گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 22 آذر – 89
سيلي (گفت و شنود)
گفت: سربازجو نشئه شده رفته آمونی شده نیلی
در عالم نشئگی به سفیر دولت فخیمه زده سیلی
گفتم : با این اقدام سربازجو، پیش آمده سئوالی
مگر چی تو رگ زده ، چنین شده حالی به حالی؟
گفت : آخه این سرباز جوی زیادی منفور
همچون رهبرش هست اهل منقلست با وافور
هر زمان توی رگ می زند جنس ناب افغانی
مثل ولی وقیح هیجانی میشه میکنه فغانی
در عالم تخیل با خود حمل میکنه نمیه سوز
چون آق محمود نورانی میشه و جنگ افروز
کنون این دست پرورده ی خود ابلیس
بقول خودش سیلی زده به سفیر انگلیس
گفتم : چرا این یابوی بارکش خلافت کاخ؟
با سفیر دولت فخیمه شده است سر شاخ
گفت: سفير انگليس در سايت اين سفارتخانه، جمهوري اسلامي ايران را به نقض حقوق بشر متهم كرده و به حمايت از سران فتنه پرداخته است.
گفتم: حيوونكي ها حق دارند! چون آنهمه مايه و تيله كه براي سران فتنه خرج كردند و آنهمه حمايت سياسي و تبليغاتي و مالي كه از موسوي و كروبي و خاتمي كردند همه دود شده و به هوا رفته.
گفت: سيلي هاي محكمي هم كه از جمهوري اسلامي ايران در لبنان و فلسطين و بحرين و عراق و افغانستان و تركيه و عربستان و اردن و آفريقا و آمريكاي لاتين و... خورده اند حسابي جيغ آنها را درآورده است.
گفتم: پس خبر نداري كه اين سفير انگليس نوه «گس» همان فرستاده دولت انگليس براي انعقاد قرارداد استعماري معروف به «گس-گلشاهيان» است يعني داغ سيلي خوردن پدربزرگش را هم دارد.
گفت: يعني هنوز نمي خواهد بفهمد كه چه خاكي بر سر او و دولت متبوعش ريخته شده؟!
گفتم: چه عرض كنم؟! باباي يكي مرده بود براي اينكه با شنيدن اين خبر شوكه نشود، به او گفتند؛ پدرت دارفاني را وداع كرد. يارو پرسيد؛ دارفاني ديگه چه جور داريه؟ گفتند؛ يعني به ديار باقي رفت، گفت؛ تا حالا اسم كشور «باقي» را نشنيده بودم و... بالاخره بهش گفتند پدر خرت مرد! و يارو با تعجب گفت؛ حتماً اشتباه مي كنيد، چون «خر» من پدر نداشت
گفت: سربازجو نشئه شده رفته آمونی شده نیلی
در عالم نشئگی به سفیر دولت فخیمه زده سیلی
گفتم : با این اقدام سربازجو، پیش آمده سئوالی
مگر چی تو رگ زده ، چنین شده حالی به حالی؟
گفت : آخه این سرباز جوی زیادی منفور
همچون رهبرش هست اهل منقلست با وافور
هر زمان توی رگ می زند جنس ناب افغانی
مثل ولی وقیح هیجانی میشه میکنه فغانی
در عالم تخیل با خود حمل میکنه نمیه سوز
چون آق محمود نورانی میشه و جنگ افروز
کنون این دست پرورده ی خود ابلیس
بقول خودش سیلی زده به سفیر انگلیس
گفتم : چرا این یابوی بارکش خلافت کاخ؟
با سفیر دولت فخیمه شده است سر شاخ
گفت :چون این سفیر محکوم کرده رژیم ضد بشر
چرا پایما ل می کند حقوق بشر را، ولی وقیح رهبر؟
چرا همراه با شکنجه گران و با نیروهای خودسر؟
آنگونه اتهام به سران رقیب می زندکه درز کرده خبر
پس با متهم کردن به بیگانه رهبران رقیب
برای رد گم کنی انگلیس کرده است تعقیب
البته سربازجو هذیان و چرند گوی حراف
به کاهدان زده ، بد جوری داده گاف
گفتم: چگونه این مترسک وارونه گوی علاف؟
با گاف دادن ناخواسته کرده است اعتراف
گفت : چون نام چندین کشور ردیف کرده در لیست
چگونه در این کشور ها رژیم فعال کرده تروریست؟
اشاره کرده به حضور در لبنان و بحرین و اردن فلسطین
تا ترکیه افغانستان وعربستان و آفریقا و آمریکای لاتین
تا ثابت کند سفیر انگلیس هست نوه ی گس گلشاهیان
همان فرستنده انگلیس که مصدق بردآخوند آورد با سپاهیان
گفتم : این سربازجوی معتاد مرده سیار
لغز خوانی همراه با چرند می کند بسیار
شده مثل آن یارو که مرده بود پدرش
نمی دانستندچگونه خبربدهند به پسرش؟
گفتند بدون درگیری و دعوا و نزاع
دانی که پدرت دار فانی را کرد و داع؟
گفت چگونه داری هست این دار فانی؟
گفتند به دیدار باقی رفت سریع و آنی
گفت نشنیده ام که دیار باقی کجاست؟
اسم کشوراست، یا نه جائی با صفاست
بالاخره بهش گفتند، پدرخرت رفته از دنیا
گفت اشتباه می کنیدخرم پدر نداره هست تنها