دروغ نامه ی کیهان 24 مهر ماه سال 1389
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان "بازشناسي مفهوم «قدرت منطقه اي» "
چرا مدعی تحریف گرا و وارونه گوی قلم بر دست نگفته است که چه کسی تئوری پرداز موهبت الهی بودن جنگ بود؟
چرا مدعی تحریف گرا و وارونه گوی نگفته است چه کسی تئوری پرداز جنگ موهبت الهی بود؟ یا اینکه کدامین کشور منطقه است که حامی جنگ و بحران آفرینی و جنگ افروزی در منطقه می باشد . زیرا که بقایش به این سیاست بستگی دارد؟ همچنین کدامین کشوری می باشد که یک ریز همایش و رزمایش و نمایش و مانور نظامی دارد و موشک های دور برد آزمایش می کند و کشور های همجوار را تهدید می نماید و با اقدامات تروریستی در امور داخلی شان مداخله گری می کند و رهبرانش فریاد نا بودی اسرائیل سر می دهند؟ تازه مگر فراموش شده است اکنو ن که با افتخار از شیخ حسن نصرالله رهبر حزب لبنان یاد می شود . چگونه وی با توصیه ی پاسداران نقش کلیدی در بر پائی جنگ 33 روزه ی حزب الله لبنان با اسرائیل اجرا نمود . چونکه مگر حزب الله لبنان با تهاجم به سر بازان اسرائیلی در نوار مرزی و ربودن دو سرباز اسرائیلی جرقه ی جنگ 33 روزه را نزد؟ یا اینکه مگر از یاد رفته است که چگونه در آن ایام یک ریز رسانه های خبری و مطبوعاتی رژیم ضد بشری از جمله همین دروغ نامه ی کیهان زده می شدکه ناشی از گزارشات دست اول خط اول جبهه ی جنگ 33 روزه بود که خبر از نابودی به زودی اسرائیل گزارش می شد؟ یا مگر همین سناریو با حماس و جهاد اسلامی فلسطین تکرار نشد تا که با موشک پرانی شان به خاک اسرائیل مقدمه ساز جنگ 22 روزه نوار غزه فراهم شد؟ ولی اکنون قلم بر دست یادداشت روز نویس به خاطر اینکه رژیم ضد بشری نامشروع و ایزوله شده است و با وجود اینکه پاسدار گماشته احمدی نژاد با اهدای 450 میلیون دلار و همراه کردن گله های پاسدار و لباس شخصی های دژخیم با خود به جنوب لبنان تا مردم لبنان جازده شوند و دست به تهدید به نا بودی کردن اسرائیل زد و دشمنی با مذاکرات صلح خاور میانه نمود که هدف تلاش مذبوحانه برای راه اندازی جنگ دیگر در خاور میانه است. به امید آنکه همچون دو جنگ 33 و 22 روزه موجب برون رفت وقتی بحران هسته ای شود . بهر حال این مدعی قلم بر دست یادداشت روز نویس ادعای وارونه کرده است که کشور های غربی تدارک دو جنگ 33 و 22 روزه در خاورمیانه را طراحی کردند تا که اینگونه موجب تضعیف رژیم ضد بشری در منطقه شوند.
"راه اندازي دو جنگ به فاصله كمتر از دو سال در منطقه، معنايي جز اين نداشت كه غرب نفوذ و سيطره خود در منطقه را به شدت در خطر مي بيند و موضوع آنقدر جدي است كه براي علاج آن به «آخرين راه حل» يعني درگيري نظامي متوسل شده است. در سال 2006 وقتي جنگ 33 روزه آغاز شد منابع اسراييلي كه عموما در به زبان آوردن آنچه در دل غربي ها مي گذرد عجول ترند، به صراحت نوشتند كه اين جنگي نيابتي است و هدف اصلي آن است كه يكي از بازوهاي اصلي ايران در منطقه يعني حزب الله كنده شود.. پيش فرض اسراييلي ها در اينكه مي گفتند حماس و نوار غزه ضعيف ترين عضو محور مقاومت است، اين بود كه جنگ با حماس را حتما به سرعت و به آساني خواهند برد. هر روز با صدايي بلندتر از گذشته اعلام مي كرد كه هر چه دارد متعلق به همه مسلمين و مظلومان عالم است و توان و نيرويي هم اگر دارد آن را جز براي مقابله با كساني كه به ناحق منطقه را جولانگاه خود كرده اند مصرف نخواهد كرد.رد هر روز با صدايي بلندتر از گذشته اعلام مي كرد كه هر چه دارد متعلق به همه مسلمين و مظلومان عالم است و توان و نيرويي هم اگر دارد آن را جز براي مقابله با كساني كه به ناحق منطقه را جولانگاه خود كرده اند مصرف نخواهد كرد"
در دنباله قلم بردست یادداشت روز نویس وارونه گوی و تحریف گر بدون اینکه توجهی به آمار پناهند گان و آواره شدگان خانه از دست دادگان جنگ ضد ملی و ضد میهنی ایران و عراق اشاره ای کند که خمینی شیاد و پاسداران خواهان ادامه ی اش بودند . همچنین با کتمان و فراموش کردن این واقعیت که چگونه مأموران شهر داری ها ی برخی از شهرهای بزرگ ایران دست به تهاجم و تخریب آلونک ها می زدند و با آواره کردن آن برسر آلونک نشین ها بی سر پناه شده مرتکب اعمال ضد انسانی شدند .. همینطور بدون توجه به آمار کارتن خوابان خیابانی و بی خانمان ها در ایران که در حال گسترش می باشد. ما اکنون آنگونه ادعای مدافع بودن محرومان وبی خانمان های کشور های مسلمان شده است که از طنز های خنده داریست که مرغ پخته را در دیگ وا دار به خنده می کند . زیرا که قلم بر دست در ادامه ی یادداشت روز خود باز هم ادعای و ارونه کرده و تحلیل از تبلیغات نادرست بودن وحشت رهبران منطقه رژیم ضد بشری داده و غرب و آمریکا را این چنین به حمایت کردن اسرائیل و اشغال خاک فلسطین و جنگ افروزی در منطقه متهم و محکوم نموده است :
"چگونه بايد از ايران ترسيد در حالي كه اسراييل هر روز وحشي تر و در اظهار خوي وحشي گري خود جري تر مي شود و تنها مانعي كه آن را از بلعيدن كل منطقه باز مي دارد و به عقب نشيني وادار مي كند ترس از قدرت ايران استاكنون هيچ تحليلگر امور راهبردي نيست كه قبول نداشته باشد استراتژي اشغال افغانستان و عراق، آمريكا را در غامض ترين بحراني كه اساسا در تاريخ نظامي گري اش با آن مواجه بوده فرو برده است. اكنون آمريكا به دنبال راهي براي خروج از اين مهلكه مي گردد اما هيچ راهي كه هم زمان پرستيژ آن را حفظ كند و حداقلي از نفوذ در منطقه برايش باقي بگذارد وجود ندارد. به قول برخي از استراتژيست هاي روس، آمريكا دارد جل و پلاس خود را جمع مي كند كه از منطقه برود و خود مي داند كه اين رفتن ديگر به اين زودي ها به بازگشتي دوباره تبديل نخواهد شد. تنها خاصيت اين اشغالگري ها آن بوده است كه ايران بدون يك دلار هزينه به قدرت اول منطقه تبديل شده است. پس از اشغال، راهبرد دوم آمريكايي ها آن بود كه نوعي پروژه ملت سازي را در منطقه پيش ببرند. فرض بنيادين اين پروژه آن بود كه اگر غرب بتواند با كمرنگ كردن ارزش هاي ديني در ذهن مردم منطقه و خصوصا طبقه متوسط، شبكه اي از غرب گرايان بوجود بياورد، آن وقت بدون اينكه لازم باشد زحمت زيادي به خود بدهد مي تواند صرفا از طريق حمايت از راهبرد دموكراسي سازي، نام نيروهاي طرفدار خود را از درون صندوق هاي راي بيرون بياورد. راهبرد بعدي چيزي است كه منابع غربي خود آن را استراتژي حل مسئله خوانده اند. منظور از اين استراتژي كه اوباما با جديت از آن طرفداري مي كرد اين بود كه براي تحكيم نفوذ آمريكا در منطقه و مقابله با برتري هاي ايران بهتر آن است كه برخي از مسائل مزمن مانند مسئله فلسطين به نحوي اگر نگوييم حل ،لااقل جمع و جور بشود تا ديگر ايران نتواند از آنها به عنوان ابزاري براي الهام بخشي منطقه اي و تقويت روحيه و الگوي عمل مقاومت استفاده كند علت تبديل شدن ايران به قدرت اول منطقه را از اين منظر راهبردي تحليل كند وگرنه همچنان حتي از نوشتن درست صورت مسئله هم عاجز خواهد بود چه رسد به حل آن"
در خاتمه اینکه پیرامون سفر پاسدار گماشته احمدی نژاد به جنوب لبنان جای شکی وجود ندارد که در راستای چه اهداف طراحی شده ی پشت پرده بود که از سوی پاسداران کودتاگران و حمایت ولی وقیح برنامه ریزی شد . به خصوص اینکه گذشته از اینکه هدف منحرف کردن اذهان عمومی از گلاب زدن سخنرانی پاسدار گماشته احمدی نژاد در سازمان ملل بود . از طرف دیگرپیگیری سیاست صدور تروریسم و ارتجاع و بحران به منطقه است که می بایست تلاش دشمنی با مذاکرات صلح خاور میانه شود تا که با بستر سازی تحریک کردن اسرائیل و تشویق و ترغیب حزب الله لبنان به آمادگی صحنه پردازی راه اندازی جنگ دیگر با اسرائیل فضا میسر گردد و امکان عبور از برون رفت موقتی از بحران هسته ای به وجود آید . همینطور چون بخش دیگر هدف این سفر سمت و سوی بحران های داخلی دارد که مرتبط به ادامه ی جنگ قدرت و ثروت و اختلاف تضاد و رقابت های درونی می باشد . لذا قبل از این سفر انفجاری در پادگان آموزشی پاسداران در خرم آباد رخ می داد و تعدادی پاسدار کشته و مجروح شدند تا ضمن بهانه ی حضور پررنگ تر پاسداران در فضای کنترل امنیتی کشور هموار شود . بعلاوه پیآمد های این انفجار و سفر پاسدار گماشته احمدی نژاد به لبنان و اهدا کردن دلار ها به حزب الله لبنان و قدرت نمائی کاذب و تهدید به حذف کردن اسرائیل از سوی وی که شد. بایدپیش مقدمه ی چاشنی سفر ولی وقیح به قم شود تا اینگونه زهر چشم از مخالفان ولی وقیح در حوزه ی علمیه قم گرفته شود . چونکه ولی وقیح با مخالفت جدی آخوندهای حوزه علمی ی قم مواجه می باشد . به ویژه اینکه فضای انفجاری جامعه را آخوند احمد جنتی در اعتراف نماز جمعه ی خود در تهران برجسته کرد و گفت جراحی با خون و خون ریزی در راه است.
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/890724/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان 24 مهر ماه سال 1389
بازشناسي مفهوم «قدرت منطقه اي» (يادداشت روز
)