گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 3 اسفند – 89
صدا -گفت و شنود
گفت : داستان این سر باز جوی دراز گوش
شده است مثل آن نوکر و ارباب هر دو چموش
خانی که به یکی از نوکرانش شده بود مشکوک
از روی ایوان خانه ، بر روی نو کرش شد کوک
فریاد بر آورد کی می دزد مرغ های ارباب؟
نو کر گفت صدا نمی آیدخودش زد به خواب
ارباب گفت توداد بزن تا شاید گند بپوشاندبااین ترفند
نوکر داد زد کدام ارباب در روستا می دزد گوسفند
ار باب چون دانست در دزدی از هم نیستند جدا
خطاب به نوکر گفت حق با توست نمی آید صدا
گفت: بهاءالله مهاجراني اعتراف كرده است كه محمود عباس رئيس دولت خودخوانده فلسطين يك آدم وابسته و فاسد است.
گفتم: اينها كه تا چند روز پيش با هم فالوده مي خوردند.
گفت: استناد بهاءالله به اسناد منتشر شده ويكي ليكس درباره محمود عباس است.
گفتم: ولي براساس همين اسناد ويكي ليكس، محمود عباس از طرف اسرائيل و آمريكا مبلغ 50 ميليون دلار به موسوي كمك مالي كرده است. چرا بهاءالله به اين سند اشاره اي نمي كند.
گفت: چه عرض كنم؟!
گفتم: يكي از خان ها كه به نوكرش مشكوك شده بود از روي ايوان خطاب به او گفت؛ اين كدام نوكري است كه مرغ هاي ارباب را مي دزدد؟ و نوكر خودش را به كري زده و گفت؛ صدا نمي آيد؟ ارباب براي امتحان، به او گفت؛ حالا تو برو از روي ايوان حرف بزن. و نوكر داد زد و گفت؛ اين كدام ارباب است كه گوسفندان اهل روستا را مي دزدد؟ و ارباب كمي فكر كرد و گفت؛ حق با توست، صدا نمي آيد!
گفت: سرباز جو از روی عقده با عصبانی
نقل کرده است از عطالله مهاجرانی
که چون محمودعباس رهبر حکومت خود گردان فلسطین
نیست مثل رهبر حماس پس متهمش کرده سربازجوی اوین
چون گوش نمیده هرچه رهبر ولی وقیح فرموده
پس متهم شده به یک عنصر فاسد و آلوده
گفتم : چرا سر بازجو با وارونه گویی چنین داده ندا
پنهان کرده که هیچ جا یافت نمی شود و پیدا
آنگونه که از رأس تا ذیا رژیم آلوده هست به فساد
از رهبر گرفته تا رؤسای 3 نهاد بویژه احمدی نژاد
چرا با فرافکنی سرباز جوی رژیم شده زمین گیر؟
مهاجرانی بهانه کرده تا به محمود عباس دهد گیر
گفت : نقل کرده از ویکی لکس که 50 میلیون دلار
کمک کرده محمود عباس به موسوی تشود گرفتار
متهم کرده مهاجرانی چرا سکوت کرده مقابل این اسناد؟
روشنگری نکرده یا سخنی نگفته در مورد این فساد
گفتم : چرا تا کنون ادعا می شد اسناد ویکی لیکس نداره اعتبار؟
کنون ا به آنستناد شده است بعنوان سند در این نوشتار
گفت : داستان این سر باز جوی دراز گوش
شده است مثل آن نوکر و ارباب هر دو چموش
خانی که به یکی از نوکرانش شده بود مشکوک
از روی ایوان خانه ، بر روی نو کرش شد کوک
فریاد بر آورد کی می دزد مرغ های ارباب؟
نو کر گفت صدا نمی آیدخودش زد به خواب
ارباب گفت توداد بزن تا شاید گند بپوشاندبااین ترفند
نوکر داد زد کدام ارباب در روستا می دزد گوسفند
ار باب چون دانست در دزدی از هم نیستند جدا
خطاب به نوکر گفت حق با توست نمی آید صدا