گفت و دروغ نامه ی کیهان 25 مهر - 89
سند (گفت و شنود)
گفتم : چرا مدام با خالی بندی اوضاع کردن شلوغ؟
تلاش می شود با وارونه گوئی و تهدیدگویند دروغ
گفت: آخه دستان این رژیم شده مثل آن یارو والاغ
همسایه بدر خانه اش آمد برای نیاز خرش در باغ
از صاحب خر تقاضای قرض گرفتن الاغش را داد
صاحب خر گفت آن به دیگری داده که خر زد فریاد
یعنی ناگهان الاغ بلند عرعر کنان بر آورد آواز
همسایه با گلایه گفت، چیست رمز معما وراز؟
تو که گفتی خرت را قرض دادی به دیگری
ولی کنون خر در طویله می کند نوحه گری
صاحب خر با عصبیت همسایه را کرد خطاب
در دفاع از حرف خود ، چنین وی را کرد عتاب؟
تو حرف خر را قبول داری یا حرف من پیرمرد؟
یارو گفت ترا قبول دارم ،ای رخساره شده زرد
اما اینگونه که در طویله عر عر کرد خر
سند دروغگوئی تو را رو کرد با این عرعر
گفت: اعتراف اكبر گنجي به دروغ بودن ادعاي تقلب و نتيجه گيري او كه اساساً جنبشي در كار نبوده است بد جوري برجك سران فتنه را پرانده است.
گفتم: حيوونكي ها!
گفت: يكي از افراد نزديك به سران فتنه در تماس با بهاءالله مهاجراني از وي خواسته است هر طور كه ممكن است سر و ته اين قضيه را درز بگيرد.
گفتم: گنجي كه ديگر در زندان اعتراف نكرده تا سران فتنه ادعا كنند به زور و تحت فشار! اعتراف كرده است!
گفت: بهاءالله قول داده كه سابقه عدم تعادل روحي را مطرح كند و از اين طريق اعتراف او را مخدوش جلوه دهد.
گفتم: اگر سابقه عدم تعادل روحي داشت، چرا بهاءالله مهاجراني و كديور افندي او را به عنوان يكي از 5 عضو مركزيت سايت جرس انتخاب و معرفي كردند؟!
گفت: چه عرض كنم؟! خودشان هم فهميده اند كه بد جوري توي هچل افتاده اند و گنجي هر چه هست به جاي خود، ولي اين اعتراف او به تنهايي يك سند است.
گفتم: شخصي نزد همسايه خود رفت و از او خواست الاغش را به وي قرض بدهد. همسايه گفت الاغ را يكي ديگر قرض گرفته و برده است. در همين حال، صداي عر عر الاغ بلند شد و يارو با گلايه به همسايه گفت؛ ولي الاغ شما كه در طويله است. و همسايه با عصبانيت گفت؛ مرد حسابي! حرف من پيرمرد را قبول نمي كني ولي حرف الاغ را
باور مي كني؟ يارو در پاسخ گفت؛ تو را بيشتر از الاغ قبول دارم ولي الان اين الاغ خودش سند دروغگويي توست
گفت: در ادامه هذیان گوئی و چرند
سرباز جو رو کرده است یک سند
گفتم: محتوای این سند چیست
بگو تا بدانم در مورد چه کسیست؟
گفت : این سابقه دار زدن جیب زو کیف
برای اینکه زده باشد بر توی سر حریف
نقل کرده از اعتراف گنجی که چرت پرانده
برجک سران رقیب زده،اینان کرده در مانده
طوریکه یکی تماس گرفته است با مهاجرانی
گفته سر وته قضیه بهم آور باسناریو در مانی
تازه سر بازجوی حامی دزدان و مفسدان
مدعی شده که اکبرگنجی نیست در زندان
تا گفته شود زیر شکنجه وی کرده اعتراف
با توجیه گری توانند بزنند زیرآب دادن گاف
گفتم : چرا سربازجو نمی گوید سخن؟
چگونه رقیب ، تبدیل شده به دشمن؟
مگر اینان نبودند همگی پیرو خط امام؟
چرااذعان می شودکه شدند علیه نظام؟
مشکل کجاست یاران قدیمی شدند دشمن؟
تعقیب می شوند در هر محفل و هر انجمن
گفت : آخر داستان جنگ قدرت است و انحصا ر
کشیده شده به زندان وتهدید و دار و سنگسا ر
چون ولی وقیح دست به کودتا زد با پاسدا ر
تا رقیب حذف کنند ،خودشان شوندسرمایه دا ر
سر بازجو ی پاسدار شکنجه گر سابقه دا ر
از اینان حمایت می کند ، چون شده مایه دا ر
پس قدرت قبضه کردند با درفش و طناب دا ر
تامعترض خفه سازند،از مردم بگیرنددار وندا ر
گفتم : چرا مدام با خالی بندی اوضاع کردن شلوغ؟
تلاش می شود با وارونه گوئی و تهدیدگویند دروغ
گفت: آخه دستان این رژیم شده مثل آن یارو والاغ
همسایه بدر خانه اش آمد برای نیاز خرش در باغ
از صاحب خر تقاضای قرض گرفتن الاغش را داد
صاحب خر گفت آن به دیگری داده که خر زد فریاد
یعنی ناگهان الاغ بلند عرعر کنان بر آورد آواز
همسایه با گلایه گفت، چیست رمز معما وراز؟
تو که گفتی خرت را قرض دادی به دیگری
ولی کنون خر در طویله می کند نوحه گری
صاحب خر با عصبیت همسایه راکرد خطاب
در دفاع از حرف خود ، چنین وی را کرد عتاب؟
تو حرف خر را قبول داری یا حرف من پیرمرد؟
یارو گفت ترا قبول دارم ای رخساره شده زرد
اما اینگونه که در طویله عر عر کرد خر
سند دروغگوئی تو را رو کرد با این عرعر