دروغ نامه ی کیهان 5 شنبه 2 دی ماه سال 1390
"سئوال است دیگر چه ابهامی باقی مانده است که این رژیم ضد بشری فلشیستی مذهبی، اصلاح شدنی نمی باشد؟ همینطور مگر هنوز شکی وجود دارد که در 33 سال گذشته چگونه اسلام ودین ابزار قدرت وثروت جنگ افروزی وغارتگری و جنایت و خیانت وسرکوب و سانسور بوده است؟ بنابراین نه تحریم نمایش خیمه شب بازی از سوی مدعیان اصلاح طلبان کافی نیست ، بلکه اگر این جماعت ذره ای علاقه به ملت وایران دارند و اپسیونی پای بندی به رعایت حقوق بشر و اخلاقیات انسانی دارند. باید همراه با افشاگری های سیستماتیک وتأکید بر تغییرات دمکراتیک درا یران وجدایی دین از حکومت باشد؟ در غیر اینصور همچون گذشته به نفع باندهای مافیایی کودتایی حاکم تمام می شود وحق وحقوق مردم ایران بیش از گذشته پایمال می گردد و ضرر و زیان های جبران ناپذیر بیشتری به منافع ملی کشور وارد می شود"
آخر چگونه می توان باور به رونق و نشاط در برگزاری نمایش خیمه شب بازی های نمایشی و فرمایشی 12 اسفند داشت که زمان زیادی از تقلبات گسترده یا طرح کودتا برای حذف رقیب مدعی اصلاح طلب در 22 خرداد 88 نگذشته است . به ویژه اینکه فراموش هم نشده است که چگونه خمینی شیاد برای اینکه بخواهد دشمنی اش را با مراسم جشن وشادی ونشاط برجسته و  عیان سازد و دفاع از جنگ ویرانگر خانمان سوز ایران و عراق کند و از آن بعنوان نعمت الهی یاد نماید گفت که مردم ایران به جای اجرای مراسم جشن نوروز باید در گورستان ها وسر قبرها حضور یابند ودر بیمارستان ها بدیدار ترکش خوردگان وموجی های جنگ بروند. یعنی  رژیم فاشیستی مذهبی دشمن شادی وجشن و رونق و پیشرفت و آزادی وعدالت است. حال چگونه است که برای توجیه کودتای تقلباتی 22 خرداد 88 که نه منتهی به حذف رقیب مدعی اصول گرا از صحنه شد وسران شان در حبس خانگی قرار گرفته اند ، بلکه معترضین که دست به تظاهرات ضد حکومتی زدند و فریاد رأی من کجاست سر دادند ولی چون به جای پاسخ دادن به اینان مورد ضرب و شتم واقع شدند. معترضین مجبور به فریاد زدن مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت وقیح شدند . امانه  معترضان ناراضی مورد ضرب شتم و بازداشت وشکنجه واقع شدند و در بیدادگاه نمایشی و فرمایشی تلویزیونی و حضور سر دژخیم صلواتی زنجیر بر دست وپا حضور یافتند و احکام سنگین زندان وحتی اعدام برای شان صادر شد ، بلکه در بازداشت کهریزک مورد وحشی گری شکنجه های ضد انسانی واقع شده وبه قتل رسیدند .حال بماند تعدادی هم با شلیک نیروی انتظامی وبسیج و لباس شخصی های دژخیم در صحنه ی تظاهرات توی خیابان ها جان با ختند. بنابراین اکنون چون رقیب مغلوب مدعی اصلاح طلبان که دارای این تجربیات هستند و با فاش شدن عدم مشروعیت رهبر ولی وقیح منفور و رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی وافشار نیروهای شان حاضر به سیاهی لشکر وتکرار صحنه آزمون و شکست خورده واجرای نقش  نمی باشند . مهمتر اینکه با وجود اینکه ولی وقیح منفور ونامشروع وپشتیبان وتأیید کننده ی کودتاگران در سفر به استان کرمانشاه آشکارا پیشنهاد حذف پشت ریاست جمهوری یا نفی جمهوریت داد .  اما اکنون عجیب نیست که از سوی طلبه هم قلم وهم  لهجه ی پاسدار شکنجه گر حسین شریعتمداری در یادداشت روز خود رقیب مغلوب را   متهم به طیف هایی کرده است که در نقطه تقابل با جمهوریت و رأی مردم ایستاده ومی کوشند از رونق اين فصل پرنشاط سياسي حتي درحد تحريم انتخابات بكاهند. همچنین طبق روال همیشه اینان رابه  دشمنان بیگانه آمریکا واسراییل سنجاق  کرده است که براساس ادعای وارونه این مدعی  اینان این چنین  موازی با دشمنان شکست خورده ی بیگانه در شرف طراحی فتنه ی مشابه ی 88 می باشند :
"فرآيند 70روزه برگزاري انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي، رسماً از روز شنبه با ثبت نام داوطلبان آغاز مي شود. 12اسفند، موعدي است كه صورت بندي مجلس نهم با رأي ملت مشخص خواهد شد. طيف هاي رقيب به اقتضاي هر انتخابات، فضاسازي مي كنند و البته طيف هايي هم هستند كه در نقطه تقابل با جمهوريت و انتخابات و رأي مردم ايستاده اند و مي كوشند از رونق اين فصل پرنشاط سياسي حتي درحد تحريم انتخابات بكاهند. جبهه سياسي ديگري كه مي تواند موازي اين روند مورد توجه قرار گيرد، تحركات از سر آشفتگي و اضطراب برخي قدرت هاي متخاصم بيگانه است. آمريكا، رژيم صهيونيستي و برخي دولت هاي خاص اروپايي در وضعيتي بي سابقه و به غايت بغرنج پس از جنگ دوم جهاني به سر مي برند و بخش بزرگي از مصيبت هاي تجربه نشده اي را كه با آن دست و پنجه نرم مي كنند، زير سر آرمان گرايي نافذ ملت و حاكميت ايران مي دانند. بدين ترتيب، انتخابات نهمين دوره مجلس در ايران، با فصل مهمي از تاريخ تحولات بين المللي مقارن شده، همچنان كه 2سال پس از تكوين اولين رگه هاي فتنه 88 (به ميدان گسيل شدن سرپل و لولاي اصلي فتنه در اسفند87) برگزار مي شود. اسناد و اخبار متعدد حاكي از آن است كه سازمان منهزم فتنه هرچند با معضلات بزرگ روبروست اما درعين حال به سادگي نمي تواند از كنار اين انتخابات عبور كند و بي آن كه نفياً يا اثباتاً اثري بر صحنه انتخابات بگذارد، گواهي مرگ خود را نزد دوست و دشمن امضا كند" 
پرونده ساز قلم بر دست با دراز کردن رفسنجانی و مدعیان اصلاح طلبان و متمر کز شدن بر روی آن بخش تحریم کننده گان نمایش  خیمه شب بازی دوره ی نهم بازار مکاره تا فشار مضاعف بر روی آن جریان فرطلبی وارد کند که می خواهند بدون یدک کشیدن نام ادعایی اصلاح طلبی وارد این صحنه ی نمایش خیمه شب بازی شود تا بهانه ی مناسب برای متهم کردنش به دامن زدن میان دو جریان مدعی اصول گرا داشته باشد و در نهایت وجود رقابت و اختلاف و شکاف میان این دو رقیب را بر سر رفسنجانی وجریان سبز آوار نماید تا اینان را مجبور به عدم انتقاد از کودتا گران حاکم کند و از فضای موجود جنگ قدرت و ثروت که میان باندهای مافیایی اصولگرایی به نفع خود بهره برداری تبلیغاتی نکنند. همچین به دوباند رقیب مدعی اصول گرا گوشزد کرده است که نباید به جای وحدت انتقاد وحدت شکنانه شود تا به سود جریان انحرافی و درون دولت وفتنه تمام شود در غیراینصورت هرگونه انتقاد از هم دیگر کردن و از هم فاصله گرفتن اینگونه متهم به تلاش ریختن این اختلاف و انتقاد به سبد فتنه وهیزم تنور اینان می شود:
"قطب بندي اصلي در انتخابات را چگونه بايد ديد؟ آيا مثل انتخابات 2 سال پيش كه كساني گفتند دو قطبي موجود، دو قطبي هاشمي رفسنجاني- احمدي نژاد است، بايد فضا را همين گونه تصور كرد كه طيف هايي القا مي كنند؟ آيا قطب بندي مهم و اصلي، ميان گروه 8+7 و جبهه پايداري است چندان كه طيف هايي به آن دامن مي زنند؟ آيا عمليات تأخيري و حركت با چراغ خاموش و موتور روشن طيف موسوم به اصلاح طلب- كه مرزهاي آن تا حدود زيادي با سازمان فتنه سبز برداشته شده- به همين منظور نيست تا جريان هاي اصلي «معارضه» در حاشيه ديده شوند يا اصلاً به چشم نيايند؟ ناظران و رصدگراني كه لنگيدن طيف هايي از سياسيون را در همين 2سال اخير ديده اند و از آن سو، هجوم مغول وار و سازمان يافته جبهه ضدانقلاب خارجي و اپوزسيون را عليه بنيان هاي اصلي دين و انقلاب و كشور مشاهده كرده اند، چگونه مي توانند به برخي قطب بندي هاي گمراه كننده و ناقص و نارسا تن دهند؟ هر مجموعه اي با هر گرايشي كه به تقليل قطب بندي هاي واقعي به صف بندي هاي انحرافي يا كم مايه دامن زند، بداند يا نداند، قطعه اي از پازل دشمن را سرجاي خود مي نهد حتي اگر عوامل القاي اين دو قطبي هاي كم مايه، به ظاهر مخالف هم تلقي شوند. قلم زنان حلقه انحرافي كه به زعم خود مي خواهند اعوجاجات سؤال برانگيز اين حلقه را با چسباندن هر منتقدي به هاشمي رفسنجاني و عملكرد ملامت برانگيز وي در قبال فتنه سبز بپوشانند و زير پاي اتحاد اصولگرايان در جبهه متحد را از اين طريق شل كنند، در همان سناريويي نقش مي آفرينند كه برخي به ظاهر طرفداران جبهه متحد بازيگرانند و برچسب همراهي با حلقه انحرافي را به جبهه پايداري مي زنند. حاصل اين بازي دوگانه قرار است در كدام سبد بريزد؟ در سبد فتنه چند لايه و پيچيده اي كه دو سال پيش، هيزم اشتعال خود را از لنگي هاي كثيرالعلل برخي خواص پرآوازه -مانند هاشمي- تأمين كرد. انهدام انسجام جبهه حاملان انقلاب كه امروز به نام اصولگرايي شناخته مي شوند، مقصد اصلي دو قطبي هاي انحرافي است. البته اين سخن بدان معنا نيست كه در چينش فهرست نامزدها و درباره كساني كه آلوده فتنه شدند و مثلاً ستاد اصولگرايان حامي موسوي! را علم كردند و تا امروز هم از همراهي سازمان فتنه عذرخواهي نكرده اند، ذره اي كوتاه بياييم؛ همان گونه كه آلودگان به حلقه انحرافي- يا هر حلقه و فرقه ديگري كه حريت و آزادگي و كرامت افراد را مي گيرد و سرسپردگي را مطالبه مي كند- جايي ميان اصولگرايان نخواهند داشت.... اگر روزگاري رصدگران اطلاعاتي سفارت آمريكا در گزارش هاي سرّي خود به وزارت خارجه، از نهضت آزادي به عنوان رابطين و دوستان خوب آمريكا در ايران ياد مي كردند كه مي توانند ملت انقلابي ايران را مهار كنند و انقلاب را به بيراهه بكشانند، 20سال بعد برخي طيف هاي سياسي، كار را به جايي رساندند كه زمامداران آمريكايي و انگليسي و اسرائيلي را سر ذوق آوردند تا كساني مثل بوش بارها بگويند ما از اصلاح طلبان در ايران پشتيباني مي كنيم. دوز خيانت و جفاهاي برخي اضلاع جبهه اصلاحات به كشور و ملت به شدت بالا رفته بود. در سال هاي 81-80 و در سفر يك مقام سياسي مجلس ششم به بروكسل، مخفيانه از وي و دوستانش در حزب مشاركت خواسته شد تقابل با نظام را تشديد كنند تا بتوان سرمايه گذاري روي اين طيف را در غرب توجيه كرد. مصاحبه وقيحانه هيلاري كلينتون با تلويزيون بي بي سي و سپس صداي آمريكا، تا ابد اسباب سرشكستگي اركان اصلي فتنه سبز خواهد بود. او در آن مصاحبه ها اعلام كرد كه آمريكا حاضر است مانند مدل ليبي، به اپوزيسيون سبز كمك كند مشروط بر آن كه اين طيف نيز بجنبند و درخواست ها را علني كنند. و همان جا گفت كه سبزها مي گويند مايل نيستند كمك هاي آمريكا علني شودو باعث بي اعتباري گردد. (اين «سبزها مايل نيستند» از لابلاي ملاقات هاي متعدد 1-برخي اعضاي حلقه لندن 2- سه تفنگدارمتوهم شامل سازگارا و مخملباف و نوري زاده 3-شوراي هماهنگي سبز شامل امير ارجمند و مزروعي و... با مقامات آمريكايي استخراج شده است). با اين حال طبق تقسيم كار، برخي از اعضاي فراري دفتر تحكيم و حلقه كيان و نشريات زنجيره اي آنها (مجيد محمدي، علي افشاري، ابراهيم نبوي و...) به فرموده، دست به انتحار زدند و راز شكست مشترك «نومحافظه كاران آمريكا- اصلاح طلبان ايران» را در همين دانستند كه تيم بوش بدون اپوزيسيون سازي به عراق حمله كرد و اصلاح طلبان هم در قبال كليت جبهه اپوزيسيون و آمريكا، كج دار و مريز رفتار كردند و نتوانستند امكان بسيج همه اين ظرفيت در هماهنگي با غرب را فراهم كننداين طيف دچار اختناق مغز و روح، ظرفيت هاي مناسبي براي خيانت نشان داده اند. درست است كه جرئت نمي كنند از تحريم انتخابات سخن بگويند و نبايد هم چنين تير خلاصي به خود بزنند اما آنان همان هايي هستند كه در بحبوحه فشارهاي دولت بوش، نامه سركشيدن جام زهر را خطاب به رهبر انقلاب- بخوانيد خطاب به ملت ايران- نوشتند و بعد به بازي تحصن و تحريم انتخابات دست يازيدند و سرانجام يابو برشان داشت كه بگويند دولت و مجلس در قبضه ماست و گردنمان كلفت است، پس در انتخابات را تخته مي كنيم و نمي گذاريم انتخابات مجلس هفتم (سال 1382) برگزار شود. اينها همان محافلي هستند كه عار ندانستند و حاضر شدند به جاي ميليشياي سازمان منافقين، خياباني شوند و چماقداري كنند و 8 ماه باب ميل رؤساي خبيث ترين سرويس هاي جاسوسي دنيا، آتش افروزي و شهرآشوبي كنند. ظرفيت بيگاري دادن و بار كشيدن اين طيف بسيار بود هر چند كه با درايت و تدبير و شجاعت نظام «امت-امام»، شتر فتنه پي شد و آنها زير دست و پا ماندند.رفتار انتحاري فرستادگان چند لايه فتنه سبز به خارج (حجيم شده خيانت هاي طيف افراطي جبهه اصلاحات) چنان حماقت آلود بود كه باعث شد در همين يك ماه گذشته برخي فعالان راديكال اپوزيسيون نظير علوي تبار، برقعي و دباشي در نوشته ها و مصاحبه هايي، از آنان به عنوان «كساني كه مشغول روسپي گري سياسي هستند»، «ستون پنجم پسامدرن آمريكا كه علنا دعوت به حمله نظامي عليه ايران مي كنند»، «بي شرم هايي كه مي گويند امپرياليسم و استعمار، گفتماني كهنه و منسوخ است و حاكميت ملي و استقلال در جهان جديد ديگر معنا ندارد» و «ميرزآقاخان نوري، شاپور بختيار، مسعود رجوي و تيمسار مدني هاي جديد كه تا مرز همكاري با صدام پيش رفتند» ياد كنند با اين حال، دولت بخت برگشته آمريكا و رژيم صهيونيستي آن قدر به فلاكت افتاده اند كه به ناچار روي همين جماعت حساب مي كنند. البته اقدامات اين طيف راديكال و افتاده در بن بست، با تحركات طيف هاي ديگري كه از چند جهت و به شكل زيرزميني، اتحاد و انسجام اصولگرايان- متوليان انقلاب و حاكميت- را آماج حمله قرار داده اند، كامل مي شود.به قول ولي نصر از مشاوران دولت اوباما «آمريكا و اوباما بايد بياموزند كه ايران مشكل بزرگي است و سياست آمريكا در اين باره آشفته و در هم برهم بوده استنيروهاي ميداني دشمن در اين ميان به شدت فرسوده و مضمحل ارزيابي مي شوند. همزماني خروج اجباري آمريكا و سازمان تروريستي ورشكسته منافقين از عراق (آخر دسامبر) تنها يك مصداق كوچك از ده ها شاهد مثال در اين باره است همچنان كه اضمحلال فتنه سبز و شناسايي و انهدام شبكه خاكستري و مشترك سيا و موساد و ام آي6 در ايران، نمونه ديگري است. با اين حال نبايد از تك و تاب دشمن زخم خورده غافل شد. ظفر نهايي، محصول همين حزم و احتياط و پايداري شجاعانه است. مسابقه انتخابات نمي تواند و نبايد وسعت و حساسيت آوردگاه اصلي را از نگاه مترصد اصولگرايان بپوشاند. نبايد گرماي آتش تفرقه، مارهاي توسري خورده و افسرده را از حالت نيمه مرگي، به حيات انگلي بازگرداند"
در خاتمه اینکه دوقلو وهمزاد وهم لهجه پاسدار شریعتمداری که اینگونه از بایکانی ستون قفسه های دستگاه بد نام اطلاعات و اتاق های شکنجه گری و بازجویی واعتراف گیری و صنعت تواب و پرونده سازی  وکیفر خواست تنظیم و صادرکنی شعبات زندان اوین بیرون کشیده است همچنین باا ستناد تجربیات کسب شده در دخمه ی دروغ نامه ی کیهان که مدیر مسئول آن نماینده ی ویژه ی ولی وقیح منفور ونا مشروع می باشد  دست به قبرستان شکافتن زده است و با تهدید وتحقیر و متهم کردن طیف ها واسامی گوناگون مدعیان اصلاح طلبی و جنبش سبز در داخل و برون مرز بر خورد کرده است وبندهای اتهامات اینان را در کیفر خواست تنظیم شده  در متن یادداشت روز خود ردیف کرده است. آنگونه که حتی به خوش رقصی کردن های آنان که مقیک آمریکا هستند که علیه مجاهدین به وزارت امور خارجه ی آمریکا وعریضه نویسی  کردند و تقاضای عدم خروج نام مجاهدین از توی لیست سیاه تروریستی شدند هم رحم نکرده است و با نادیده گرفتن خدمات اینان  ابراز خوشحالی کرده یا بروز عمق کینه ورزی حیوانی خود  نسبت به مجاهدین اشرف  را به نمایش گذاشته شده و فاش ساخته است که توطئه ی مشترک پشت پرده ی ارتجاع حاکم بر ایران وعراق و استعمار خارجی  برای وادار کردن مجاهدین اشرف  به ترک شهر اشرف چقدر برای شان حیاتی می باشد. بهرحال سئوال است که شکی نیست نقش اینگونه یادداشت روز نویسان این دروغ نامه در تصمیم گیری های پاسداران کودتاگر و ولی وقیح منفور ونا مشروع چیست؟ همچنین  از سوی دیگر سئوال است دیگر چه ابهامی باقی مانده است که این رژیم ضد بشری فلشیستی مذهبی، اصلاح شدنی نمی باشد؟ همینطور مگر هنوز شکی وجود دارد که در 33 سال گذشته چگونه اسلام ودین ابزار قدرت وثروت جنگ افروزی وغارتگری و جنایت و خیانت وسرکوب و سانسور بوده است؟ بنابراین نه تحریم نمایش خیمه شب بازی از سوی مدعیان اصلاح طلبان کافی نیست ، بلکه اگر این جماعت ذره ای علاقه به ملت وایران دارند و اپسیونی پای بندی به رعایت حقوق بشر و اخلاقیات انسانی دارند. باید همراه با افشاگری های سیستماتیک وتأکید بر تغییرات دمکراتیک درا یران وجدایی دین از حکومت باشد؟ در غیر اینصور همچون گذشته به نفع باندهای مافیایی کودتایی حاکم تمام می شود وحق وحقوق مردم ایران بیش از گذشته پایمال می گردد و ضرر و زیان های جبران ناپذیر بیشتری به منافع ملی کشور وارد می شود.
هوشنگ بهداد
دروغ نامه ی کیهان 5 شنبه 2 دی ماه سال 1390
از بروكسل 82 تا واشنگتن90 (يادداشت روز)