دروغ نامه ی کیهان شنبه 27 آذر ماه سال 1389
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " از اينجا شروع كنيد "
"مگر امکان دارد در رژیم ضد بشری بربرمنش تاریک اندیش که بنیان گذارش با شیادی و عوامفریبی و فریبکاری و حقه بازی و نیرنگ و دین فروشی اساس و شالوده اش را پی ریزی کرد . اکنون پس از 32 سال توقع داشت که عمله ها و جارچیان و پادوهای تبلیغات چیان ریز و درشت وابسته به این رژیم کودتائی نامشروع که زندگی انگلی و تفاله ای شان با بقای ننگین آن گره خورده است . کلامی حرف راست گفتاری زده شود یا بطور نوشتاری منتقل وبیان گرد؟"
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " از اينجا شروع كنيد "
"مگر امکان دارد در رژیم ضد بشری بربرمنش تاریک اندیش که بنیان گذارش با شیادی و عوامفریبی و فریبکاری و حقه بازی و نیرنگ و دین فروشی اساس و شالوده اش را پی ریزی کرد . اکنون پس از 32 سال توقع داشت که عمله ها و جارچیان و پادوهای تبلیغات چیان ریز و درشت وابسته به این رژیم کودتائی نامشروع که زندگی انگلی و تفاله ای شان با بقای ننگین آن گره خورده است . کلامی حرف راست گفتاری زده شود یا بطور نوشتاری منتقل وبیان گرد؟"
بی خود نیست که گفته می شود خشت اول چه نهاد معمار کج ، تا ثر یا می رود دیوار کج . یعنی اینکه مگر امکان دارد در رژیم ضد بشری بربرمنش تاریک اندیش که بنیان گذارش با شیادی و عوامفریبی و فریبکاری و حقه بازی و نیرنگ و دین فروشی اساس و شالوده اش را پی ریزی کرد . اکنون پس از 32 سال توقع داشت که از سوی عمله ها و جارچیان و پادوهای تبلیغات چیان ریز و درشت وابسته به این رژیم کودتائی نامشروع که زندگی انگلی و تفاله ای شان با بقای ننگین آن گره خورده است . کلامی حرف راست گفتاری زده شود یا بطور نوشتاری منتقل وبیان گردد. به خصوص در شرایط کنونی که صدای ناقاوس مرگ رژیم کودتاگران با نامشروع بودن رژیم ضد بشر ی کودتائی بد جوری بلند شده است ؟ برای همین مدعی قلم بر دست وارد صحنه ی اجرای مأموریت خود شده است و فرافکنانه دست به وارونه گوئی زده است و طرح و اقدام کودتا 22 خرداد 88 را به رقیب مغلوب نسبت داده است که رقیب خودش اسیر آنگونه توهم زیاد خوشباوری شد که به نیت قبضه ی قدرت وارد صحنه ی رقابت یا جنگ و جدال پیرامون قدرت با رقیب کودتا گر شد . غافل از آنکه با توطئه ی کودتای طراحی شده ی پاسداران و وزارت کشور دولت نهم نا مشروع پاسدار میلیاردی محمد صادق محصولی طرح حذف و به مسلخ بردن شان در صورت مقاومت و تسلیم نشدن شان شده کشیده بود. آنگونه که مجبور به خوردن چوب و چماق با هم شدند . برای همین قلم بر دست عضو حزب الله چماقدار یادداشت روز نویس دروغ نامه ی کیهان همکار سر باز جو حسین شریعتمداری از موضع نه فقط وارونه گوئی که طلبکارانه بر خورد نمودن مدعی حضور رقیب مغلوب کودتاگر شده است که چگونه رقیب مغلوب در اوج آزادی کامل در فضای سیاسی پا به عرصه ی رقابت گذاشت تا بقول این قلم بر دست تحلیل گر دست به خود زنی بزند و علیه ی حذف خودش کودتا نماید که توضیح کمدی این وارونه ی چنین است :
"گروهي كودتاچي بناي در افتادن با اصل نظام را داشتند و در اين كار دشمن نشان دار خارجي تمام قد پشت سرشان ايستاده بود. سياست داخلي قبلا كار خودش را كرده بود. اوج فضاي سياست داخلي زماني بود كه گروه هاي سياسي با آزادي كامل در انتخابات 88 وارد شدند و هر كدام سعي كرد، پاي صندوق بر ديگري غلبه كند. فتنه اما از آنجا شروع شد كه كساني تصميم گرفتند با لگد زدن به صندوق راي، شكست خود را به شكستي براي همه نظام تبديل كنند! اينجا بود كه «سياست داخلي» كنار رفت و «امنيت ملي» به جاي آن نشست. وقتي يك گروه سياسي مدعي وفاداري به اصل نظام، نقاب از چهره كنار زد و در قامت يك اپوزيسيون برانداز ظاهر شد، ديگر جايي براي سياست داخلي به معناي رقابت بهنجار و قاعده مند گروه هاي سياسي درون نظام باقي نماند. نوبت رقابت گذشته بود. بايد تكليف هايي روشن مي شد و شد."
مدعی قلم بر دست از موضع رندانه ی آخوندی – پاسداری توبره و آخور خوری یا با سیاست با دست پس کردن و با پا پیش کشیدن آنگونه برخورد کرده است که گویا رقیب مغلوب نه اینکه بازهم نیاز به تجربه ی هیزم تنور بازار گرم کنی کودتاگران نامشروع مشابه ی 22 خرداد 88 دارد که می بایست در نمایش خیمه شب بازی انتصابات – تقلبات بازار مکاره ی منهم شرکت کند ، چون که به پیروزی در این نمایش خیمه شب بازی انتصاباتی - تقلباتی هم چشم دوخته است . گوئی که شورای نگهبان آلت دست هویج است که نمی تواند نقش هویج و چماق را به سبک زندان اوینی علیه ی رقیب برای قلع و قمع رد صلاحیت یا از طریق ابطال صندو ق ها و آرای باطله ایفا کند که قلم بر دست یادداشت روز نویس پیرامون اختلافات و رقابت سختی که میان میان باند های مافیائی غالب و جود دارد . ول برای متهم کردن رقیب مغلوب یا فتنه گران 88 در این مورد چنین ادعا کرده است :
"اكنون اما در فاصله اي حدودا يك سال مانده به انتخابات مجلس نهم، چارچوب هاي آنچه مي توان آن را سياست داخلي ناميد دوباره در حال شكل گيري است. درون اصولگرايان به طور طبيعي بحث وحدت با گفت وگو درباره ملاك ها و معيارها آغاز خواهد شد. اصولگرا كيست؟ چه كساني در دايره وحدت مي گنجند و شعاع اين دايره را چگونه بايد محاسبه كرد كه هم مانع دخول اغيار باشد و هم به استراتژي جذب حداكثري و دفع حداقلي پاي بند بماند؟ تا پيش از فتنه 88 پاسخ هايي كلي براي اين سوال وجود داشت كه كساني را به نام اصولگرايي دور هم مي نشاند اما سره را از ناسره سوا نمي كرد. فتنه 88 اين مسئله را به شكلي بنيادين حل كرده و جوابي به اين سوال ها داده كه هم مرزها را به دقت ترسيم مي كند و هم بعيد است كسي خود را اصولگرا بخواند و در آن شبهه كند. آن پاسخ اين است: اصولگرا كسي است كه مرزبندي خود با جريان فتنه را صريح و علني اظهار كرده باشد. اين ضابطه براي اصولگرايي را اول بار رهبر معظم انقلاب در اواسط سال 88 مطرح كرد و هر بحثي درباره وحدت اصولگرايان را از اينجا بايد آغاز كرد.نخستين سوالي كه بايد پرسيد و هر بحثي را از آن آغاز كرد اين است كه برخورد فرد يا جريان هاي مورد بحث با فتنه چگونه بوده است. بيش از يك سال از فتنه 88 گذشته و هستند كساني كه هنوز به رغم ادعاهاي دور و دراز، حتي يك جمله به درد بخور و قابل استناد در رد بانيان و حاميان اين خيانت بزرگ نگفته اند. اين افراد ديگر نخواهند توانست و از آنها پذيرفته هم نخواهد شد كه نام خود را اصولگرا بگذارند و خواهان مشاركت در فرايندهاي تصميم سازي اين جريان باشند، چه رسد به آن كه در مواردي ادعاي رهبري و زعامت هم بكنند!. يك پروژه اين است كه وحدت اصولگرايان را به «وحدت عليه دولت» تبديل كنند. در اين هم ترديدي نيست كه دولت دهم همچنان اصولگراست و تبديل كردن دولت به سيبل فعاليت سياسي درون اصولگرايان پروژه اي است كه نفع آن مستقيما نصيب دشمن خواهد شد. پروژه دوم كه مي توان برخي علائم آن را مشاهده كرد مسيري متفاوت را طي مي كند. بانيان اين پروژه اساسا اعتقادي به اصولگرايي به عنوان علم و پرچمي كه بايد همچنان برافراشته باشد ندارند اما براي پايين كشيدن اين پرچم و جايگزين كردن آن تصميم گرفته اند به جاي نفي كامل، از تاكتيك «ايجاد بن بست» استفاده كنند: جريان فتنه اكنون با يك پديده بسيار مهم مواجه است كه مي توان آن را «بن بست فرايند اجتماعي شدن» ناميد. تصور فتنه گران در سال 88 اين بود كه قادر خواهند بود فتنه را به يك پديده اجتماعي تبديل كنند كه خرده فرهنگ هاي متعدد هر كدام به نحوي و از منظري در آن درگيرند و به طور خودجوش و بدون سازماندهي الگوي نظري و عملي مدنظر سران داخلي و اربابان داخلي آن را در تيراژ وسيع بازتوليد مي كنند. برخي از مشاوران جريان فتنه كه عموما در خارج از ايران مستقر هستند مي گفتند اگر چنين اتفاقي رخ بدهد، يعني پديده به طور كامل اجتماعي بشود آن وقت ديگر مهار آن غير ممكن خواهد بود. حالا و در زماني كمتر از يك سال روشن شده كه «اجتماعي شدن فتنه» چيزي غير از يك پروژه تخيلي نبوده است. حداكثر اتفاقي كه در جريان فتنه 88 رخ داده اين است كه چند نفري به خيل ضد انقلاب اضافه شده اند و اگر ضد انقلاب معاند در اين 30 سال توانسته كاري از پيش ببرد اينها هم خواهند توانست. 2- عده معدودي از ضد انقلاب و آنها كه كينه نظام را در دل دارند، مدت هاست از سران فتنه عبور كرده اند و عقيده دارند اين افراد خودشان را هم نمي توانند جمع كنند چه رسد به اينكه رهبر يك جريان اجتماعي باشند.در اين مدت ثابت شده است كه جريان فتنه نه يك جريان اعتراضي سياسي بلكه يك حلقه عميقا منحرف است كه با باورهاي بنيادين اسلام و انقلاب و مردم چون عشق به حضرت سيد الشهدا (ع) هم چنانكه در عاشوراي 88 آشكار شد مشكل دارد. (موسوي همين هفته پيش براي اثبات تقلب در انتخابات به يادداشت هاي افشا شده ديپلمات هاي امريكايي استناد كرد!) بلكه اكنون با اين توجيه كه بايد به اين جريان كمك كرد، وارد كردن فشار اقتصادي به مردم به نام تحريم ها را آغاز كرده و از تشويق فتنه گران داخلي هم برخوردار است. 6- و نهايتا حوادث يك ماه گذشته نشان داده كه از فتنه 88 در ايران جز تروريسم كور چيزي باقي نمانده است. ايده ترور سال گذشته با هدف حمايت از سران فتنه روي ميز سرويس هاي اطلاعاتي غربي قرار گرفت و اكنون هم ادامه دارد چرا اين سرويس ها احساس مي كنند اين تنها كسب و كاري است كه از فضاهاي ايجاد شده در سال 88 براي آنها باقي مانده است.اكنون كه جريان فتنه به پايان راه رسيده و اميدي هم به بازسازي خود ندارد، آيا منطقي نيست كه فكر كنيم ايجاد اختلال در فرايند نوآرايي سياسي اصولگرايان به عنوان تنها راه باقي مانده در دستور كار دشمنان بيروني و دنباله هاي ورشكسته داخلي آنها قرار دارد؟"
در خاتمه اینکه همانگونه که اشاره شد اساس و شالوده ی این رژیم ضد بشری بر دروغ و نیرنگ و شیادی و عوامفریبی و دین فروشی استوار است . بنا براین نه اینکه هیچگونه انتظاری از توبه کردن گرگ هار نمی رود . زیرا که گفته می شود توبه ی گرگ مرگ می باشد . به خصوص اینکه جنگ قدرت و ثروت و طرح کودتای برای حذف رقیب مغلوب پس از 22 خرداد 88 که رخ داد و واکنش های اعتراضی ضد حکومتی پس از آن که اتفاق شد . موجب شد تا که آشکارا هم عدم مشروعیت رژیم ضد بشری علنی شود . هم اینکه دامنه ی این رقابت به درون باندهای مافیائی کودتائی غالب کشیده شود و مدام در حال گسترش باشد . آنگونه که دامنه ی اختلاف محور نمایش خیمه شب بازی بازار مکاره ی نهم میان مدعیان اصول گرایان دولت نا مشروع و اصول گرایان عضو باز ار مکاره اوج گرفته است که ناشی از جنگ قدرت و انحصاری کردن آن می باشد . البته تشدید کنونی آن بی ربط به اختلاف شدید پاسدار گماشته احمدی نژاد و ولی وقیح و کنار گذاشتن منوچهر متکی آدم ربا نیست . اما چون می بایست همه کاسه و کوزه ی اینگونه راقبت و تضاد و اختلافات باند های مافیائی غالب بر سر رقیب مغلوب شکسته شود . بنابراین باید اینان با ترفند مرغ عزا و عروسی دراز و به مسلخ برده شوند . برای همین اقدمات تروریستی اساتید هسته ای و عملیات انتحاری اخیر چابهار به جریان فتنه 88 نسبت داده شده و نتیجه گیری شده که از اینان در ايران جز تروريسم كور چيزي باقي نمانده است. چونکه ايده ترور سال گذشته با هدف حمايت از سران فتنه روي ميز سرويس هاي اطلاعاتي غربي قرار گرفت . بهر حال برای اینکه رفع اختلاف میان باند های مافیائی اصول گراین کودتائی حاکم ادعا شده است اكنون كه جريان فتنه به پايان راه رسيده و اميدي هم به بازسازي خود ندارد. می بایست به جای نزدیکی مخالفان و منتقدان مدعی اصول گرائی از دولت نا مشروع و به سوی رقیب مغلوب زیر چتر وحدت رفتن ، چونکه ايجاد اختلال در فرايند نوآرايي سياسي اصولگرايان به عنوان تنها راه باقي مانده در دستور كار دشمنان بيروني و دنباله هاي ورشكسته داخلي آنها قرار گرفته است که نه اینکه نباید به دشمن و ترفند و شگرد های و عوامل داخلی اش نزدیک شد که باید با طرد کردن شان از آن دوری جست .
"گروهي كودتاچي بناي در افتادن با اصل نظام را داشتند و در اين كار دشمن نشان دار خارجي تمام قد پشت سرشان ايستاده بود. سياست داخلي قبلا كار خودش را كرده بود. اوج فضاي سياست داخلي زماني بود كه گروه هاي سياسي با آزادي كامل در انتخابات 88 وارد شدند و هر كدام سعي كرد، پاي صندوق بر ديگري غلبه كند. فتنه اما از آنجا شروع شد كه كساني تصميم گرفتند با لگد زدن به صندوق راي، شكست خود را به شكستي براي همه نظام تبديل كنند! اينجا بود كه «سياست داخلي» كنار رفت و «امنيت ملي» به جاي آن نشست. وقتي يك گروه سياسي مدعي وفاداري به اصل نظام، نقاب از چهره كنار زد و در قامت يك اپوزيسيون برانداز ظاهر شد، ديگر جايي براي سياست داخلي به معناي رقابت بهنجار و قاعده مند گروه هاي سياسي درون نظام باقي نماند. نوبت رقابت گذشته بود. بايد تكليف هايي روشن مي شد و شد."
مدعی قلم بر دست از موضع رندانه ی آخوندی – پاسداری توبره و آخور خوری یا با سیاست با دست پس کردن و با پا پیش کشیدن آنگونه برخورد کرده است که گویا رقیب مغلوب نه اینکه بازهم نیاز به تجربه ی هیزم تنور بازار گرم کنی کودتاگران نامشروع مشابه ی 22 خرداد 88 دارد که می بایست در نمایش خیمه شب بازی انتصابات – تقلبات بازار مکاره ی منهم شرکت کند ، چون که به پیروزی در این نمایش خیمه شب بازی انتصاباتی - تقلباتی هم چشم دوخته است . گوئی که شورای نگهبان آلت دست هویج است که نمی تواند نقش هویج و چماق را به سبک زندان اوینی علیه ی رقیب برای قلع و قمع رد صلاحیت یا از طریق ابطال صندو ق ها و آرای باطله ایفا کند که قلم بر دست یادداشت روز نویس پیرامون اختلافات و رقابت سختی که میان میان باند های مافیائی غالب و جود دارد . ول برای متهم کردن رقیب مغلوب یا فتنه گران 88 در این مورد چنین ادعا کرده است :
"اكنون اما در فاصله اي حدودا يك سال مانده به انتخابات مجلس نهم، چارچوب هاي آنچه مي توان آن را سياست داخلي ناميد دوباره در حال شكل گيري است. درون اصولگرايان به طور طبيعي بحث وحدت با گفت وگو درباره ملاك ها و معيارها آغاز خواهد شد. اصولگرا كيست؟ چه كساني در دايره وحدت مي گنجند و شعاع اين دايره را چگونه بايد محاسبه كرد كه هم مانع دخول اغيار باشد و هم به استراتژي جذب حداكثري و دفع حداقلي پاي بند بماند؟ تا پيش از فتنه 88 پاسخ هايي كلي براي اين سوال وجود داشت كه كساني را به نام اصولگرايي دور هم مي نشاند اما سره را از ناسره سوا نمي كرد. فتنه 88 اين مسئله را به شكلي بنيادين حل كرده و جوابي به اين سوال ها داده كه هم مرزها را به دقت ترسيم مي كند و هم بعيد است كسي خود را اصولگرا بخواند و در آن شبهه كند. آن پاسخ اين است: اصولگرا كسي است كه مرزبندي خود با جريان فتنه را صريح و علني اظهار كرده باشد. اين ضابطه براي اصولگرايي را اول بار رهبر معظم انقلاب در اواسط سال 88 مطرح كرد و هر بحثي درباره وحدت اصولگرايان را از اينجا بايد آغاز كرد.نخستين سوالي كه بايد پرسيد و هر بحثي را از آن آغاز كرد اين است كه برخورد فرد يا جريان هاي مورد بحث با فتنه چگونه بوده است. بيش از يك سال از فتنه 88 گذشته و هستند كساني كه هنوز به رغم ادعاهاي دور و دراز، حتي يك جمله به درد بخور و قابل استناد در رد بانيان و حاميان اين خيانت بزرگ نگفته اند. اين افراد ديگر نخواهند توانست و از آنها پذيرفته هم نخواهد شد كه نام خود را اصولگرا بگذارند و خواهان مشاركت در فرايندهاي تصميم سازي اين جريان باشند، چه رسد به آن كه در مواردي ادعاي رهبري و زعامت هم بكنند!. يك پروژه اين است كه وحدت اصولگرايان را به «وحدت عليه دولت» تبديل كنند. در اين هم ترديدي نيست كه دولت دهم همچنان اصولگراست و تبديل كردن دولت به سيبل فعاليت سياسي درون اصولگرايان پروژه اي است كه نفع آن مستقيما نصيب دشمن خواهد شد. پروژه دوم كه مي توان برخي علائم آن را مشاهده كرد مسيري متفاوت را طي مي كند. بانيان اين پروژه اساسا اعتقادي به اصولگرايي به عنوان علم و پرچمي كه بايد همچنان برافراشته باشد ندارند اما براي پايين كشيدن اين پرچم و جايگزين كردن آن تصميم گرفته اند به جاي نفي كامل، از تاكتيك «ايجاد بن بست» استفاده كنند: جريان فتنه اكنون با يك پديده بسيار مهم مواجه است كه مي توان آن را «بن بست فرايند اجتماعي شدن» ناميد. تصور فتنه گران در سال 88 اين بود كه قادر خواهند بود فتنه را به يك پديده اجتماعي تبديل كنند كه خرده فرهنگ هاي متعدد هر كدام به نحوي و از منظري در آن درگيرند و به طور خودجوش و بدون سازماندهي الگوي نظري و عملي مدنظر سران داخلي و اربابان داخلي آن را در تيراژ وسيع بازتوليد مي كنند. برخي از مشاوران جريان فتنه كه عموما در خارج از ايران مستقر هستند مي گفتند اگر چنين اتفاقي رخ بدهد، يعني پديده به طور كامل اجتماعي بشود آن وقت ديگر مهار آن غير ممكن خواهد بود. حالا و در زماني كمتر از يك سال روشن شده كه «اجتماعي شدن فتنه» چيزي غير از يك پروژه تخيلي نبوده است. حداكثر اتفاقي كه در جريان فتنه 88 رخ داده اين است كه چند نفري به خيل ضد انقلاب اضافه شده اند و اگر ضد انقلاب معاند در اين 30 سال توانسته كاري از پيش ببرد اينها هم خواهند توانست. 2- عده معدودي از ضد انقلاب و آنها كه كينه نظام را در دل دارند، مدت هاست از سران فتنه عبور كرده اند و عقيده دارند اين افراد خودشان را هم نمي توانند جمع كنند چه رسد به اينكه رهبر يك جريان اجتماعي باشند.در اين مدت ثابت شده است كه جريان فتنه نه يك جريان اعتراضي سياسي بلكه يك حلقه عميقا منحرف است كه با باورهاي بنيادين اسلام و انقلاب و مردم چون عشق به حضرت سيد الشهدا (ع) هم چنانكه در عاشوراي 88 آشكار شد مشكل دارد. (موسوي همين هفته پيش براي اثبات تقلب در انتخابات به يادداشت هاي افشا شده ديپلمات هاي امريكايي استناد كرد!) بلكه اكنون با اين توجيه كه بايد به اين جريان كمك كرد، وارد كردن فشار اقتصادي به مردم به نام تحريم ها را آغاز كرده و از تشويق فتنه گران داخلي هم برخوردار است. 6- و نهايتا حوادث يك ماه گذشته نشان داده كه از فتنه 88 در ايران جز تروريسم كور چيزي باقي نمانده است. ايده ترور سال گذشته با هدف حمايت از سران فتنه روي ميز سرويس هاي اطلاعاتي غربي قرار گرفت و اكنون هم ادامه دارد چرا اين سرويس ها احساس مي كنند اين تنها كسب و كاري است كه از فضاهاي ايجاد شده در سال 88 براي آنها باقي مانده است.اكنون كه جريان فتنه به پايان راه رسيده و اميدي هم به بازسازي خود ندارد، آيا منطقي نيست كه فكر كنيم ايجاد اختلال در فرايند نوآرايي سياسي اصولگرايان به عنوان تنها راه باقي مانده در دستور كار دشمنان بيروني و دنباله هاي ورشكسته داخلي آنها قرار دارد؟"
در خاتمه اینکه همانگونه که اشاره شد اساس و شالوده ی این رژیم ضد بشری بر دروغ و نیرنگ و شیادی و عوامفریبی و دین فروشی استوار است . بنا براین نه اینکه هیچگونه انتظاری از توبه کردن گرگ هار نمی رود . زیرا که گفته می شود توبه ی گرگ مرگ می باشد . به خصوص اینکه جنگ قدرت و ثروت و طرح کودتای برای حذف رقیب مغلوب پس از 22 خرداد 88 که رخ داد و واکنش های اعتراضی ضد حکومتی پس از آن که اتفاق شد . موجب شد تا که آشکارا هم عدم مشروعیت رژیم ضد بشری علنی شود . هم اینکه دامنه ی این رقابت به درون باندهای مافیائی کودتائی غالب کشیده شود و مدام در حال گسترش باشد . آنگونه که دامنه ی اختلاف محور نمایش خیمه شب بازی بازار مکاره ی نهم میان مدعیان اصول گرایان دولت نا مشروع و اصول گرایان عضو باز ار مکاره اوج گرفته است که ناشی از جنگ قدرت و انحصاری کردن آن می باشد . البته تشدید کنونی آن بی ربط به اختلاف شدید پاسدار گماشته احمدی نژاد و ولی وقیح و کنار گذاشتن منوچهر متکی آدم ربا نیست . اما چون می بایست همه کاسه و کوزه ی اینگونه راقبت و تضاد و اختلافات باند های مافیائی غالب بر سر رقیب مغلوب شکسته شود . بنابراین باید اینان با ترفند مرغ عزا و عروسی دراز و به مسلخ برده شوند . برای همین اقدمات تروریستی اساتید هسته ای و عملیات انتحاری اخیر چابهار به جریان فتنه 88 نسبت داده شده و نتیجه گیری شده که از اینان در ايران جز تروريسم كور چيزي باقي نمانده است. چونکه ايده ترور سال گذشته با هدف حمايت از سران فتنه روي ميز سرويس هاي اطلاعاتي غربي قرار گرفت . بهر حال برای اینکه رفع اختلاف میان باند های مافیائی اصول گراین کودتائی حاکم ادعا شده است اكنون كه جريان فتنه به پايان راه رسيده و اميدي هم به بازسازي خود ندارد. می بایست به جای نزدیکی مخالفان و منتقدان مدعی اصول گرائی از دولت نا مشروع و به سوی رقیب مغلوب زیر چتر وحدت رفتن ، چونکه ايجاد اختلال در فرايند نوآرايي سياسي اصولگرايان به عنوان تنها راه باقي مانده در دستور كار دشمنان بيروني و دنباله هاي ورشكسته داخلي آنها قرار گرفته است که نه اینکه نباید به دشمن و ترفند و شگرد های و عوامل داخلی اش نزدیک شد که باید با طرد کردن شان از آن دوری جست .
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/890927/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان شنبه 27 آذر ماه سال 1389
از اينجا شروع كنيد (يادداشت روز)
http://www.kayhannews.ir/890927/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان شنبه 27 آذر ماه سال 1389
از اينجا شروع كنيد (يادداشت روز)