روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی دوشنبه 19 مهرماه سال 1389
نقد و بررسی : سرمقاله ی روزی نامه ی حکومتی جمهوری " آمريكا، ابرقدرت درحال افول"
اگر آینده اقتصادی و سیاسی و نظامی آمریکا طوریست که به سمت فرو پاشی پیش می رود . پس چشم انداز اوضاع رژیم ضد بشری چگونه می تواند باشد؟
اگر قرار است که طبق نظر تحلیلی سرمقاله نویس پیرامون نظر رئیس جمهور اسبق کلینتون که در اجلاس اقتصادی در اکراین گفته است رشد رقبای قدرتمندی همچون چین و هند دور پیشرفت از آمریکا را گرفته اند. این نظر بمنزله ی مترادف بودن معیار و ارزیابی هموار شدن فروپاشی آمریکا باشد . در صورتیکه آمریکا هنوز قدرت بر تر بی رقیب جهان می باشد . بنابراین طبق این ادعا پرسش است که اوضاع رژیم تروریستی ضد بشری چگونه می تواند باشد که جز در دروغ گوئی و خالی بندی و عوامفریبی کردن و قول های وارونه دادن و تأکید و اصرار بر سرکوب و سانسور و خفقان ورزیدن که همراه با رشد فقر و بیکاری و تورم و گرانی و شکاف عمیق طقاتی بوده است. به خصوص رشد شتابان واردات کا لا ها که عجیب هم این موارد پیشرفت توقف نا پذیر داشته است . صد البته که در دیپلماسی خارجی صدور تروریسم و ارتجاع و بحران به برون مرز و مداخله گری در امور داخلی کشورها هم پیشتاز بی نظیر می باشد . در مقابل در سایر زمینه ها نه پیشرفت که پس رفت و عقب گرد شتابدار تصاعدی داشته است . لذا ثبات و آینده و سرنوشت این رژیم قرون وسطائی نامشروع را چگونه می توان پیش بینی نمود و پیرامونش نظر داد؟
"از مدتها پيش، ناظران مسائل جهاني با توجه به تحولات سال‌هاي اخير، از آغاز روند فروپاشي آمريكا خبر داده‌اند ولي اذعان به اين واقعيت توسط يك رئيس‌جمهور آمريكايي موضوع تازه‌اي است كه عمق و اهميت مسئله را مورد تاكيد قرار مي‌دهد. در همين حال، نتايج يك نظرسنجي تازه حاكي از آنست كه اكثر آمريكايي‌ها نسبت به آينده و ادامه ابرقدرتي اين كشور خوشبين نيستند."
در دنباله سر مقاله نویس بدون آنکه محور مقوله های اقتصادی و سیاسی و نظامی که معیار قدرت معرفی کرده ولی اشاره ای داشته باشد که شرایط رژیم ضد بشری در این مورد چگونه می باشد . بطور نمونه بدون آنکه اذعان کند که اوضاع و احوال اقتصادی کشور چگونه است؟ یا اینکه کلامی در مورد افزایش ارز های خارجی و کاهش ارزش ریال بگوید که چطوری بدلیل اعتصاب بازار طلا فروشان در تهران و برخی شهر های دیگر که جزو عوامل تأثیر گذار بود که موجب شد بازار ارزی و مالی و بانکی و اقتصادی رژیم کودتا گران دچار نوسان وتزلزل شود. آنچنان که ضریب ضربه و آسیب پذیر بودنش مقابل تحریم ها به خوبی نشان داده و بر جسته شد . همچنین بدون بیان اینکه حاصل هزینه کردن سرمایه ی بسیار کلان در عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین جز اعتراضات گسترده به سیاست مداخله گری که همراه با محکوم کردن بوده چه دستآورد دیگری برای مردم ایران داشته است ؟ البته که مشخص است که اینگونه سیاست ویرانگر برای ولی وقیح و پاسداران کودتا گر جای پائی برای صدور تروریسم و بحران و ارتجاع به برون مرز باز شده است تا که با سیاست بحران آفرینی و جنگ افروزی بتوانند منطقه را بی ثبات و ناامن نمایند و در سایه ی آن قادر باشند به سیاست باج گیری و چانه زنی وقت کشی سیاست مماشات گرایانه ی خود ادامه دهند . در صورتیکه با تصویب قطعنامه 1929 شورای امنیت سازمان ملل تبدیل به بحران جدی برای حاکمان کودتا گر تهران شده است . همینطور در مورد مقوله ی سیاسی گذشته از طراحی کودتا برای حذف رقیب مغلوب که در 22 خرداد 88 طراحی شد . ولی نتیجه و بازده آن تبدیل به تظاهرات های میلیونی ضد حکومتی شد که همراه با فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل و لایت وقیح و احمدی نژاد بود که موجب آشکار و علنی شدن نامشروع بودن رژیم ضد بشری شد. بعلاوه رهبران رقیب مغلوب مورد سنگین تر ین اتهامات جاسوسی و همکاری با بیگانگان با اهانت و توهین و تهدید واقع شده اند . در مجموع منجر به فضای انفجاری جامعه شده که با تشدید سانسور و سرکوب و خفقان بطور موقت آتش زیر خاکستر مهار شده است . از سوی دیگر رژیم ضد بشری کودتائی قرون وسطائی در انزوای منطقه ای و جهانی بسر می برد. اما سرمقاله نویس با نادیده گرفتن عمدی موارد ذکر شده در مورد سه مقوله اقتصادي، سياسي و نظامي، كه اضلاع مثلث قدرت هستند وضعیت آمریکا در این زمینه را با چاشنی کردن تنفر جهانی از آمریکا همراه با صهیو نیسم جهانی چنین ترسیم و تشریح کرده است:
"آمريكا در سه مقوله اقتصادي، سياسي و نظامي، كه اضلاع مثلث قدرت محسوب مي‌شوند در سالهاي اخير با ضعف‌هاي روزافزون مواجه بوده است. در زمينه اقتصاد، ظهور قدرتهاي جديد از جمله چين، اتحاديه اروپا، هند و روسيه انحصار موجود را شكسته‌اند .از جنبه توانمندي سياسي و تأثيرگذاري در صحنه بين‌المللي نيز، آمريكا روز به روز توان خود را از دست مي‌دهد كه براي نمونه مي‌توان به بحران اخير گرجستان و اوكراين و پيشروي روسها در محدوده نفوذ غرب اشاره كرد بدون آنكه واشنگتن عملاً بتواند كاري انجام دهد. ضعف و انفعال آمريكا در آمريكاي لاتين نيز شاخص ديگري است كه بايد مورد اشاره قرار گيرد. شكست‌هاي سنگين حيثيتي آمريكا در افغانستان و عراق را بايد نقطه عطفي در تاريخ معاصر آمريكا به حساب آورد كه كاملاً هيمنه ابرقدرتي اين كشور را زير سئوال برده است. وضعيت آمريكا در افغانستان و عراق به حدي از وخامت رسيده است كه كاخ سفيد تنها به فكر خروج آبرومندانه از اين دو كشور است تا بتواند اعتبار ظاهري خود را حفظ نمايد. اكنون جهانيان مي‌بينند كه دولت آمريكا مدت هشت سال است با تمام قوا در عراق و افغانستان وارد شده و هزينه‌هاي انساني و مالي سنگين را صرف كرده است بدون اينكه موفقيت و دستاورد قابل ارائه‌اي كسب كرده باشد. آمريكا نه تنها نتوانسته از پس ملاعمر و بن لادن در افغانستان برآيد بلكه سرانجام مجبور شده است با اين افراد از در مصالحه و مذاكره در آيد. به زعم طراحان اين واقعه، قرار گرفتن يك سياهپوست با شعارهاي تغيير، در رأس قدرت، مي‌توانست زمينه‌اي باشد براي آنكه تغييري در شرايط وخيم آمريكا و ديدگاه منفي جهانيان نسبت به اين كشور ايجاد نمايد، هر چند اكنون مشخص شد و اين تدبير نيز نتوانسته است كارساز باشد. مردم نقاط مختلف جهان، بار سنگين تبعات بحران‌هائي كه ناشي از طمع‌ورزي‌هاي آمريكاست را بردوش مي‌كشند. بحرانهايي كه منشا اصلي آن ها، صهيونيسم بين الملل است. اين شرايط باعث شده است موجي از انزجار جهاني عليه آمريكا شكل بگيرد كه روز به روز بر ابعاد آن افزوده مي‌شود و دامنه اين انزجارها از اعتراضات و تظاهرات تا حمله به منافع و اهداف آمريكايي گسترش پيدا كرده است، امري كه از نزديك شدن زمان افول ابرقدرتي آمريكا را خبر مي‌دهد"
درخاتمه اینکه اگر آمریکا آنگونه دشمن شیطان بزرگی می باشد که بقول خمینی شیاد ام الفساد است که می بایست هرچه فریاد هست علیه اش زده شود . چونکه رابطه با وی همچون رابطه ی گرگ و میش است . همچنین جانشین وی ولی وقیح مرز دشمن شناسی و مخدوش نکردن این دشمن برای حامیان و رقبا ترسیم کرده است که در صورت عبور از خط قرمز ترسیم شده متخلفان اسیر قیچی سانسور رد صلاحیت نظر استصوابی شورای نگهبان می شوند و از صحنه حذف می گردند. به ویژه اینکه ضریب و عمق مخالفت و نا رضایتی عمومی که پس از کودتای پاساری 22 خرداد 88 به فتنه گری آمریکا نسبت داده شد و رهبران رقیب هم متهم به همکاری با آمریکا و دستگاه جاسوسی اش شده اند . اما سئوال است که چگونه است روزنه زد و بند پشت پرده با این دشمن شیطان بزرگ از ابتدای اشغال سفارت آمریکا در تهران تا حال فعال بوده است و از طریق لابی های اعزامی مقیم آمریکا بطور سیستماتیک پیام رد و بدل شده است. آنگونه که ستون جهت اطلاع نویس همین شماره ی این روزی نامه ی حکومتی به نقل از سايت اصولگراي جهان گزارش داده است که هويت جاسوسي 27 نفر از شركت كنندگان در همايش ايرانيان خارج كشور محرز شده است و افزوده این مسئله همچنان خبرساز است که بررسي‌هاي صورت گرفته درباره هويت سياسي شركت كنندگان همايش ايرانيان خارج كشور نشان مي‌دهد كه گروهي از آنان به صورت رسمي به جاسوسي به نفع بيگانگان اشتغال دارند؟ بازهم بیشتر سئوال است مگر کودتا گران خودشان را اصول گرایان ضد آمریکائی نمی دانند؟ مگر علیه ی رقیب کودتا نکردند چونکه متهم به آمریکائی بودن شدند؟ مگر اینان متهم نشدند که بدستور آمریکا فتنه یا غائله ی 88 را راه انداختند؟ خوب اکنون پیرامون فالوده خوردن مدعیان اصول گرایان با جاسوسان آمریکا و دعوت کردن شان به همایش ایرانیان در تهران چه پاسخی وجود دارد؟ چرا مقاله نویس با پاک کردن صورت مسئله بطور عمدی در این نه سکوت که با کتمان کردن حقایق دست به تحریف گری و وارونه گوئی زده است؟
هوشنگ بهداد
http://www.jomhourieslami.com/1389/13890719/13890719_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی دوشنبه 19 مهرماه سال 1389
آمريكا، ابرقدرت درحال افول