روی سخن به ایرج مصداقی : " چراهیچ بقالی نمی گوید ماست من ترش است؟ "
جالب است در شرایطی که رژیم ضد بشری از هر سو بر زیر فشار می باشد . به خصوص پس از بر کناری منوچهر متکی که ناشی از اختلاف شدید میان ولی وقیح و پاسدار گماشته احمدی نژاد می باشد . زیرا که بخشی از این اختلاف مرتبط به انتخابات ریاست جمهوری دوره ی یازدهم کردن رحیم مشائی است که مورد انتقاد و ولی وقیح و سایر آخوند های حکومتی پیرو ولی و قیح و مدعیان اصول گرایان منتقد وی می باشد . از طرف دیگر ارتباط به نوع و شیوه ی پیگیری گفتمان یا زد و بندهای سیاست مذاکرات هسته ای یا پیش بر سیاست وقت کشی دارد . برای همین دیگر نه خبری از شعار نابودی اسرائیل نیست ، بلکه پس از برکناری منو چهر متکی ، محمد علی رامین معاون مطبوعاتی وزارات فرهنگ سا نسور و تفتیش عقاید وزارت ارشاد اسلامی که مبتکر دروغ بودن هلاکاست است نیز کنار گذاشته شد . تا که در مراسم تودیع منوچهر متکی عزل شده ولی حضور نداشته در این مراسم، صحبت از اعتماد سازی شود . البته جانشین منوچهر متکی علی اکبر صالحی عراقی شده است . یعنی با عنوان اعتماد سازی کد به مخاطبان گروه 5+1 به خصوص آمریکای شیطان بزرگ داده شد . چونکه ادامه ی مذاکرات هسته ای وین در استانبول ترکیه در پیش روی است. از سوی دیگر مجاهدین هم سخت در تلاش است تا که نامش را از توی لیست گروه و سازمان های تروریستی وزارت امور خارج ی آمریکا خارج کند . بعلاوه در عراق هم پارلمان جدید فعال شده است و تعدادی از وزرای جدید کابینه از پارلمان عراق رأی اعتماد گرفته اند و چالش پیرامون معرفی و رأی اعتماد گیری بقیه ی وزرا از پار لمان عراق ادامه دارد . همانگونه که نقش مداخله گری در امور داخلی عراق و توطئه گری مشترک حاکمان تهران و نوری مالکی دست نشانده ی علیه ی مجاهدین در کمپ اشرف هم ادامه دارد وهر روز بیشتر که کمتر نمی شود تا جائی که بدترین شیوه ی شکنجه روحی و روانی و جسمی با اقدامات وحشیانه ضد انسانی علیه ی بیماران لاعلاج مجاهدین کمپ اشرف از سوی مأموران امنیتی دولت نوری مالکی بکار برده می شود . صد البته اینکه سپاه پاسداران فاشیستی ترو ریستی هم که برای حفظ و تقویت جایگاه قدرت خود و حذف کامل رقبا و از سر راه بر داشتن مخالفان و منتقدان خود سخت در گیر جنگ کارزار تهدید و سرکوب و خفقان سازی می باشد. به خصوص اینکه نسبت به مجاهدین کینه و دشمنی خاصی دارند. طوریکه از طریق رسانه های تبلیغاتی خبر رسانی اش این روز ها خبر های ساختگی در مورد اینان بازتاب می دهد. البته سایر سایت های به حساب خبر رسانی همچون دروغ نامه ی کیهان و سایت وزارت بد نام اطلاعات هابیلیان و سایت تابناک پاسدار محسن رضائی در این رابطه فعال می باشند . مشخص است که داستان حذف یارانه های دولتی هم شروع شده است که حاکمان رژیم ضد بشری کودتائی عجیب نگرانی و وحشت از واکنش اعتراضی مردم ناراضی دارند . زیرا که می دانند که حذف یارانه های دولتی روند افزایش صعودی قیمت کالا ها را بدنبال دارد که در نهایت خطر احتمالی اعتراضات قشر محروم را در پی خواهد داشت که اکثریت جامعه را تشکیل می دهند . بنابراین همین وحشت موجب شده است تا که ضریب حساسیت دسیسه و توطئه گری علیه ی مجاهدین مضاعف گردد. در این اوضاع و احوال فیل هوا کردن ایرج مصداقی مسئول سایت پژواک علیه ی مجاهدین از همه جالب تر و سئوال بر انگیز تر می باشد. زیرا که مقاله ی ایشان با "عنوان یادی از آیتالله منتظری و نکاتی چند در ارتباط با میزگرد سیاسی ۳۰ آذر ۸۸ سیمای آزادی " بر روی دو سایت خبررسانی دیدگاه علی ناظر و پژواک ایرج مصداقی با تأخیر یک ساله بازتاب داده شد . گرچه از سایت پژواک بر داشته شده است . بهر صورت خواسته و ناخواسته همزمانی با موج دشمنی و سناریو سازی علیه ی مجاهدین دارد که متأسفانه نوعی همآهنگی و همسوئی نا نوشته شده میان این دو سایت با سایت های خبر گزاری دروغ پرداز فارس و تابناک و جوان آنلاین و دروغ نامه ی کیهان علیه ی مجاهدین را تداعی می کند.
زیرا که آنتی شدن این مقاله ی ایرج مصداقی به نظر من در این مقطع معنی و پیام خاصی دارد. معلوم نیست این مج گیر مو از ماست کش و کارشناس آماری به خصوص که پیرامون آمار اعدام شد گان سال 67 و متخصص خبره ادبیات چند و چندین شناسی است کلی تحقیق وکوشش کرده است تا که مجاهدین متهم به ارائه دادن بزرگ نمائی آمار و دروغ گوئی تعداد اعدامی های سال 67 نماید تا در نهایت توانسته باشد تقاضای عذر خواهی کردن شان را پیشنهاد دهد . پرسش است که چگونه است که ایشان موضوع و سوژه و بهانه ای مهمتر از این مسأله یافت نکرده است تا آن را موشکافانه کالبد شکافی نماید . به ویژه اینکه طرح حذف یارانه های دولتی که موضوع روز است و به همه مردم ایران به خصوص 80% جمعیت کشور ار تباط دارد که در زیر خط فقر اقتصادی به سر می برند؟
بهر حال ایرج مصداقی بدون آنکه توضیح دهد که چرا هدف این مقاله مجاهدین ونه رژیم ضد بشری می باشد؟ یا اینکه اشاره کند دلیل قبرستان کهنه شکافتن گذشته و تکرار آن علیه ی مجاهدین چیست که در هر فرصتی که پیش می آید این هدف پیگیری و تکرار می شود. به خصوص اینکه با شیوه ی از ریش بریدن و پیوند سبیل زدن اکنون مقاله یا یاداشت سال گذشته اش را باز گوئی کرده و پسوند تدریس درس اخلاق فرهنگی به مجاهدین را هم ضمیمه کرده است و پیرامون رقم اعدامی های تناقض آمیز سال 67 مانور تبلیغاتی علیه شان داده است تا که بقول خودش توانسته با شد ادای دین نسبت به منتظری نموده و با این فرهنگ اخلاقی مجاهدین را آنگونه تفهیم کرده باشد به امید این که این چنین برای شان مفید افتد :
"یادداشت زیر را بین دوم تا هفتم دیماه ۱۳۸۸ نوشتم اما به خاطر قیام عاشورای ۸۸ مردم تهران و تحولاتی که پیش رو بود از انتشار آن در سال گذشته صرفنظر کردم. خود موضوع از نظر من چندان مهم نیست اما نقد فرهنگی که آن را تولید میکند مهم است. به همین دلیل به انتشار این یادداشت مبادرت میکنم تا علاوه بر نقد مزبور یادی هم باشد از آیتالله منتظری که با وجود انتقاداتی که به ایشان دارم نمیتوانم نسبت به حقی که به گردن بخشی از جانبدربردگان قتلعام ۶۷ دارد بیتفاوت باشم. در راستای به کرسی نشاندن آمار مبالغهآمیز ۳۰ هزار زندانی مجاهد اعدام شده در جریان کشتار ۶۷، که از سوی مجاهدین اعلام شده با تشریح نامهی مورخ ۹ مرداد آیتالله منتظری به خمینی، ادعاهای عجیب و غریبی را در مورد معنای کلمهی «چندین» مطرح کردند که در این نوشته به آن میپردازم. مسئلهای که روی آن تأکید دارم نه آمار مزبور – که هرکس حرفش را در مورد آن زده است و آینده صحت و سقم ادعاها را مشخص خواهد کرد - بلکه نقد یک فرهنگ و شیوه برخورد با مسائل است. امید آن که مفید افتد"
در ادامه ی چانه زنی محور چند وچندین که نوعی سفسطه گری حوزوی اول مرغ بود یا تخمرغ می باشد و به نظر من تلاش برای پاک کردن صورت مسئله و مانور دادن کمیت اعداد و ارقام علیه ی مجاهدین می باشد که به مناسبت یا سر فصل هائی که موقعیت مناسب می شود مطرح می شود که رقم 30 هزار نفر اعدامی اغراق آمیز است تا جائی که اکنون شبیه شیوه ی بازجوئی و وادار به توبه و اعتراف گیری کردن مجاهدین از موضع آمرانه این چنین هدف بی ربطی استدلال مجاهدین دنبال و برای مجاهدین تعیین تکلیف پوزش خواهی شده است :
"معنای چندین از نگاه مجاهدین خلق و اعضای شورای ملی مقاومت:به منظور نشان دادن بیربطی استدلال و تفسیر عجیب و غریب احسان امینالرعایا و سنابرق زاهدی معنای کلمهی «چندین» را در سخنان اعضای مجاهدین خلق بررسی میکنم. امیدوارم کارشناسان مزبور لااقل نظر مسئولان سازمان مجاهدین خلق در این مورد را بپذیرند و بابت اشتباهشان پوزشخواهی کنند"
در خاتمه اینکه سئوال است که مگر بدلیل کم و زیاد بودن مبلغ بدهکاری نفس بدهکار یا بدهکاری مالیده می شود؟ آیا خود مدعی منتقد مچ گیر آنقدر صداقت و شهامت دارد تا که بیان کند آیا در بازجوئی هایش راست گفت وهر گز دروغ به بازجو یا بازجویانش نگفت؟ یا اینکه بدون چون و چرا آنچه در محاکمه ی سال 67 اتفاق افتاد رابطور دقیق و غش بیان کرده و بازتاب داده است؟ آیا همه کسانی را که وی می شناخته که اعدام نشدند در بازجوئی ها و به خصوص در سال 67 مقابل سئوال کنند گان آدم کشان حرفه ای قرار گرفتند واقعیت را بیان کردند ودرست به پرسشگران خود در بیدادگاه های چند دقیقه ای جواب دادند؟ آیا پس از آن موقع آزاد شدن آنچه گفته و تعهد دادند را ایشان بدون کم و کاست منتقل کرده است؟ آیا همه مرز بندی با رژیم ضد بشری و مبارزه با آن کردن خلاصه شده در اختلاف عددی میان چند و چندین و 4 تا 30 هزار اعدامیان سال 67 با مجاهدین می باشد که هر از گاهی تبدیل به چماق علیه ی مجاهدین می شود؟ آیا در 32 سال گذشته جنایات سیستماتیک حاکمان ضد بشر در همین موضوع و اختلاف آماری اعدام شدگان خلاصه شده است و در جنگ ضد ملی و ضد میهنی که 7 سال اضافی با اصرار خمینی شیاد و پاسداران ادامه یافت و آمار و حشتناک مرگ و میر جاده ها که آمارش بیش از کشته شدگان جنگ خانمان بر اندازانه ی ایران و عراق می باشد . همچنین آمار خود سوزی ها و خود کشی ها و فقر و بیکاری و اعتیاد و بیماری ایدز و مرگ های خاموشی ناشی از گاز گرفتگی شبانه، این آمار خیلی بیش از 30 4 تا هزار اعدامی سال 67 نیست که از نظر منتقد به فراموشی سپرده شده و پیگیریی نمی شود؟ مهمتر اینکه مگر همه اهل قلم و مدعیان در حال مبارزه با رژیم ضد بشری بطور دربست واقعیت را بیان می کنند و بی طرفانه وبی غرض و مرض و عاری از کیش شخصیت و خود محوری و خود رأئی و خود بر تر بینی و بدور از عقده گشائی و فرافکنی و انتقام گیری حتی صلواتی قلم زنی می کنند و غلو و بزرگ نمائی و تحریف گری در قلم شان نیست و محال است که از این موضع باشد که هیچ بقالی نمی گوید که ماست من ترش است ؟ حال بماند جمع آوری اطلاعات درون زندان ها و بیان آن خود مقوله ی دیگری است که جای خیلی سئوال دارد که اگر قرار باشد بهمین شیوه ی مچ گیری منتقد از ارائه ی آمار اعدامی های مجاهدین در سال 67 دنبال و بیان شود . خیلی بیشتر سئوال انگیز می شود که بر اساس اصلی و فرعی کردن اصل مبارزه از پرداختن به آن خود داری می شود.
زیرا که آنتی شدن این مقاله ی ایرج مصداقی به نظر من در این مقطع معنی و پیام خاصی دارد. معلوم نیست این مج گیر مو از ماست کش و کارشناس آماری به خصوص که پیرامون آمار اعدام شد گان سال 67 و متخصص خبره ادبیات چند و چندین شناسی است کلی تحقیق وکوشش کرده است تا که مجاهدین متهم به ارائه دادن بزرگ نمائی آمار و دروغ گوئی تعداد اعدامی های سال 67 نماید تا در نهایت توانسته باشد تقاضای عذر خواهی کردن شان را پیشنهاد دهد . پرسش است که چگونه است که ایشان موضوع و سوژه و بهانه ای مهمتر از این مسأله یافت نکرده است تا آن را موشکافانه کالبد شکافی نماید . به ویژه اینکه طرح حذف یارانه های دولتی که موضوع روز است و به همه مردم ایران به خصوص 80% جمعیت کشور ار تباط دارد که در زیر خط فقر اقتصادی به سر می برند؟
بهر حال ایرج مصداقی بدون آنکه توضیح دهد که چرا هدف این مقاله مجاهدین ونه رژیم ضد بشری می باشد؟ یا اینکه اشاره کند دلیل قبرستان کهنه شکافتن گذشته و تکرار آن علیه ی مجاهدین چیست که در هر فرصتی که پیش می آید این هدف پیگیری و تکرار می شود. به خصوص اینکه با شیوه ی از ریش بریدن و پیوند سبیل زدن اکنون مقاله یا یاداشت سال گذشته اش را باز گوئی کرده و پسوند تدریس درس اخلاق فرهنگی به مجاهدین را هم ضمیمه کرده است و پیرامون رقم اعدامی های تناقض آمیز سال 67 مانور تبلیغاتی علیه شان داده است تا که بقول خودش توانسته با شد ادای دین نسبت به منتظری نموده و با این فرهنگ اخلاقی مجاهدین را آنگونه تفهیم کرده باشد به امید این که این چنین برای شان مفید افتد :
"یادداشت زیر را بین دوم تا هفتم دیماه ۱۳۸۸ نوشتم اما به خاطر قیام عاشورای ۸۸ مردم تهران و تحولاتی که پیش رو بود از انتشار آن در سال گذشته صرفنظر کردم. خود موضوع از نظر من چندان مهم نیست اما نقد فرهنگی که آن را تولید میکند مهم است. به همین دلیل به انتشار این یادداشت مبادرت میکنم تا علاوه بر نقد مزبور یادی هم باشد از آیتالله منتظری که با وجود انتقاداتی که به ایشان دارم نمیتوانم نسبت به حقی که به گردن بخشی از جانبدربردگان قتلعام ۶۷ دارد بیتفاوت باشم. در راستای به کرسی نشاندن آمار مبالغهآمیز ۳۰ هزار زندانی مجاهد اعدام شده در جریان کشتار ۶۷، که از سوی مجاهدین اعلام شده با تشریح نامهی مورخ ۹ مرداد آیتالله منتظری به خمینی، ادعاهای عجیب و غریبی را در مورد معنای کلمهی «چندین» مطرح کردند که در این نوشته به آن میپردازم. مسئلهای که روی آن تأکید دارم نه آمار مزبور – که هرکس حرفش را در مورد آن زده است و آینده صحت و سقم ادعاها را مشخص خواهد کرد - بلکه نقد یک فرهنگ و شیوه برخورد با مسائل است. امید آن که مفید افتد"
در ادامه ی چانه زنی محور چند وچندین که نوعی سفسطه گری حوزوی اول مرغ بود یا تخمرغ می باشد و به نظر من تلاش برای پاک کردن صورت مسئله و مانور دادن کمیت اعداد و ارقام علیه ی مجاهدین می باشد که به مناسبت یا سر فصل هائی که موقعیت مناسب می شود مطرح می شود که رقم 30 هزار نفر اعدامی اغراق آمیز است تا جائی که اکنون شبیه شیوه ی بازجوئی و وادار به توبه و اعتراف گیری کردن مجاهدین از موضع آمرانه این چنین هدف بی ربطی استدلال مجاهدین دنبال و برای مجاهدین تعیین تکلیف پوزش خواهی شده است :
"معنای چندین از نگاه مجاهدین خلق و اعضای شورای ملی مقاومت:به منظور نشان دادن بیربطی استدلال و تفسیر عجیب و غریب احسان امینالرعایا و سنابرق زاهدی معنای کلمهی «چندین» را در سخنان اعضای مجاهدین خلق بررسی میکنم. امیدوارم کارشناسان مزبور لااقل نظر مسئولان سازمان مجاهدین خلق در این مورد را بپذیرند و بابت اشتباهشان پوزشخواهی کنند"
در خاتمه اینکه سئوال است که مگر بدلیل کم و زیاد بودن مبلغ بدهکاری نفس بدهکار یا بدهکاری مالیده می شود؟ آیا خود مدعی منتقد مچ گیر آنقدر صداقت و شهامت دارد تا که بیان کند آیا در بازجوئی هایش راست گفت وهر گز دروغ به بازجو یا بازجویانش نگفت؟ یا اینکه بدون چون و چرا آنچه در محاکمه ی سال 67 اتفاق افتاد رابطور دقیق و غش بیان کرده و بازتاب داده است؟ آیا همه کسانی را که وی می شناخته که اعدام نشدند در بازجوئی ها و به خصوص در سال 67 مقابل سئوال کنند گان آدم کشان حرفه ای قرار گرفتند واقعیت را بیان کردند ودرست به پرسشگران خود در بیدادگاه های چند دقیقه ای جواب دادند؟ آیا پس از آن موقع آزاد شدن آنچه گفته و تعهد دادند را ایشان بدون کم و کاست منتقل کرده است؟ آیا همه مرز بندی با رژیم ضد بشری و مبارزه با آن کردن خلاصه شده در اختلاف عددی میان چند و چندین و 4 تا 30 هزار اعدامیان سال 67 با مجاهدین می باشد که هر از گاهی تبدیل به چماق علیه ی مجاهدین می شود؟ آیا در 32 سال گذشته جنایات سیستماتیک حاکمان ضد بشر در همین موضوع و اختلاف آماری اعدام شدگان خلاصه شده است و در جنگ ضد ملی و ضد میهنی که 7 سال اضافی با اصرار خمینی شیاد و پاسداران ادامه یافت و آمار و حشتناک مرگ و میر جاده ها که آمارش بیش از کشته شدگان جنگ خانمان بر اندازانه ی ایران و عراق می باشد . همچنین آمار خود سوزی ها و خود کشی ها و فقر و بیکاری و اعتیاد و بیماری ایدز و مرگ های خاموشی ناشی از گاز گرفتگی شبانه، این آمار خیلی بیش از 30 4 تا هزار اعدامی سال 67 نیست که از نظر منتقد به فراموشی سپرده شده و پیگیریی نمی شود؟ مهمتر اینکه مگر همه اهل قلم و مدعیان در حال مبارزه با رژیم ضد بشری بطور دربست واقعیت را بیان می کنند و بی طرفانه وبی غرض و مرض و عاری از کیش شخصیت و خود محوری و خود رأئی و خود بر تر بینی و بدور از عقده گشائی و فرافکنی و انتقام گیری حتی صلواتی قلم زنی می کنند و غلو و بزرگ نمائی و تحریف گری در قلم شان نیست و محال است که از این موضع باشد که هیچ بقالی نمی گوید که ماست من ترش است ؟ حال بماند جمع آوری اطلاعات درون زندان ها و بیان آن خود مقوله ی دیگری است که جای خیلی سئوال دارد که اگر قرار باشد بهمین شیوه ی مچ گیری منتقد از ارائه ی آمار اعدامی های مجاهدین در سال 67 دنبال و بیان شود . خیلی بیشتر سئوال انگیز می شود که بر اساس اصلی و فرعی کردن اصل مبارزه از پرداختن به آن خود داری می شود.
هوشنگ بهداد
سوم دیماه سال 1389
سوم دیماه سال 1389