روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 9 بهمن ماه سال 1389
نقد و بررسی : سرمقاله روزی نامه حکومتی جمهوری " زنجيره سقوط ديكتاتورها"
"گویا رژیم فاشیستی مذهبی ضد مردمی حاکم بر ایران آنگونه مردمی است که الهام بخش الگوی حرکت های اعتراضی ملت های منطقه شده است طوریکه ملت های منطقه خواهان مدل حکومت ولایت وقیح مشابه ی ایران در کشور های خودشان می باشند "
ادعای سرمقاله نویس پیرامون وقایع مصر و خاورمیانه از موضع شاه در سال 56 یعنی یک سال قبل از انقلاب بهمن 57 می باشد که مغرورانه و ابلهانه مدعی بود ایران جزیره ی ثبات است . در صورتی که یک سال پس از این مدعی جزیره ی ثبات بودنش ، مجبور شد از ایران بگریزد و پس از آن حکومت دیکتاتوری شاهی فرو ریخت . گر چه با زد و بندهای پشت پرده مسیر انقلاب و آرمان و اهداف مردم ایران منحرف شد و جانشین تخت و تاج سلطنت شاه شیخ با عمامه و خلافت گرفت که بیش از سلف خود خود رأی ومستبد و ضد مر دم تراست . آنچنان که در 32 سال گذشته حاکمان دین فروش عوامفریب دست به هر گونه جنایت های ضد انسانی و خیانت های وطن فروشانه زده اند و بحران آفرینی و جنگ افروزی و غارتگری های نجومی ادامه دار خلق نموده اند. به خصوص اینکه با قالب کردن ولی وقیح مستبد نماینده ی خدا نامیده شده چنان وی صاحب قدرت و اختیار نا محدود شده است که به هیچ مقام و مرجعی پاسخگو نیست . از سوی دیگر بر خلاف ادعای سرمقاله نویس که رهبران کشور های عربی منطقه را فاسد در باری دانسته که ملت ها را به فقر و فلاکت کشانیده اند ومدعی شده طوریکه اعمال اینان موجب شده تا منطقه تبدیل به انبار باروت آماده انفجار شود . ولی وی فراموش کرده تا یاد آوری کند که چگونه در ایران فقر و تبعیض و بی قانونی گسترد شده که همراه با فساد و رشوه در جامعه نهادینه شده است. طوری که 80% جمعیت کشور در زیر خط فقر اقتصادی بسر می برند . از طرف دیگر خفقان و سانسور و ضرب و شتم هم آنچنان گسترده شده است که نه اینکه رقبای مغلوب یا مقامات سابق که از سوی کودتای مشترک پاسداران و ولی وقیح نامشروع کنار زده شده اند تحمل نمی شوند ، بلکه مورد توهین و اهانت و تهدید و ترور و بدترین اتهامات واقع می شوند. مهمتر اینکه هنوز زمان زیادی از تظاهرات میلیونی مردم خشمگین و ناراضی ایران نمی گذرد که پس از 22 خرداد سال 88 در ایران رخ داد که پژواک فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت وقح و احمدی نژاد در سراسر ایران و منطقه و جهان طنین انداز شد که شباهت عجیبی با فریاد های اعتراضی کنونی ملت های منطقه علیه ی دیکتاتور ها دارد. در صورتی که ضریب استبداد رژیمی فاشیستی مذهبی حاکم بر ایران قابل مقایسه به دیکتاتور های منطقه نیست . ولی سر مقاله نویس با کتمان کردن حقایق در ایران و وارونه گوئی نمودن آنچنان تابلوئی از تظاهرات ضد حکومتی در مصر و تونس و منطقه ترسیم کرده است و با قاطعیت از سقوط حسنی مبارک رئیس جمهور مصر یاد کرده است که انگاری نه اینکه اوضاع کودتاگران نچنان پیرامون تظاهد ت قرون وسطائی نا مشروع حاکم بر ایران ماهیت و شرایط شان و اوضاع انفجاری داخلی وخیم تر از رئیس جمهور مصر ملتهب و بحران منطقه نمی باشد ، بلکه جزیره ی ثبات مکراتیکی می باشد که هم آزادی بیان و قلم و اندیشه و انتخابات آزاد است . آنگونه که نه هیچ زمینه ی نارضایتی و اعتراضی در ایران وجود ندارد که اکنون اینگونه پیرامون تحولات مصر و وقایع سایر کشور های منطقه تحلیل ولی وقیح پسند ارائه داده است :
يكي از نشانه‌هاي روشن وحشت سران رژيم قاهره از شرايط موجود و از قيام مردم مصر، به خاك و خون كشيدن تظاهرات مردم و كشتن و زخمي كردن آنان است. اكنون كه انقلاب مردم مصر رنگ خون به خود گرفته و مشاهده اين خون‌ها بر خشم مردم افزوده، راهي غير از فرار براي حسني مبارك و همدستان وي باقي نمانده استدر يمن، علي عبدالله صالح، كه او هم 32 سال است يكه تازي مي‌كند و چندي قبل خود را رئيس‌جمهور مادام العمر يمن ناميده بود، از ترس خشم مردم اين كشور وادار به عقب نشيني شده است. او بعد از سقوط بن علي و شعله‌ور شدن خشم انقلابي مردم يمن، اعلام كرد از مادام العمر بودن رياست جمهوري خود صرفنظر كرده است. عمرالبشير نيز در سودان حكومت لرزاني دارد. او نيز از سه دهه قبل بر اريكه قدرت تكيه زده و حاضر نيست كنار برود. مهمتر آنكه درست همزمان با انقلاب تونس و تحولات اخير جهان عرب، عمرالبشير مرتكب خيانت بزرگ واگذاري جنوب سودان به جدائي طلبان شد و در واقع تسليم خواسته‌هاي آمريكا و رژيم صهيونيستي گرديد. اين خيانت بزرگ، مردم سودان را عليه عمرالبشير شورانده و آنها را مصمم به كنار زدن او از قدرت نموده است. تصميمات عجولانه‌اي از قبيل دستگيري حسن ترابي و ساير مخالفان تجزيه سودان و اظهارات توجيه گرانه عمرالبشير درباره تجزيه سودان نشان مي‌دهد كه او نيز نگران آينده حكومت خود مي‌باشد و از خشم مردم سودان به هراس افتاده است. هر چند زمان سقوط عمرالبشير روشن نيست ولي اين واقعيت را از هم اكنون مي‌توان پيش‌بيني كرد كه او نيز به پايان حكومت خود نزديك شده است. اينكه تعدادي از شيوخ جنوب خليج فارس با دستپاچگي اقدام به تقسيم پول ميان مردم كرده‌اند نشان مي‌دهد آنها نيز تاج و تخت خود را در معرض نابودي مي‌بينند. اين واقعيت را نمي‌توان انكار كرد كه امواج توفنده انقلاب به اين شيخ‌نشين‌ها هم رسيده كما اينكه اردن و عربستان را نيز تكان داده است. آنچه مسلم است اينست كه زنجيره سقوط ديكتاتورها از غربي‌ترين نقطه شمال آفريقا تا شرقي‌ترين نقطه خاورميانه عربي را فرا گرفته و جهان عرب در انتظار رويدادهاي مهم و سرنوشت سازي است كه دوران جديدي را در تاريخ جهان اسلام رقم خواهد زد"
در خاتمه اینکه سرمقاله نویس تصور کرده است که با جامعه ی کوران سر و کار دارد که می تواند همچون گذشته تصویر مار بکشد و مار قالب کند و با پاک کردن صورت مسئله آنچنان وانمود کند که گویا رژیم فاشیستی مذهبی ضد مردمی حاکم بر ایران آنگونه مردمی است که الهام بخش الگوی حرکت های اعتراضی ملت های منطقه شده است طوریکه که ملت های منطقه خواهان مدل حکومت ولایت وقیح مشابه ی ایران در کشور های خودشان می باشند . در صورتی که جای هیچگونه ابهامی وجود ندارد که واقعیت این است که اینگونه فرافکنی کردن های سر مقاله نویس و همتایان وی ناشی از وحشت واکنش و بازتاب اعتراضات شروع شده در منطقه و سرایت سریع آن در داخل ایران و شعله ور سازی آتش سرکش و مهار نا پذیر نهفته در زیر خاکستر می باشد که جرقه و شروع آن با تجربیات جدید مبارزه این بار می رود که وضعیت رژیم متزلزل فاشیستی مذهبی کودتائی را برای همیشه تعیین تکلیف نماید. برای همین این چنین مذبوحانه تلاش می شود با وارونه گوئی و فرافکنی تحلیل دادن و قدرت نمائی پوشالی جزیره ی ثبات کردن دفع خطر نمود و با منحرف کردن اذهان عمومی سنگ اندازی در مسیر مبارزه ی آزادیخواهانه ی مردم ایران کرد.
هوشنگ بهداد
http://www.jomhourieslami.com/1389/13891109/13891109_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 9 بهمن ماه سال 1389
زنجيره سقوط ديكتاتورها