را خنثی و آن را بر سر برنامه ریز ان توطئه گر آوار نمود تا که این بار پژواک فریاد مرگ بر دیکتاتور گفتن همو طنان مان در داخلکشور کوبنده و پر طنین تر از سال قبل باشد.

هوشنگ – بهداد

27 اردیبهشت ماه سال 1389

استمدادخانواده زندانی سیاسی محکوم به اعدام از دبیر کل سازمان ملل برای نجات جان عزیزشان : بازجو به همسرم گفت که ما برای حفظ نظام احتیاج به چندقربانی داریم

اینجانب رودابه اکبری خانه دار و همسرزنداني سياسي جعفر کاظمی, دارای 2 فرزند می باشم.همسرم را در تاریخ 27 شهریور ماه 1388 در خیابان هفت حوض درشهر تهران ساعت 6 صبح دستگیر و به مدت 2 هفته خبری از او نداشتم و 3 روز تحت شکنجه بوده و 74 روز در سلول انفرادی در شرایط بدی به سر می برد.اتهام وارده به همسرم هواداری و تبلیغ از سازمان مجاهدین و دیدار با فرزندمان در اشرف بوده است.وضعیت او در داخل زندان به این نحو بوده که پس از 3 روز شکنجه و 3 ماه انفرادی ایشان را تحت فشار براي انجام مصاحبه تلویزیونی کردند و وقتی با مقاومت وي روبه رو شدند اقدام به شکنجه و ضرب شتم شدید نمودند به طوری که منجر به شکسته شدن 3 دندان او گردید هم اکنون همسرم در شرایط جسمی و روحی نگران کننده ای به سر می برد.بعد ازدادگاه اول که حکم اعدام از سوی قاضی مقيسه اي صادر شد وکیل همسرم شفاها اعتراض نمودند که حکم صادره برای اتهام موجود که فقط تبلیغ علیه نظام بوده بسیار سنگین و غیر قانونی است که همان جا قاضی پرونده اعلام می دارد : من تحت فشار مقامات بالا مجبور شدم چنین حکمی صادر نمایم. طبق گفته وکیل همسرم لایحه تنظیم شده جهت دادگاه دوم که 3 صفحه بوده و اختصاس به تبليغات عليه نظام بود , اصلا در دادگاه اشاره ای به آن نگردید و درحد 2 خط کوتاه حکم اول (اعدام) را تایید کردند. نام قاضی دوم برای دادگاه تجدید نظر ( زرگر ) می باشد.بازجو به همسرم گفت که ما برای حفظ نظام احتیاج به چندقربانی داریم که یکی از قرعه ها به نام تو افتاده است. مجددا از همسرم می خواهند که مصاحبه برای درگیری روز عاشورا انجام بدهد که با مخالفت وي روبرو ميشوند چرا كه همسرم 3 ماه قبل از عاشورا دستگیر شده بود بازجويان اورا تهديد ميكنند در صورت عدم موافقت جهت انجام مصاحبه همسرو فرزندت را جلوي چشمانت تحت شکنجه قرار میدهيم وعليرغم تهديد بازجويان مبني براينكه همسرت را جلویت قطعه قطعه می کنیم ولی باز اودرمقابل انجام هرگونه مصاحبه مقاومت ميكند ودرمقابل مقاومت همسرم به وي اعلام ميكنند كه اعدام وي لازم الاجرا و قطعی می باشد . بعد از 74 روز که در بند 209 در انفرادی بودند ایشان را يك هفته به جائی به نام سوئیت منتقل و بعد از آن به بند 350 منتقل می کنند .مدت سه هفته عليرغم مراجعات مكرر من وفرزند كوچكم به زندان براي ديدار پدرش ميرفتيم هيچ ملاقاتي ندادند.در کدام قانون وقاموس و در کدام کشور دیدار با فرزند جرم محسوب میشود؟ اگر دیدار با فرزند از نظر جمهوری اسلامی جرم است و گناهی است که حکمش اعدام باید باشد,بله همسر من گناهکار می باشد.با توجه به وضعیت وخیم زندانیان سیاسی و با توجه به عدم رسیدگی به احکام ضد حقوق بشری و غیر قانونی و بی گناهی عموم زندانیان سیاسی درخواست رسیدگی فوری و عملی در باب عدم اجرای احکام صادره اعدام را دارمشرايط بالا فقط خاص همسر من و خانواده ما نمي باشد بلكه همه خانواده هاي زندانيان سياسي درشرايط بد روحي هستند وخانواده هاي زندانيان سياسي خواهان اقدام عملی و فوری سازمان ملل متحد و کمیسر عالی حقوق بشر هستیم. با تشکر رودابه اکبری .همسر زندانی سیاسی جعفر کاظمی اردیبهشت 1389 استمداد کمک این خانواده به مراجع و سازمان های زیر ارسال گردید. -دبیرکل سازمان ملل آقاق بان کی مون.کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد. عفو بین الملل. دیدبان حقوق بشر.انتشار: فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران