روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 3 شنبه 29 شهریور ماه سال 1390
نقد و بررسی : سرمقاله روزی نامه ی حکومتی جمهوری " آمريكا و رژيم صهيونيستي بازندگان اصلي "
"چرا سرمقاله نویس برای یکبار که شده از لغز خوانی ویک جانبه نگری و طلبکارانه بر خورد کردن و تحلیل و تفسیر ولی وقیح پسندانه دادن دست بر نمی دارد و حد اقل طوری قلم زنی نمی کند که به جای در بست رد کردن ادعاهایش لا اقل جای کمی ابهام وجود داشته باشد؟"
سئوال است که چرا سرمقاله نویس برای یکبار که شده از لغز خوانی ویک جانبه نگری و طلبکارانه بر خورد کردن و تحلیل و تفسیر ولی وقیح پسندانه دادن دست بر نمی دارد و حد اقل طوری قلم زنی نمی کند که به جای در بست رد کردن ادعاهایش لا اقل جای کمی ابهام وجود داشته باشد؟ بطور مثال اکنون که تصمیم گرفته اوضاع بحرانی اسراییل را ترسیم کند که چگونه می باشد . از یک خاخام اسراییلی نقل قول کرده است . آنهم بدون آنکه بگوید که فرق اساسی میان این اعتراف خاخام اسراییلی با شرایط و اوضاع رژیم ضد بشری و وقرون وسطایی ایران چگونه می باشد که این چنین در ابتدای سرمقاله ی خود جمله وی نقل قول کرده است
"من احساس ميكنم كه طنابدار هر لحظه بر گردن ما محكمتر ميشود و شما تصور نكنيد كه انقلابها و خيزشهاي مردمي منطقه از ما دور هستند و ما ميتوانيم مثل سابق با خيال راحت و بدون در نظر گرفتن اين تحولات، به زندگي خود ادامه دهيم"
آری سئوال است که چه فرقی میان اعتراف این خاخام اسراییلی با همتایان مذهبی حاکمش در ایران وجود دارد؟ مگر غیر از این است که وی شهامت بیان این حقیقت را دارد و انکار هم نمی کند. همچنین حکومت اسراییل تحمل بیان چنین حقیقتی را دار امی باشد که اکنون مستمسکی برای سرمقاله نویس شده است تا بدیوسیله با مانور تبلیغاتی قدرت نمایی کند که بدلیل قیام های ضد دیکتاتوری در منطقه و سقوط مبارک دیکتاتور مصر و قطع رابطه با اسراییل همچنین رشد تنفر علیه ی اسراییل در منطقه که در حمایت از فلسطین می باشد . موجب شده است تا که موقعیت اسراییل خطری شود . در صورتیکه در حکومت رژیم ضد بشری قرون وسطایی که سانسور در آن نهادینه شده است . آنگونه که سانسور بیان حقا یق و واقعیات را جراجی و خراطی می شوند و کسی هم جرأت بیانش را ندارد ، بلکه آشکارا وارونه ی آن ادعا می شودو ولی سرمقاله نویس با کتمان و وارونه کردن شرایط داخل کشور وچشم بر آن پوشاندن در عوض از موضع ضد آمریکایی در مورد اوضاع اسراییل به نقل از این خاخام چنین گفته است :
وي در ادامه مصاحبه، اين پرسش را مطرح ميكند كه "اگر ميليونها عرب تصميم بگيرند از مصر و كرانه باختري و از هر طرف به سوي اسرائيل هجوم بياورند، چه كاري از دست ما ساخته است؟ ارتش ما از مهار نيم ميليون نفر عاجز است، پس ما در رويارويي با ميليونها نفر، چه خواهيم كرد؟ وضعيت اين خاخام و رهبر بزرگ مذهبي صهيونيستها كه قاعدتاً بايد از آرامش روحي بيشتري برخوردار باشد، حكايت "مشت، نمونه خروار" است و نشان دهنده اوضاع نابسامان روحي و رواني وسيعي در جامعه اسرائيل و ساكنان فلسطين اشغالي است كه راهي براي فرار ندارند و عليرغم آنكه تاكنون دولتهاي صهيونيست براي جذب آنان همه گونه سرمايهگذاري لازم را بعمل آورده اند، ولي باز در احساس نگراني غيرقابل كنترل و وحشت بياندازه به سر ميبرند، آنان بهتر از هر كس ديگري ميدانند كه در شرايط فعلي و در ميان تحولات منطقه اي، آينده تيره و تاري در انتظارشان است و طرحها و برنامههاي ايجاد اسرائيل امن، درحال اضمحلال و نابودي است"
چراسرمقاله نویس پیرامون شیوه ی رفتار دوکشور باشهروندان خود یاد نمی کند که چگونه می باشد؟مهمتراینکه چرا نمی گوید که چگونه است که در اسراییل احکام اعدام وجود ندارد واحزاب گوناگون از مذهبی یا چپ غیر مذهبی حضور دارند. مهمتر اینکه چرا برخی کشور های مسلمان منطقه روابط دیپلماتیک با اسراییل دارند ولی با رژیم ضد بشری و قرون وسایی ندارند و یا اگر دارند در حدرابطه با اسراییل نمی باشد؟ به خصوص اینکه به جز هم پیمانی با سوریه که آنهم دلایل خاص باج دهنده دارد . دیگر چه کشور مسلمان است که رابطه حسنه با حاکمان ایران دارد؟ ولی وی ترجیح داده است که از شعله وری آتش خشم ملت های منطقه علیه ی اسراییل چنین رجز خوانی کند:
"چنين احساسي قطعاً بعد از به راه افتادن قيامها و انقلابهاي مردمي در كشورهاي عرب و شعله ور شدن آتش خشم ملتهاي مسلمان تشديد شده كه هر لحظه ممكن است فوران كرده و رژيم صهيونيستي را در زير خاكسترهاي خود مدفون سازد. اين هراس غيرقابل كنترل، منعكس كننده ناآرامي و غليان درون جامعه اسرائيل است كه اكنون از هر روزنه و منفذي كه مييابد خود را بروز ميدهد. اين رژيم كه سالها دور از طوفان به عنوان سرزمين امن و موعود صهيونيستها، عامل ايجاد ناامني براي همسايگانش بود، اكنون در وضعيتي به سر ميبرد كه ساكنانش هر شب كابوس مرگ ميبينند. بيسبب نيست كه روزنامه صهيونيستي "اسرائيل تودي" با اذعان به برهم خوردن معادلات جهاني و تعادلات منطقه اي، ضمن تصريح به انزواي رژيم صهيونيستي تاكيد ميكند "بهار كشورهاي عربي، زمستان اسرائيل را رقم زده است." نيز راهكاري براي مقابله با آن ندارد. تحولات اخير ثابت ميكند كه ما از هيچ حامي مطمئني در جهان برخوردار نيستيم و آمريكا نيز كه تاكنون حامي اصلي ما بود كارآيي و اقتدار خود را از دست داده و از سوي ديگر حامي منطقهاي اسرائيل يعني حسني مبارك اكنون در پشت قفس گرفتار شده است"طبعاً ترس و وحشت صهيونيستها از وقايع و تحولات منطقه بيسبب نيست زيرا بزرگترين و قويترين متحد خود در ميان كشورهاي عرب، يعني حسني مبارك را ناگهان در يك انقلاب طوفاني از دست دادند و اكنون لانههاي جاسوسيشان در مصر و اردن و ساير كشورهاي عربي به تسخير مردم درآمده و حتي پرچم آمريكا از سر در دانشگاه آمريكائي قاهره به زير كشيده ميشود. بنابر اين جاي تعجبي ندارد كه سران رژيم صهيونيستي اين چنين عزادار از دست دادن مبارك و تزلزل ساير حاميان عرب خود باشند. بيهوده نيست كه اكنون رسانههاي طرفدار رژيم صهيونيستي در سراسر جهان از روند اوضاع در منطقه به شدت ابراز نگراني كرده و لبه تيز انقلابهاي منطقه را عليه اين رژيم ميبينند. سرنگوني حاكمان ديكتاتور عرب كه سالها نقش سنگربان و حامي رژيم صهيونيستي را در منطقه بازي ميكردند، نشان ميدهد كه تمام كارتهاي صهيونيستها در اين بازي سوخته و آنها چارهاي غير از فرار از عقوبت محتوم خويش ندارند. مجموعه اين عوامل و رويدادهاي منطقهاي و جهاني باعث شده كه صهيونيستها به آخر خط برسند و بر همگان مسلم شود كه بازندگان اصلي تحولات منطقه آمريكا و رژيم صهيونيستي هستند"
در خاتمه اینکه چرا سرمقاله نویس که از نقل قول کردن یک خاخام اسراییلی به عزا دار بودن حاکمان اسراییل رسیده است که ناشی از سقوط حسنی مبارک رئیس جمهور سابق مصر و معلق شدن رابطه ی مصر با اسراییل می باشد . اما بطور عمدی فراموش کرده است که به نظر نمی رسد که زمان زیادی به عزادار وداغدار شدن حاکمان تهران و بدرد مشابه دچار شدن و بد تر از آن حاکمان اسراییل باقی نمانده است . زیرا که با جنایاتی که هرروز دیکتاتور سوریه بشار اسد مرتکب می شود کارنامه ی ننگین اش با کشتار بیشتر معترضان بی دفاع و بی گناه سوری سنگین تر می شود . که قابل پیش بینی است که زمان زیادی به سقوط این دیکتاتور سوریه باقی نمانده است تا ملحق به دیکتاتور های سقوط کرده بن علی و مبارک و سهنگ قذافی به پیوندد که نه اینکه حاکمان ایران را عزادار نماید بلکه گردن شان را به تماس همان طناب داری نزدیک کند که از خاخام اسراییلی سر مقاله نویس در ابتدای سرمقاله ی خود اشاره یا نقل قول کرده است.
هوشنگ بهداد
http://www.jomhourieslami.com/1390/13900629/13900629_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 3 شنبه 29 شهریور ماه سال 1390
آمريكا و رژيم صهيونيستي بازندگان اصلي