گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 25 اردیبهشت - 89
ديوانه ها (گفت و شنود)
گفت : چون نقل قول کرده درهواپیما
آق محمود سفر می کردبسوی اوباما
یکه ورچین کرده بود همسفرانش از خانه
جملگی چون محمودزنجیری بودند ودیوانه
شلوغ می کرد ند که ناگهان خلبان
فراخواند مهماندار را بطور شتابان
گفت: يكي از ضدانقلابيون فراري كه از چند سال قبل به آمريكا پناهنده شده خطاب به فتنه گران داخلي گفته است در ايران بمانيد و به خارج از كشور نياييد.
گفتم: چرا؟!
گفت: اين ضدانقلاب فراري خطاب به آنها مي گويد بعد از پناهنده شدن فقط چندماه از شما كار مي كشند و بعد به كلي فراموش مي شويد و هيچ كاري از دستتان برنمي آيد.
گفتم: حيوونكي ها به چه بدبختي و فلاكتي افتاده اند.
گفت: ضدانقلاب مورد اشاره نوشته است كه خروج ضدانقلابيون داخلي از كشور به نفع جمهوري اسلامي ايران است.
گفتم: حرف حساب زده... مي گويند تعدادي ديوانه زنجيري را با هواپيما به شهر ديگري منتقل مي كردند. ديوانه ها با لگدپراني به يكديگر تعادل هواپيما را برهم زده بودند و خلبان به مهماندار گفت، يك كاري بكن. چند دقيقه بعد ديگر خبري از آن سر و صداها نبود. خلبان از مهماندار پرسيد؛ چه كردي؟ و مهماندار گفت؛ هيچي! در هواپيما را باز كردم و به آنها گفتم برويد توي حياط هوا بخوريد!
گفت : آدم با فهم وشعور همچون خودش خوشش آید
اما گفته می شود دیوانه چون دیوانه به بیندخوشش آید
گفتم: مگر چه پیش آمده است سئوال؟
که کنون زده شده است این مثا ل
گفت : آخه یک زنجیر پاره کرده ی روانی
باوجوداینکه هست درحال شیمی درمانی
باحا لت ذوق زد گی و با احساس هیجانی
نقل قول کرده ازهم بندهایش بطور خودمانی
گفتم : منظور ازهم بند خومانی چیست؟
مخاطبان مورد نظر این زنجیری کیست؟
گفت : گفته یکی از ضد انقلابیون فراری
کنون از آمریکا پیام داده و کرده اقراری
یارانش در داخل کشور را کرده خطاب
گفته همانجابمانید ودر آنجا کنید انقلاب
چون طبق سرباجو که می دهد تحلیل
در خارج فقط برای مدتی می گیرند تحویل
وقتی تخلیه اطلاعات کردند دیگه می شوی بیکار
ترک صحنه داخل تمام میشه به نفع رژیم جنایتکار
گفتم : چرا این بیمار روانی که می ساز دداستان؟
سخنی نمی گوید ازاعدام فر زندان دلیر کردستان؟
چرا نی گوید ازکردستان و دانشگاه ها تا برون مرز؟
تظاهرات شده علیه قاتلان، اماجوک گفته این بی مغز
گفت : چون نقل قول کرده درهواپیما
آق محمود سفر می کردبسوی اوباما
یکه ورچین کرده بود همسفرانش از خانه
جملگی چون محمودزنجیری بودند ودیوانه
شلوغ می کرد ند که ناگهان خلبان
فراخواند مهماندار را بطور شتابان
گفت چیست صداها که می رسدبه گوش؟
برو گد پرانی و سر و صداها را کن خاموش
چند دقیقه بعد، خلبان مهماندار را زد صدا
گفت چه کردی ساکت شد،مهماندار دادندا؟
مهماندار گفت هیچی در ب هواپیما کردم باز
بیاران محمود گفتم برویدهوا خوریکنید وپرواز